لاریجانی چگونه سر داغ صهیونیستها را سرد کرد؟
روزنامه جوان نوشت:
داشتن آرامش بهوقت تصمیمگیری از مهمترین راهبردهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران در شرایط خاص است، از جمله شاهد آن سفر نماینده ویژه رهبر معظم انقلاب به سوریه و لبنان است. درحالیکه رژیم صهیونیستی در اقدامات تروریستی در تلاش بود این سفر را با حملات پیدرپی به هم بزند، اما پیام در وقت مقرر بهدور از هیجانات تزریقشده از بیرون به مقصد خود رسیده و نتایج آن بهزودی نمایان خواهد شد. رسیدن پیام به صاحبان آن به معنای شکست عملیات رژیم اسرائیل در حمله به منطقه المزه و فرودگاه بیروت در میانه این سفر بود، از این رو برای جبران، بلافاصله امریکاییها دست به خبرسازی زده و شایعه کردند که علی لاریجانی و همراهانش مورد تفتیش قرارگرفتهاند، این خبر دستبهدست در محافل خبری عبری و غربی چرخید، اما با وجود بالا بردن فرکانس آن روی محتوای پیام ارسالی از تهران اثری نگذاشت.
ارسال پیامی ویژه از جانب رهبر انقلاب به دمشق و بیروت حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی ایران در منطقه با داشتن نگاه عمیق به مسئله جنگ، فارغ از احساسات موجود در صحنه، شطرنجی را آغاز کرده که هدفش کیشومات کردن رقیب در جنگ خاکستری است. همچنین تهران پیام جدید خود را با یک پیوست عملیاتی همراه کرده است تا مقاومت با تکیهبر این راهبرد جدید به دشمن شلیک کند. این هدفمندی در ضربه، رژیم صهیونیستی را دچار اخلال در رفتار خواهد کرد. در پیام ویژه ایران به محور مقاومت علاوه بر استمرار کارآمدی در میدان روی نحوه برخورد با طرح آتشبس نیز بحث شده است، از جمله حمایت از موضع رسمی دولت و مقاومت لبنان مبنی بر عدم پذیرش هرگونه اصلاحیه در قطعنامه ۱۷۰۱ است که امریکاییها آن را با عنوان طرح «لیتانی پلاس» پیشنهاد دادهاند.
در حال حاضر راهبرد رژیم صهیونیستی ایجاد شرایطی نابرابر زیر بار آتش است تا با گرفتن ابتکار عمل از مقاومت تمام راههای موجود را به سوی پذیرش طرح امریکایی لیتانی پلاس محدود کنند. پیام ویژه ارسالشده از تهران به دولتهای سوریه و لبنان تأکید دارد که با استفاده از مانورهای دیپلماتیک، معکوسسازی و برخی مؤلفههای قدرت و همچنین پرهیز از گرفتن تصمیمات هیجانی، تهدید موجود را به فرصت تبدیل کنند. برآوردهای موجود نشان میدهد که طرف امریکایی در تلاش است در دوره انتقال قدرت به ترامپ، شکل مذاکرات غزه را در لبنان دوباره تکرار کند. اجرای این طرح تکراری باعث میشود تا صهیونیستها خود را تثبیت کنند. پیام ارسالی از سوی تهران روی این موضوع تأکید دارد که میتوان با دادن سویه به میدان، خلع موقعیت کرد و حتی مانند عملیات خیبر به جزایر مجنون رسید! تشدید کیفی مقاومت و ایجاد فرسایش در دشمن و پر کردن دست مذاکرهکننده لبنانی نقطه کانونی این پیروزی است.
******
نگاهی به عملکرد ۱۰۰ روزه دولت چهاردهم؛ اولویتنشناسی!
روزنامه وطنامروز نوشت:
در دولت چهاردهم یکی از شعارهای اساسی توجه به معیشت مردم و بهبود کیفیت زندگی عموم مردم بوده است. در 100 روز گذشته میتوان چند اقدام یا اتفاق مهم دولت را که از سوی مقامات دولتی مطرح شده، بیان کرد؟ شاید آزاد کردن واردات آیفون، بازگشت یک مجری ورزشی به تلویزیون و تلاشهای دولت و شخص رئیسجمهور برای رفع فیلترینگ را بتوان ۳ اقدامی دانست که دولت و رسانههای منسوب به آن، طی 100 روز اخیر تمرکز زیادی برای تبلیغ و دیده شدن اخبار مربوط به آنها داشتهاند. در کنار این سه اقدام همچنین افزایش قیمت نان، آغاز قطع سراسری و برنامهریزی شده برق و خاموشی منازل برای نخستین بار در فصل پاییز و افزایش 25 درصدی نرخ ارز نیمایی طی مدت کمتر از یک ماه را میتوان ۳ تصمیم یا اقدامی دانست که طی 100 روز گذشته رخ داده است.
