انتخابات ریاست جمهوری 1396 پایان دنیا نیست

بخش تعاملی الف - محمدعلی آتش‌سودا

9 ارديبهشت 1396 ساعت 7:52




سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 تا پایان اردیبهشت یا اوایل خرداد مشخص خواهد شد و این در حالی است که تبلیغات نامزدهای دو جناح اصلی شرکت‌کننده در این انتخابات از مدت‌ها قبل شروع شده است. قطع به یقین و طبق تجربه‌ی سنوات قبل تبلیغات نامزدها بیش از آن که ایجابی و متوجه کارنامه‌ی شخصی خود آن‌ها باشد بر جنبه‌ی سلبی یعنی تخریب رقیب متمرکز است و البته هرچه به روز انتخابات نزدیک‌تر شویم، جنبه‌ی تخریبی این تبلیغات بیش‌تر می‌شود. در روزهای آینده و در فضای احساسی و پر از تنش و عصبیت رقابت نامزدهای انتخاباتی، آن‌ها و طرف‌دارانشان به گونه‌ای رفتار خواهند کرد که گویی 29 اردیبهشت 1396 پایان دنیاست و شکست یک جناح به منزله‌ی مرگ ابدی وی خواهد بود. دقیقا و بر مبنای همین دیدگاه حذفی و اثباتی است که طرفین رقابت برای پیروزی از هیچ اقدامی اعم از اخلاقی و غیراخلاقی ابا نمی‌کنند و به هر دستاویزی متوسل می‌شوند تا چهره‌ی رقیب را مخدوش کنند.

اما تجربه‌ی سال‌ها و دهه‌های گذشته و بلکه دو قرن اخیر نشان می‌دهد که امر سیاسی و کنش اجتماعی مربوط به آن یک فرآیند دائمی است و وقفه‌ناپذیر است. نگارنده خوانندگان این نوشته را به کودتای سال 1332 و یاس فراگیر ایرانیان در ایام پس از آن و سپس انقلاب 1357 و پیروزی شکست‌خوردگان سال 1332 و دست آخر دست به دست شدن قدرت در انتخابات مختلف پس از انقلاب ارجاع می‌دهد. به خصوص در سه انتخابات سال‌های 76 و 84 و 92 که منجر به تغییر منش سیاسی دولت شد، رفتار دو طرف در ایام انتخابات به گونه‌ای بوده که گویی پیروزی یا شکست در رقابت به حیات ابدی یا مرگ دائمی وی خواهد انجامید و این در حالی است که هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان پس از پیروزی شاهد بوده‌اند که چطور رقیب آن‌ها پس از مدتی دوباره سر برآورده و خود را بازپرورده و به حیات خود ادامه داده است.

به عنوان نمونه‌ای دیگر از رقابت‌های پایان‌ناپذیر و در جهت اثبات دائمی بودن امر سیاسی و کنش اجتماعی نگارنده مثالی می‌آورد از فرآیند رقابت و انتخابات در کشوری که مهد جمهوریت در جهان است یعنی فرانسه. انقلاب فرانسه در دهه‌ی پایانی قرن هیجدهم (1789 تا 1799) پیروز شد در حالی که کشمکش‌ نیروهای درگیر در انقلاب تا دهه‌ها پس از این سال ادامه یافت و سرانجام پس از بارها دست به دست شدن قدرت، در سال 1954 و با تشکیل جمهوری پنجم توسط شارل دوگل به شکل سیاسی نسبتا باثبات کنونی رسید. با وجود این پس از تشکیل جمهوری پنجم نیز تنوع سیاسی و افکار متضاد و افراطی از صحنه‌ی سیاسی این کشور محو نشده است چنان که در چند انتخابات اخیر، مردم فرانسه در مواردی برای جلوگیری از روی کار آمدن افراطی‌ها ناچار از دادن رای سلبی به جناح راست‌ افراطی شده‌اند.

