پیرو کشف حجاب صدف طاهریان و چکامه چمن ماه و موضع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

چند می گیری «کشف حجاب» کنی؟

احسان رستگار، ۷ آبان ۹۴

7 آبان 1394 ساعت 8:55



مورد نه چندان خاص اول:

اگر در خیابان تردد کند، قطعا هیچ مشکلی برایش پیش نمی آید. اگر به فروشگاه ها مراجعه کند و بخواهد هر روز همه ی مایحتاجش را خود تهیه کند و مدام در اماکن عمومی رفت و آمد داشته باشد، حواشی شهرت، گریبان گیرش نخواهد شد. نهایتا یکی دو نفر که خیلی اهل سینما هستند در طول یک روز... روز هم نه، شاید در طول یک هفته... وقتی او را می بینند، پچ پچی کرده و او را برانداز می کنند تا ببینند او همان بازیگری است که آیا اسمش را نمی دانند یا نه. این ها وصف یک بازیگر درجه ۲ یا درجه ی ۳ و کم سابقه ای است که اکثر مردم اصلا نمی دانند او بازیگر است.

نام او صدف طاهریان است؛ متولد ۳۰ تیر ماه ۱۳۶۷و در ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۴، هم زمان که ایرانیان در سوگ محرم بودند و به استقبال مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی می رفتند، او عکس های بی حجابش را در صفحه ی اینستاگرامش منتشر کرد. از آن جا که این رفتار آن هم در ایام عاشورای حسینی خیلی غریب به نظر می رسید، برخی کاربران گمان کردند که صفحه ی او هک شده، ولی وی با انتشار ویدئویی ۱۵ ثانیه ای از خود در اینستاگرام، اعلام کرد که صفحه اش هک نشده است. تاریخ تولد طاهریان از ویکی پدیا استخراج شد؛ صفحه ی ویکی پدیای او پس از انتشار عکس های کشف حجابش تاسیس شد. او یک دختر ۲۷ ساله ی جویای نام است که احتمالا معتقد است که «بدنامی بهتر است از گمنامی» و بدین ترتیب برخی از مسیرش را ظفرمندانه پیموده است.

او اکنون ساکن دوبی است.
 
 
مورد یک ذره خاص دوم:
 
مثل مورد اول ناشناخته نیست، ولی آن طور هم نیست که بازیگر مهم و درجه یکی محسوب شود. او هم سهمش از شهرت در همین حدود است که اگر بخواهد یک کیلومتر پیاده روی کند، شاید یکی دو نفر به عنوان چهره ای آشنا نگاهش کنند. طی دو سال و نیم گذشته، فعالیت او در اینستاگرام پر رنگ تر بوده تا سینما. هم از بازیگران فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من»‌ است و هم اگر صفحه ی اینستاگرامش را - که عمومی است - نگاهی بیندازی، اعترافات خطرناکی،‌ از جنس اعترافات عشق های رنگین کمانی (!) را هم شاید بتوانی ببینی. صفحه اش عمومی است و ۱۹۶ هزار دنبال کننده دارد؛ قبل از کشف حجاب، ۱۸۴ هزار دنبال کننده، بعد از کشف حجاب، ۱۹۶ هزار دنبال کننده!

علی رغم بازی در چندین فیلم درجه ی «ب» و «ج»، اما بسیاری از مردم، از معدود تصاویری که از او در ذهن دارند، باز می گردد به مجموعه ی «راز شیوا» که در سال در بهار ۸۲ از شبکه ی سوم پخش می شد و در آن مجموعه، وی نقش دختر محمود پاک نیت و شخصیت محوری داستان را ایفا می کرد.

نام او چکامه چمن ماه و زاده ی ۱۴ آبان ماه ۱۳۵۹ در شیراز است و در تاریخ سه شنبه ۵ آبان، عکس زیر را از خود در کنار ساحل (که به نظر می رسد از سواحل دریای خزر است) منتشر می کند. چند ساعت بعد یکی از بستگانش در مصاحبه ای با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، اعلام می کند که او اکنون در خارج از کشور است و عکس هایش را هم خود چمن ماه در صفحه اش منتشر می کند.