تفاوت اصلی ۳ اقدام دسته اول با ۳ اقدام دسته دوم را میتوان جامعه آماری و نقش نتایج این تصمیمات در زندگی عموم مردم ایران دانست. برای مثال واردات آیفون یا بازگشت یک مجری به تلویزیون دغدغه چند درصد جمعیت ایران است؟! واردات گوشی آیفون در حالی هزینهای بیش از یک میلیارد دلار در سال برای کشور در پی دارد که بر اساس آمار کمتر از 10 درصد جمعیت ایران دارای این نوع گوشی تلفن همراه هستند. حتی رفع فیلترینگ اگرچه موضوعی است که بخش زیادی از مردم به دلیل فراگیری اپلیکیشنهای فیلترشده با آن درگیر هستند اما طبیعتا اولویتی همردیف با قیمت نان یا بهرهمندی از برق به عنوان نیازهای اساسی شهروندان ندارد.
در واقع آنچه از عملکرد 100 روزه دولت چهاردهم به ذهن متبادر میشود این است که دولت برای جلب و کسب رضایت مردم به سمت انجام اقداماتی رفته که یا از شمولیت کافی برخوردار نیست یا در دسته نیازهای اساسی و اولیه جامعه تعریف نمیشود اما در نقطه مقابل اقداماتی را انجام داده که تبعات منفی آن یا تمام افراد جامعه یا حداقل بخش قابل توجهی از شهروندان جامعه را درگیر و متضرر خواهد کرد. قطع سراسری برق به بهانه جلوگیری از آلودگی هوا (که مشخص شد برق تولیدشده توسط ۳ نیروگاه با توقف مازوتسوزی در آنها تنها ۲ درصد برق کشور است!)، افزایش دستوری نرخ ارز نیمایی که طبعا منجر به افزایش قیمت کالاهای اساسی خواهد شد و افزایش قیمت نان به عنوان قوت غالب مردم، از جمله اقداماتی است که برخلاف دسته اول اقدامات دولت، کاملا فراگیر و با اولویت بالاست و بر زندگی همه شهروندان ایرانی بویژه اقشار آسیبپذیر جامعه تاثیر داشته و تبعات آن را لمس خواهند کرد. به نظر میرسد دولت محترم در شناسایی اولویتها و جامعه آماری افراد متاثر از هر تصمیم، دچار اشتباهاتی است که میتواند خیلی زود آسیبهای جدی به سرمایه اجتماعی آن وارد کند.
******
عراقچی علیه سادهسازی اصلاحطلبان
روزنامه فرهیختگان نوشت:
سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه در گفتوگوی اخیرش صریحاً علیه برخی سادهسازیهای اصلاحطلبان رادیکال در خصوص دولت ترامپ موضع گرفت و گفت «مگر دشمن با ما مدارا میکند که ما با آنها مدارا کنیم؟» این جمله عباس عراقچی را که شنبه شب در گفتوگوی ویژه خبری گفته شد، میشود پاسخ خوبی به جریانی دانست که در 10 روز اخیر، از بایدهای مذاکره مستقیم با آمریکا گفتند. برخی از این اظهارات را مرور میکنیم؛ پیشنهاداتی که عموماً عجیب و غیرواقعی و البته بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای دیپلماتیک هستند.
موسویلاری، وزیر کشور دولت اصلاحات: «اگر پزشکیان مذاکره نکند کمپینهای من پشیمانم، زودتر از موعد شروع به کار میکنند.»
فاضل میبدی، عضو مجمع مدرسین: «با پیروزی ترامپ این حادثه هم میتواند برای ایران فرصت باشد، هم خطر.... مواظب باشید، تندروها ترامپ را به خطر تبدیل نکنند.»
