به گزارش باشگاه خبرنگاران، متخصص اورولوژی است و از چهرههای ماندگار رشته پزشکی. او سالهاست که علاوه بر طبابت، به عنوان استادتمام این رشته در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هم مشغول تدریس است.
تعدادی از اورولوژیستهایی که او تربیت کرده, علاوه بر ایران، هماکنون در دانشگاههای هاروارد و کالیفرنیا و کشورهای اروپایی مشغول تحصیل و طبابت هستند.
او نائبرئیس انجمن بینالمللی اورولوژی است و به گفته خودش، اولین کسی است که از خاورمیانه عضو هیئت مدیره این انجمن شده است.
کافی است دقایقی با او همکلام شوی تا متوجه شوی که او از آن دسته پزشکانی است که همه چیز را در مادیات خلاصه نمیکند و معتقد است پزشکی که صرفا به دنبال درآمد باشد و به رشد معنوی خود توجه نکند، در حرفهاش موفق نمیشود.
میگوید زمانی که در آمریکا بوده، درآمد یک اورولوژیست تقریبا همسطح درآمد رئیسجمهور بوده اما با تمام امکاناتی که در آنجا برایش مهیا بوده، پس از پیروزی انقلاب به ایران باز میگردد تا دانش خود را در اختیار هموطنان خودش قرار دهد.
او سابقه حضور در جبهه را هم دارد و معتقد است با وجود موفقیتهایی که در عرصه پزشکی به آنها دست یافته و خدماتی که در حوزه اورولوژی و پیوند کلیه ارائه کرده، در مقابل خون شهیدان و ایثارگری رزمندگان کاری انجام نداده است.
روز پزشک بهانهای شد تا با دکتر «ناصر سیمفروش» متخصص اورولوژی، استاد دانشگاه و مشاور عالی وزارت بهداشت به گفتگو بنشینیم. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتگوی نیمساعتهای است که او با وجود برنامه کاری سنگین، پیش از رفتن به اتاق عمل، با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان انجام داد.
آقای دکتر ضمن تبریک روز پزشک، بفرمائید که چرا از بین رشتههای مختلف پزشکی اورولوژی را انتخاب کردید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. آن زمان که من دانشجوی پزشکی بودم، خیلی قدیمها، دیالیز نبود؛ پیوند کلیه هم نبود. بنابراین، مریضهایی که مشکل کلیه پیدا میکردند، از دست میرفتند و ما هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. تا اینکه به تدریج علم پیشرفت کرد و متوجه شدیم که رشتهای به نام اورولوژی بوجود آمده که با آن میشود قسمتی از این مشکلات را درمان کرد و از نابودی کلیهها جلوگیری کرد. آنجا بود که به این رشته علاقمند شدم چون با اورولوژی میشد به این بیماران زندگی تازهای بخشید.
برای پزشک شدن چه ویژگیهایی باید داشت؟
برای پزشک شدن انسان باید عاشق رشتهاش باشد، علاقه داشته باشد و از روحیه خوب برخوردار باشد و مهربان و دلسوز مردم و بیماران باشد و بالاتر از همه، خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خودش بداند و ارتباطش با خدا، قرآن و نماز را تقویت کند چون پزشکی یک رشته معنوی است و کسی که خدا را ناظر و حاضر ببیند همان کاری را برای بیماران انجام میدهد که برای خودش و خانواده خودش انجام میدهد. نکته دیگر اینکه اگر کسی به خاطر مسائل مالی و مادی و زندگی آنچنانی این رشته را انتخاب کند اشتباه بزرگی مرتکب شده است. رشته پزشکی یک رشته پرمسئولیت است و پزشک نباید به خاطر مسائل مالی اینهمه درس بخواند و مسئولیت به این سنگینی را قبول کند.
به عنوان یک پزشک، سرمایه اصلی زندگیتان را چه چیزی میدانید؟
شفای بیماران انشاءالله و رضای خدا بهترین سرمایه من است و بقیه چیزها بعد اینهاست. برای یک پزشک اینکه به رشتهات علاقهمند باشی و با امید کار کنی و از همه مهمتر در آموزش فعال باشی و پزشکان جوان را تربیت کنی و به آنها امید بدهی و نیروهای خوبی تربیت کنی که برای کشور مفید باشند و باقیات و صالحات باشند، بهترین سرمایه است.
بزرگترین نقطه عطف زندگی شما کجا بود؟
اول اینکه خدا را شکر میکنم که والدینم مخصوصا مادرم خیلی خیلی مذهبی بود و من را با خدا و با معنویت آشنا کرد که این یکی از بزرگترین لطفهایی بود که خدا به من کرد و دوم، قبولی در کنکور پزشکی بود و از همه مهمتر، پذیرفته شدنم در رشته جراحی کلیه بود که آن زمان خیلی خیلی سخت بود و در آمریکا رقابت در این رشته خیلی سنگین بود ولی من چون علاقه شدیدی به این رشته داشتم با تلاش بسیار بسیار زیاد و شبانهروزی توانستم این رشته تخصصی خوب را تمام کنم و با موفقیت به کشورم برگردم تا انشاءالله سهمی در ارتقاء رشته جراحی کلیه در کشورم داشته باشم و نیروهای زیادی را در رشته جراحی کلیه، پیوند کلیه و بیماریهای مختلف کلیه آموزش بدهم.