۴ ساعت بعد، چمن ماه عکسش را در کنار بهروز وثوقی منتشر می کند و می نویسد: «همراه با استاد جان بهروز وثوقی»

صفحه ی ویکی پدیای چکامه چمن ماه هم پس از این حواشی، خیلی پر و پیمان تر شده است و در حالی که بسیاری از بازیگران و هنرمندان درجه ی یک و باسابقه ی ما، در ویکی پدیا، صفحه ای کامل و جامع ندارند، این بازیگر ۳۴ ساله،‌ تمامی سوابقش روی ویکی پدیا قرار گرفته و حتی کشف حجابش هم سریعا روی این دایره المعارف ثبت شده است. صفحه آن قدر تکمیل شده، که حتی امضای کم ارزش چکامه چمن ماه پای طومار ۱۴۰ امضایی «قدردانی از انصراف محمدرضا عارف و نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲» که در ۲۲ خرداد ۹۲ منتشر شد هم جزء سوابق وی نوشته شده است.
 چهارشنبه شب و پس از حدود یک هفته سکوت خبری، وزارت ارشاد هم موضع گیری کرد که بخشی از آن در ذیل می آید:

«حسین نوش آبادی، سخنگوی و نیز معاون حقوقی، پارلمانی و امور استانهای وزیر ارشاد: اینکه این کار به صورت عمد و با آگاهی قبلی صورت گرفته فعلا مشخص نیست؛ اما بهتر این است که این دو بازیگر سینما هرچه سریعتر نسبت به اشتباه و عمل نامتعارف اعلام موضع و عذرخواهی کنند.
ممکن است آنها خواسته و ناخواسته به برخی شبکه های اجتماعی که مدیریتش دست دیگران است اعتماد کرده و مدیریت فضای مجازی خود را به دیگران سپرده باشند و آنها اقدام به پخش اینگونه تصاویر کرده اند و باید پاسخگو باشند.»

بعد از چند ساعت، چمن ماه سه عکسش را از صفحه اش حذف می کند و عکس پروفایلش را هم تغییر می دهد.
 
او اکنون در آمریکاست.


و اما نکاتی درباره ی دو روایت فوق:
 
۱- کشف حجاب در ۶ روز توسط دو نفر کاملا اتفاقی و یهویی!:

این که چرا و چطور، کاملا اتفاقی و به اصطلاح امروزی «یهویی» در عرض ۶ روز، دو بازیگر درجه ی ۲ و درجه ی ۳، کشف حجاب می کنند و عکس های خود را روی اینستاگرامشان قرار می دهند، قابل تامل است. مخصوصا وقتی در نظر بگیریم که کشف حجاب بین بازیگران جمهوری اسلامی ایران،‌ آن چنان مسبوق به سابقه نبوده است هنوز کم تر از تعداد انگشتان دو دست به شمار می رود و دو مورد از این قریب ۱۰ مورد، همین دو نفر بوده اند که در طی کم تر از یک هفته این اتفاق را رقم زده اند.

صدف طاهریان از ناشناخته ترین بازیگران شاغل و جوان سینمای ایران بود که مردم او را نمی شناختند، اما در عرض یک هفته حتی کسانی که سالی یک بار هم پایشان به سینما باز نمی شده، حتی کسانی که پس از مدت های مدید، به بهانه ی تماشای فیلم حضرت محند (ص) راهی سینما شده اند، او را می شناسند.