عیسی کلانتری، رئیس سابق سازمان محیط زیست: «صدام بسیاری از فرزندان و سرداران ما را به شهادت رساند اما با او مذاکره کردیم، با آمریکا هم میتوان، مذاکره کرد.»
معصومه ابتکار: «دولت پزشکیان میتواند با دولت جمهوریخواه ترامپ صحبت کند و شرایط بهتری را در منطقه و جهان ایجاد کند.»
حسین سلاحورزی: «همانطور که با صدام جنایتکار که قاتل بیش از 200هزار نفر از سرداران و سربازان ما بود، گفتوگو کردیم...به همین خاطر مذاکره با آمریکا هم ممکن است و هم میّسر.»
حسین نورانینژاد، قائممقام حزب اتحاد ملت: «ترامپ به عنوان یک تاجر ضد جنگتر از فردی مثل بایدن است.»
عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب: «رفع تحریم، بدون مذاکره مستقیم، جدی و رودررو با آمریکا امکانپذیر نیست و حالا انتخابات آمریکا این فرصت را ایجاد کرده است.»
اینکه با آمریکا مذاکره کنیم یا نه. اینکه ترامپ پالس مثبتی برای مذاکره نشان خواهد داد، شاید در درجه بعدی اهمیت باشد. به نظر میرسد با آسیب بزرگتری در فضای سیاسی داخل کشور مواجهایم. تصور اینکه نفس مذاکره با آمریکا همه چیز را حل میکند، اینکه با آمریکا مدارا کنیم، این گزاره که مذاکره مستقیم با آمریکا، راهگشاست. حرکت در مسیر بنبست سادهسازی است. در وهله اول باید توجه داشت که رابطه ایران و آمریکا پیچیدگیهای زیادی دارد، تخاصمی که در روابط دو طرف وجود دارد نیز تنها به یک یا دو رویداد برنمیگردد، جدای از این مناسبات بینالمللی نیز تنها با یک یا دو رفتار حلوفصل نمیشود، آنهم در شرایطی که تنشها در منطقه در سطح بالایی قرار دارد. اظهارات اینچنینی نشان میدهد درک درستی از واقعیت صحنه بینالمللی وجود ندارد و پیچیدگیهای آن درک نمیشود. نکته دیگر آنکه خوشبینی و دستکم گرفتن کشورها در تعاملات بیش از آنکه سودی نصیب کشور کند، زیان متوجه آنها میکند و در نقطه بعد میتواند زیان قابلتوجهی به منافع و امنیت ملی وارد کند.
******
کدامیک از این شرطها عملی شده که پالس مذاکره میفرستید؟!
روزنامه کیهان نوشت:
الیاس حضرتی در گفتوگویی اظهار کرده: «آمریکا از قبل انقلاب تا امروز بهدنبال ضربهزدن به ایران بوده است.آمریکا آن چیزی که تا الان کارنامهشان هست تلاش برای به هم زدن اوضاع داخلی ما، ضربهزدن به ما، تلاش برای سرنگونی ماست؛ نه الان، بلکه از قبل انقلاب تا امروز دنبال ضربه به ایران بوده است. ترامپ هم بهنظر من هم نقطهضعفها و هم نقطهقوتهایی دارد؛ میشود اگر آن شرطی که انقلاب اسلامی گذاشته و مسئولان ما گذاشتند که در امور داخلی ما دخالت نکنند، دنبال درگیری و ضربهزدن نباشند و بهعنوان یک کشور عادی بخواهند با ما برخورد کنند، ما هم مثل یک کشور عادی با آن ها برخورد خواهیم کرد و حتی میتوانیم باب مذاکراتی که در گذشته داشتیم را همین در زمان آقای ترامپ هم به یک شکل پررنگتری هم ادامه بدهیم».
اظهارات آقای حضرتی از چند جهت قابل توجه و نقد است. نخست اذعان به این که آمریکا از 45 سال قبل تا به امروز دنبال ضربه زدن و براندازی بوده است. ثانیا او به شرط نظام درباره مذاکره اشاره میکند. منطقا هر شرطی مقدم بر اصل مذاکره است یعنی ابتدا باید این شرط محقق شود تا بتوان مذاکره کرد و این دقیقا خلاف دست فرمان برخی عناصر سیاسی و نشریات زنجیرهای است که قائل به مذاکره بلاشرط بلکه تن دادن به شرائط ظالمانه آمریکا برای توافق به هر قیمت (بخوانید وطنفروشی) هستند!
