ظریف، موسویان و دوری از واقعیت دنیا

بخش تعاملی الف - علی امیری

6 دی 1393 ساعت 7:52

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


در چند روز اخیر دو موضع از سوی آقای ظریف و آقای موسویان از مدیران ارشد و کارشناسان حوزه سیاست خارجی‌ ما که سال هاست در سیاست خارجی‌ این مملکت در دولت های مختلف نقش سفیر و مسول و مشورت دهنده به مقامات ارشد نظام را داشته اند در مورد لزوم لغو فوری و همزمان همه تحریم های سازمان ملل، اروپا، کنگره، کاخ سفید بٔر علیه ایران به عنوان پیش شرط هرگونه رسیدن و توافق و همچنین ارزیابی جنگ نفتی‌ عربستان بٔر علیه ایران ،روسیه و آمریکا! مطرح گردید.

وقتی‌ ما به نظرات این اساتید علوم بین‌الملل دقیق شویم، متوجه می‌شویم که چرا وضعیت مملکت ما در سیاست خارجی‌ به این روز رسیده، یعنی‌ این دو عزیز از سال ها تجربه کار و زندگی‌ در آمریکا و و غرب، چیزی بیشتر از این تحلیل‌های کاملا ضعیف و غیر قابل اتکا‌ حاصل ننمودند؟! وقتی‌ این عزیزان به این شکل هستند، تعجب ندارد که چرا اغلب کارشناسان و تحلیلگرن ما به دنیا با این دید بیشتر عوام و سطحی نگاه می کنند و منبع آن ها برای تفسیر شرائط دنیا بیشتر مقاله‌های روزنامه‌های آمریکایی‌ و اروپایی است و مثلأ ریاست سابق بانک مرکزی، در زمانی که صحبت از تحریم بانک مرکزی در سال ۲۰۱۱ شد، آن را شوخی‌ رسانه‌ها ارزیابی کرده بود و یا وزیر سابق نفت درباره تحریم فرمودند مگر می شود نفت ایران را تحریم کرد؟! با تحریم نفت ایران قیمت نفت به ۲۵۰ دلار می‌رسد!

البته دوستان با نگاه احساسی‌ که به این عزیزان به خصوص آقای ظریف دارند، حالا فوری می‌‌پرسند بٔر چه اساسی‌ تحلیل‌های این دو استاد، غیر قابل استناد و غیر قابل قبول در واقعیت بین الملل است؟!

اجازه بدهید ابتدا از آقای موسویان، سفیر سابق ایران در آلمان، عضو سابق تیم‌ مذاکره کننده در زمان آقای روحانی و استاد مدعو حال حاضر در آمریکا شروع کنیم که فرمودن، عربستان وارد جنگ نفتی‌ با ایران، روسیه و آمریکا شده است و این چنین بار عربستان را در معادلات نفتی‌ دنیا را بالا می برد. در این مورد فقط چند نکته آقای موسویان:

۱- اگر عربستان دارای این چنین قدرت تصمیم گیری مستقلی بود، چرا در چند سال گذشته که نفت به بالای ۱۴۰ دلار رسید، نتوانست کاری کند و قیمت ها برای جلوگیری از افزایش بهر‌وری انرژی و تولید سایر منابع انرژی مانند شن های نفتی‌ و یا شیل نفتی‌ را پایین بیاورد؟

۲- سیاست گران شدن قیمت نفت در واقع سیاست برنامه ریزی شده‌ای بود از سوی آمریکا و متّحد آن غربی او که بعد از واقع ۱۱ سپتامبر و پیش بینی‌ دوران بسیار متلاطم در خاورمیانه از سوی آمریکا و سیاست های استراتژیک آن برای تامین امنیت انرژی که متاسفانه نتیجه آن را به بهترین شکل برای آنها می توانیم مشاهده کنیم. با قیمت های پایین نفت آن ها هرگز نمی توانستند به سوی بهر‌وری بهتر انرژی و منابع جدید شن های نفتی‌ و شیل نفتی‌ حرکت کنند، فرق یک کشور توسعه و دنیای توسعه یافته با ما یا روسیه در همین است، آن ها در کوتاه مدت و یا میان مدت حاضرند ضرر کنند ولی‌ در بلند مدت که حالا است منافع استراتژیک امنیتی و اقتصادی خود را پیش ببرند، نه مانند ایران و روسیه و ونزوئلا که سر مست از گران شدن نفت، قطعنامه را ورق پاره بنامند، و یا مانند پوتین برای اروپا و آمریکا شاخ و شونه بکشند و در رویای باز گرداندن اروپای شرقی‌ و تزار و ابر قدرتی‌ گرفتار شوند و یا مانند چاوز، با نفت مجانی‌ بری کوبا به بهای بیچارگی جمییت ۲۸ میلیون نفری خود، دم از نابودی زود هنگام آمریکا بزنند. جالبش این است که پوتین مانند مسئولان دولت سابق، هرگز، حتی در بد‌ترین سناریو هم پیش بینی‌ نمی کرد قیمت نفت در اوج درگیری خاورمیانه، اکراین و تهدید روسیه به قطع نفت اروپا، ظرف ۴ ماه ۴۰ درصد کاهش بیابد که اگر حتی در خواب هم دیده بود، چنین بی‌ محابا با غرب طرف نمی‌شد.

