کاش نیروی انتظامی، لا اقل با روزه خواران سیگاری و پفکی و آدامسی برخورد می کرد

احسان رستگار، 17 تیر 94

17 تير 1394 ساعت 11:57


گاهی اوقات وضعیت و شرایط زمانی و مکانی، حداکثر و حداقل مطالبات ما را تحت الشعاع قرار می دهد. اگر تحت الشعاع قرار گرفتن نقطه ی مطلوب و آرمانی به معنای ناامیدی از نیل به آن اهداف باشد، قطعا آغاز سقوط است ولی اگر به معنای ارائه ی راه حل های کارآمد و عملیاتی تر باشد، به معنای چشم امید داشتن به آرمان ها مبتنی بر واقعیات است.


ربط بند فوق به این یادداشت، در این است که موضوع یادداشت یعنی «چگونگی بروز روزه خواری و روزه داری در جامعه»، در منظر نگارنده، تحت مفهوم فوق شکل گرفته و در همین چارچوب در این مطلب بیان شده است. برای واضح تر شدن مقدمه، نیاز است تا نکات زیر و مابقی یادداشت، مورد مطالعه قرار بگیرد.

۱- بسیاری از ما مثلا اگر در دهه ی هفتاد می دیدیم که شخصی دارد روزه خواری می کند، قطع به یقین یا به وی تذکر می دادیم یا حتی به او اعتراض می کردیم. خاطرم هست در ایام پیش از تکلیف و نوجوانی، وقتی از کلاس زبان به منزل باز می گشتم، خیلی تشنه شده بودم. حوالی ساعت ۱۸ بود. حدود یکی دو ساعت مانده بود به اذان. آب معدنی خریدم و داشتم می نوشیدم که ناگهان دیدم پیرمردی از دور داد می زند. نزدیک تر که شد متوجه شدم به من است. داشت بد و بیراه می گفت و دقیق جملاتش یادم نیست ولی نقل به مضمونش این بود که «پسر جون نمی فهمی ماه رمضونه مردم روزن؟ آب نخور!‌ چیزی نخور تو پیاده رو!». من هم که تازه یادم افتاده بود که ماه مبارک است، با خجالت تمام بعد از سرخ و سفید شدن گفتم ببخشید و در بطری را بستم و در پلاستیک گذاشتم. نه روزه به بنده واجب بود و هم از ظاهرم مشخص بود که به سن تکلیف نرسیده ام، اما تذکر مرد مسن به جا بود و فراموشی بنده توجیه مناسبی نبود،‌ ولی به هر حال اتفاقی بود که افتاده بود و من هم بعد از تذکر رعایت کرده بودم.

با وضعیتی که در سطح شهر تهران مشاهده می شود، مطالبات نگارنده تقلیل یافته و با توجه به علم به شیوع بیماری هایی که منجر به وخیم شدن حال بیمار در حال تشنگی و عطش در گرمای شدید می شوند، از دیدن صحنه ی آب خوردن کسی در ماه مبارک رمضان عصبانی نمی شوم، اگرچه نمی پسندم و مصداق روزه خواری در ملا عام به شمار می رود. نهایت انتقادی که به روزه خواران با آب معدنی وارد می دانم این است که در گوشه ای و نه به طور علنی و نه در پیاده رو و نه با افتخار و وقاحت آب بنوشند. اقدام مثبتی که امسال در ایستگاه های مترو صورت گرفته، از این جنس رفتار است که اگر کسی به هر عذری از توفیق روزه داری محروم شده، می تواند از آب خوری های ایستگاه های مترو استفاده کند؛ پارچه یا مانعی که در فاصله ی یک متری از آب خوری ها قرار گرفته، قبح روزه خواری را نمی شکند و خلاصه هم روزه داران راضی اند و هم روزه خوارانی که فرضا عذر شرعی دارند.

اما آن چه موجب عصبانیت و آزار روزه داران و مردم می شود، رفتاری است وقیحانه که به موجب آن، روزه خوار آب نمی نوشد، بلکه در پیاده رو و خیلی گل درشت و اغراق شده، مثلا آدامس می جود، مثلا سیگار می کشد یا مثلا پفک می خورد!!! این رفتار اگرچه توسط کم تر از یک درصد از مردم صورت می گیرد، ولی معنایی جز توهین به روزه داران و تحقیر قواعد اسلامی و قوانین جمهوری اسلامی ایران ندارد. گویی روزه خوار آدامسی،‌ روزه خوار سیگاری و روزه خوار پفکی، دارد فریاد می زند و می گوید:

