معادله انفیه و دلار!

حيدر رحيم‌پور ازغدي، 21 مهر 91

21 مهر 1391 ساعت 18:41

اين يادداشت را براي دوستي مي‌فرستم كه همه عمر به بازتاب گفتار و نوشتارش رنج برده و مصيبت كشيده است؛ براي توكلي نه دكتر توكلي.


بشنو از ني چون حكايت مي‌كند. دوستي كه عنوان دانشگاهي دارد و عنوانش اجازه خرید انفيه را به او نمی‌دهد، از من خواست يك شيشه انفيه برایش تهیه كنم و انفيه‌فروش، بهاء شيشه‌اي را كه ماه پيش هزار تومان فروخته بود، دو هزار تومان طلب كرد و خريدار گفته بود چرا دو برابر ماه پيش، پاسخ شنيده بود زيرا دلار سه برابر شده، شيشه را از دستش گرفته و فرموده بود برو تا برگردي سه هزار تومان مي‌شود.

چون ماجرا را برايم تعريف كرد به او گفتم اين نظام سياست و مديريت است كه هر گاه دولتي در صدر بنشيند و اجرا را به افراد ضعيف يا آلوده واگذارد، فرصتي به دست مي‌آيد كه دولت در سايه و سرويس‌های جاسوسی، تمدن‌ها را به كام خود مي‌گردانند. مهم‌تر از گراني، غش، كم‌فروشي و ممانعت از توليد است. هنوز حرف‌هايم تمام نشده بود که دوستم كه از اختلاف قيمت صد درصدي در يك ماه چيزي نمي‌دانست، با حالي افروخته با تاكسي تلفنی آمد و خواست فروشنده انفيه را به او نشان دهم و چون پرسيدم چرا؟ در پاسخ، محتواي شيشه را كه كاغذ روي آن را تراشيده بود به من نشان داد و گفت ما كم‌فروشي ديده بوديم اما به این اندازه نديده بودیم و من ديدم كه فقط ته شيشه كمتر از يك دهم ظرف پر است و با شعارهاي افتخارآميز محتواي درون شيشه را پنهان داشته و پس از آن همه شعار پياز داغش را زياد و اين شعر را هم اضافه كرده است:
صبا مژده رسان اهل خرد را / كه عاقل مي‌شناسد خوب و بد را

به او گفتم عزيزم، براي همين مشكلات بود كه علي(ع)، پيشواي مومنان، آن‌گاه كه بر خلاف خواسته به خلافت اسلامي و مديريت جامعه برگزيده شد، بيشترين اوقات عزيز خود را با آن همه گرفتاري به گونه مردم عادي، در بازار مي گذراند. نه هزار تومان چيزي است و نه هم انفيه، مورد نياز همگان.

فرض فرما در همه ايران روزي هزار شيشه به بهای دو ميليون تومان بفروشد، آن هم به اشخاصي كه بيهوده پول خرج مي‌كنند. بايد به منشا اين گونه مفاسد پرداخت و به فاصله ادعا و عمل و اين كه اگر فردا امام زمان(عج) به دعاهاي ما ظهور كند با ما چه خواهد كرد. خدا را شاهد مي‌گيرم كه ناني را براي من آوردند كه من مقتصد حتي يك سوم آن را هم نتوانستم بخورم، از تو عصباني‌تر به پيگيري پرداختم و نتيجه تحقيقاتم را در پنج شماره روزنامه خراسان نوشتم اما نوشتن‌ها هيچ تاثيري نداشت. وزن نان ۴۳۰ گرم بود و نتيجه اين كه امت مظلوم و صبور ما چنين ناني را كيلويي ۱۱۰۰ تومان از ساختار مي‌خرند كه اگر دو سوم آن را دور بريزند، نان قابل خوردن را كيلويي ۳۳۰۰ تومان خريده‌اند و چون به تحقيقات بيشتر پرداختم، دريافتم همه این پول‌ها بر اثر تدبير دولت در سايه، به حساب وال‌استريت مي‌ريزد و مدعیان خرفت و خائن شاهد. به نظر شما آیا تمدني كه گندم را كيلويي ۴۲۰ تومان از كشاورز مي‌خرد و ناني را كه بيشترش را در آخور گاو مي‌ريزند، كيلويي ۱۱۰۰ تومان می‌فروشد، باقی می‌ماند و چنین امتی را مي‌توان شيعه علي(ع) تصور كرد؟

اين يكي را هم از علي(ع) بشنو. حضرتش در بازار خرمافروشان می‌گشت، ديد فروشنده‌اي خرما را اندكي گران‌تر از دیگران مي‌فروشد. پرسيد: چرا؟ وی پاسخ داد: زيرا من مغازه را اجاره كردم و اختلاف قیمت براي اجاره مغازه مي‌باشد. مولا بلافاصله فرمان داد مغازه‌هايي از بيت‌المال بسازند و در اختيار خرمافروشاني بگذارند كه مغازه ندارند.

