چرا امام خمینی(ره) علمدار مبارزه با رژیم صهیونیستی است؟

  4030116016 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

به طور قطع و یقین تا پیش از بیان اهمیت مساله فلسطین به وسیله امام خمینی(ره) و پرداختن به این موضوع که رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر و غاصب است و مقصود استعمار از به وجود آوردن این رژیم، تقسیم جهان اسلام است، کسی نه تنها در جهان اسلام که در عرصه بین المللی نیز به آن نپرداخته بود و می توان گفت امام پرچمدار مبارزه علنی با این رژیم بودند.

چرا امام خمینی(ره) علمدار مبارزه با رژیم صهیونیستی است؟

به گزارش جماران، سال ۱۹۴۸ میلادی مطابق با ۱۳۲۷ شمسی بود که رژیم اشغالگر قدس با اشغال سرزمین فلسطین اعلام موجودیت کرد. این رژیم منفور که ساخته دست استعمارگر پیر، انگلیس است روز به روز به تجاوز خود ادامه داد و سرزمین های بیشتری را به تصرف خود در آورد تا جایی که امروز تنها بخش کوچکی از سرزمین فلسطین به تصرف این رژیم در نیامده است.

به طور قطع و یقین تا پیش از بیان اهمیت مساله فلسطین به وسیله امام خمینی(س) و پرداختن به این موضوع که رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر و غاصب است و مقصود استعمار از به وجود آوردن این رژیم، تقسیم جهان اسلام است، کسی نه تنها در جهان اسلام که در عرصه بین المللی نیز به آن نپرداخته بود و می توان گفت امام پرچمدار مبارزه علنی با این رژیم بودند. بیان این موضوع به وسیله امام، نافی تلاش بعضی از علما و مراجع تقلید در این زمینه نیست. اما این تلاش ها به خاطر مقطعی بودن نتوانستند بُرد جهانی پیدا کنند که از آن جمله می شود به تلاش آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی اشاره کرد که هر گونه معامله و رابطه با اسرائیل را حرام دانستند از طرفی دیگر، برخی مراجع نیز  مانند آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی،  سید حسین بروجردی جنایات اسرائیل را محکوم کردند و خواستار بیرون راندن آن رژیم از فلسطین شدند. عبدالکریم زنجانی، از فقیهان شیعه قرن چهاردهم قمری نیز علیه اسرائیل، فتوای جهاد داد. در مطلب زیر مرور کوتاهی به شکل گیری رابطه بین رژیم شاه با رژیم صهیونیستی، گوشزد این خطر به وسیله امام و اعلام روز قدس شده است:

شکل گیری روابط رژیم شاه و رژیم اشغالگر قدس

بیست و سوم اسفند سال ۱۳۲۸ مطابق با چهاردهم مارس ۱۹۵۰ میلادی و در حالی که دو سالی از تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی در دل خاک فلسطین می گذشت، رژیم پهلوی این دولت را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت و کنسولگری خود را در بیت‌المقدس افتتاح کرد.

سال ها بعد یعنی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از آنجایی که فروش نفت برای دولت ایران اولویت داشت و صهیونیست ها هم به‌ شدت نیازمند نفت بودند، دیدارهای بسیاری بین محافل سیاسی _ نفتی ایران و رژیم صهیونیستی شکل گرفت که دست آخر منجر به قرارداد نفتی سال ۱۳۳۶ شد. ملاقات‌های فراوانی بین محافل نفتی و سیاسی این دو کشور صورت گرفت که به انعقاد یک قرارداد نفتی در سال ۱۳۳۶ انجامید. یک سال پس از این ماجرا در دیداری که میان شاه ایران و لوی اشکول، وزیر دارایی رژیم اشغالگر قدس صورت گرفت، طرفین بر سر این موضوع که روابط خود را در زمینه‌ های سیاسی، نفتی و اطلاعاتی گسترش دهند، توافق کردند و محمدرضا پهلوی برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهد، آمادگی ایران برای صدور نفت بیشتر به آنها را اعلام کرد.

دی ماه سال ۱۳۳۸ بود که ابراهیم تیموری به عنوان نماینده سیاسی ایران به سرزمین های اشغالی سفر کرد و روابط دیپلماتیک رژیم شاه و رژیم اشغالگر قدس وارد مرحله جدی تری شد تا اینکه بعدها این رابطه خود را به شکل های اقتصادی، نظامی و تجاری نشان داد و در دهه های چهل و پنجاه نیز این روند ادامه داشت تا جایی که موساد در سال های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ در عرصه های امنیتی نیز نفوذ کرد.

