چه کسی جوابگوی هانیه است؟

دردل بینندگان: مرتضی پروازه داد، 10 تیر 91

10 تير 1391 ساعت 15:39

تمامی اسناد و مدارک اظهارات این بینننده، نزد الف محفوظ می باشد. ضمن آنکه الف، حق پاسخگویی بیمارستان را برای ایشان مدنظر دارد.


روز 10 تیر ماه سال 90 ، یعنی یکسال پیش ، روز سیاهی بود هم برای اعضای خانواده جوان مشهدی و هم برای کادر درمانی و پزشکی بیمارستان امام رضا مشهد . روزی که در آن مصطفی پروازه داد ، جوان مشهدی و پدر هانیه 10 ماهه ، قربانی کمبود امکانات بیمارستان ، عدم مسئولیت پذیری کارکنان و عوامل بیمارستان ، خواب آلودگی انترن ، نظریه پزشکی نیروی خدماتی و عدم تعهد کاری و .. شد.

ماجرا اینگونه اتفاق افتاد: ساعت چهار نیمه‌شب بود كه مصطفی احساس خفگي مي‌كرد. برديمش بيمارستان، دكتر اورژانس گفت: آبسه شدید است. منتقلش كردند به بخش گوش و حلق و بيني. رزيدنت و انترن برادرم را معاينه و برايش اكسيژن تجويز كردند. انترن رفت بخوابد و رزيدنت هم رفت. يك نفر آنجا بعد از رفتن دكتر به ما دستور پزشكي مي‌داد؛ بعد فهميدم اين شخص كارگر بيمارستان بوده است؛ همين بنده خدا آمد و گفت چون قرار است برادرت مرخص شود، نيازي به اكسيژن ندارد و خودش هم كپسول اكسيژن را قطع كرد، اما وقتي ديد نفس برادرم در حال بند آمدن است، ‌دوباره خودش آمد و درجه اكسيژن را كم كرد.

بعد متوجه شدم كپسول اكسيژن برادرم تمام شده و برادرم از همان فرد تقاضاي اكسيژن كرده بود اما اين نيروي خدماتي بيمارستان رفته بود و از اكسيژن هم خبري نبود! جالب اينجاست كه در تمام اين مدت، فقط همان نيروي خدماتي به ما سر مي‌زد و از حضور پرستار – با توجه به وضعيت وخيم برادرم – بر بالين وي خبري نبود.

نفس برادرم به خس‌خس افتاد و من از اتاقش خارج شدم و او هم پشت سرم آمد. من داد مي‌زدم و دكتر را مي‌خواستم. صورت مصطفي سياه شده بود، پاهايش را به زمين مي‌كوبيد و دست و پا مي‌زد. پرستاري آمد با من دعوا كرد كه چرا مريض را از روي تخت پايين آورده‌اي. برادرم جلوی من سياه و كبود شد و افتاد روي زمين. به من گفتند برو انترن را خبر كن. دكتر و انترن را خبر مي‌كردم و فرياد مي‌زدم. انترن از اتاقش با چشماني خواب‌آلود و دكتر هم از طبقه ديگر آمد. ‌دكتر، انترن و پرستاران تا 10دقيقه با هم بگو مگو داشتند كه كانكتور نيست، چرا امكانات نداريم و در همين حال برادرم سياه‌تر شد، دهانش كف كرد و زبانش از دهانش بيرون آمد و ... 

یک سال از این فاجعه می گذرد و در این یک سال هیچکس جوابگوی شکوائیه‌های ما نشد ، به هر کجا که آه و درد خود را گفتیم گفتند " آقا این در کار ما طبیعی است " ، و این جمله بیشتر بیانگر بی ارزشی جان انسان‌ها است در کشور . از زمان وقوع این حادثه تا کنون برخورد مناسبی با ما نشده است . بعد از فوت برادرم بیمارستان خواهان آن بود که بدن برادرم بدون هیچگونه شکایتی به خاک سپرده شود . بعد از شکایت ما ، سیل سفارش و خواهش برای بازپس گیری شکایت ما شروع شد . چند روز بعد از ارائه شکوائیه ، یکی از مسئولین بیمارستان امدادی مشهد ، از ما خواست که شکایتمان را پس بگیریم تا تعلیق موقت کادر مربوطه متوقف شود زیرا که عدم حضور این افراد خاطی باعث کنسل شدن 5 عمل در یک روز شده است!، گویی مسئولان بیمارستان خواهان آن هستند باز هم جان افراد بی‌گناه گرفته شود .

مسئولین سازمان نظام پزشکی مشهد انتظار دارند که هیچ شخصی از جامعه پزشکی تحت هیچ شرایطی شکایت نکند ، تا جائیکه طبق آمار خود آن سازمان حدود شصت درصد (60 درصد ) شکایت از آن سازمان رد شده است و شکایت شاکیان نتیجه ای در بر نداشته است . در تاریخ 9/7/90 شکایتی به شماره 181-90 تنظیم گردید و با پیگیری شخصی اینجانب مدارک مربوط به بیمارستان و پزشکی قانونی نیز در مدت‌زمان کوتاهی به دست ایشان رسید ولی از آن زمان تاکنون هنوز هیچ نتیجه رسمی ابلاغ نشده و تنها نکته‌ای که به ما گفته شده این است که پزشکان پرونده مربوطه پس از طی مراحل ، محکوم شده‌اند و حکم برای تایید به دادگاه بدوی ارسال شده است و این تایید ممکن است که پس از شش ماه محقق شود ! 

نکته ای که در این بین آزار دهنده بود ، این است که افراد در مقام توجیح دستمزد پائین کادر پزشکی بیمارستان های دولتی را بهانه می‌کردند که این موضوع اصلا به بیمار مربوط نیست . صحبت های مدیر درمان علوم پزشکی مشهد در جلسه ای که با خانواده اینجانب داشته‌اند تاسف برانگیز است: انترن در طول روز به تحصیل می پردازد و شب در شیف بیمارستان حضور دارد ؛  به همین راحتی و با اطلاع تمامی کادر علوم پزشکی با جان مردم بازی می‌شود . پرستار و رزیدنت حاضر در بخش ، تنها ساعتی پس از فوت برادرم بر این مطلب تصریح کردند که از جریان فوت مصطفی هیچ عذاب وجدانی سراغشان را نگرفته‌است!

تا کنون یکسال از این ماجرا می گذرد ، هیچکس هیچگونه پیگیری نکرد و حتی جواب شکوائیه‌های ما را ندادند . امروز هانیه یکسال و ده ماه دارد ، امروز سالگرد پدرش را به نظاره نشسته و دو ماه دیگر تولدش را، چه کسی پاسخگوی چشمان اشکبار این کودک است وقتی که می پرسد چطور پدرم یک شبه فوت کرد . چه بگوییم؟، بگوییم که مقصر کادر پزشکی و مسئولین و و... هستند؟  ذهنیت این کودک به نظام و کشورش بعد از شنیدن این حرف‌ها چگونه خواهد شد ؟ 
تقدیر اینگونه برای هانیه و ما رقم خورد . در پایان تقاضای پیگیری منطقی ، منصفانه ، واقع گرایانه همراه با سرعت عمل هستیم .  ضمنا تمامی مدارک و مستندات در ضورت پیگیری در الف موجود است . 


کد مطلب: 161629

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdccisqso2bqee8.ala2.html?161629

الف
  http://alef.ir