چه توصیهای برای پزشکان جوان و کنکوریهایی که امسال میخواهند رشته پزشکی را انتخاب کنند دارید؟
توصیه من این است که گول دنیا را نخورند و بخاطر مسائل مالی وارد این رشته نشوند. دوم اینکه اگر واقعا در خودشان میبینند که به بیماران و انسانها علاقه دارند، این رشته را انتخاب کنند چون اگر به این رشته عشق نداشته باشند بعدا پشیمان میشوند و میبینند که نمیتوانند سختیهای آن را تحمل کنند. مهمترین چیز این است که یک نفر به نیت شفای بیماران و خدمت به مردم این رشته را انتخاب کند وگرنه اگر به خاطر مسائل مادی باشد، دائم هم خودش ناراحت خواهد بود و هم دیگران را ناراحت خواهد کرد.
شما به عنوان یک پزشک با افزایش سهمیه پزشکی موافقید یا مخالف؟
من نه موافقم و نه مخالف. هر چیزی به اندازهاش خوب است ولی کلا داشتن یک نیروی انسانی خوب و فراوان خودش یک نعمت است. همانطورکه دیدید در یک مرحلهای در گذشته موضوع بحران جمعیت و بمب جمعیتی را مطرح کردند و حالا میبینیم که جامعهمان در بحث جمعیت و فرزندآوری مشکل پیدا کرده است بطوریکه در طول تاریخ بیشترین سقوط جمعیت را در داخل کشور شاهد بودیم و امروز اگر مردم جهاد نکنند و جوانان فرزند نیاورند معلوم نیست جامعه را چه کسی در آینده اداره خواهد کرد. در پزشکی هم همینطور. باید یک نیروی انسانی خوب و زبده داشته باشیم و اگر امکانات آموزشی فراهم باشد، داشتن نیروی انسانی نکته منفی نیست. شما ببینید مثلا هندوستان بیشترین تعداد پزشک را در جهان تربیت کرده و الان پزشک آمریکا و اروپا را تامین میکند. کشور خودش هم از لحاظ پزشکی بسیار پیشرفته است. طبق تجربهای که درخصوص جمعیت داریم اگر کمبود پزشک داشته باشیم نمیتوانیم آن را جبران کنیم. تعداد پزشک باید به اندازه کافی باشد تا مردم دچار کمبود پزشک نشوند و به خاطر یک بیماری ساده مجبور نشوند از یک استان محروم به تهران بیایند.
اگر پزشک نمیشدید چه شغلی را انتخاب میکردید؟
والا هیچوقت به آن فکر نکردم چون از همان اول به لطف خدا علاقهمند به این رشته بودم و آن موقع که کنکور دادم میتوانستم در رشتههای مختلف ادامه تحصیل بدهم ولی پزشکی را انتخاب کردم و ایدهآل من همین رشته بود.
تلخترین و شیرینترین لحظه در دوران طبابتتان را به یاد دارید؟
بالاخره تلخی و شیرینی همیشه و در هر کجا هست ولی همه اینها بالاخره حکمت الهی است و خداوند میفرماید «ان مع العسر یُسری» (بعد از هر سختی، آسانی است). در زندگی، هم مشکلات هست و هم شیرینیها. برای همهاش باید آماده باشیم و با توکل بر خدا آنها را پشت سر بگذاریم و هدفمان خیلی زیاد لذت بردن از دنیا نباشد. این دنیا خیلی [به انسانها] سواری نمیدهد. بیشتر باید به فکر خداوند و آخرت و خدمت به مردم بود. حالا این چیزی که من میگویم شعار است ولی واقعیت دارد. اگر کسی با قناعت زندگی کند و فکرش کمک به دیگران باشد خداوند به او کمک میکند.
