از حالا به فکر زمستان باشید
روزنامه جوان نوشت:
دولتیهای مجازی هشتگ «دو درجه کمتر» را ترند میکنند و وابستگان دولت هم بیرون از فضای مجازی به این پویش میپیوندند و کارناوال خبرگزاریها و روزنامههای دولتی هم این ترند و حامیانش را تیتر و خبر میکنند؛ با همین زنجیره قرار است مشکلات گاز و برق کشور حل شود! کسی منکر اصلاح الگوی مصرف ایرانیها نیست، ولی این ماجرای دو درجه کمتر اصلاً شدنی نیست! این همه بوق و کرنا انگار یک کارکرد مهمتر هم دارد: القای ناترازی و بحرانی بودن شرایط و زمینهسازی برای تصمیمگیریهای اعصابخردکن بیشتر و.... انشاءالله که این همه ناراضیتراشی تعمدی نیست و انشاءالله که این روندهای معیوب، صرفاً به خاطر اعتماد و واگذاری امور به کارشناسان کارنابلدی است که چهبسا بدشان هم نیاید بر بدبینیها و اعتراضات مردمی دامن بزنند؛ بگذریم.
... فرهنگ غلط بدمصرف کردن ما حتماً باید اصلاح شود، اما راهش «دو درجه کمتر» نیست. جایی که حتی وزیر دولت چهاردهم، رئیسجمهور را در نمایشگاه و جلوی انظار عمومی برای چراغهای بیهوده روشن دست میاندازد، نمیتوان انتظار داشت که «دو درجه کمتر» راه به جایی ببرد. جایی که قرار بود مازوت نسوزانیم تا آلودگی هوا نداشته باشیم و حالا هم آلودگی داریم و هم برق قطع میشود و هم گاز نداریم، نمیتوان انتظار داشت «دو درجه کمتر» مثمرثمر واقع شود. این پیشزمستان است آقای رئیسجمهور! پیشزمستان سختی که در آن با تعطیل کردن به خاطر سرمای پاییزی قرار بود کارها درست شود، اما بدتر شده است! زمستان سختتر در راه است؛ گاز هم قطع خواهد شد و «دو درجه کمتر» به کارتان نخواهد آمد! لااقل از همین حالا فکر شش ماه دیگر و تابستان باشید.
******
انتظار عقلانیت از نمایندگان مجلس
روزنامه فرهیختگان نوشت:
درحالیکه هنوز مشکل شرکت نکردن نمایندگان در رایگیری بهعنوان یک بینظمی مشهود روی زمین مانده و رئیس مجلس هم هرازچندگاهی نسبت به این امر تذکر میدهد این روزها ویدئوی تذکرهای دیگری از قالیباف خطاب به نمایندگان در رسانهها منتشر میشود که نشان میدهد مسئله بینظمی در مجلس چالشی جدی در افزایش بهرهوری بهارستان شده است. پس از آنکه ویدئوی تذکر قالیباف به نماینده قزوین درمورد داد نزدن در جایگاه هیئترئیسه و نیز تذکر به علیرضا منادی نماینده تبریز مبنی بر اجتناب از رفتارهای نمایشی در فضای رسانهای پیچید روز گذشته میثم ظهوریان تصویر نامه خود به رئیس مجلس را منتشر کرد که نشان میداد دامنه رفتارهای خلاف نظم برخی نمایندگان به سروصدا و تجمع در جایگاه هیئترئیسه برای قرار گرفتن در کادر دوربین رسانهها محدود نمانده و بعضا برخی شوخیها از نمونههای دبستانی و الگوبرداری میشود. اینکه نمایندهای پس از رایگیری بدون اطلاع نماینده دیگر رأی او را تغییر بدهد همانطور که نماینده مردم مشهد نیز در نامه خود گفته است هم خلافشان نمایندگی است هم صحت رایگیری در مجلس را که امانت مردم است تحتتأثیر قرار میدهد. رفع این وضعیت علاوه بر جدیت نیاز به ترمیم برخی سازوکارهای مدیریتی موجود و اعمال عینی برخی قوانین سلبی در برخورد با بینظمی نمایندگان در صحن علنی مجلس است.
