مهاجرت نخبگان به کشورهای دیگر با عناوینی مانند فرار مغزها، خروج سرمایههای انسانی و ... از مسائلی است که بسیار درباره آن سخن میگویند و ابراز نگرانی میکنند. این نگرانیها زمانی نمود بیشتری مییابد که آمار و ارقامی در این زمینه انتشار مییابد و پیرامون مهاجرت دانشگاهیان، متخصصان فنی، پزشکان و ...
هر کس که توانایی علمی و عملی برای حل مسائل کشور و نقشآفرینی به منظور جبران عقبماندگیهای جامعه را دارد، به طبع در دستهبندی نخبگان میتواند جای گیرد
چندی پیش «ایرج خسرونیا» رئیس جامعه پزشکان داخلی ایران اعلام کرد طی سه سال گذشته بین ۱۰ تا ۱۲ هزار پزشک از کشور مهاجرت کردهاند که به طور میانگین بیانگر مهاجرت سالانه حدود ۴ هزار نفر از اعضای جامعه پزشکی است. هر چند برآوردها در این زمینه متفاوت است و بر اساس یکی از گزارشهای ایرنا این آمار سالانه کمتر از ۱۳۵۰ نفر میشود، اما با توجه به نیازهای کشور و از دید بسیاری از ناظران، مهاجرت هر یک متخصص و نخبه به معنای زیانی هنگفت است.
با توجه به اهمیت این موضوع، خلیل علیمحمدزاده [۱] در پژوهشی با عنوان «بایستههای جذب و حفظ نخبگان» به شناخت برخی خصوصیات و خواستههای افراد نخبه پرداخته که در انتخاب سبکهای مدیریت امور نخبگان بسیار حائز اهمیت است. در ادامه خلاصهای از این پژوهش آمده است.
نخبه کیست و چه کاری از دستش برمیآید؟
نخبگان سرمایههای باارزش کشورها هستند. «نخبه» کسی است که دارای توانمندیهای ذاتی و اکتسابی بوده و میتواند بر اساس ایدهها و دانش فکری، اثرگذاری بارز داشته و منشأ تغییر باشد و توانایی نوآوری و خلق اقتصادی دارد. پس در شناسایی نخبگان علاوه بر استفاده از شاخصهای تحصیلی و پژوهشی در سطح دانشگاه، باید به فعالیت سایر اقشار جامعه نیز متمرکز شد. در واقع هر کس که توانایی علمی و عملی برای حل مسائل کشور و نقشآفرینی به منظور جبران عقبماندگیهای جامعه را دارد، به طبع در دستهبندی نخبگان میتواند جای گیرد.
جذب نخبگان یک مساله مهم است اما حفظ آنها مساله مهمتری است. برای حفظ نخبگان باید به سمت خلق محیطی برویم که این افراد بتوانند در آن رشد و ارتقاء علمی بیشتری بیابند. گاهی تولید یک محصول جدید میتواند، کل یک شرکت یا موسسه را یک دهه به جلو براند و این نوع فعالیتها به طور معمول در محیطهایی که نخبگان به خوبی درک میشوند، قابل انجام است.
جذب نخبگان در سازمانها براساس رزومه، تجربه، آییننامهها و مصاحبههای تخصصی بخشی از فرآیند است و بخش دیگر مربوط به فنآوری و ایجاد شرایط و ارتباطات محیط کار است. محیط باید به نحوی مستعد شود که برای سازمان ارزشافزوده داشته باشند.
پنج مطالبه نخبگان از مدیران
اگر بخواهیم تنها یک مشخصه مهم را برای افراد نخبه یا به صورت عام «افراد باهوش» ذکر کنیم، این است که بسیاری از آنها دوست ندارند کسی آنها را مدیریت کند و این مساله برای اغلب مدیران کار سختی است و ایجاد مشکل میکند؛ بنابراین در مدیریت امور نخبگان نیازمند مدیرانی باهوش، با مهارتهای ادراکی بالا، بلندنظری و انعطافپذیری و نیز بهرهگیری از شیوههای متفاوت هستیم.
از سویی دیگر تبعات «جهانی شدن» چالش دیگری است که مساله را دشوارتر کرده است. امروزه میان کشورهای پیشرفته رقابتهای شدید بر سر جذب و حفظ نخبگان وجود دارد. در این شرایط، افراد نخبه فرصتهای بیشتری پیش رو میبینند بنابراین آنها منتظر حقوق ماهیانه نمیمانند. آنها توقع دارند واقعیات فضای کنونی به خوبی و به درستی درک شود. افراد نخبه از رهبران کشورها و سازمانها به طور کلی پنج انتظار اساسی دارند:
۱- درجه بالایی از حمایت و پشتیبانی
۲- اذعان به مهم بودن اندیشهها و ایدههای آنها
۳- آزادی عمل برای کاوش، پژوهش و تحقیق و شکست خوردن
۴- حذف روابط مکانیکی و بروکراسی که کشنده و فرساینده جانمایه نخبگی است
۵- رهبران و مدیران از نظر هوشی و البته نه مهارتی، در سطح آنها باشند
امروزه میان کشورهای پیشرفته رقابتهای شدید بر سر جذب و حفظ نخبگان وجود دارد. در این شرایط، افراد نخبه فرصتهای بیشتری پیش رو میبینند بنابراین آنها منتظر حقوق ماهیانه نمیمانند
ملاحظات و مناسبات سازمانها با نخبگان
با وجود آنچه گفته شد، به همان میزان که سازمان به نخبگان نیاز دارد، آنان هم به سازمان نیاز دارند. نخبگان میتوانند منبعی برای ایدههای بزرگ باشند اما اگر لوازم و امکانات مناسب در اختیارشان نباشد، ممکن است نتوانند کار مهمی را سامان دهند.
