«درآغوش درخت»؛ روایتی متفاوت از برادری/ آنجا که خانواده آغوش باز می‌کند

  4030520051

فیلم «در آغوش درخت» شریف است و درباره امید و بهبود زندگی، شریف ساخته شده است؛ درخت استعاره از خانواده است، پدربزرگ و مادربزرگ ریشه‌ها، پدر و مادر تنه و بچه‌ها شاخه‌ها و میوه آن را تشکیل می‌دهند، این زیبایی با در کنار هم بودن معنا می‌یابد.

«درآغوش درخت»؛ روایتی متفاوت از برادری/ آنجا که خانواده آغوش باز می‌کند

در آغوش درخت نخستین ساخته بابک خواجه‌پاشا کارگردانی برخاسته از دیار آذربایجان است که نخستین بار در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد و به واسطه فیلم‌نامه خوبش موفق به دریافت سیمرغ بلورین این بخش از جشنواره شد.

فیلم روایتی است درباره یک خانواده که پدر و مادر هرکدام شغل و دلبستگی خاص خود را دارند. پدر درگیر با گُل و عطریات است و مادر درگیر با آب و استخر و ماهی؛ در این میان با دو کودک مواجه هستیم، دو برادر که یکی به سنین نوجوانی نزدیک و دیگری کودکی‌ست که در حال آموختن است و البته در سوی دیگر نیز درگیر با دو برادر هستیم، درست نقطه مقابل دو برادر کودک. پدر که با برادر کوچک خود ارتباط خوشایندی ندارد. سرسبزی دیار آذری‌ها، باغ‌های میوه و گل‌های زیبا، رودخانه آرام و جاری و تا چشم کار می‌کند زیبایی، در بخش نخست فیلم به نمایش در می‌آید. اما این خانواده با تمام زیبایی، عشق و دلبستگی که به هم دارند، در حال فروپاشی است و پدر و مادر در آستانه جدایی از یکدیگر؛ جدایی که به کودکان نیز تحمیل می‌شود و قرارست دو برادر که عاشقانه یکدیگر را دوست دارند، از هم جدا شوند. بر همین اساس و به پیشنهاد مشاور نیز قرار است در مدت باقی‌مانده تمرین جدایی کنند. دو برادری که با هم عهد بسته‌اند بدون هم نفس نکشند چراکه طاقت دوری از هم را ندارند.

نیمه نخست فیلم هم آشنایی است و هم نیمه آرامی است که مخاطب به دنبال چرایی‌ها می‌گردد، اما در نیمه دوم و پایانی فیلم مخاطب آشفتگی و چرایی پاسخ‌ها را در این خانواده می‌یابد، چراکه با مادری مواجه است که از ابتدای فیلم درباره ترس از فاصله صحبت کرده و اساسا قرار است به خاطر همین ترس از فاصله و ناتوانی در ترک دیار، خانواده را ترک کند. اما پدر عاشقانه او و فرزندانش را دوست دارد و تلاش می‌کند بدون آنکه بداند چرا؛ در نیمه دوم است که پدر دلیل این ترس و جدایی را درک می‌کند و این بار دو چندان برای حفظ آن دست به تلاش می‌زند در حالیکه اطلاعی از سرنوشت فرزندانش ندارد. در این نیمه دیگر خبری از آن زیبایی نیست سراسر خروش است و خشم، چراکه همان طبیعت زیبا حالا روی دیگرش را به نمایش گذاشته انگار دو کودک را بلعیده و سرنوشت دو کودک به آن گره خورده است.

اما نقطه پایانی فیلم بسیار زیباست، آنجا که بچه‌ها پای درخت توت در آغوش یکدیگر و در آغوش طبیعت به خوابی آرام رفته‌اند. به دور از تمام هیاهوی دنیا و بار دیگر این طبیعت است که زیبایی خود را دو چندان به چشم می‌آورد. در واقع استفاده و استعاره از درخت استعاره‌ای زیبا از خانواده است، چراکه پدربزرگ و مادربزرگ ریشه‌های درخت هستند که در فیلم و سکانسی معرفی می‌شوند، پدر و مادر تنه درخت و بچه‌ها شاخه‌ها و میوه آن را تشکیل می‌دهند و این زیبایی با در کنار هم بودن معنا می‌یابد.

خواجه پاشا فیلمی هم برای و هم درباره کودک ساخته است. فیلمی برای کودک ساخته تا بدانیم جدایی والدین چه فروپاشی روانی در کودکان ایجاد می‌کند و درباره کودک است چراکه با کودک امروز همراه است و در این فیلم نیز دو کودک به خوبی بازی کرده‌اند و از آنها به خوبی بازی گرفته شده. بچه هایی که از نسل کودکان امروز هستند و قابل باور. همواره بازی گرفتن از کودکان کار سختی در عرصه فیلم‌سازی است و خواجه‌پاشا به خوبی از عهده این کار برآمده است، شاید شناختی که پیش از این به واسطه فامیلی با این دو کودک دارد نیز در این میان اثربخش باشد.

در سوی دیگر او دست روی امید گذاشته، فیلم اساسا درباره امید است، امید به زندگی، امید به بهبود و این روایتی درست از امیدوار بودن است چراکه پدر و مادر در اوج زمانی که امیدها از میان رفته بود همچنان امیدوارانه به جست‌وجوی دو کودک خود برآمدند و آنها را رها نکردند و در پایان نیز در کنار هم بودن نشان از این امید به زندگی برای بهبود شرایط دارد و این بهترین پایان‌بندی بود که می‌شد برای این امید متصور شد.

مارال بنی آدم در نقش «کیمیا» بازیگر تازه‌کاری نیست، او از تئاتر برخاسته است و همین عامل برای این که دوربین را فراموش کند و بازی زیر پوستی درستی را به نمایش بگذارد، به کمک او آمده است. او در قالب نقش زنی که زخم خورده جامعه است و حالا تلاش می‌کند تا به شکلی منطقی از خود و خانواده محافظت کند، به درستی و به زیبایی به نمایش گذاشته است. هر چند مسیری که انتخاب کرده است، مسیر اشتباهی باشد اما تلاش می‌کند تا فرزندانش را با واقعیت همراه کند. در مقابل او جواد قامتی ایستاده است؛ بازیگری از دیار آذربایجان که پیش از این در فیلم «پوست» برادران ارک خوش درخشیده بود و حالا اینجا در مقام پدری که عاشق است و عاشقانه پای زندگی ایستاده، ایفای نقش می‌کند.

موسیقی این فیلم و قاب‌هایی که از دل طبیعت در این فیلم جای گرفته‌اند، همگی به کمک آمده تا «در آغوش درخت» فیلمی زیبا و دلنشین باشد که شریف است و شریف ساخته شده است.

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با همراهی سازمان سینمایی سوره سرمایه‌گذاران این فیلم هستند که هر دو رسالتشان مشخص است، کانون وظیفه‌اش تولید آثاری برای کودکان است و سازمان سینمایی سوره نیز خانواده‌محوری را سرلوحه تولید آثار خود قرار داده و «در آغوش درخت» به خوبی پرچم‌دار این رسالت است.

فیلم به تازگی اکرانش در سینماهای کشور آغاز شده و پیش از این نیز در جشنواره‌های داخلی و خارجی خوش درخشیده است. فیلمی که می‌توان به دور از هیاهوی تولیدات سینمایی امروز، به تماشای آن نشست و برای ساعاتی از آن لذت برد.