همچنین کارشناسان اسرائیلی به‌تدریج در بخش‌های بازرگانی و کشاورزی ایران هم نفوذ کردند. پس از اصلاحات ارضی و راه‌ اندازی مجتمع‌ های کشت و صنعت، این همکاری پررنگ‌تر شد که از آن جمله می توان به راه‌اندازی و اداره طرح کشت و صنعت قزوین اشاره کرد. علاوه بر اینها، واردات ایران از اسرائیل در سال ۱۳۵۰ یک و نیم برابر واردات ایران از دو کشور ترکیه و پاکستان شد و این روند میزان واردات از همه کشورهای مسلمان دنیا نیز بیشتر بود و تا پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه پیدا کرد. موارد بیان شده نشان دهنده عمق نگرانی امام خمینی(س) نسبت به نفوذ روزافزون رژیم غاصب اسرائیل در ایران بود.

مخالفت جریان مذهبی ایران با روابط با رژیم صهیونیستی

با شکل گیری رژیم اشغالگر قدس جریان های مذهبی دست به روشنگری زده و خطر این غده سرطانی را گوشزد کردند که در رأس این جریان ها باید از اقدامات آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نام برد که بعدها یعنی پس از کودتای ۲۸ مرداد این جریان به حاشیه رفت. در آستانه دهه چهل و در حالی که روابط دیپلماتیک ایران با رژیم اشغالگر قدس محکم تر می شد، امام خمینی(س) این علم را بر دوش گرفت و در سخنرانی ها و دیدارهای خود این موضوع را گوشزد کرد و نسبت به آن واکنش نشان داد.

موضع گیری های امام در قبال رابطه با رژیم صهیونیستی به خصوص پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲، شاه را بر آن داشت تا در پاسخ به نامه بن گوریون نخست وزیر رژیم صهیونیستی که درخواست برقراری مناسبات رسمی میان دو رژیم را تکرار کرده بود، اینگونه بنویسد:

نظریات شما را درک می‌ کنم، اما مخالفت روحانیان جدی است و من درحال حاضر قادر به چنین کاری نیستم.

نقش امام خمینی در مبارزه با رژیم اشغالگر قدس

اعتراض بی سابقه امام به تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، رفراندوم موسوم به انقلاب سفید و نیز حادثه دردناک حمله عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و کشتار طلاب این حوزه، باعث شد تا رژیم، خطر را بیخ گوش خود حس کند و با توجه به فرا رسیدن ماه محرم و اطلاع از نوع برخورد امام خمینی و آگاهی از استفاده ایشان از فرصت های پیش رو، به وعاظ و خطبا هشدار داد که در منبرهای خود حق بیان مطلبی را در سه موضوع ندارند. آن سه موضوع عبارتند بودند از: شخص اول مملکت (شاه)، روابط ایران و اسرائیل و این گزاره که «اسلام در خطر است».

توجیه این که مطلبی درباره شاه گفته نشود یا درباره اسلام در خطر است، شاید منطقی به نظر برسد چرا که پایه های رژیم شاه را مورد هدف قرار می داد اما اینکه چرا نباید درباره روابط رژیم صهیونیستی و ایران سخنی به میان آید را باید در مبارزات امام علیه این موضوع جستجو کرد چرا که همانطور که در این مقاله به آن اشاره شد، به جز تحرکاتی که از طرف آیت الله کاشانی درباره این موضوع به وجود آمده بود، هیچ مخالفت دیگری صورت نگرفته بود و در واقع امام دست روی نقطه حساسی گذاشته بودند و آن خطر اسرائیل برای کشورهای اسلامی و منطقه بود. خطری که بعدها جامعه انسانیت را نیز مورد تهدید قرار داد.

امام در سخنرانی خود در عصر عاشورای سال ۴۲ به خطر اسرائیل اشاره کرده و فرمودند:

"اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این‌‎ ‎‌مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل‌‎ ‎‌نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود،‌ ‎‌مدرسه‌را کوبید. ما را می کوبند؛ شما ملت را می کوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه‌‎ ‎‌کند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در این مملکت، دارای‌‎ ‎‌ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۴۳-۲۴۴)

در بخش دیگری از این سخنرانی امام به ربط میان شاه و اسرائیل اشاره کرده و گفتند: 

"ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت‌ می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟‌‎ ‎‌مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور که نیست،‌‎ ‎‌ایشان می گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام می کند، محکوم به اسلام است، به‌‎ ‎‌حَسَب ظواهر شرع. (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸)

با همه تمهیداتی که رژیم شاه برای مطرح نشدن خطر رژیم صهیونیستی به کار گرفته بود اما امام سر سوزنی به این تذکرات توجهی نداشتند و از آنجایی که ایشان علم مبارزه با انحرافات رژیم شاه را بر دوش می کشیدند از هر فرصتی برای بیان این موضوع استفاده می کردند و پیش از آنکه نوبت به سخنرانی شان در ماه محرم برسد، حدود یک ماه قبل، یعنی در دهم اردیبهشت سال ۴۲ در جمع انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بر  مبارزه با این غده سرطانی تاکید کرده و فرمودند: 