وضعیت حرفه پزشکی در ایران را در مقایسه با کشورهای پیشرفته چطور ارزیابی میکنید؟
با توجه به شرایط و تحریمهایی که هست، وضعیت پزشکی ما در شرایط بسیار خوبی است. ما نیروی انسانی بسیار خوبی داریم که الحمدالله در جمهوری اسلامی تربیت شدند. آن موقع که من ایران آمدم ما ۱۵۰ جراح کلیه داشتیم برای سی میلیون نفر جمعیت ولی الان ۱۵۰۰ جراح کلیه داریم برای هشتاد میلیون نفر که تعداد زیادی از آنها دورههای فوق تخصص را هم گذراندهاند و عملهای بسیار پیچیدهای مثل پیوند کلیه و درمانهای لاپاراسکوپی و باروری انجام میدهند که در گذشته مردم برای انجام آنها به خارج از کشور میرفتند و صد هزار دلار هزینه میکردند ولی امروز نه تنها در کشور خودمان این درمانها انجام میشود بلکه از کشورهای دیگر هم بیماران همراه با اهداکننده خودشان برای پیوند کلیه به ایران میآیند و با بهترین شرایط و کمترین هزینه درمان میشوند. ما از لحاظ آموزش هم پیشرفت زیادی کردهایم به طوریکه حتی از کشورهای مجاور هم خیلی از پزشکان و متخصصان برای گذراندن دورههای تخصص و فوق تخصص به کشور ما میآیند. در مجموع، وضعیت پزشکی ما عالی است فقط یک مقدار کمبود وسایل هست که اگر انشاءالله یک گشایشی از نظر اقتصادی حاصل شود و کمبود تجهیزات و وسایل برطرف شود، پزشکی ما در منطقه کمنظیر خواهد بود. در دنیا هم ایران در کنگرههای جهانی حضور بسیار فعالی دارد و خود من سه بار در انجمن جهانی کلیه عضو هیئت مدیره بودم.
بعد از بازگشت از آمریکا هیچوقت به مهاجرت فکر نکردید؟ با پرستاران و پزشکانی که به خارج مهاجرت میکنند چه صحبتی دارید؟
اصلا، اصلا، من هیچوقت چنین فکری نکردم. من یازده روز بعد از اینکه تخصصم تمام شد سال ۵۹ به ایران برگشتم و هیچوقت از مغزم خطور نکرده که مهاجرت کنم. از آنجاکه ما نیروی زیادی تربیت کردهایم و نیروهای خوبی هم داریم، هر کسی که برود ما نگران نمیشویم و با آنهایی که رفتهاند هم ارتباط خوبی داریم ولی به کسی توصیه نمیکنیم، چون هر کسی مهاجرت میکند بالاخره شهروند درجه دو میشود و تا همیشه مثل یک غریبه با او رفتار میشود و خیلی باید تلاش مضاعف کند تا در مقابل شهروندان خود آن کشورها خودش را ثابت کند. نکته دیگر اینکه خیلی وقتها به آنها به اصطلاح «در باغ سبز» نشان میدهند در حالیکه آنجا هم همین مسائل و مشکلات وجود دارد و هر کجا بروید زندگی همین است فقط رنگ و لعابش با هم فرق میکند. از طرف دیگر، وقتی انسان در کشور خودش بچهای را عمل میکند و بعد از بیست سال میبیند که آن بچه صاحب زن و فرزند شده یا یک پیرزن را عمل میکند و بعد آن پیرزن برای قدردانی با یک سبد تخممرغ به سراغت میآید این یک لذت دیگری دارد.
توقع شما از آقای پزشکیان به عنوان اولین پزشکی که رئیسجمهور شده چیست؟
من هم مثل همه شهروندان از خداوند برای ایشان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم انشاءالله انتخاب ایشان طلیعهای باشد برای حل مشکلات معیشتی مردم و پیشرفت کشور از جمله در رشته پزشکی و رفع کمبودها و به خصوص رسیدگی به مناطق محروم. همچنین امیدوارم برنامهها و سهمیهها به گونهای باشد که پزشکان هر منطقه از همان منطقه انتخاب شوند تا همانجا بمانند وگرنه اگر از جایی دیگر انتخاب شوند مثلا از بابل برود به زاهدان، هرچقدر پول بدهند هم نمیتوانند آنجا بمانند ولی اگر از همان منطقه انتخاب شوند وضعیت فرق میکند. به هر حال، رفع محرومیتهای مردم و رسیدگی به تمام اقشار همانطورکه خودشان گفتند انشاءالله دغدغه اصلیشان باشد و خداوند ایشان را یاری کند.
بزرگترین حسرتتان در زندگی چیست و بزرگترین موفقیتی که به آن دست پیدا کردید؟
بزرگترین موفقیت من این بوده که الحمدالله از وقتی که خودم را شناختم با خدا و قرآن و نماز در ارتباط بودم و فکر میکنم که موفقیت اصلی زندگی من همین بوده. این را بزرگترین لطف خدا و بزرگترین موفقیت خودم میدانم. به جوانها هم توصیه میکنم که با قرآن و نماز مانوس باشند. من در دانشگاه هم که هستم در ایام امتحانات به دانشجویان پزشکی که قرآن را خوب بخوانند دو نمره تشویقی میدهم! بالاخره توصیه من همین است و موفقیت را در همین و در رضای خدا و خدمت به خلق میدانم چون بقیه چیزها به دست میآید. حسرتی هم در زندگی ندارم چون هر چیزی که خدا به من داده بیش از آن چیزی بوده که لیاقتش را داشتهام. خدا این همه نعمت در اختیار ما گذاشته و ما هم انشاءالله بتوانیم استفاده صحیح و درست از این نعمتها بکنیم و در انجام وظیفه کوتاهی نکنیم.