چه کسی آریا را نجات داد؛

تجربه یک شاهد عینی از قلب واقعیت در انعکاس اخبار

بخش اجتماعی الف، 5 آذر 93

18 آبان 1393 ساعت 0:08

ما به طور معمول و روزانه در معرض اخبار زیادی قرار می گیریم که بیشتر وقتها همین اخبار ذهنیت و برداشت ما از مسائل پیرامون مان را شکل می دهند. اما گاهی وقتها که گزارش رویدادی را که خود نیز در جریان وقوعش بوده ایم می بینیم، با تعجب از خود می پرسیم که چرا دروغ و چرا قلب واقعیت؟
موردی که در ادامه، الف به انتشار آن می پردازد، نمونه ای است از واقعیت و حقیقت "یک خبر تحریف شده و ارائه یک گزارش غلط" از زبان یک شاهد عینی در یک اتفاق که البته ختم به خیر شده است. اهمیت این اتفاق از این نظر بیشتر می شود که چندی پیش نیز کودک سه ساله ای در پرواز کیش تهران علی رغم تقاضای مادرش برای فرود و امدادرسانی به فرزندش فوت شده بود. امید می رود انعکاس این مطلب دست اندرکاران اخبار و مسئولین را در پایبندی و اهتمام بیشتر به درج صحیح اخبار و گزارش رویدادها تشویق نماید.


چند روز پيش، نجات جان آريا كودك ۴ ساله توسط تيم اورژانس تبريز تيتر روزنامه ها و خبرگزاري ها شده بود. {اینجا} من يك پزشك هستم و مسافر پرواز شماره ۵۲۴۹ هواپيمايي آتا كه قرار بود ساعت ۲۳.۲۰ روز جمعه مورخ ۱۸ آبان از تبريز عازم تهران باشد، بودم. اتفاقي كه ما شاهد بوديم با گزارش اورژانس و خبرگزاري ها متفاوت بود، اين تفاوت اصلا در اصل ماجرا و نجان جان آرياي عزيز تاثيري ندارد و خدا را شاكرم كه حكمتش بر آن بود اين اتفاق زماني بيفتد كه همه چيز براي نجات جان او فراهم باشد. چيزي كه برايم تاسف آور بود نحوه گزارش اورژانس و استفاده تبليغاتي از ماجرايي كه به خير گذشته بود و عدم توجه به درسي كه مي توان از اتفاقات روزانه از جمله همين موضوع گرفت، بود. خداي ناكرده اگر اين ماجرا به خير نمي گذشت، شايد مسوولين يا موضوع را خبري نمي كردند و يا به دنبال پيدا كردن مقصرو شانه خالي كردن از مسووليت اورژانس هم بودند.

به هر حال، ماجرا از اين قرار بود: هواپيما تازه شروع به حركت كرده بود كه با صداي جيغ هاي خانواده آريا از صندلي بلند شدم و متوجه شدم دو رديف جلوتر كودكي در راهروي هواپيما افتاده، خودم را به بالاي سرش رساندم و از روبرو هم خانمي كه به احتمال زياد ايشان هم پزشك بودند رسيدند، ابتدا به دليل ادعاي مادر آريا مبني بر سرما خوردگي و تب كودك و خروج ادرار كودك (به دليل اسپاسم عضلات) به تشنج شك كرديم و سعي كرديم اقدامات لازم را انجام بديم ولي به دنبال سيانوزه شدن كودك شروع به عمليات احيا ( تنفس دهان به دهان و ماساژقلب) كرديم و به دنبال ضربه هايي كه به پشت كودك وارد شد ساچمه اي ( دانه تسبيح ) از بيني كودك بيرون آمد و اين بار بدن بي جان آريا به تنفس و ماساژ بعدي پاسخ داد وشروع به نفس كشيدن كرد . در همين زمان بود كه سر مهماندار اعلام كرد كه اورژانس رسيده و خانم كودك را در آغوش گرفت و از انتهاي هواپيما به جلو برد و از كپسول اكسيژني كه در هواپيما بود كمك گرفت تا آريا راحت تر نفس بكشد و كمبود اكسيژن بدنش تا حدي جبران شود. آريا لحظاتي هم با كپسول نفس كشيد تا اورژانس رسيد و وريد گرفت و كودك را منتقل كرد. همانطور كه در ابتدا اشاره كردم قصه نجات آريا هر چه بود در اصل ماجرا فرقي نداشت ولي اينكه چه درسي از اين ماجرا بايد گرفت مهم است. به نظر من آنچه مهم است، اهميت دادن به مجهز بودن هواپيما هاي كشور به تجهيزات كمك هاي اوليه طبق استاندارد هاي بين المللي و آموزش هاي كاربردي امداد و نجات به مهمانداران محترم پرواز هاست. اورژانس هر چقدر هم سريع به محل مي رسيد، آريا فقط چند دقيقه فرصت احيا داشت. به هر حال براي آرياي عزيز ، برادرش كه بارها از من پرسيد برادرم مرد؟ زنده است؟ مادرش كه صداي زجه هايش تا صبح آن روز در گوشم بود و پدرش كه رنگ به رخسارش نمانده بود از صميم قلب خوشحالم و اميدوارم خانواده هايي كه كودكي در منزل دارند رعايت موارد ايمني را بكنند.
مريم .ر


کد مطلب: 250394

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcaownuy49nme1.k5k4.html?250394

الف
  http://alef.ir