در کارزار انتخاباتی دکتر محمدباقر قالیباف، این سوال را هوادارانش پاسخ میدهند که چرا قالیباف انتخاب آنها برای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است؟ این سوالی است که من به عنوان یکی از اعضای فرهنگ و هنر دوست دارم پاسخ بدهم.
دیروز جلسهای با حضور تعداد بسیار محدودی از اساتید دانشگاههای هنر، اعضای صنوف هنری و هنرمندان برگزار شد و آنها مطالبات و مشکلاتشان را با نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مطرح کردند. ایشان هم تا حدی پاسخ دادند. مهمترین پاسخ این بود: من فهم فرهنگ و تاثیر آن در زندگی را میدانم و مصداقهایی ارایه دادند: «وقتی در نیروی انتظامی بودم قرار شد قانون کمربند ایمنی را اجرا کنیم. تعهد کردم که طی 6 ماه این قانون را اجرا کنم. بعد از مدت کوتاهی بررسیها نشان داد که 75 درصد این قانون را اجرا میکنند. میدانید چرا؟ چون خواستیم انیمیشنهای کوتاهی ساخته و از تلویزیون پخش شود و لزوم کمربند ایمنی را به زبان هنر بیان کند. این فهم من از فرهنگ و هنر است، فهم من از کارکرد اثر هنری در حل مسائل اجتماعی است».
با خودم فکر کردم وقتی این انیمیشنها را در آن روزگار میدیدیم آیا فکر میکردیم اینها حاصل اندیشه یک فرمانده نظامی است؟ یا موارد مشابه دیگر، اینکه «خانه اندیشمندان علوم انسانی» حاصل اندیشه یک شهردار با سابقۀ نظامیگری است و هدفش، حضور و تعامل اندیشهها و طرز فکرهای متفاوت است که با هم بنشینند و تعامل کنند و بستری برای اندیشههای متفاوت باشد.
یا بارها و بارها که برای دیدن فیلم به پردیس سینمایی کوروش رفتیم، مجموعهای به معنای واقعی برای گذران اوقات فراغت، خرید و حضور همه اهالی خانواده در کنار هم با نواع و اقسام امکانات رفاهی. یا خانههای فرهنگی که در محلهها ساخته شد و فرصتی برای تعامل، آموزش و صرف اوقات فراغت مادران همراه فرزندانشان ایجاد شد، حاصل اندیشه یک فرمانده نظامی در جایگاه یک شهردار است. یا سینما آزادی که نزدیک به یک دهه، خاکستر به جا مانده از یک سینمای خاطره انگیز بود بازسازی شد، همان که عزت سینمای ایران( عزت الله انتظامی) کلنگش را زد و در زمان شهرداری قالیباف طی یک سال و نیم دوباره سر برآورد و مامنی برای سینمادوستان شد.
یا فضاسازیها و زیباسازی شهر بزرگ و درندشت تهران، از فضاهای داخلی مترو گرفته تا در و دیوار شهر، که چشمنواز باشد، رنگین باشد و فرصتی برای کاهش فشارها و فشردگیهای بصری روزمره.
یا وقتی به خانه هنرمندان ایران میرویم، کمتر کسی روزگار رو به تعطیلی این فضای هنری و فرهنگی را میداند، اما ساعت خوش فرهنگی سپری میکنیم؛ هر چند ما اهالی فرهنگ انتظار بیشتری از برنامههای فرهنگی در این مکان یا هر فضای فرهنگی دیگر داریم که این امر دیگر بحث نرم افزاری است و باید از هنرمندان و مدیران فرهنگی مطالبه کرد.
هر چند این فرمانده نظامی در جایگاه شهردار در بسیاری از موارد به نرم افزار هم فکر کرد، مثل همکاری و مساعدتی که در ساخت فیلم «سد معبر» کرد، هر چند محتوای اثر در تقابل یا نقد شهرداری بود.
موارد زیاد دیگری را می توان به عنوان نمونه ذکر کرد که نشان از فهم فرهنگی و هنری دارد. ولی برای آنکه یا اینها را نمی داند یا فراموش کرده است، محض یادآوری کافی است، اگر بخواهد اندیشه کند، تامل کند و فقط به مباحث سیاسی و خصوصا اقتصادی این روزها اکتفا نکند. قالیباف میتواند روزهای طلایی سینمای دهه 70 را احیا کند، فضای هنری تئاتر و موسیقی را ارتقا بدهد، فضای کالبدی ایران را مثل تهران بسازد. چون قالیباف همیشه طی 40 و اندی سال در میدان کار بوده است و این حضور تجربه گرانقدری است که هر کسی ندارد.