رفتارهای پرهیاهو در صحن علنی مجلس بهجای نمایش پویایی و فعالیت، میتواند به عاملی مخرب در کارآمدی و شأن مجلس تبدیل شود. نمایندگان مجلس بهعنوان قانونگذاران وظیفه دارند در مسیر عقلانیت و بهرهوری گام بردارند و با دانش و استدلال نقش مؤثری در پیشبرد اهداف ملی ایفا کنند. اما برخی رفتارها مانند فریاد زدن، نزاعهای لفظی و نمایشهای تبلیغاتی نهتنها ارزش افزودهای به فرآیند قانونگذاری نمیآورد، بلکه به اعتماد عمومی نیز آسیب وارد میکنند. پویایی مجلس زمانی معنا پیدا میکند که نمایندگان با رویکردی علمی و دقیق به مسائل کشور بپردازند. تدوین قوانین متقن و کارآمد، حذف قوانین زاید و ارائه راهکارهایی مبتنی بر منطق و استدلال ازجمله اقداماتی است که میتواند اثرات مثبت بلندمدت بر جامعه داشته باشد. این پویایی نیازی به صداهای بلند یا رفتارهای نمایشی ندارد. درواقع، مجلس نهاد عقلانی تصمیمگیری است و این نوع رفتارها آن را از مسیر اصلی خود منحرف میکند.
******
سوپرانقلابیگری بهدنبال انقلابیگری
روزنامه صبحنو نوشت:
سوپرانقلابیگری بهطور خلاصه به دنبال تصاحب انقلابیگری است. این جریان میخواهد انقلابیگری را بهعنوان یک ایدئولوژی افراطی و انحصاری خود مصادره کرده و از آن برای مشروعیتبخشی به نظرات تند و یکجانبهگرایانه استفاده کند. این نوع تفکر، نهتنها فاصله بین نسلهای مختلف انقلاب را بیشتر میکند، بلکه هدفش ایجاد یک فضای رادیکال و مغایر با واقعیتهای اجتماعی است.
در این راستا، این جریان حتی از توصیفهایی همچون «تحریرالشام» یا «ارتش سوریه» برای اعمال فشار و نادیده گرفتن دستاوردهای انقلاب استفاده میکند. آنها در تلاشاند تا برای خود یک تصویر آرمانی بسازند که هیچ ارتباطی با واقعیتهای جامعه و خواستههای مردم ندارد. اینگونه جریانها نهتنها آسیبهایی جدی به انسجام و اتحاد ملی وارد میآورند، بلکه تصور غلطی از انقلابیگری را در ذهن جامعه ایجاد میکنند.
نظرات آقایان کوشکی، ایزدی و غضنفری بهویژه در تحلیل و توصیف خود از جریان انقلابی، بیشتر شبیه به تلاش برای بازتعریف انقلابیگری به صورت افراطی و انحصاری است. این رویکرد، به جای آنکه به تقویت اتحاد و همبستگی میان نسلهای مختلف انقلاب کمک کند، موجب ایجاد شکافهای بیشتر در جامعه خواهد شد.
انقلابیگری بهعنوان یک میراث تاریخی و اجتماعی، باید بهطور واقعی و در راستای منافع مردم و کشور تفسیر شود، نه بهعنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به نظرات افراطی و تند.