 دو مثال فوق در باره‌ی مدت‌دار بودن روند انقلاب و تحولات اجتماعی _یکی از ایران و یکی از فرانسه_ که نمونه‌هایش را می‌توان در کشورهای دیگر نیز کمابیش مشاهده کرد، شاهدی است بر درستی گزاره‌ی بنیادینی که این نوشتار در پی بیان آن است: «امر سیاسی و کنش اجتماعی مرتبط با آن پدیده‌ای مستمر و زمان‌بر است که پرهیز از رفتار حذفی و منش آخرالزمانی لازمه‌ی اخلاقی و اساسی آن است.» این گزاره متاسفانه  در رفتارشناسی جناح‌های درگیر در پهنه‌ی سیاسی ایران نادیده گرفته می‌شود. اما برای بررسی عمیق‌تر این مساله، باید به خاستگاه اجتماعی جناح‌های سیاسی اشاره کرد؛ یعنی خاستگاهی که منشاء اصلی رفتار و شعارهای سیاسی آن‌هاست.

به طور خلاصه در بحث از چیستی جریان‌های درگیر در انقلاب اسلامی سال 57 به دو نیروی عمده بر می‌خوریم یکی طیف سنتی با پایگاه اقتصادی بازار که رهبران فکری آنان را روحانیون تشکیل می‌دادند و دیگری طیف مدرن با پایگاه اقتصادی طبقه‌ی متوسط شهری که رهبران فکری آنان تحصیل‌کردگان و روشنفکران دانشگاهی بودند. وحدت این دو قشر در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. در عین حال این دو طیف سنتی و مدرن که یکی برآمده از خواست بازار و دیگری برآمده از نیازهای قشر متوسط شهری است، به شکلی محسوس و نامحسوس به رقابت خود ادامه دادند، تا آن که انتخابات سال 76 این رقابت شکلی کاملا علنی یافت و در نتیجه آن رقابت سیاسی با انعکاس وسیع در سطح اجتماع همراه شد. به عبارت دیگر تا قبل از سال 76 رقابت جناح‌های سیاسی بیش‌تر شکل درونی داشت، اما از این تاریخ به بعد بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان با آگاهی و حضور اجتماعی بیش‌تری در انتخابات حاضر شد و همین مساله شکل رقابت را از سطح رخدادی که فقط در عرصه‌ی لایه‌های اصلی قدرت در جریان بود، به رقابتی با حضور جزئی‌ترین و در عین حال گسترده‌ترین اعضای طبقات اجتماعی ارتقا داد.

در این میان اصلاح‌طلبان به خاطر آن که ناچار بودند فقط به بدنه‌ی اجتماعی خود تکیه کنند انعطاف بیش‌تری از خود نشان دادند و در شعارهای خود به بیان خواسته‌های قشر متوسط شهری میل کردند، اما در مقابل اصولگرایان که از حمایت ارکان قدرت برخوردار بودند، با انعطاف کمتر به تکرار دیدگاه‌های سنتی خود پرداختند علیرغم آن که تغییر بافت اجتماعی از شکل سنتی به مدرن را به عینه می‌دیدند. در این میان کم‌کم و به واسطه‌ی رسانه‌های جمعی، گروه دیگری از اجتماع که از نظر تعداد قابل توجه بودند، اما از جهت کنش‌گری نسبتا منفعل و یا تابع مراجع فکری سنتی به شکلی عملی‌تر وارد عرصه شدند. این گروه روستاییان و مردم حاشیه‌نشین شهری بودند که حضور خود را به خصوص در دور دوم انتخابات سال 84 به رخ دیگران کشاندند.

اکنون و با در نظر گرفتن این سه طبقه‌ی اجتماعی نگاهی دوباره به رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری سال 96 و نوع رقابت نامزدهای آن می‌اندازیم. در این انتخابات جناح سنتی با همان گفتمان کهن و با نامزدی یک روحانی وارد رقابت شده است. در عین حال این جناح با توجه به این که کم‌کم متوجه تغییر بافت اجتماعی و خواست طبقات متوسط شهری شده است، نامزد دیگری هم دارد که سعی می‌کند نیم‌نگاهی هم به خواست این طبقه داشته باشد. نیز این نامزد دومی و کلیت جناح اصولگرا برای آن که طبقات روستایی و حاشیه‌نشین را هم از دست ندهد شعارهایی مثل یارانه‌ی 250 هزار تومانی می‌دهد تا توجه این قشر را هم جلب کند. در مقابل اصولگرایان که با دو نامزد وارد میدان شده‌اند، جناح اصلاح‌طلب با تاکید بر خواست طبقه‌ی متوسط شهری مثل آزادی‌های مدنی و سیاسی و اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد پا به میدان گذاشته است.