«آهای!‌ ملت!‌ من روزه ندارم! سالم سالمم هستم. هیچ درد و مرضی هم ندارم، ولی روزه نمی گیرم چون عشقم نمی کشه. سیگارمم می کشم!‌ آدامسمم می جوم! پفکمم می خورم!‌ جلو چشم همتون وسط پارک می خورم! وسط میدون هم می کشم! تو تاکسی هم می جووم تا همگی چشتون درآد و بفهمین اصلا به هیچ کس ربطی نداره که من کجا چی می خورم یا نمی خورم! نظام هم حق نداره به من بگه از فلان روز تا بهمان روز تو خیابون چیزی نخور. هر کاری بخوام می کنم و اینا مسائل خصوصی منه و به هیچ کس ربطی نداره!»

بدون شک این رفتار هنجار شکنانه و خلاف قانون، از منظر اجتماعی نوعی «هل من مبارز طلبیدن یک اقلیت محض»‌ است که تاب و تحمل وپذیرش هیچ چارچوب و قاعده ای را ندارد و از سوی دیگر نقض و بی اعتبار کردن قانون است و به نوعی نه تنها دهان کجی به مردم و جامعه بلکه دهان کجی به خداست (که این بخشش حق الله فرض می شود و حریم شخصی روزه خوار و خداست و اصلا محل بحث این نوشته نیست).

کسی که آب می نوشد را می توان به نقض قانون و روزه خواری و توهین به روزه داران متهم کرد، ولی لا اقل می توان این فرض را در نظر گرفت که ان شاء الله روزه خوار عذر شرعی دارد و اگر آب ننوشد، دچار مشکلاتی جسمی و عصبی می شود، ولی هیچ بیماری ای وجود ندارد که در صورت عدم سیگار کشیدن یا پفک نخوردن یا آدامس نجویدن، ایجاد شود یا عود کند یا بهبود نیابد.

جالب این جاست که این قدر به این جنس رفتارهای قانون شکنانه و هنجار شکنانه بی توجهی شده، که وقتی کسی تذکر می دهد، با واکنش چکشی و با پررویی مواجه می شود؛ چند روز پیش سوار تاکسی خطی شدم. در اواسط مسیر، بوی سیگار به مشامم رسید. به راننده نگاه کردم، دیدم دارد سیگار می کشد. به راننده گفتم «سیگار می کشید؟ ماه مبارک رمضانه! روزه خواری محسوب می شه! جرمه!» دیدم نگاهی کرد و خیلی اهمیت نداد. ادامه دادم‌ «اصلا ماه مبارک باشه یا نباشه باید خاموش کنین! چون تو تاکسی سیگار کشیدن ممنوعه. جرمه.» گفت «من تا حالا نشنیده بودم.» گفتم «شاید جوری برخورد کردین که ملت ترسیدن بهتون تذکر بدن. من دارم می گم خدمتتون جرمه. در اماکن عمومی مسقف و وسایل نقلیه ی عمومی سیگار کشیدن جرمه. تازه کلا پشت فرمون سیگار کشیدن جرمه! یعنی الان دارید هم زمان چند جرمو مرتکب می شین؛‌ روزه خواری، سیگار کشیدن حین رانندگی، سیگار کشیدن در تاکسی...» گفت«ماشین که عمومی نیست» گفتم «تاکسی عمومی هست. اگه شخصی بودید فرق می کرد ولی شما تاکسی هستید. تاکسیرانی هم جرم می دونه سیگار کشیدنو.» خلاصه بعد کلی توضیح عذرخواهی کرد و سیگارش را خاموش کرد.

الغرض؛ خاطرات فوق از این نظر بیان شد تا مشخص شود که اولا روزه خواری در انظار عمومی عادی شده و از سوی دیگر مردم حتی تذکر لسانی هم نمی دهند، در حالی که امر به معروف و نهی از منکر بر همگان واجب است.

۲- در باب روزه خواری، به ماده ی ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی استناد می شود که به شرح زیر است:

«هرکس علناً در انظار عمومی و معابر، تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، اما عفت عمومی را جریحه‌دار کند، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»

معنای انظار عمومی مشخص است و روزه خواری هم یک فعل حرام محسوب می شود؛ پس روزه خواری در انظار عمومی مشمول مجازات اول شده و از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکومیت در پی دارد.