******
محور مقاومت وابسته به اشخاص نیست
سایت رجانیوز نوشت:
رژیم صهیونیستی و حامیانش در حال بهرهبرداری از سقوط سوریه هستند تا مقاومت را در تنگنا قرار دهند. به گفته افسران ارتش رژیم صهیونیستی برای اولینبار آسمان سوریه در دسترس کامل نیروهای این رژیم قرار دارد. این تحول علاوه بر ایجاد فضای آزادتر برای تجاوزات رژیم صهیونیستی، حلقهای حیاتی از زنجیره مقاومت را از کار انداخته است. سوریه، بهعنوان پلی برای انتقال تسلیحات و نیروها به لبنان نقشی حیاتی داشت و ازدسترفتن آن، فشار بیشتری بر ایران و متحدانش وارد خواهد کرد.اما آیا ایران میتواند با وجود این تهدید، همچنان محور معادلات منطقه باقی بماند؟ پاسخ به این سؤال، بستگی به اقدام جمهوری اسلامی در برابر تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی دارد. اگر ایران با تأخیر یا تردید به این اقدامات پاسخ دهد، دشمنان مقاومت تصور خواهند کرد قدرت ایران در منطقه بهصورت بنیادین تضعیف شده است.
رژیم صهیونیستی، با اشتباه محاسباتی، سقوط سوریه را به معنای شکست محور مقاومت میداند و هرچند این تصور برای آنها جذاب است، اما میتواند به عاملی برای نابودیشان تبدیل شود. ایران هنوز ابزارهای فراوانی برای پاسخ به این تجاوزات و تغییر معادلات دارد.وعده صادق ۳، نهتنها یک اقدام واکنشی، بلکه فرصتی استراتژیک برای بازگرداندن ابتکار عمل به محور مقاومت است.
دشمنان جمهوری اسلامی باید بدانند که هرچند سقوط دولت بشار اسد ضربهای به محور مقاومت وارد کرده، اما این محور وابسته به اشخاص نیست و ایران با استفاده از ظرفیتهای دیگر خود، میتواند پیامدهای این سقوط را مدیریت کرده و حتی تجاوزات رژیم صهیونیستی را به فرصتی برای بازدارندگی تبدیل کند.
******
عجیب نیست که مخالفان اسلام در ایران حامیان سلفیها در سوریه شدهاند؟!
دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه در یادداشتی نوشت:
«بسیار جالب است، افکار عمومی در ایران را به سمتی هدایت میکنند که مردم روسری از سر بردارند و علیه حکومت دینی بایستند. همانها در سوریه افکار عمومی را به سمت گرایش به ریشهای بلند سلفی هدایت میکنند تا علیه حکومت سکولار بجنگند و یک حکومت سلفی با قوانین اسلامی و سفت و سخت بیاورند.
بیاید کمی خودمان را از فریبهای بزرگ رهایی بدهیم، بشار از آلسعود دیکتاتورتر است یا از آل خلیفه؟ آزادیهای سیاسی و اجتماعی سوریه از عربستان سعودی کمتر است؟ هرآنچه غرب کوشید تا بن سلمان در عربستان اجرا کند، سالها قبل در سوریه وجود داشت، نه دین اجباری بود، نه حجاب. مشروب هم سرو میشد. بین دختر و پسر هم دیوار نبود و... بروید فیلمهای سوریه که قبل 2010 در یوتیوب بارگذاری شدهاند را ببینید، کشوری توریستی که کنسرتهای خارجی که الان در عربستان مد شده، در آنجا برگزار میشد... هیچ شباهتی به کشورهای عربی دیگر نداشت، از همه هم سکولارتر بود. اما اما و اما، برای اسرائیل یک تهدید بود و غرب این را نمیپذیرد.
بحث نه بر سر دین شماست، نه دیکتاتور بودن یا نبودن حکومت شما و نه حتی سکولار یا مذهبی بودن آن... هر کدام از اینها به مقتضای نیاز آنها میتواند برای ما مردم این منطقه زیبا یا زشت جلوه کند ما مردم خاورمیانه کی میخواهیم به خود بیاییم و دست از بازیچه سیاستهای غرب و شرق شدن برداریم، خدا میداند. هر روز سازی میزنند و ما هم به هر سازشان آنگونه که میخواهند میرقصیم.»