یکشنبه در تاکسی، راننده که مرا مجله به دست دید، گفت: «شما که احتمالا سرتون توی اخباره، این بازیگره که کشف حجاب کرده اسمش چی بود؟ کیه این؟» گفتم «صدف طاهریان؟» گفت: «آره همون. اسمش یادم رفت.» پاسخ دادم: «بازیگر مهمی نبود. فیلم عصر یخبندانو دیدین؟» سکوت کرد و بعد چند ثانیه گفت: «عصر چی؟» گفتم: «عصر یخبندان. مهم نیست. این یه بازیگر فرعی بوده تو اون فیلم. بازیگر مهمی نبوده. شما که سینما برو نیستی و نمی شناسیش بماند، حتی من که سالی ۵۰ بار سینما می رم هم نمی شناختمش.» راننده خندید و گفت: «آها خب اگه مهم نبوده که هیچی. گفتم شاید ما نمی شناسیمش.» خیالش را راحت کردم و گفتم: «نه هنرش را کسی نمی شناخت خیلی، ولی الان خب هنرش را رو کرده» هر دو خندیدیم و راننده به نشانه ی تاسف سری تکان داد و گفت: «ای بابا اینا چرا این جوری ان؟!»

گفت و گوی تاکسی وار فوق، ازاین باب نقل شد که مشخص شود شهرت طاهریان و چمن ماه با وجود ابزارهای ارتباط جمعی لحظه ای امروز که در اختیار همه است، چگونه اطلاعات را در عرض مدتی بسیار کوتاه، حتی در اختیار یک راننده ی تاکسی محترم قرار می دهد که نه با سینما آشناست و نه اهل سینما رفتن است.
این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که امروز راه شهرت «یهویی» به اندازه ی انتشار یک عکس «یهویی»‌ می تواند زمان صرف کند، ولی این شهرت می تواند هم زمان اعتبار یک شخص را نیز از بین ببرد یا بر حسن شهرت او بیفزاید. یکی در عکس با روسری اش خداحافظی می کند و یکی به چادر سلام می کند.
 


۲- هجمه علیه الهام چرخنده بیشتر بود یا طاهریان و چمن ماه؟:

الهام چرخنده پس از آن موضع گیری های سیاسی-عقیدتی پر سر و صدا و نیز چادری شدنش، مورد هجمه ی خیلی سنگین و بی رحمانه ی بسیاری از طیف های شبه روشنفکر قرار گرفت و جالب این جاست که همان طیف امروز هیچ نقد و نظری به کشف حجاب طاهریان و چمن ماه وارد نمی دانند. آن ها در مورد چادری شدن چرخنده، با رفتاری هتاکانه و تحقیرآمیز در مورد او اظهار نظر کرده و چادری شدن اورا یک مساله ی شخصی تلقی نکردند چون دل خوشی از حجاب نداشتند، اما کشف حجاب طاهریان و چمن ماه را یک مساله ی شخصی و خصوصی در نظر گرفتند.

این یک بام و دو هوا و واکنش های دو گانه، نشان می دهد که برای جماعت شبه روشنفکر، نه حریم خصوصی موضوعیتی دارد و نه درستی و غلطی یک رفتار، بلکه  صرف این که ما چه حسی نسبت به آن عمل ولو قبیحانه داریم، در حمایت یا هجمه به او کفایت می کند و بس.



۳- کشف حجاب می کنم، پس اپوزیسیون هستم؟!:

 
در برخی از نظرات و واکنش ها به این دو کشف حجاب در شبکه های اجتماعی، مشاهده می شد که صریحا بعضی، این رفتارها را یک عکس العمل اپوزیسیونی جدی ارزیابی کرده و آن ها را زنانی در نظر گرفته که در راستای مبارزه با سیاست های جمهوری اسلامی ایران و قوانین کشور و دفاع از آزادی زنان، دست به این اقدام زده اند. در این مورد، ذکر این نکته ضروری است که زمانی می توان یک شخص را واجد یک رویکرد و رفتار ایدئولوژیک قلمداد کرد، که رفتارش مبتنی بر افکارش طرح ریزی شده باشد؛ شاید فردی افکاری غلط در سر داشته باشد اما حتی او را هم می توان یک کنش گر ایدئولوژیک در نظر گرفت، اما کسانی که تا زمانی که حضورشان در ایران به نفعشان بوده، مانده اند و ناگهان در مقطعی که هیچ اتفاق خاصی رخ نداده و در ماه محرم، این چنین عکس هایی را از خود منتشر می کنند، این یک رفتار ایدئولوژیک محسوب نمی شود.
 