حال ببينيم شيعه علي(ع) و منتظران امام زمان(عج) چه مي ‌كنند؟ به نانوا گفتم آيا تو از خدا نمي‌ترسي و او عقده در گلو پاسخ داد: من مغازه را ماهي پنج ميليون اجاره کرده‌ام، گفتم چرا؟ پاسخ داد: هنوز صاحب مغازه نالان است و مي‌خواهد مرا بيرون كند. به صاحب مغازه گفتم چرا؟ گفت براي اين كه زمين را متري دو ميليون خريده‌ام و متري دو و نيم ميليون تومان هم براي تبديل مسكوني به تجاري، به شهرداري داده‌ام و كلي هم براي كسب جواز به تصويب نمايندگان شورای شهر، جهت مجوز ساختمان پرداخته‌ام. اگر نانوا خالي كند مغازه مشتري دارد و چنان چه بهاء مغازه را به بانك بگذارم، درآمد بي دردسر و بي‌مالياتم بيشتر از اجاره‌ای که نانوا می‌دهد، مي‌شود و من در دل فرياد زدم آفرين به دولت در سايه و نوش جانت وال‌استريت.

خریدار انفیه گفت: پس دولت رسمی سركاري است؟ عرض كردم اين را بشنو تا به قدرت حقيقي رياست جمهوري پي ببري و از او گله‌مند نباشي. چهار سال پيش مهندسان رشته آبياري آن گاه كه دولت مصمم شد آبياري كشاورزي را صنعتي سازد، دريافتند بيشترين سوبسيدهاي رشته، خرج خريد ورقه‌هاي ژئوممبران (كف‌پوش استخر و آب‌راهه) می‌شود. رياست جمهوري را آگاه ساختند كه اين کالا از خارج مي‌آيد و بهاء كل تاسيسات تولید این ورقه به هشت ميليارد هم نمي‌رسد. لیکن سالی ۴۰۰ میلیارد تومان از این ورقه از جزیره‌ای وارد ایران می‌شود. بلافاصله رييس جمهور مبلغ را به بانك حواله داد و مهندسان ساده‌دل باور داشته و زندگي‌شان به ساده‌دلي تباه گرديد. زيرا سه سال در ادارات دويدند و همه خوان‌هاي اداري را درنورديدند و سال چهارم من به اجبار، ضايعه را به دفتر رهبري گزارش دادم. آقاي مقدم شخصا اقدام و به من پيام دادند كه آقاي رييس جمهور براي سومين بار با دست خودشان به وزير اقتصاد دستور موکد پرداخت وام را دادند ولي باز هم پرداخت نشد. این بود که من در ملاقات حضوری با رياست جمهور، مصايب حواله بي‌پشتوانه حضرت‌شان را گزارش دادم و ايشان آقاي وزير اقتصاد را حاضر و فرمودند: پاسخ رحيم‌پور را بده و آقاي حسيني گفتند: من فردا به مشهد می‌روم، ایشان هم تشریف بیاورند ماجرا را همان جا حل می‌کنیم. من به مشهد برگشتم و خبری نشد. بنابراین من با چند نامه و فكس ماجرا را به دفتر مخصوص آقاي رييس جمهور گزارش دادم و پاسخي نیامد و در آخرین تماس تلفنی‌ام جواني كه به من لطف داشت، گزارش داد مطلع باشيد كه آقاي مشایي همه نامه‌هاي شما را بايگاني مي‌كند و به رييس جمهور نمي‌رسد. دگر بار ماجرا را به آقاي مقدم گزارش دادم و ايشان آقاي استاندار را مسوول رسيدگي كردند و آقاي استاندار، هيئت مديره شركت آبياري و مديران ادارات را دعوت کردند و همه مسئولان گفتند طرح خوب و سودآور و لازم است ليكن ما وجه پرداخت را نداريم. اينجا بود كه رييس شركت عصباني فرياد زد كشوری که در ظرف اين چهار سال، پول خريد ۴۰۰ ميليارد از اين ورقه را با دلار پرداخت کرده، چگونه ۸ ميليارد را به ازاي اشتغال مستقيم ۱۰۰ مهندس و غيرمستقيم ۱۰۰۰ نفر نداشته‌است؟ گروه با عصبانيت از استانداري خارج و در لحظه آنان را با تلفن به دُبي دعوت کردند و پس از پذيرايي شاياني، گفتند بيهوده بيش از اين خودآزاري نكنيد زيرا ما در ميان رجال كشور، دوستان و در ادارات عواملي داريم كه به شما اجازه رقابت با ما را نمي‌دهند. بياييد اينجا ما همه جوره تامين‌تان مي‌كنيم و جگر خراش‌تر از همه اين كه آقاي استاندار امسال گزارش دادند مبلغ ۵۴ ميليارد از بودجه دولت كه قرار بود به صنايع پرداخت شود و مراجع نداشت! را به تهران برگردانديم.

آري، دلايل پيرامون ضعف مديريت اجرايي حضرت‌شان بيش از اين است. با همه اين‌ها نبايد شجاعت و شهامت ایشان را در سازمان ملل و جبران اهانت‌هايي را كه رييس جمهور پيشين، برای ایران آفريده بود، ناديده گرفت و نه هم مي‌توان خدمات‌شان را به صنايع سنگين ملي، كوچك شمرد ولي اين را من سوگند مي‌خورم كه هيچ رييس جمهوري به اندازه ايشان به صنايع كوچك و كشاورزي و دامداري صدمه نزده است و اصطبل‌هاي خالي و شهرك‌هاي صنعتي مخروبه و درماندگي كشاورزي و سيلوهاي خالي اين ادعا را به اثبات مي‌رساند. و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.


کد مطلب: 168143

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcayan6e49ni61.k5k4.html?168143

الف
  http://alef.ir