ثالثا آمریکا بر خلاف شرطهای منطقی ایران، علی الدوام اقدام به خصومت و توطئه و زدن ضربه کرده و بنابراین مذاکره، بر مبنای آن شروط معقول، هیچ اعتباری ندارد. و بدتر این که با وجود تنازل طرف ایرانی در برخی توافقات مانند برجام، طرف آمریکایی کمترین حسن نیتی از خود نشان نداده بلکه همان اخلاق شیطانی خود را بروز داده است. ترامپ همان کسی است که آقای روحانی با همه اشتیاقش به مذاکره با آمریکا درباره وقاحت او گفت: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشورها میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانهاند كه با شما مذاكره كنند؟ شما به مذاكرهاي كه به تاييد سازمان ملل رسيده، پايبند نيستيد».
رابعا، غیر از شرایط معقولی که آقای حضرتی اشاره میکند، قصاص خون شهید سلیمانی و پایمال کردن حقوق ایران در برجام هم به گردن ترامپ سنگینی میکند و کسانی که بر خلاف این واقعیت بخواهند نسخه مذاکرات التماسی بپیچند، فاقد کمترین غیرت نسبت به عزت و امنیت ملی هستند. با همه این اوصاف باید دید، آن کدام دیوانگی و شیدایی آن هم در حد افراطی (و یا ماموریت) است که موجب میشود برخی عناصر سیاسی همچنان نسخه مذاکره بپیچند و همه عبرتهای قبلی را که خود رقم زدهاند، کتمان کنند؟
******
انتقاد روزنامه اصلاحطلب از اخراج ناگهانی مهاجرین افغان
روزنامه شرق نوشت:
از سالهای اولیه ورود مهاجران افغان به ایران در دهه ۱۹۸۰ میلادی، تعامل میان جامعه ایرانی و این مهاجران متأثر از تحولات سیاسی و اقتصادی بوده است. در دهههای اول، ایران با پذیرش گسترده پناهندگان افغان، از طریق ارائه اقامت موقت و فرصتهای شغلی، نقشی حیاتی در حمایت از آنان ایفا کرد. اما با گذشت زمان و تحت فشارهای اقتصادی داخلی و تغییر سیاستها، فضای پذیرش مهاجران افغان تنگتر شد. بسیاری از این مهاجران، حتی پس از چندین دهه زندگی در ایران، همچنان در سایهای از بیثباتی قانونی به سر میبرند و برخی نیز با خطر اخراج اجباری مواجه هستند.
اخراج اجباری افغانها از ایران غالبا به دلایل اقتصادی و امنیتی توجیه میشود. ایران، با اقتصاد تحت تحریم و نرخ بالای بیکاری، حضور مهاجران غیرقانونی را به عنوان عامل فشار بر بازار کار و زیرساختهای عمومی معرفی میکند. افزون بر این، نگرانیهای امنیتی نیز در توجیه این سیاستها نقش داشته است. اما این سیاستها در عمل چه پیامدهایی برای افغانها دارد؟ اخراج اجباری اتباع افغان، اغلب به صورت ناگهانی و بدون فرصت کافی برای آمادهسازی انجام میشود. بسیاری از این افراد، تمام داراییهای خود را در ایران از دست میدهند و با بازگشت به افغانستان، کشوری که همچنان درگیر بحرانهای اقتصادی و امنیتی است، با مشکلات مضاعفی روبهرو میشوند. جدایی خانوادهها یکی از مهمترین پیامدهای این سیاست است. بسیاری از مهاجران افغان در ایران دارای خانوادههایی هستند که برخی از اعضای آنها ممکن است مدارک اقامتی داشته باشند و برخی دیگر فاقد این مدارک باشند. این وضعیت منجر به فروپاشی ساختارهای خانوادگی و ایجاد تنشهای روحی شدید برای اعضای خانواده میشود.
