علی حسینی- گروه تعاملی
در این سال ها مکرر از برخی رسانه ها یا چهره های مدافع نظام و انقلاب در اینجا و آنجا می شنویم که از تمدن اسلامی به عنوان آرمان و هدف انقلاب اسلامی بسیار یاد می کنند. از این منظر انقلاب اسلامی صرفا یک انقلاب درون مرزهای ایران نیست و هدفی فراتر از کشور، در منطقه و بلکه جهان، دارد. بدون آنکه وارد ارزیابی و داوری نظری این موضوع شویم باید از خودمان بپرسیم اما آیا این موضوع صرفا با گفتن و شعار دادن محقق می شود؟ اساسا چه کسانی دراین زمینه باید سخن بگویند و چه کسانی باید عمل کنند؟ آیا همه باید در این باره مدام سخن سرایی کنند؟ لوازم و روش های تحقق این آرمان چیست؟ بیایید ابتدا رد این موضوع را در سخنان رهبری انقلاب به عنوان تنها جایگاهی که در این زمینه حق تشریح و تذکر و بازخواست مدام دارد جستجو کنیم. ایشان بارها در این زمینه صحبت کرده اند و اخیرا در دیدار با بسیجیان نیز اشاراتی به آن داشته اند. ما به چند نمونه از اظهارات گذشته اشاره می کنیم:
... انقلاب مراحلی دارد؛ آنچه در اوّل انقلاب در سال ۵۷ اتّفاق افتاد، مرحلهی اوّل انقلاب بود یعنی انفجار در مقابلِ نظامِ غلطِ باطلِ طاغوت و ایجاد یک نظام جدید بر مبنای آرمانها و ارزشهای نو و با لغت نو، با تعابیر نو، با مفاهیم نو؛ این مرحلهی اوّل انقلاب بود. بعد در مرحلهی دوّم، این نظام بایستی ارزشها را محقّق کند؛ این ارزشها و آرمانهایی که حالا اشاره میکنم و بعضی را میگویم، باید در جامعه تحقّق ببخشد. به این ارزشها اگر بخواهد تحقّق ببخشد، یک دستگاه مدیریّتی لازم دارد که آن میشود دولت انقلابی. بنابراین مرحلهی بعد از نظام انقلابی، ایجاد دولت انقلابی است، دولتی که ارکان آن، انقلاب را از بن دندان باور کرده باشند و دنبال انقلاب باشند. بعد که این دولت انقلابی تشکیل شد، آنوقت بایستی بهوسیلهی اجرائیّات درست -قانون درست، اجرای درست- این آرمانها و ارزشهایی که مطرح شده، این آرزوهای بزرگ انقلابی، یکییکی در جامعه تحقّق پیدا کنند؛ آنوقت نتیجه میشود جامعهی انقلابی؛ یک جامعهی انقلابی به وجود میآید که این مرحلهی چهارم است. حرکت انقلابی، نظام انقلابی، دولت انقلابی، جامعهی انقلابی؛ این چهارم [است]. بعد که جامعهی انقلابی درست شد، آنوقت زمینه برای ایجاد تمدّن انقلابی و اسلامی به وجود میآید...
...وقتیکه ملّت ایران توانست خود را به آن نقطهای برساند که بتواند بهعنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگترین تبلیغ اسلام است؛ ملّتهای دیگر هم روانهی همین طرف خواهند شد و تشکیل امّت بزرگ اسلامی که مایهی عزّت و مایهی ترویج اسلام در سراسر جهان است، اتّفاق خواهد افتاد؛ آن مدنیّت اسلامی که انتظارش را داریم که بتواند بر مدنیّت مادّی گمراهکننده و فاسد غربی غلبه پیدا کند، آن روز تحقّق پیدا خواهد کرد؛ مقدّمهاش اینجا است؛ مقدّمهاش این است که ما ملّت ایران بتوانیم به سمت الگو شدن پیش برویم...
...آرمانها چه هستند؟ جزو چیزهایی که بنده اینجا یادداشت کردهام به عنوان آرمانها، یکی مسئلهی ایجاد جامعهی اسلامی و تمدّن اسلامی است...
...امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعهی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزهی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است...