******
توصیههای زیباکلام به پزشکیان
صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب و استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرآنلاین توصیههایی را خطاب به مسعود پزشکیان مطرح کرده. بخشهایی از این مصاجبه به شرح زیر است:
* مهم ترین اولویت های کشور این است که وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کند، امید جوانان را به آینده بیشتر کرده و مردم از این حالت بغض، کینه و نفرت یک مقدار فاصله بگیرند. اصرار به خروج از کشور برای نسل جوان کاهش پیدا کند، فقر، شکاف طبقای محدودتر شده و به محیط زیست، کاهش آلودگی هوا و از بین نرفتن جنگل ها توجه بیشتری کنند. بنابراین، بخشی از اهداف و آرمان های کشور با اهداف نظام یکسان بوده و بخشی دیگر از آن جدا هستند.
* جای تاسف بسیار دارد که وقتی کشور با مشکلات و معضلات بسیار عمیقی رو به رو است، عدهای تندرو اصرار ورزیده و لایحه ای را به نام عفاف و حجاب بدو بدو پشت درهای بسته مجلس ببرند و تصمیم بگیرند. سپس این قانون را به آقای پزشکیان بدهند و بگویند که این مصوبه مجلس به تایید شورای نگهبان رسیده و باید اجرا کنید.
* من مشکلات آقای پزشکیان را درک می کنم، مسائل مملکت را می بینم، اینکه محبوبیت آقای پزشکیان پایین تر نرفته، به نظر من جای شکرش باقی است. اما اجرای قانون عفاف و حجاب، آن کورسوی امید نسبت به دولت آقای پزشکیان را از بین خواهد برد، بنابراین، ایشان تنها یک گزینه دارد و این است که به هرشکلی که می تواند، جلوی اجرای قانون عفاف و حجاب را بگیرد. زیرا دیگر سرمایه اجتماعی برای نظام باقی نمانده است.
* اگر آقای پزشکیان تسلیم خواست تندروها شود، آن تتمه اعتباری که برایش باقی مانده از بین خواهد رفت. امیدوارم که ایشان بتواند در برابر تندروها بایستد. در برابر کسانی که با ۵ درصد یا ۱۰ درصد آرا به مجلس رفتند و نمایندگی ۸۰-۹۰ درصد مردم را ندارند. برای مثال از این قانون حجاب در بهترین حالت، ۱۰ تا ۱۵ درصد از مردم طرفداری می کنند و ۸۰ درصد با آن مخالف هستند.
******
معمای جدید شمخانی
روزنامه آرمانملی نوشت:
برای کسانیکه مصاحبه علی شمخانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی با رسانه منسوب به او یعنی «نورنیوز» را ندیدهاند و میخواهند بدانند شمخانی در این مصاحبه چه گفت، همین جمله کافی است. «دریابان» بهصورت غیرمستقیم اما عملا مستقیم، خود را مسئول و سیاستگذار همه مسائل و پروندههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. اگر اینطور است، که حداقل «دریابان» نشان داده اینطور است، دیگر چه نیازی به وزارت امور خارجه، شورای عالی امنیت ملی یا شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؟ چرا عراقچی بابت چیزی که در اختیارش نیست و فقط یک مجری است، باید به نمایندگان جبهه پایداری جوابگو باشد؟ چرا مسئولیت چیزی که سیاستگذاریاش با شمخانی است، با خود شمخانی نباشد؟
مساله فقط این نیست که با حضور «دریابان» علی شمخانی (دستکم آنطور که خود گفت) دیگر وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی و شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بلاموضوع شدهاند و دیگر هیچ نقشی در سیاستگذاری ندارند. مساله این است که «دریابان» مسئولیت شکست یا پیامدهای سیاستهای خود را هم نمیپذیرد. او رویکرد خود را به مراتب بهتر از رویکرد روحانی و ظریف معرفی کرده و گفته آن راه اشتباه بوده و راه من درست بوده است. اما وقتی راه شمخانی به هیچ جا نرسیده است، هیچ تحریمی رفع نشده، هیچ گره هستهای باز نشده و اساسا هیچ تحولی رخ نداده، کدام افتخار؟ کدام دستاورد؟ کدام تحول در برنامه هستهای ایران؟ میتوان خلاصه جدیدی از این مصاحبه دریابان شمخانی با رسانه اختصاصیاش یعنی «نورنیوز» ارائه داد: من چهره اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستم، اما مسئول شکستها و ناکامیها دیگران هستند!