علاوهبر مشکلات اقتصادی و خانوادگی، کودکان افغان نیز از این سیاستها بهشدت آسیب میبینند. بسیاری از کودکان مهاجر در ایران متولد شده و ایران را به عنوان خانه خود میشناسند. اخراج آنها نهتنها ادامه تحصیلشان را مختل میکند، بلکه باعث میشود در افغانستان با محیطی کاملا غریبه مواجه شوند. این کودکان اغلب از دسترسی به امکانات آموزشی مناسب محروم میشوند و در نتیجه، آیندهای نامعلوم در انتظارشان خواهد بود. همچنین، اتباع افغان که به افغانستان بازگردانده میشوند، اغلب با شرایطی وخیم مواجه هستند. بیثباتی اقتصادی، نبود زیرساختهای اساسی و خطرات امنیتی ناشی از فعالیت گروههای مسلح، فقط بخشی از چالشهایی است که در افغانستان در انتظار آنهاست. بسیاری از این افراد نهتنها نمیتوانند زندگی جدیدی آغاز کنند، بلکه مجبور میشوند بار دیگر به مهاجرتهای غیرقانونی روی آورند.
برای حل این بحران، باید اقداماتی هماهنگ و چندجانبه انجام شود. ایران باید سیاستهای مهاجرتی خود را با توجه به حقوق بشر و اصول بینالمللی بازنگری کند. فراهمکردن فرصتهای قانونی برای اقامت، کار و تحصیل مهاجران میتواند از اخراجهای اجباری جلوگیری کرده و همزمان به کاهش فشار بر جامعه ایرانی کمک کند. از سوی دیگر، جامعه بینالمللی باید از ایران در مدیریت بحران پناهندگان حمایت کند؛ از جمله با تأمین منابع مالی و ارائه راهحلهای عملی برای اسکان مجدد پناهندگان در کشورهای ثالث. به طور کلی، رنجهای اتباع افغان در ایران بازتابی از بحرانهای گستردهتر منطقهای و جهانی است. مهاجرت و پناهندگی، مسائل انسانی و پیچیدهای هستند که فقط از طریق همکاریهای بینالمللی و اتخاذ سیاستهای انسانی قابل حل خواهند بود. در غیر این صورت، سیاستهای سختگیرانهای مانند اخراج اجباری، فقط بر رنجهای میلیونها انسان میافزاید و چرخهای از بحران و بیثباتی را تداوم میبخشد.
******
شمشیر وفاق زیر گلوی مجلس/ اصلاحطلبان وفاق یکطرفه میخواهند؟!
سایت جهاننیوز نوشت:
روزنامه اصلاحطلب سازندگی عدم موافقت مجلس با فوریت لایحه دولت را پشت پا زدن به وفاق خوانده و این درحالی است که هنوز مخالفتی با این طرح نشده و صرفاً فوریت بررسی آن رد شده است. ماجرا از این قرار است که تابعیت آمریکایی فرزند ظریف برای او دردسر ساز شده و طبق «قانون انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» که در سال 1401 در مجلس به تصویب رسیده بود، پست ظریف غیرقانونی بوده و نمیتواند در دولت پزشکیان حضور داشته باشد. حالا دولت میخواهد برای ماندن ظریف قانون را عوض کند. برای همین هم لایحهای را برای تغییر این قانون با قید فوریت به مجلس ارسال کرده و انتظار دارد نمایندگان هم موضوعات مهم کشور را رها کنند و به بررسی این لایحه بپردازند. اما با رد فوریت این لایحه، اصلاح طلبان مدعی شدند که مجلس به وفاق پزشکیان پشت پا زده است!
پیش از این هم اصلاحطلبان مخالفت اولیه مجلس با استعفای عبدالرحیم حسینزاده را مخالفت با پروژه وفاق خوانده بودند. ماجرا هم از این قرار بود که پزشکیان قبل از موافقت نمایندگان با استعفای حسینزاده از مجلس، برای او حکم زده و حسینزاده را به سمت «معاون رئیس جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور» منصوب کرده بود. اما در رای گیری مجدد، اکثر نمایندگان به استعفای او رای دادند تا پست جدید حسینزاده قانونی شود. ظاهراً وفاق مدنظر اصلاحطلبان یک طرفه بوده و چنین تصور میکنند که مجلس و اصولگرایان باید تمام خواستههای دولت را بپذیرند. در غیر این صورت آنها هستند که به وفاق پزشکیان پشت کردهاند.