"ما ملتهای مسلمان‌‎ ‎‌باید متحد شویم و با اسرائیل و عمال آنها در ایران مبارزه کنیم." (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۱۹۱)

ایشان اسرائیل را یک رژیم غاصب می دانست و بر این نکته تاکید فراوان داشت و در سخنرانی های مختلف این مهم را یادآور می شدند و به این نکته به خوبی اشراف داشتند که این رژیم با کمک قدرت های استعماری و با توسل به زور شکل گرفته است و به لحاظ حقوقی هیچ مشروعیتی ندارد و می تواند پا را از سرزمین فلسطین نیز فراتر بگذارد و به سایر کشورهای اسلامی نیز دست درازی کند. در واقع امام بر این مساله واقف بود که کشورهای استعماری با به وجود آوردن این رژیم کودک کش دست به تقسیم جهان اسلام زده اند.

در همه سال های نهضت، امام به تناسب، خطر اسرائیل را گوشزد می کردند و در واقع ایشان با بیان خود، باعث دقت نظر دیگران در این مورد نیز شدند. امام در پیامی که در هجدهم فروردین سال ۴۳ خطاب به ملت ایران صادر کردند، خطر عمال اسرائیل را گوشزد کرده و نوشتند: 

"تأسف بالاتر تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت‌‎ ‎‌و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دوَل‌‎ ‎‌اسلامی در حال جنگ است، و دولت ایران با کمال دوستی با او رفتار می کند و همه نحو‎ ‎‌وسایل تبلیغ و ورود کالاهای آن را فراهم می سازد.‌ من کراراً اعلام خطر کرده ام: خطر برای دیانت مقدسه، خطر برای استقلال مملکت،‌ خطر برای اقتصاد کشور. من از کلمۀ «الکُفرُ مِلَّةٌ وَاحِدَةٌ‌(۶)‎‌» که از سازمان ها به دست و‎ ‎‌دهان ها افتاده متأسفم. این کلام برخلاف نص کلام الله، و برای پشتیبانی از اسرائیل و عمال‌‎ ‎‌اسرائیل است، مقدمۀ شناسایی اسرائیل است، برای پشتیبانی از عمال اسرائیل و فرقۀ ضالۀ‌‎ ‎‌منحرفه‌(۷)‎‌ است." (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۶۱-۲۶۲)

امام به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک سال ۹۲ هجری قمری مطابق با مهر ماه سال ۵۱ در پیامی خطاب به ملت های مسلمان و دولت های عربی و اسلامی و مردم مسلمان فلسطین با یادآوری مصائب این ملت مظلوم، بر بیان زجرهای آنان در منابر و اجتماعات اسلامی تکیه کردند، یعنی ایشان سال ها پیش از آنکه بتوانند در عمل، روز قدس را اجرایی کنند، با بیانشان از مسلمانان این درخواست را کرده بودند آنجا که نوشتند: 

"از مسلمین بیدار و آگاه و خصوصْ بندگان خالص خداوند و علمای اعلام امیدوارم‌‎ ‎‌که در این ایام متبرکه برای رهایی مسلمین از چنگال خبیث اجانب دعا کنند، و در مجامع‌‎ ‎‌شهر مبارک رمضان و دیگر اجتماعات بزرگ اسلامی مانند اجتماع جمعه و مراسم حج‌‎ ‎‌حقایق را به گوش عموم مسلمین برسانند و پیروان قرآن را به وحدت کلمه و تشریک‌‎ ‎‌مساعی، برای آزادی فلسطین و حل مشکلات خانمانسوزی که گریبانگیر ملت اسلام‌‎ ‎‌است، دعوت نمایند.‌" (صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۴۶۰)

بعدها یعنی با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نهادهای مختلف آن، ایشان در سیزدهم رمضان سال ۹۹ مطابق با شانزدهم مرداد سال ۵۸ و در حالی که رژیم اشغالگر قدس، حملاتش به جنوب لبنان را با شدت بیشتری ادامه می داد،  امام خمینی(س) در پیامی که خطاب به مسلمانان ایران و جهان صادر کردند، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به نام "روز قدس" نامگذاری کردند. این ابتکار ایشان از طرف قشرهای مختلف جامعه مورد حمایت قرار گرفت و بعدها در کشورهای دیگر نیز به همین مناسبت راهپیمایی برگزار شد. این حرکت امام باعث بیداری جوامع مختلف جهانی شد. شاید اگر تلاش امام نبود، این مساله مهم جهانی آنطور که باید و شاید بروز و ظهور پیدا نمی کرد و اسرائیل این فرزند شوم استعمار، در سکوت خبری همه سرزمین فلسطین را به چنگ آورده بود.