پایان خوش ناتمامنویسنده: کاوه میر عباسی
ناشر:
ثالث، چاپ اول ۱۳۹۴
۳۴۶ صفحه، ۱۹۵۰۰ تومان
این کتاب را در تهران
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب و در شهرستانها
پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی، با
۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکند، در صورت تمایل در تهران
اینجا و در شهرستانها
اینجا کلیک کنید.
****
کاوه میرعباسی دانشآموخته سینما و همچنین زبان اسپانیولیست و کار خود را در حوزه ترجمه در اوایل دههی هفتاد با برگردان مقالات سینمایی به زبان فارسی با نشریات سینمایی آغاز کرد و از میانه دههی هفتاد به ترجمه ادبی روی آورد و بهعنوان یکی مترجمان حرفهای این حوزه بهسرعت کار خود را تثبیت کرد. تسلط او بر سه زبان اسپانیولی، فرانسه و انگلیسی باعث شد توانایی برگرداندن آثاری در ژانرهای مختلف از نویسندگان نامداری چون کارلوس فوئنتس، آندره برتون، خورخه لوییس بورخس، گابریل گارسیا مارکز، سیمون دوبووار و ... را داشته باشد. اما بااینحال علاقه شخصی او به ادبیات پلیسی ترجمه آثاری از ریموند چندلر، ژرژ سیمنون، گیلبرتکیت چسترتون و دبیری مجموعهای از آثار پلیسی برای نشر نیلوفر (که متأسفانه ادامه نیافت) از او سیمای یکی از متخصصان این حوزه از ادبیات را نیز به نمایش گذاشت.
با چنین پیشینهای چندان عجیب نیست حال که بهصورت جدی به داستاننویسی روی آورده، میتوان خط علایق شخصی او را در آثارش پیگیری کرد؛ همانند تنوع مضمونی، علاقه به سینما و یا گرایش به گونه ادبیات پلیس و از ایندست. نخستین رمان او سین مثل سودابه رمانی پلیسی است که به اسطورههایی برآمده از ادبیات کهن ایرانی پیوند خورده و در نوع خود اثری جالبتوجه بهحساب میآید که با اقبال مخاطب نیز روبهرو شده. رمانی که قرار است اولین بخش از مجموعهای هفتجلدی از آثاری پلیسی باشد.
دومین رمان او با عنوان «پایان خوش ناتمام» که به همت نشر ثالث به بازار کتاب آمده اثریست به لحاظ مضمونی یکسره متفاوت اگر که سین مثل سودابه به شکلی بارز نشاندهنده علاقه میر عباسی به ادبیات پلیسی بود، این رمان نشانههایی آشکار از علاقه او به سینماست. نشانههایی که هم به شکل مضمونی قابلمشاهده هستند و هم به شکل فرمی. فیالمثل سینما پیونددهنده رابطه میان شخصیتهاست، چنانچه در گذشته کودکان همواره علاقهای ویژه به بزرگترهایی داشتند که آنها را با خود به سینما میبردند که در این داستان نیز نمونهای از آن هست و جز این نیز در لابهلای داستان در موقعیتهای داستانی گوناگون نویسنده به سینما و بعضاً ادبیات نمایشی ارجاع میدهد و حتی در نامگذاری فصلها نیز بازیگوشانه عمل کرده و با نام فیلمها و کتابها بازی میکند.
اما مهمتر از همه اینها به لحاظ فرمی شاهد نوعی روایت در این رمان هستیم که به روایتهای سینمایی نزدیک است و حاکی از گرایش ناخودآگاه نویسنده به سینما نیز دارد. رمان به شیوه دانای کل روایت میشود، همین نوع از روایت بهخوبی اجازه تدوینی شبهه سینمایی به فصلهای گوناگون کتاب میدهد و ضربآهنگی تند و متأثر از سینما را برای داستان تدارک میبیند. که در کنار مضمون پرحادثه و رویکرد پررنگ نویسنده به داستانگویی از عمدهترین جذابیتهای رمان محسوب میشود.
کاوه میرعباسی در ابتدای کتاب ادای دینی کرده به آنتونی ترلوپ؛ او در جایی دیگر این ادای دین را اینگونه شرح داده است: «طرح اولیه رمان «پایان خوش ناتمام» با الهام از رمان « او میدانست حق با خودش است» نوشته آنتونی ترولوپ (۱۸۸۲-۱۸۱۵)، نویسنده نامدار انگلیسی شکلگرفته؛ با این فرق که رمان ترولوپ واقعگرایانه است و روایت من یک جنبه متافیزیک دارد.»
«پایان خوش ناتمام» نیز در ابتدا با رگه هایی از واقعیتگرایی آغاز میشود و داستانی رمانتیک و برخوردار از حال و هوای عاطفی و عاشقانه به نظر میرسد. اما هر چه داستان پیش میرود، میرعباسی با به وجود آوردن یک اتمسفر روانی خاص که رفتهرفته خط و ربط متافیزیکی نیز پیدا میکند، حال و هوای واقعگرایانه را به واقعیت ویژه و خاص دنیای درونی رمان تغییر میدهد، تجربهای که درعینحال بهمراتب دشوارتر از ادامه دادن روال قبلی داستان است، چراکه حالا داستان از ابعادی فراواقعگرایانه برخوردار شده نویسنده باید توانایی قبولاندن آن را بهعنوان واقعیت درونی رمان داشته باشد. تجربهای که میرعباسی تا حد زیادی در به سرانجام رساندن آن موفق بوده است.
«پایان خوش ناتمام» درعینحال رمانی ست خوشخوان و سرگرمکننده؛ زبان هموار و بافت داستانی پرکشش این رمان همچون اثر قبلی نویسنده، با استقبال مخاطب روبهرو شده است.