اما مجلسی که سازندگی ادعا میکند به وفاق پشت پا زده، همان مجلسی است که علیرغم ضعیف بودن کارنامه اجرایی بسیاری از وزرای پزشکیان و مواضع تند برخی از آنها علیه نظام، به تمام کابینه او رای اعتماد دادند. پدیدهای که تا پیش از این تنها یک بار اتفاق افتاده بود. با اینحال تهدیدات گاه و بی گاه اصلاحطلبان به شکستن وفاق، نشان داد که برخی نمایندگان مجلس به این شعار زیادی خوشبین بودهاند. ادامه این نوع رویکرد اصلاحطلبان در مقابل مجلس، که حتی حق انتخاب بررسی فوریت لوایح را نیز به آن نمیدهند، در آینده ممکن است مجلس را از وظایف و کارکرد اصلی خود ساقط کند. از کار انداختن ابزارهای نظارتی مجلس در مقابل دولت، از جمله سوال و استیضاح کابینه، و در نتیجه بی خاصیت کردن قوه مققنه، خواستهای است که از سوی اصلاحطلبان پیگیری میشود. در این میان شعار وفاق به عنوان اهرمی برای فشار به مجلس و شمشیری تهدید آمیز جهت رسیدن به این مقصود عمل خواهد کرد. پیشتر هم یگ چهره رسانهای نزدیک به دولت گفته بود در انتخابات آینده مجلس، باید در ترکیب نمایندگان نجدید نظر شود.
******
اعتماد به ترامپ خطاست
روزنامه جوان نوشت:
معصومه ابتکار در گفتوگویی با روزنامه اعتماد تلویحاً اذعان کرده که به سخنان و مواضع دونالد ترامپ درباره پایان دادنش به منازعات اعتماد کرده است. او در عین حال هدف انتقادات خود درباره حل نشدن مشکلات میان ایران و امریکا را در داخل قرار داده و معتقد است جریاناتی در داخل ایران نخواستهاند که این منازعه پایان یابد. معصومه ابتکار به دلیل حضور در ماجرای تسخیر سفارت امریکا در تهران اجازه ورود به خاک امریکا را ندارد. در عین حال، یکی از دو فرزند او ساکن امریکاست.
ابتکار، معاون رئیسجمهور در دولتهای روحانی و خاتمی در گفتوگویی با روزنامه اعتماد، با بیان اینکه «شاید ترامپ هم همان ترامپ دور اول نباشد» و تأکید کرده که «معتقدم دولت پزشکیان حتی میتواند با دولت جمهوریخواه ترامپ مذاکره و شرایط بهتری برای منطقه و جهان ایجاد کند.» او در ادامه خیلی امیدوارانه در خصوص مواضع رئیسجمهور جدید امریکا صحبت کرده و گفته که «ترامپ هم اعلام کرده به دنبال پایان دادن به تنازعات و معادلات منطقهای و جهانی است و مایل است بحرانهای بینالمللی تا زمان مراسم تحلیف او کاهش پیدا کند. امیدواریم این تمهیدات از یک طرف باعث استیفای منافع ایرانیان و از سوی دیگر آتشبس در منطقه و پایان دادن به جنایات و کشتار بیرحمانه اسرائیلیها شود... باید بدانند ادامه این جنایات، صلح و تجارت جهانی و امنیت را برای کشورهای اروپایی و امریکایی هم از میان میبرد. این واقعیت را ترامپ و بسیاری از کشورهای اروپایی متوجه شدهاند که تلاش دارند هرچه سریعتر این ماشین کشتار جمعی یعنی اسرائیل را متوقف سازند... اگر مذاکره ایران و امریکا از یک طرف باعث رفع تحریمها و کاهش مشکلات معیشتی، ارتباطی و اقتصادی و... مردم ایران شده و از سوی دیگر باعث گسترش آتشبس و بهتر شدن نسبی وضعیت مردم منطقه بهخصوص مردم مظلوم فلسطین و لبنان شود، حتماً باید با توجه به منافع ملی و مصالح عالیه ترسیم شده از آن بهره برد و استفاده کرد.»