******
تصور مردم از فساد مسئولان به روایت باهنر
سایت مشرقنیوز نوشت:
محمدرضا باهنر، از معاریف جریان اصولگرا و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی در بخشی از یک میزگرد سیاسی در خبرآنلاین پیرامون ادعای فساد درباره برخی مسئولان گفته است:
«برخی میگویند فساد ساختاری است. من رکورد دارم و هفت دوره در مجلس بوده ام و شاید ۱۳۰۰-۱۴۰۰ نماینده را دیده ام که آمده اند و رفته اند. در مترو و تاکسی که میروید افکارعمومی تقریبا مدعی هستند که هر کسی در نظام جمهوری اسلامی یک دوره وزیر یا نماینده یا استاندار بوده بار خود را بسته و رفته است. در حالی که حس ششم من این را میگوید که حدود ۱۰-۱۵ درصد از مسئولین بار و بنه خود را بسته و رفته اند. ۱۵-۲۰ درصد مسئولین بعد از مسئولیت وضعشان از نظر زندگی و معیشت و اقتصاد بدتر شده است. ۶۰-۷۰ درصد هم همانی بوده اند و رفته اند. این که افکار عمومی تصور کند ۱۰۰ درصد مسئولین آمده اند و خورده اند و برده اند این خیلی بی مروتی در مورد نظام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی است.شاید بعد از انقلاب بیش از ۲۰۰ وزیر داشته ایم. این وزرایی که آمده اند و رفته اند چند تای آنان فساد مالی و اخلاقی داشته اند؟ شاید به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد. ولی همه ما متهم هستیم.»
*مسئلهای که باهنر پیرامون انگارههای ذهنی در مقوله فساد به آن اشاره کرده کاملا درست است و هستند کسانی که همواره از خوردن و بردن مسئولان و نمایندگان و غیره حرف میزنند! البته باید دانست که نظیر این شبهات و این حرفها در همیشهی تاریخ و ازمنهها بوده است. لکن این وظیفه مراجع اجتماعی، صاحبان تریبون و خواص است که در مقابل این انگارههای برساخته ذهنی بایستند و نسبت به اصلاح ذهن جامعه اهتمام کنند.حقیقت این است که اگر کسی نباشد که جلوی فکرها و تحلیلهای غلط قد علم کند و حرف درست بزند؛ آنگاه بطون اهالی جامعه از فکرها و تحلیلهای حرام پر خواهد شد و چنین جامعهای به جنگ با عقلانیت خواهد شتافت. در فقره ادعای فساد و میزان ادراک اجتماعی آن نیز لازم است که همین مراجع اجتماعی به صحنه بیایند و مستدلا اثبات کنند که چنین افکاری غلط است و واقعیت ندارد. همچنین است که باید به جامعه آموزش داد که هرگز حرفهای بدون سند و محال را باور نکنند و اصطلاحا به احمقها بها ندهند. این تربیت اگر در جامعه شکل بگیرد آنگاه هزینه ادعاهای غلط و حرفهای بدون سند بالا خواهد رفت و دیگر کسی بهخاطر لایک جمع کردن و ویو گرفتن؛ به سمت تحمیق مخاطب و طرح چنین حرفهایی نخواهد رفت.
******
بانکیپور: فروکنندگان پونز، منتقد قانون حجاب شدهاند!
