«سیاوش آغاز گشت»؛ صادق عاشورپور؛ کتاب نیستان سیاوش از نگاه امروز

صادق عاشورپور،   4030705010

سیاوش پسر کاوس ، پسر کیقباد ، پادشاه ایران بوده ، کاوس فرزند خود سیاوش را از کودکی جهان پهلوان رستم او را به سیستان برد و او را پرورش داد و آیین زندگی و آزادگی و جنگ شکار آموخت ، و در عرض هفت سال سیاوش را که اکنون در هنرهای رزمی و پهلوانی سرآمد همه شده بود به دربار پدر بازآورد.

سیاوش از نگاه امروز

«سیاوش آغاز گشت»

نویسنده:  صادق عاشورپور

ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1403

144 صفحه، 165000 تومان

****

 

سیاوش پسر کاوس ، پسر کیقباد ، پادشاه ایران بوده ، کاوس فرزند خود سیاوش را از کودکی جهان پهلوان رستم او را به سیستان برد و او را پرورش داد و آیین زندگی و آزادگی و جنگ شکار آموخت ، و در عرض هفت سال سیاوش را که اکنون در هنرهای رزمی و پهلوانی سرآمد همه شده بود به دربار پدر بازآورد.

کاوس زنی هم داشت سودابه نام که دختر شاه ها ماوران بوده این سودابه دلباخته و شیفته ی سیاوش شده زیرا که او در جهان نمود کمال زیبایی بود ، اما سیاوش عشق شاه بانو را نپذیرفت ، گرچه سودابه برای بدست آوردن سیاوش تمهیدات بسیار کرد اما نتوانست سیاوش را که علاوه بر زیبایی جسم نماد پاکی نیز بود بنده ی به اصطلاح عشق خود کند ، اکنون که سودابه نام شده بود از بیم رسوایی به سیاوش تهمت بست و ادعا کرد که او میخواست با من که نامادری او هستم درآمیزد. اما سیاوش تسلیم این دروغ نشد و کاوس از امرار و انجار ، زن و فرزندش درماند ، سرانجام سیاوش برای اثبات بی گناهی خود پذیراشد طبق آیین از آتش بگذرد زیرا باور داشت که آتش پاکان نخواهد سوزاند ، سیاوش به میان آتش رفت و تندرست از آن درآمد و گناه سودابه بر شاه مسلم شد کاوس به ناچار مرگ سودابه را اراده کرد ، اما سیاوش میانجی شد و پدر از این برخود داشت در همین هنگام افراسیاب پادشاه توران به ایران یورش آورده و از آنسوی دریای (جیحون) گذشت و بخشی از خاک ایران را به تصرف خود درآورد سیاوش جهت رهایی از فساد دربار کاوس ، از پدر درخواست کرد که جهت جنگ با دشمن او را به جنگ بفرستد کاوس پذیرفت ، سیاوش به سرداری سپاه به همراه دشمن به جنگ دشمن رفتند و با تورانیان به نبرد پرداختند و تورانیان را وادار به شکست و فرار کردند در این موقع شاه به سیاوش خبر داد که مبادا از آموی بگذرید این سوی آموی بمانید تا افراسیاب دگربار یورش آورد.

افراسیاب که در پی جبران شکست خود شروع به گرد آوری نیرو کرد در همین گیر و دار در شبی خوابی دید ترسناک و ترسید تقاضای صلح با سیاوش را کرد و چون میخواست که به سیاوش اطمینان بدهد صد تن از کسان و نزدیکان خود را نزد سیاوش به گروگان فرستاد و پیمان صلح بسته شد اما کاوس با پذیرش پیمان صلح موافقت نکرد و به سیاوش پیام فرستاد ، که پیمان را بشکن و گروگان ها را بکش سیاوش پیمان شکنی را نپذیرفت و به این وسیله مورد غضب پدر قرار گرفت و بازگشتنش به ایران نا ممکن شد ، پس از افراسیاب درخواست کرد که به او اجازه دهد با عده ای از یاران خود از توران بگذرد و افراسیاب درخواست سیاوش را با وزیر خوب دل خود که پیران ویسه نام داشت در میان گذاشت و پیران به افراسیاب گفت از سیاوش بخواه که برای همیشه اینجا بماند و افراسیاب پذیرفت و از سیاوش خواست بیاید و برای همیشه در توران بماند و سیاوش رفت و ماند.

افراسیاب برادری داشت ( گرسیوز ) نام که مردی بسیار بد طینت و بخیل بود بر این پندار شد با وجود سیاوش دیگر کسی او را به چیزی نمیگیرد لاجرم با دروغ و بدگویی افراسیاب و سیاوش را در وضعی قرارداد که به یکدیگر بد گمان شدند، تا اینکه سرانجام افراسیاب سیاوش را بکشت و ...، آنچه که از نظر شما ارجمندان گذشت دستمایه نمایشنامه تراژیک من ، ( سیاوش آغاز گشت ) قرارگرفته و نمایشنامه ای در ژانر (بیومکانیک 1 ) از آن پرداخته ام، نمایشنامه مزبور دارای صحنه های جذاب و گیرایی ست با دو نثر متفاوت ، بدین معنی که توضیح صحنه ها 2 نوشته شده با نثر (فارسی دری) و گفتگوی 3 شخصیت ها با نثر (پهلوی) پارسی سره است. که من نویسنده تلاش کرده ام تا با تاویل و تفسیر خود از اسطوره کهن داستان سیاوش ، نمایشنامه ای نو با مضمونی تازه و درخور مردم روزگار ما بیافرینم این اثر چنان اکثر آثار اینجانب به همت انتشارات نیستان هنر به زیور چاپ آراسته و روانه بازار گردیده است.