بزرگترین مسئله در مواجهه اصلاحطلبان با امریکاییها شاید همین اعتماد باشد؛ همین که هر چه امریکاییها میگویند، از اوبامای دموکرات تا ترامپ جمهوریخواه، اصلاحطلبان باور میکنند و بدون توجه به عملکرد آنها، سیاستها و عملکرد خود را بر مبنای صحبتها و قول و قرارهای مقامات امریکایی تنظیم میکنند و البته هر بار هم ضربه میخورند، ولی باز از ژست امریکادوستی خود عقبنشینی نمیکنند. ابتکار، کلی اگر و، اما چیده تا بگوید مذاکره ایران و امریکا باید انجام شود. حکایت آن کسی که ماست را از ظرفی با قاشق به دریا میریخت، گفتند چه میکنی؟ گفت میخواهم دوغ درست کنم، گفتند نمیشود که، گفت ولی اگر بشود، چه شود! ابتکار ترامپ را تنها یک روی سکه برهم خوردن برجام میداند و روی دیگر این سکه را «افراد و جریاناتی در داخل ایران» میداند که «رویکردهای افراطی» دارند.
البته وقتی کسی معتقد است ترامپ و دولتهای اروپایی متوجه آسیبهای جنایات اسرائیل به جهان شدهاند و چنین سطحی از فهم و انصاف برای دولتهای اروپایی قائل است و عملکرد آنان در حمایت از رژیم صهیونیستی را نمیبیند، جایی برای نقد باقی نمیگذارد! ترامپ هم قاتل قاسم سلیمانی است و هم قاتل برجام. برجامی که برای اصلاحطلبان همه چیز بود و چقدر به آن دل بسته بودند، اما حالا باز به ترامپ امیدوار هستند تا برایشان صلح و آرامش و رفع تحریمها و حل مشکلات معیشتی را به ارمغان بیاورد!
******
پزشکیان بکند آنچه مسیحا نکرد
سایت مشرقنیوز نوشت:
الهه کولایی، از فعالان اصلاحطلب در بخشی از یک مصاحبه با خبرآنلاین درباره دولت پزشکیان اظهار کرده است: «می توان گفت بر خلاف انتظار خوشبینانهای که در میان زنان ایجاد شد، همچنان شاهد هستیم که مسیرهای تصدی سمتهای تصمیم گیری در سمت های بالا و حتی میانی بر روی زنان بسته است، چرا که اراده سیاسی لازم در این زمینه وجود ندارد. چراکه پشتوانه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی لازم در این زمینه وجود ندارد. با توجه به سمت هایی که تاکنون به زنان داده شده، از جمله در هیئت وزیران، معاونت وزرا و ریاست سازمان ها؛ تا کنون روند قابل قبولی با در نظر گرفتن ظرفیت ها و توانمندی های زنان شکل نگرفته است».
همچنان مشخص نیست که دولت پزشکیان چه هیزم تری به ستاد اصلاحات فروخته است که افراد زیادی از آن ستاد اینچنین بیرحمانه و پر تعداد به جنگ او آمدهاند!؟ دقت شود که خانم کولایی عملا هیچ نقطه و نکته مثبتی در دولت پزشکیان نمیبیند و در یک بیاعتقادی محض نسبت به شایستهسالاری؛ صرفا به بهانه اینکه از وضعیت بهکارگیری برخی زنان و مردان هممسلک خود در دولت راضی نیست؛ دولت پزشکیان را رفوزه و غیر قابل قبول معرفی میکند! این در حالی است که سیاست یک امر بطئی است نه دفعی و در فرض اینکه ما نیز مثل خانم کولایی یک عنصر سیاسی زنسالار باشیم؛ دولت پزشکیان در بهکارگیری زنان سیاسی کم نگذاشته اما از آنجا که مورد قهر و غضب ستاد اصلاحات قرار دارد؛ باید اینچنین بی دستاورد و بد معرفی شود.
اصلاحطلبان در دوران استیلای خود در شورای شهر پنجم و در حالی که تمام ارکان شورای شهر تهران را به صورت اکثریتی در اختیار داشتند اما حاضر نشدند مدیریت شهرداری تهران را به یک زن بدهند. (خانم کولایی هم جزو نامزدهای شهرداری اصلاحطلبان بودند) لذا آنها در واقع مشغول مطالبهای از دولت و حاکمیت هستند که خودشان هم اعتقاد چندانی به آن ندارند زیرا همانطور که کولایی هم اعتراف کرده است؛ بهکارگیری زنان سیاسی در ایران حتی پشتوانه فرهنگی و اجتماعی هم ندارد.