مقدّمات کار، ایجاد انقلاب است، تشکیل جمهوری اسلامی است، تشکیل نظام اسلامی است؛ اینها مقدّمات کار است برای ایجاد آن تمدّن اسلامیِ متناسب با این زمان و با این قرن.
چنانکه در همین بیانات کوتاه مشاهده می شود ادعای پیگری تمدن اسلامی در انقلاب اسلامی امری است تدریجی و مرحله ای و مراحل آن هم ترتیب وقوع دارد. یعنی نمی توان بدون ایجاد و تاسیس یک نظام سیاسی در مرحله اول و جامعه اسلامی در مرحله دوم به مرحله سوم که تاسیس یک تمدن جدید انسانی است رسید. حال باید از کسانی که دایما سخن از تمدن اسلامی و وظیفه انقلاب اسلامی برای تحقق آن می گویند پرسید آیا ما به تعبیر رهبر انقلاب موفق به تاسیس دولت اسلامی «به معنای واقعی» شده ایم که «جامعه اسلامی» و بعد «تمدن اسلامی» را دنبال کنیم. از نظر تبلیغی درست این است که دال مرکزی داعیه های انقلابی معطوف به کدام مرحله باشد و آیا دولت اسلامی واقعی یا جامعه اسلامی واقعی محقق شده که از مرتبه نهایی تمدن اسلامی سخن بگوییم؟ آیا در نظام حکمرانی واقعا توانسته ایم آرمان های اسلامی را ولو به صورت نسبی پیاده کنیم؟ آیا مناسبات اجتماعی و اقتصادی در جامعه ما، به تعبیر لفظ مشهور و مطلوب این روزها، در «تراز اسلامی» که یقینا سطحی بالاتر از «تراز انسانی» است، قرار دارد؟ یا در سطح گسترده مناسبات اجتماعی صرفا به اموری مانند حجاب آن هم با روش هایی که معلوم نیست تا چه حد اسلامی یا دستکم کارآمد باشد بسنده کرده ایم؟!
به یاد داشته باشیم که تمدن جدید غربی وقتی مطرح و غالب شد که توانست حقیقتا تحولی چشمگیر و عمیق در نظام اجتماعی دوران خودش به وجود بیاورد. مثلا در زمانی که تقریبا تمامی تمدن های انسانی موجود حتی در تمدن های مدعی اسلام بردهداری غلبه داشت یا تجارت و آموزش امری محدود به طبقات خاصی از جامعه بود هر سه حوزه مهم را آزاد کرد و این آزادی تجارت و آموزش تحولات بسیار عمیقی در نظامات اجتماعی ایجاد کرد. باید پرسید آیا ما در شکل دهی یک جامعه جدید اسلامی مورد نظر رهبر انقلاب توانسته این چنین تحولی گسترده و ملموس را ایجاد کنیم؟ ولو شده در یک مقیاس کوچک و به اصطلاح دانشمندان علوم اجتماعی در یک پایلوت، نمونه ای از این جامعه و مناسبات آن را نشان داده ایم؟
البته که این امر موضوع بسیار دشوار و پیچیده ای است و نیازمند سالها تفکر و نظریه پردازی است اما یقینا تصویر روشنی از برخی تغییرات لازم در برخی حوزه ها به خصوص حوزه های اقتصادی وجود دارد که در این زمینه حتی اراده و اهتمام لازم برای درافکندن تحول نیز دیده نمی شود. تا زمانی که این نشانه ها برای افکار عمومی آشکار نشود هر گونه تاکید شعاری در مناسبت های مختلف اینجا و آنجا نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه کاملا هم ضدتبلیغ محسوب می شود. دوستدار واقعی انقلاب و آرمان های آن در وهله اول باید نسبت به مبتذل شدن این آرمان ها حساسیت داشته باشد نه خرج کردنشان . با اینکه ادعای تحقق کامل این آرمان ها بر اساس آموزه های شیعی ما به دست غیر معصوم اساسا ناممکن است اما این گام های معلق و نصف- نیمه برداشته شده یا هزاران راه هنوز نرفته نیز به هیچ وجه در شان این آرمان های بلند نیست. «ناترازی» فقط در حوزه های انرژی و بانکی نیست ما در سایر مناسبات اجتماعی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز هنوز چنانکه باید با آرمان هایمان تراز نشده ایم!