در سوی مقابل و با فرض اینکه سازمانها تمام منابع را در اختیار داشته باشند، به طور قطع بدون در اختیار داشتن افراد باهوش، این همه منابع بیفایده خواهند ماند. تمام منابع و دستگاهها در جهان بیفایده خواهند بود مگر اینکه افراد نخبهای داشته باشیم که سازمانها بتوانند از آنها حداکثر استفاده را ببرند.
سازمانها باید پیش از جذب نخبگان به شرایط حفظ و نگهداری آنها به طور مرتب توجه کنند، در غیر این صورت این جذب کماثر و یا کمدوام خواهد بود.
چهار ویژگی مهم افراد نخبه که نباید به راحتی از کنار آن گذشت
در ارتباط با مباحث مطرح در زمینه حکمرانی و مدیریت امور نخبگان چهار ویژگی آنان ذکر شده که در سیاستگذاری، قانونگذاری و برنامهریزیهای حوزه نخبگان باید مد نظر قرار گیرد:
۱- موضوع سلسله مراتب : اکثر نخبگان نسبت به سلسله مراتب بیتفاوت هستند و اغلب حتی در مقابل ترفیعات با بیتفاوتی برخورد میکنند. این درجه آزادی در ساختار سازمان متبوع باید منظور شود.
نخبگان میخواهند «حس خودیابی» را به دست آورند. آنها بیشتر دنبال شبکهسازی هستند تا از بازخورد حاصل از روابط فراسازمانی، حس خودشکوفایی را به دست آورند
۲- فعالیت در حوزه تخصصی: آنها مایلاند نزدیک به مهارت و کار واقعی خود باقی بمانند؛ لذا اشتیاق کاری آنها باید مورد توجه باشد. بیشتر نخبگان دنبال مقام و پست و مسئولیتهای پرطمطراق و جدید نیستند.
۳- خودیابی و خودشکوفایی: آنها میخواهند «حس خودیابی» را به دست آورند. به طور معمول نمودار سازمانی برای آنها بیمعنی است. آنها بیشتر دنبال شبکهسازی هستند تا از بازخورد حاصل از روابط فراسازمانی، حس خودشکوفایی را به دست آورند. بنابراین در سطوح مدیریت نخبگانی این مساله باید مورد پذیرش باشد.
۴- صداقت و عدالت: نخبگان به سرعت بیصداقتی را تشخیص میدهند و در مقابل آن واکنش نشان میدهند؛ از این رو هرگز به شیوههای شعاری و از طریق وعدههای ناصادق نباید با حس، ذهن، فکر و وقت آنها بازی شود. برخوردهای متظاهرانه و عدم اختصاص فرصتهای برابر بشدت در دفع و مهاجرت نخبگان تاثیرگذار است.
نتیجهگیری
- هوش، استعداد، تخیل و دانش منابع ارزشمندی هستند اما با مدیریت سیستمی و اثربخش و تحت کنترلهای مناسب باید به نتایج مفید منجر شوند.
- تعامل دوجانبه میان نخبگان و نظام مدیریت کشور که در رهنمودهای مقام معظم رهبری (بیانات در دیدار نخبگان ۱۴۰۱.۷.۲۷) نیز بارها به آن اشاره شده ضرورت دارد و در این زمینه از یک طرف مسئولان باید موثرتر و جدیتر به دنبال تعامل با نخبگان و ارائه خدمات و رفع موانع کار آنان باشند و از طرف دیگر نخبگان باید همه ظرفیتهای خود را در اختیار پیشرفت و اعتلای کشور قرار دهند.
برخوردهای متظاهرانه و عدم اختصاص فرصتهای برابر بشدت در دفع و مهاجرت نخبگان تاثیرگذار است
- تحقق اقتصاد غیرمتکی بر منابع و ذخایر زیرزمینی در حکمرانی مطلوب بر کشور امری ضروری است (بیانات در دیدار جمعی از نخبگان ۱۴۰۰.۸.۲۶). این راهبرد به این معنی است که اقتصاد کشور نخبگانی، متکی بر هوش و استعداد جوانان و تولید علم و دانش و فنآوری است و در ارتباط با چنین اقتصاد پابرجایی، مسئولان، جامعه نخبگانی و شرکتهای دانش بنیان در یک زمینه مدیریتی و فرهنگی قوی، مأموریت و مسئولیت جدی و مستمر دارند.
پینوشت
[۱] . خلیل علیمحمدزاده، «بایستههای جذب وحفظ نخبگان»، نشریه فرهنگ و ارتقای سلامت فرهنگستان علوم پزشکی، دوره هفتم، شماره سوم، پاییز ۱۴۰۲