مروری بر آمار مربوط به طبقات اجتماعی ایران تا حدودی نشانگر وضعیت پایگاه اجتماعی نامزدهای دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگراست. مطابق داده‌های مرکز آمار ایران در سال 1395 از حدود 80 میلیون جمعیت کشور، 60 میلیون نفر مربوط به جامعه‌ی شهری و 20 میلیون نفر مربوط به جامعه‌ی روستایی است. باید در نظر گرفت که علاوه بر اکثریت طیف روستانشین بخشی از طبقات شهری یعنی حاشیه‌نشین‌ها نیز خواستی متفاوت از طبقات شهری متوسط دارند و در صورت ورود کاندیدایی آشنا با گفتمان این طبقات، آنان به وی روی خواهند آورد. از سوی دیگر طیف بازار یعنی بخش سنتی شهری نیز گرایشی ریشه ای و آشکار به گفتمان سنتی و مذهبی دارند. در مقابل با توجه به گستردگی روزافزون شبکه‌های اجتماعی و افزایش ضریب نفوذ آن‌ها در هر دو طیف یاد شده ( بازار و قشر روستانشین) نیز نمونه‌هایی از گرایش به خواست طبقات متوسط شهری دیده می‌شود.

البته بدون انجام مطالعات میدانی دقیق و علمی نمی‌توان با قاطعیت از کمیت و کیفیت دسته‌بندی طبقات اجتماعی و گرایش سیاسی آنان سخن گفت، اما در مجموع می‌توان ادعا کرد که طبقات متوسط شهری بخش بزرگتری از جامعه‌ی ایرانی را تشکیل می‌دهند و در مقابل طبقات روستایی و طیف بازار در اقلیت نسبی قرار دارند. قدر مسلم این است که هیچکدام از گروه‌های سه‌گانه‌ی فوق را نمی‌توان در برنامه‌ریزی‌های سیاسی و جتماعی نادیده گرفت.

نتیجه‌ای که نگارنده‌ی این سطور از مباحث فوق می‌گیرد آن است که عدم توجه جناح غالب در انتخابات به خواست و نیاز هر یک از طبقات پیش‌گفته و تلاش برای حذف نمایندگان سیاسی مربوط به آن طبقه از صحنه‌ی سیاسی، به تنش‌های درازدامن در کشور و فرسایش نیروی جناح غالب خواهد انجامید. تنها راه چاره برای بیرون آمدن از منجلاب رقابت فرسایشی و تخریبی، به رسمیت شناختن حضور یکدیگر از سوی جناح‌هاست. جناح‌های رقیب در عرصه‌ی سیاسی ایران باید توجه داشته باشند که جناح مقابل فقط یک گروه سیاسی طالب کسب قدرت نیست، بلکه نماینده‌ی بخشی از طبقات اجتماعی و ارائه‌گر نیازهای آنان است. نادیده گرفتن هر جناح سیاسی به منزله‌ی نادیده گرفتن بخشی بزرگ از اجتماع و نیازهای آن است و این کار در نهایت به واکنش‌های عصبی و تقابلی جناح مخالف خواهد انجامید.

اصولگرایان و اصلاح‌طلبان باید در کنار جستجو برای یافتن کلیدواژه‌های مشترک از جمله منافع ملی و رفاه عمومی و غیره، پس از پیروزی در انتخابات بخشی از توان خود را مصروف برآوردن خواست طبقات اجتماعی گروه‌های دیگر کنند. علاوه بر آن رفتار هر دو گروه چه قبل و چه بعد از انتخابات باید به گونه‌ای باشد که نشان دهد از دید آنان در صحنه‌ی سیاسی ایران هیچ رقیبی که پایگاه اجتماعی گسترده دارد قابل حذف نیست. صدالبته و در صورت نادیده گرفتن این موارد و تداوم حملات تخریبی و حذفی، نتیجه‌ای جز فرسایش انرژی و سرمایه‌های ملی کشور و عموم مردم و بروز بحران‌های اجتماعی حاصل نخواهد شد.
 


کد مطلب: 466720

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdccieq0x2bqem8.ala2.html?466720

الف
  http://alef.ir