تصور این واقعیت تلخ در پایتخت ایدئولوژیک ترین نظام دینی جهان و اسلامی ترین کشور دنیا مشکل است که چطور نیروی انتظامی که بر اساس قانون موظف است به عنوان ضابط وارد عمل شود، حتی زحمت تذکر لسانی هم به خود نمی دهد. اگرچه باید به این سوال پاسخ داده شود که وقتی این رفتار صریحا جرم است، تذکر لسانی توسط پلیس چه معنایی دارد و چرا مثلا با برگزاری مهمانی های عیاشانه ی مختلط، برخورد می شود، ولی با این جرم به مثابه یک رفتار بی ادبانه ی کوچولو برخورد می شود. توقع نمی رود که حتی برخورد منکراتی یا انتظامی به روزه خواری صورت گیرد، ولی دو سوال مطرح است؛

اولا این رفتار، جرم هست یا نیست؟‌ اگر هست، پس چرا مجازات صورت نمی گیرد و مجرمین حتی در حالتی که در مقابل صورت نیروی انتظامی روزه خواری می کنند دستگیر نمی شوند؟ ثانیا اگر به هر دلیلی و بنا بر هر مصلحتی، میسر نیست که مطابق قانون با مجرمین برخورد شود، چرا لا اقل تذکر لسانی به روزه خواران داده نمی شود؟‌ آیا تذکر زبانی دادن هم هزینه ای به نیروی انتظامی تحمیل می کند یا مشکل ساز می شود؟ آیا جز این است که تذکر لسانی به عنوان مراتب ابتدایی امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب و بر نیروی انتظامی وظیفه است؟ و آیا جز این است که اتفاقا روزه داران از تذکر به روزه خواران برای حفظ حرمت ماه مبارک رمضان و رعایت قانون، از این اقدام نیروی انتظامی احساس رضایت و احساس امنیت معنوی می کنند؟

الغرض؛ قانون در رابطه با روزه خواری در انظار عمومی مشخص است، ولی اگر به هر دلیلی، نیروی انتظامی قصد برخورد انتظامی و منکراتی با روزه خواران را ندارد، لا اقل تذکر لسانی می تواند قوت قلبی به مردم باشد تا متوجه شوند هنوز حرمت ماه مبارک رمضان توسط حاکمیت حفظ و احترام و آرامش روانی مردم تامین می شود.


۳- تمامی مباحث فوق، ذیل فراموش شده ترین واجب اسلامی تعریف می شود؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر.

همه گیر شدن بی اعتنایی و بی تفاوتی مردم نسبت به امر به معروف و نهی از منکر، از آفت هایی است که پیامبر اکرم (ص) پیش بینی می کرد که روزی دامن گیر جامعه ی مسلمین می شود. روایت تکان دهنده ای هست که نقل به مضمونش این می شود که «روزگاری فرا می رسد که مردم نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند، نه تنها در مقابل منکر بی تفاوتند بلکه امر به منکر می کنند و نهی از معروف». تا حدودی حکایت برخی از اتفاقات در جامعه ی ماست؛ مثلا اگر سگ ها کشته شوند، عده ای جنبش «من هم سگ هستم» به راه می اندازند ولی اگر به دیانت و اعتقادات انسان ها اهانت شود و مقدسات دینی زیر سوال برود و مسلمانی اعتراض کند، برخی وقیحان خواهند گفت که «به تو چه مربوطه؟ عیسی به دینش موسی به دینش» و جملات مشابه. یعنی در جامعه ای که از اکثریت مسلمان تشکیل شده و در کشوری که حکومتی اسلامی به نام جمهوری اسلامی ایران در آن حکمفرما است، بسیاری از عوام و خواص، سنگ سکیولاریزم را به سینه می زنند و قانون را به راحتی زیر پا گذاشته و با هوچی گری، آن ها را که قصد اصلاح دارند و می خواهند وظیفه ی مسلمانی شان را به انجام برسند، با توهین می ترسانند. اکثریت مردم دلشان با اسلام است، ولی این سنت الهی است که اگر مردم در برابر منکر، فسق و خطا سکوت کنند، همان اقلیت ضد مقدسات، بر همان اکثریت مسلمان، از نظر روانی چیره می شوند و فضایی را حاکم می کنند که کسی جرات نکند به آن ها تذکر بدهد.

