نو حکميـت اصحاب فتنه
17 دی 1388 ساعت 10:37
اميرالمونين علی عليهالسلام بعد از يک دورهی بيستو پنجسالهی غربت و مظلوميت، وقتی با درخواست و اصرار مردم و نخبگان برای پذيزش خلافت مواجه شدند، بعد از اتمام حجت بسيار با خواص جامعه، با اکراه فراوان امر خلافت را برعهده گرفتند. بعدها به خوبی معلوم شد که مقاومت ايشان برای پذيرش اين امر براساس تلقی اشتباه مردم از خلافت بود و اينکه علی را به عنوان چهارمين نفر در کنار سه خليفهی قبلی میخواستند نه امام برحقی که پيامبر سالها بر آن تأکيد کردهبود.
مردمی که در مسير بيستوپنجسالهی خلافت تربيت شدهبودن امت مناسبی برای آن امام الهی نبودند، آنها ولايت پذيزی را نياموختهبودند و تبعيت کامل از امام و حجت الهی را تمرين نکرده بودند و نمیتوانستند در انتخاب بين حق و باطل و تشخيص جريانات انحرافی و تبليغاتی دشمنان راه درست را بشناسنند و فرمان امام خود را به گوش دلگيرند. چنان جامعهای در مواقع حساس قادر به پشتيبانی و حفاظت از امام خود نبود و برهمين اساس سه جنگ داخلی، تمام دوران خلافت اميرالمونين عليهالسلام را به خود مشغولساخت.
ارتباط امام با مردم از طريق اطرافيان بود و سخنان عمومی حضرت اگر چه بر گوشها میوزيد اما به خاطر تربيت دستگاه خلافت، به درستی بر جانشان نمینشست. در اينجا خواص طرفدار حق وظيفهی سنگين تبيين مواضع و مواعظ امام علی عليهالسلام را برای جامعه برعهده داشتند.
با شهادت بسياری از خواص با بصيرت همچون عمار، ذوالشهاديتن و ابنالتّيهان، نخبگان وابسته و ساده لوح جايگاه ارتباط امام و امت را پر کردند و نتيجهی آن کارگر افتادن نيرنگ جريان اموی در به نيزهکردن قرآن بود. سخنان حضرت علی ع برای دفع اين فتنه، دربرابر حرفها، شايعات و تحليلهای نخبگان بیبصيرت و يا وابسته اثری نکرد و مردم دور از تربيت ولايی دست از جنگ کشيدند و زمينهی فشار خواص بر حضرت برای برگرداندن مالکاشتر از کنار خيمهی معاويه و توقف جنگ را فراهم ساختند.
علی عليهالسلام با ديدن ناهمراهی جامعه و سادهلوحی و خيانت خواص مدعی حق، برای حفظ کيان حکومت اسلامی، حکميت را پذيرفتند. در حکميت نيز فشار همان جماعت خيانت و حماقت و حسادت، باعث شد که به جای مالک اشتر و يا ابنعباس، فردی چون ابوموسیاشعری از طرف امام برای حکميت اعزام شود. ابوموسی اشعری يکی از استانداران خليفهی سوم بود که با ظاهری اعتدالطلب از آغاز جريانات مخالفت با عثمان وتا آن زمان خود را به عنوان فردی ميانهرو و دلسوز امت اسلامی جا زده بود، حال آنکه افراد با بصيرتی چون حذيفهیيمانی، همراهی او با منافقان برای ترور پيامبر در عقبهی تبوک را میدانستنتد ولی به امر پيامبر و برای حفظ وحدت امت اسلامی از انتشار عمومی آن پرهيز میکردند. نتيجهچنان حکميتی که با زور و تزوير به امام مظلوم و مقتدر، علی عليهالسلام تحميل شد و با نيرنگ و خيانت ادامهيافت، برتری جريان اموی و باز شدن جبههی ديگری در برابر حضرت به عنوان خوارج بود.
- در اين جا می توان به طور خلاصه به اين چند محور به عنوان دلايل زمينگير شدن جريان حق در دوران امامت علی عليهالسلام اشاره کرد:
1- تربيت انحرافی عموم جامعه در زمان خلفای پيشين.
2- ترور يا شهادت خواص بابصيرتی که امام را ياری میکردند و مردم را برای همراهی با امام آماده میساختند.
3- حضور خواص بی بصيرت و يا دنياطلب و وابسته در کنار امام با سه ويژگی خيانت و حسادت و حماقت.
4- تشويش اذهان عمومی و تخطئهی رفتارهای امام توسط جريانات تبليغاتی فتنهگران.
بامقايسهی شرايط امروز جامعهی اسلامی با آن جامعه در اين چهار محور میتوانيم به تحليل روشنی از اوضاع کنونی برسيم و تکليف عملی خود را بدانيم.
1. آنچه مسلم است نسل امروز، علاوه بر عمق تاريخی فرهنگ اهلبيت در اين کشور، تربيت شدهی دوران ده سالهی امامخمينیعزيز و راحل و رهبری بيستسالهی آيتاللهخامنهای است. بنابراين رهبری میتواند ارتباط بسيار گستردهتر و ژرفتری نسبت به دوران حضرت اميرعليهالسلام با تودههای جامعه داشته باشد. مردم نشان دادهاند که در بسياری از موارد، در فهم و عمل به بيانات و اوامر رهبری از شمار قابل توجهی از خواص مدعی حق، پيشتر هستند. حضور گسترده، خودجوش و بی نظير مردم در اجتماعات گوناگون کشور، پس از وقايع تلخ عاشورا گواهی ديگر بر اين امر است.
