به گزارش ایسنا، تقابل اروپا و ایران رو به فزونی و وارد فازی کمسابقه شده است. تحریمهای اخیر اروپا از هواپیمایی تا کشتیرانی و همچنین تلاش برای تصویب قطعنامهای در شورای حکام و اقدامات دیگر نشان از عزم اروپا برای بالا بردن سطح این تقابل به شکل جدی است.
طرح پیشنویس قطعنامه در شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران منعکسکننده همین عزم و اراده اروپاییهاست. چنین قطعنامهای در صورت تصویب سفر گروسی به ایران را کان لم یکن و روند فعالسازی اسنپ بک را تسریع خواهد کرد.
به نظر میرسد که تهران با این سفر و بالا بردن سطح دیدارها با گروسی تلاش داشت که مانع تصویب این قطعنامه شود و تنش را کنترل کند. از این رو، هم گویا موافقت نهایی با تفاهماتی که با مدیر کل آژانس در سفرش مطرح شد، به سرنوشت نشست فردای شورای حکام منوط شده و قبل از آن چیزی رسانهای نشد.
اما پرسش کانونی درباره علت یا علل این دور تند اروپا علیه ایران است. عوامل زیادی مطرح میشود که مهمترین آنها دریافت اروپاییها از نقش ایران در جنگ اوکراین به عنوان جنگی حیاتی برای امنیت و آینده این قاره است.
واقعیت این است که همه این عوامل تاثیرگذار و مهم است؛ اما به نظر نگارنده نباید این رفتار اروپا صرفا در تصویری اروپایی ایرانی در قاب روابط و تنشهای دوجانبه دیده شود.
این رویکرد اروپا را میتوان تصمیمی غربی و نه صرفا اروپایی برای افزایش تقابل دیرینه غرب و جمهوری اسلامی ایران دانست. به نظر میرسد که مجموعه غرب در یک سال اخیر به دلایل مختلف از انباشت تنش تاریخی گرفته تا جنگ اوکراین، جنگهای اخیر اسرائیل و تنشها در منطقه و غیره به این برآورد و جمعبندی رسیده است که باید دستکم در تاکتیکهای خود علیه تهران بازنگری کند و سیاست جدیدی را در پیش بگیرد و در این راستا هم میخواهند از همه ظرفیتهای موجود برای «فشار حداکثری» از جمله ظرفیت پرونده هستهای استفاده کنند.
در یک کلام میتوان گفت که رویکرد جدید اروپا خروجی تصمیم هماهنگ «غرب سنتی» (با شمول آمریکای بایدن و اروپا با همکاری اسرائیل) است و بعید نیست در آینده هم اروپا چنان تند شود که چه بسا خود ترامپ نیز انگشت به دهان بماند و تعجب کند.
اما بازگشت ترامپ نیز میتواند به تلاقی رویکرد جدید «غرب سنتی» و «غرب ترامپی» علیه ایران کمک کند.