فقط در یک صورت - که به نظر نگارنده خیلی بعید است و آن را درست نمی داند - این رفتار می توانسته ایدئولوژیک باشد که آن دو از ابتدا با این تفکر و نقشه وارد بازیگری شده اند که روزی به همه ی ارزش ها و آرمان های آن سینما و آن نظام پشت پا زده و وارد حریم دشمن شوند و به ریش همه بخندند.

این یعنی کسانی که دو بازیگر را که شاید پنج دقیقه درباره ی هیچ یک از مکاتب سیاسی نتوانند اظهار نظر کنند را ایدئولوژیک تلقی می کنند، می گویند آن ها نفوذی های فرهنگی بوده اند و اکنون باید به آن ها آفرین گفت چون ماموریتشان را با موفقیت به اتمام رسانده اند.

این نگاه شاذ هیچ پیش فرض شاذتری جز این نمی تواند داشته باشد؛ پس بهتر است کسی برای این رفتار این دو بازیگر درجه چندم هورا نکشد، چون این رفتار منفعت طلبانه هست ولی ایدئولوژیک نه.

قطعا نگارنده موضع بازیگرانی را که پس از انقلاب اسلامی، با سینما خداحافظی کردند را نمی پسندد، اما لا اقل می توان از جهاتی، عکس العمل آن ها را ایدئولوژیک تلقی کرد، اما بازیگرانی که در سینما و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران حضور داشته اند، پا به عرصه ی بازیگری گذارده و هنرشان را در معرض دید و قضاوت مردم قرار داده اند و بعد هم به همه ی این امکانات و فرصت ها لگد زده اند و رفته اند ،‌ چطور می توان جز به چشم خائنینی فرهنگی نگریست؟
 


۴- در دست دشمن، یک عروسکی نه یک هنرمند برجسته:
 
نکته ای هنری نیز باید در هیاهو و بلوایی که این دو بازیگر به پا کرده اند، برای دیگر بازیگران و هنرمندان مورد توجه قرار گیرد. اگرچه ناگفته پیداست، ولی تجربه ثابت کرده که برخی از پرتگاه ها آن قدر تلفات می گیرند، که باید تا ممکن است، تابلوهای راهنما در مسیر حرکت و نزدیک شدن به آن ها قرار داد. یکی از این پرتگاه ها، پناه بردن به دل دشمن است؛‌ یک بازیگر، هرچقدر هم که منفعت طلب باشد و خود را زیرک در نظر بگیرد، باید به یاد داشته باشد که دشمن خیلی از او باهوش تر است و اگر هم او را به دایره ی اعتمادش راه دهد، هیچ وقت با او مانند یک خودی رفتار نمی کند.

رفتار مستهجن، و زننده ی گلشیفته ی فراهانی پس از پناهندگی ، هرگز از یاد مردم و سینمای ایران نخواهد رفت، اما نباید فراموش کرد که همین گلشیفته ی فراهانی، از بهترین بازیگران زن جوان دوران خود بود و برخی او را طلایه دار نسلی از بازیگرانی می دانستند که به واسطه ی هنر و توامندی های بازیگری اش رشد کرده و این رشد می تواند نسل بازیگران زن را یک گام بام به جلو ببرد. چنین بازیگری کارش به جایی می رسد که وقتی وارد کاخ فریبنده ی هالیوود می شود، با او در مقام یک کنیز سینمایی برخورد می کنند و نقش هایی را به او پیشنهاد می دهند که بسیاری از بازیگران صاحب نام هالیوودی که نه منظر فرهنگی ما را باور دارند و نه با ارزش های ما زیست کرده اند هم حاضر به پذیرش آن نقش ها نیستند چون دون جایگاه هنری خود می دانند.