شاید یک درصد مردم هم روزه خواری در ملا عام نمی کنند و آن ها که روزه نیستند، در خلوت روزه خواری می کنند، اما کسی که دقیقا در شاه راه های عبور و مرور و در گره های جمعیتی می ایستد، کسی که سیگار بر لب می گذارد و جلوی ایستگاه مترو می ایستد، آیا جز نشان از بی تفاوتی ما و بی مسئولیتی نیروی انتظامی دارد؟‌آیا اگر نیروی انتظامی چند بار تذکر لسانی بدهد، آن شخص از رفتار قبیحانه اش خسته نمی شود؟

برخی از مسئولان هنوز به این باور نرسیده اند که عده ای قانون شکن، مقدس زدا، هنجار شکن و هرج و مرج طلب هستند، که یک درصد جامعه را هم تشکیل نمی دهند، ولی با مهارتی خاص و همتی بلند، طوری در شهر مانور می دهند که یک شهروند تهرانی اگر در شهر یک ساعت بچرخد، حس کند با مردمی نه تنها روزه خوار بلکه ضد دین طرف است، حال آن که اصلا چنین نیست و اگر با همان افراد انگشت شمار و انگشت نما برخورد شود، این رفتار زننده شیوع پیدا نمی کند.

با این حال، شاهدیم که دولت مصوبه ی مجلس را به رسمیت نمی شناسد و شخص رئیس جمهور محترم در اعتراض به «طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» به رهبری نامه می نویسد و خواستار توقف اجرای طرح می شود!

طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر تیرماه سال ۹۳ از سوی هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد و کلیات آن در ۱۶ مهر همان سال در صحن بهارستان به تصویب رسید. این طرح بعد از چند بار رفت‌ و برگشت بین شورای نگهبان و مجلس در تاریخ ۲ اردیبهشت‌ ماه امسال تأیید و به قانون تبدیل شد. رهبری نیز نیز نامه را به هیات حل اختلاف قوا که فعلاً در سیستم قانون موظف به بررسی موارد اختلافی بین قوای سه‌گانه است، ارجاع می دهند و در نهایت نتیجه بررسی این هیات مورد ابلاغ قرار می گیرد.

طبیعتا وقتی سران کشور،‌ نسبت به چنین معضلاتی اولویت قائل نیستند و تنها دغدغه شان مذاکرات است، حتی مصوبه ی مجلس را هم بر نمی تابند و حاضر به اجرای آن نمی شوند تا آن جا که کار به نامه ی به رهبری می کشد. یعنی اجرای امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر این قدر برای دولت محیرالعقول و سنگین است که حاضر نمی شود به آن تن دهد؟ آیا این یک بام و دو هوا نیست که مذاکره با شیطان بزرگ را عمل به صلح امام حسن (ع) تعریف کنیم ولی تن به عمل به فلسفه ی قیام امام حسین (ع) که همانا به فرموده ای ایشان «جز برای احیاء امر به معروف و نهی از منکر نبوده» ندهیم؟ نگارنده قطعا مذاکره با ۵+۱ را با رعایت خطوط قرمز یک اقدام مثبت می داند ولی مگر جز این است که رخنه های فرهنگی، رخنه های عقیدتی و رخنه های اجتماعی از رخنه های اقتصادی و تحریم ها موثرتر و خطرناک ترند؟

بسیاری از مردم برایشان اهمیت دارد که دولت مستقر نظرش درباره ی آن موضوع چیست. اگر دولت طوری واکنش نشان دهد که مشخص شود مصمم است تا آن مهم را - که در این جا امر به معروف و نهی از منکر است - انجام دهد،‌ مقاومت نکرده و همراهی می کنند، ولی به نظر می رسد که دولت هنوز در فضای انتخابات به سر می برد و همه ی اقداماتش را انتخاباتی می بیند و هراس دارد که مبادا با انجام قانون مصوب حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر، درصدی از حامیانش را از دست بدهد!

الغرض؛ حتی اگر مردم هم به امر به معروف و نهی از منکر لسانی اهتمام ورزند، تا زمانی که نهادهای حاکمیتی مربوطه - که مستقیما و رسما در این باره شرح وظایفی مشخص دارند مانند نیروی انتظامی - بخواهند به جای اجرای قانون، مدارا کنند و مسامحتا موضوع را پیش ببرند، همین آش است و همین کاسه و بلکه بی تفاوتی و کرختی بیشتر به دنبال خواهد داشت! وقتی مردم می بینند که نیروی انتظامی و نهادهای مربوطه که مردم از آن حرف شنوی دارند، نظاره گر است، آن ها هم خودشان را درگیر نمی کنند؛ گویی شتر دیدی ندیدی، توصیه ی عملی در مواجهه ی با روزه خواران در انظار عمومی است.


کد مطلب: 281426

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcau6nui49nay1.k5k4.html?281426

الف
  http://alef.ir