امیرحسین بانکیپور نایبرئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در گفتوگو با شبکه اینترنتی دانشگاه تهران، در تشریح جزئیات قانون عفاف و حجاب، صبحتهایی را مطرح کرد. بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* افکارسنجیها میگویند اکثریت جامعه حجاب را قبول دارند؛ این اکثریت گاهی ۸۰ درصد بوده و گاهی ۶۰ درصد. اما طبق همین نظرسنجیها، اکثریت جامعه بگیر و ببند و گشت ارشاد را قبول ندارند. البته اکثریت خیلی چیزها را قبول ندارند، مانند سربازی. شما از دانشجویان نظرخواهی کنید، میبینید اکثریت آنان تمایل دارند به هر میزان که میخواهند، در کلاسهای درس غیبت کنند و حذف نشوند. آیا میتوان چنین چیزی را در دانشگاه قانونی کرد؟
* هدف قانون عفاف و حجاب، کاهش برخوردهای خیابانی و هوشمندسازی جریمهها بوده است. بر همین اساس ما در این قانون آوردهایم که فروشگاهها و بانکها باید دروبینهای غیرامنیتی خود را به فراجا و قوه قضائیه وصل کنند تا بتوانیم متخلفین را شناسایی کنیم. گروه هدف این قانون کمحجابها نیستند، بلکه این قانون در پی مقابله با برهنگی، بدپوششی و بیحجابی است. بدپوششی یعنی بدننمایی؛ یعنی همان لباس خانم احمدی در کنسرت فرضی.
* بر خلاف تمام دنیا، ما در ایران در ۴۰ سال اخیر برهنگی نداشتهایم. شالی که وسط سر قرار میگیرد، حجاب اسلامی محسوب نمیشود اما همین جلوی برهنگی را در تمام این ۴۰ سال گرفته است. در دو سال اخیر شاهد کشف حجاب بودیم و کسی هم با آن کاری نداشت. اکنون وضعیت به بدننمایی و تاپ پوشیدن رسیده است. ما جامعه را ول میکنیم و بعد به حدی میرسد که صدای مردم درمیآید و به تنش اجتماعی منجر میشود.
* دولت که میگوید مخالف قانون عفاف حجاب است، پاسخ دهد که اگر کسی خواست در خیابانها با پوششی مشابه خانم احمدی در آن کنسرت تردد کند، آن وقت باید چه کرد؟ اگر برخورد نکنیم و عدهای از این صحنهها فریادشان بلند شد، آنگاه میخواهیم چه بکنیم؟ ما راه میانهای را انتخاب کردیم تا به صورت مستمر و نه هیجانی، اصل حجاب در جامعه رعایت شود. هر فطرت سالمی میپذیرد که در دو سال اخیر جامعه نسبت به کشف حجاب ول شد. آیا در این دو سال، وضعیت فقط به کنار گذاشتن روسری ختم شد یا به بدننمایی هم رسید؟
* اکنون کسانی که اوایل انقلاب به پیشانی دخترهای مردم پونز فرومیکردند، به ما برای تدوین این قانون انتقاد میکنند. به علاوه تا همین چند ماه پیش، در روزنامه کیهان و گروههای ایتا به ما برای قانون عفاف و حجاب هجمه وارد میکردند و میگفتند شما برجام فرهنگی نوشتهاید با این قانون در حال عقبنشینی در حوزه حجاب هستید. با وجود تمام انتقادات، ما از این قانون حمایت و بنده به طور کامل آن را گردن میگیرم. کسانی که نقد میکنند، اصلا متن قانون را نخواندهاند. انتقادات دولت نیز هیچ کدام منطبق بر متن قانون نبود.
* اگر یک قانون متعادل در زمینه حجاب نداشته باشیم، خصوصا در تابستان تنشهای بسیاری ایجاد خواهد شد و هرجومرجهای اجتماعی رخ میدهد که به نفع هیچ کس نیست. اگر در تابستان ۵، ۶ صحنه مانند چیزی که در دانشگاه علوم تحقیقات دیدیم، در میادین شهر رخ دهد، چه تنشهایی بین مردم ایجاد خواهد شد؟ ما دغدغه خانواده را داریم. در تمام دنیا، برهنگی خانوادهها را از هم پاشیده است. خانواده مهمترین چیزی است که برای ما مانده و ما باید آن را حفظ کنیم.