گلشیفته ی فراهانی مدت هاست که دیگر یک هنرمند نیست؛ او صرفا یک بازیگر است که در باتلاقی فرو رفته که در میان سالی این واقعیت را اثبات خواهد کرد که فاصله ی شانیت یک زن هنرمند در سینمای ایران با یک بازیگر هالیوودی - که به اصل خود پشت کرده - از زمین تا آسمان است. حتی این هم ثابت خواهد شد که در هالیوود هم خودی و غیر خودی معنا دارد.

بازیگرانی که گمان کرده اند با این بازی های بچه گانه، می توانند به گوش دشمنان، این پیام را برسانند که به ازای پشت کردن به اصالت و کشورشان، از آن ها با حقوقی مادام العمر و حمایت های مادی و معنوی و عرصه ی شکوفایی های هنری شان استقبال کنند، سخت در اشتباهند. بازیگری که ملت و کشور او، تنفر از او را فریاد بزند، هنرمند نیست، بلکه صرفا چهره ای مشهور و البته بدنام است که نه راه پس دارد و نه راه پیش.



۵- مدیران فرهنگی و مسئولان سینمایی! با یک عذرخواهی و حذف عکس ها، آب رفته به جوی باز می گردد؟!‌به همین سادگی؟!:

برخی مسئولان فرهنگی و مدیران سینمایی ما در همه ی دولت ها ثابت کرده اند که چشمانشان خیلی سوی دیدن افق های پیش رو ندارد، اما به شدت دم غنیمت شماری و سوت و کف گرفتن از برخی طیف های خاص، از اولویت هایشان است. در این میان برخی بازیگران بوده اند که در چند سالی که در آمریکا و اروپا زندگی می کرده اند، در هالیوود نیز نقش ایفا کرده و کشف حجاب کرده اند.

نقطه ی تاسف برانگیز آن جاست که اینان رفته اند و خیلی سرفرازانه بازگشته اند و بلکه برخی از مدیران نیز برای آنان فرش قرمز پهن کرده اند. این نوع عکس العمل هایی که نه با مبانی فکری و نگاه فرهنگی انقلاب اسلامی سازگار است و نه با اصول عقلی مدیریت فرهنگی مطابقت می کند،‌ نتیجه ای جز شوخی گرفتن این کشف حجاب ها از جانب برخی از بازیگران نخواهد بود.

به این ترتیب که برخی ممکن است گمان واهی در سر بپرورانند که ما اگر هم کشف حجاب کنیم، کافی است چند سال بعدش که آب ها از آسیاب افتاد، با یک عذرخواهی ساده و نوشتن و انتشار نامه ای به فلان مدیر سینمایی لبخند به لب، دوباره عزم بازگشت کنیم و این بار دیگر بازیگرانی درجه ی دو و سه نبوده و به عنوان یک بازیگر درجه یک به ایفای نقش بپردازیم؛ هم شهرتمان فزون شده و هم جیبمان پر پول تر، تازه اقامت یک کشور دیگر را نیز مفت و به ازای پناهندگی سیاسی صاحب شده ایم. نه چک می زنیم و نه چانه، بر می گردیم به خانه.
وای به حال مسئولانی که این چنین منفعلانه بازی بخورند و به جای اتخاذ تصمیمات منطقی و به حق، فریب بخورند. مسئولانی از این دست، هنوز درنیافته اند که با این نوع مدیریتشان، خود را مقابل غیرت دینی و عقاید مذهبی مردم قرار می دهند و آن بازیگران نیز هنوز فهم نکرده اند که شاید مردم برخی از اتفاقات را تا حدی فراموش کنند، ولی هیچ گاه پشت کردن به کشورشان و به سخره گرفته شدن باورهای مذهبی شان را از یاد نخواهند برد.

بازیگرانی که در فهرست سیاه مردم قرار گرفته اند، باید در فهرست سیاه مدیران سینمایی و مسئولان نیز قرار گیرند؛ بازیگری که از هنر بویی نبرده و عرصه ی هنر را جولان گه برهنگی تصور می کند، بهتر همان که در برهوت توهماتش غوطه ور باشد و سینمای محترم ایران، جای این بی هنران نمی تواند باشد.