2. جامعهاسلامی ما در دوران سی ساله گذشته، با فقدان و يا ريزش شماری از خواص اهل حق روبرو بودهاست اما رويشها و جايگزينی نيروهای تازه نفس در کنار نخبگان کهنهکار و استوار در راه حق، ظرفيت گستردهی حمايت و پشتيبانی از نظام و رهبری را فراهم کردهاست. مدرسان حوزه و دانشگاه، طلاب و دانشجويان ، امامان جمعه و جماعت، خطبا و مداحان و ديگر نخبگان تأثير گذار در جامعه، هنوز دارای اکثريت بصير و مستقيم هستند که روز به روز نيز افزوده میشوند.
3. ريزشهايی که در ميان خواص در دورههای گوناگون انقلاب ديدهشده، لايههای مختلفی از رهبران جريانات فتنهگر را در داخل و خارج جامعهی اسلامی شکل دادهاست. به علاوه در ميان نخبگان مدعی حق نيز هنوز افرادی ديدهمیشوند که از روی حماقت و يا حسادت، با جريانات فتنهگر همراهی میکنند و يا سادهلوحانه قصد وحدت با آنها را دارند. گروه اول که از جريان حق بريدهاند و راه دشمنخواستهی معارضه و اغتشاش را پیگرفتهاند جايی برای فشار بر رهبری و نظام ندارند و با اصرار بر ادعاهای دروغين و مطالبات نامشروعشان، تنها بر فاصلهی خود با نظام و مردم مومن میافزايند و روزبهروز به آغوش جهنمی دشمن نزديکتر میشوند. اما گروه دوم که همچنان با ادعای اصولگرايی و حقجويی در ميان خواص اهل حق جا و منزلتی دارند، تنها جماعتی هستند که امکان فشار بر نظام و رهبری برای پذيرش مطالبات ناحق را دارند. آنچه مسلّم است، حضور به موقع مردم و همراهی خواص بابصيرت، مانع اغواگری و طرح مسائل انحرافی از سوی اينگونه از خواص بی بصيرت ، يا وابسته و يا جاهطلب است.
4. تبليغات دشمنان عليه نظام اسلامی و رکن اساسی آن يعنی رهبری فقيه جامعالشرايط که جانشينی امام معصوم و حجت حق را در جامعه بر عهده دارد، مسئلهی تکراری و هرروزهی انقلاب ما از آغاز تاکنون است. امروز نيز دستگاههای شايعهافکنی و دروغسازی در داخل و خارج اين خط را دنبال میکنند. نيم نگاهی به صفحات وبگاههای دشمنان و منافقان و مدعيان و توجه به شايعات و اتهامات دروغينی که در گوشه و کنار منتشر میشوند، به روشنی گويای هجمهای شديدتر از گذشته به رهبری نظام است. خوشبختانه تربيت الهی و عمق فرهنگ علوی مردم ايران، سد عظيمی دربرابر اين تزويرها و نيرنگهاست.
اکنون میتوان مدعی شد که با حضور توفنده و گستردهی مردم در چهارسنبه سيزدهم محرم، برای محکوم کردن رخدادهای غمانگيز روز عاشورا و پيش از آن، ديگر جايی برای عذر تراشی خواص اهل حق در کوتاهی از انجام وظيفه الهیشان نيست. وظيفهالهی و تاريخی نخبگان بابصيرت برخورد جدی و هوشمندانه با برخی خواص مدعی حق است که با انگيزش و نگارش نامهای سرگشاده درپی تحميل واقعهای همانند حکميت در جنگ صفين اند تا مانع از اجرای خواست عمومی مردم و رهبری برای فتح خيمهگاه اصلی فتنه و محاکمه و برخورد شديد با فتنهگران شوند و مثل هميشه جماعتی زخم خورده و خائن و فاسد را برای روز مبادا در کنار خود نگهدارند. ادعای خيرخواهی و اعتدالجويی اينان نيز با وجود راهکارهای بی حاشيه همانند ارائهی نظر حضوری و بیسر و صدا به خدمت رهبری، پذيرفتهنيست.
اما نکتهای که سادهلوحان وابسته و صحنهگردانان خائن و حسود اين فتنه، از آن غفلت کردهاند ارتباط مستقيم و ژرف رهبری با تودههای میليونی مردم و حضور امت اسلامی در صحنهی انجام وظيفه است که جايی برای فشار و تحميل "نوحکميت" اصحاب فتنه بر رهبری و جلوگيری از محاکمهی آنها باقینمیگذارد. آن روز ابوموسی اشعری مدعی بود که خيرخواه امت است اما جز نادر افرادی که از همراهی او با منافقان و غاصبان ولايت خبر داشتند، کسی او و صحنهگردانان پشت سرش را نمیشناخت؛ اما امروز پروندهی فشار برای تحميل نخستوزيری فردی که امروز نمادفتنه و بغی است، و يا نوشاندن جام زهر به امام راحل برای همگان معلوم و مکشوف است و نمیتوان صحنه را برای حضور ابوموسیاشعرهای ديگر باز گذاشت.
کد مطلب: 61511
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdfk09.yt0ff6a22y.html?61511