بدیهی است که در چنین شرایطی که غیرت مردم و باورهای مذهبی شان از جانب بازیگران مخدوش شده - که ذیل امکانات بیت المال مانند صدا و سیما رشد کرده اند - وزارت فرهنگ و ارشاد هم موضع گیری کند، اما این امر بدیهی، مشخص نیست که چرا معمولا خیلی ملایم و دیپلماتیک صورت می گیرد. مشخص نیست که چرا آقای حسین نوش آبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از آن که دغدغه اش احترام به احساسات جریحه دار شده ی مردم و صیانت از ناموس و عزت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و جامعه ی ایران باشد، حفظ آن بازیگر خاطی است.

این که سخنگوی محترم، از همین ابتدا در مسیر ساختن راهی برای توجیه آن اتفاقات در صفحه ی عمومی اینستاگرام چکامه چمن ماه باشد، تامل برانگیز است. این که راه فرار اضطراری برای اقدامی که با تفکر و هدف و هدفمند صورت گرفته قرار دهیم و به کسی که عواقب رفتارش و عکس العمل های احتمالی پس از انتشار عکس هایش را طبیعتا می دانسته، گفته شود که آن عکس ها را شاید مدیر برنامه هایش گذاشته، یک فرار رو به جلو است.

چمن ماه از دیروز، این جمله را در سربرگ صفحه اش قرار داده: «امیدوارم فرصت دیگری برای تلاقی نگاه مان به وجود آید.» این نشان از این دارد که این بازیگر، تا چه حد از منظر خود، یک رفتار روشنفکرانه (و از منظر ما یک رفتار شبه روشنفکرانه و ضد روشنفکری) انجام داده و از این رو، تلاقی نگاه ها را در روزهایی دیگر جست و جو می کند. نگاه مردم با نگاه امثال چمن ماه، هیچ دلیلی برای تلاقی اش وجود ندارد و محرومیت امثال او برای حضور در سینمای ایران، شاید باعث شود که برخی حریم ها و مقدسات جامعه ی اسلامی ایران و کشور، از این پس توسط هر کسی به همین سادگی مورد دست درازی قرار نگیرد؛ این بیم می رود که بسیاری از فردا با چنین تابوشکنی هایی و شوخی با مقدسات مردم، عکس هایی از این جنس در صفحاتشان منتشر کنند، بعد هم حذف کنند، مسئول مربوطه هم مصاحبه کند که شاید مدیر صفحه اش آن را منتشر کرده و نهایتا هم آن بازیگر به ریش همه بخند و تازه هنوز منتظر تلاقی نگاه ها در فرصتی دیگر باشد!

دیشب و پس از به ظاهر تذکر و در واقع راهنمایی نوش ابادی، چمن ماه آن چند عکس آخری اش را از صفحه اش پاک کرد اما نگارنده معتقد است که صورت مساله هیچ تغییری نکرده و از این به بعد، خانم چکامه ی چمن ماه، هر محتوایی که صلاح بداند می تواند در صفحه اش منتشر کند؛ چون او حرف هایش را مبسوط و متعدد بیان کرده و پیامش را هم چه به داخلی ها و چه به خارجی ها مخابره نموده است و نباید دنبال ساختن راهی برای بازگشت او بود.

اما، ما هنوز نفوذ فرهنگی و رخنه ی فرهنگی - که آمریکا روی آن خیلی بیش از بمب های هسته ای اش حساب کرده - را شوخی می گیریم و مدیران فرهنگی مان هم این اتفاقات را کاملا یهویی و اتفاقی و حاصل اشتباهات مدیر صفحه ی آن بازیگر!

از تراژدی های واقعی فرهنگی کشور ما، همین است...


کد مطلب: 305519

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdca6mneo49nwm1.k5k4.html?305519

الف
  http://alef.ir