۳- ولی‌ همین جا باید از پوتین تشکر کرد که با این غرور بیجا و اشتباه استراتژیک خود، باعث شد آمریکا و غرب موقتا برای چند سال از سیاست گران کردن قیمت نفت دست بکشند و از این طریق برای بلند مدت شانس بیشتری را به ایران و سایر کشورهای نفت خیز دادند که بتوانند برای مدت طولانی‌ تری منابع نفت خود را بی‌ ارزش نبینند، اگر به خاطر روسیه نبود، آمریکا و غرب همچنان نفت ۱۰۰ دلاری را در دستور کار خود داشتند و تا چند سال دیگر اصولا تیر خلاص را به ارزش استراتژیک نفت و گاز می‌زدند، همانطور که چند ده سال قبل با همه گیر شدن مصرف نفت که انرژی جدیدی بود، این تیر خلاص را به منابع عظیم ذغال سنگ دنیا زدند و آن را یک ماده معدنی کم بها کردند. به هر حال اگر ارزان شدن نفت به خاطر ایران بود, این برنامه ارزان شدن نفت را ۲۰۱۱ اجرا می کردند، ولی‌ با تحریم نفت ایران در عمل حتی همچنان به دنبال نفت ۱۰۰ دلاری بودند، چون با کاهش تولید نفت ایران به دلیل تحریم ها، قیمت ها بالا باقی‌ ماند.

۴- از همین زاویه و به همین دلیل است که آن ها به عربستان یا هیچ کس دیگر اجازه نخواهند داد که قیمت نفت را برای طولانی‌ مدت به زیر ۵۰ دلار برسانند، چون برای آن ها اتفاقی‌ که افتاده، فقط یک مکثی است در یک سیاست بلند مدت که برای دو تا ۴ سال ادامه خواهد یافت و وقتی‌ به اهداف ژئو پولتیک خود که ضعیف کردن روسیه است، رسیدند، دوباره به همان سیاست بلند مدت خود برای جایگزینی نفت شیل آمریکا که همین حالا حداقل با ۹۰۰ میلیارد بشکه ذخیره فقط در آمریکا از همه ذخائر نفت اوپک بیشتر است بٔر خواهند گشت. متاسفانه.

۵-عربستان در تمام این پروسه فقط نقش شیر نفتی‌ دست آن ها را داشت بدون کوچکترین اراده. طرف ایران و روسیه در واقع عربستان نیست، این آمریکا و غرب است و در نهایت همان شرکت‌های نفتی‌ که توسط محافل طرفدار اسرائیل اداره و مالکیت می شوند. بنابر این بسیار ساده انگاری است که از سوی تحلیل گرانی که سال ها است سیاست خارجی‌ را در دست دارند و بیشتر عمر خود را در آمریکا گذراندند، تصور می کنند، که این عربستان است که طرف ما ‌است.

کاش ایران، روسیه و ونزوئلا این توان و این بینش را داشتند که قیمت نفت را به راستی‌ به ۲۰ دلار برسانند تا ضمن متلاشی کردن برنامه بلند مدت استفاده از منابع شیل و شن نفتی‌ آمریکا و کانادا، عربستان را تحت فشار قرار می‌دادند، و توسعه ماشین های برقی‌ و پیشرفت تکنولوژی در کاهش مصارف ماشین ها و صنایع را آهسته می کردند ولی‌ افسوس که این ۳ کشور( ایران، روسیه و ونزوئلا) که دارای بالاترین منابع نفت و گاز جهان هستند، این چنین در گیر رکود، سقوط اقتصادی، تورم و افت ارزش ارز ملی‌ و ...هستند، این معجزه ایست که فقط از مدیریت‌های جهانی‌ این سه کشور بٔر می اید!

تصور می‌کنم تا همینجا دلأئل کافی‌ برای غیر قابل قبول بودن نظر آقای موسویان مبنی بر نقش عربستان در صحنه معادلات جهانی‌ آورده شد، ولی‌ حالا اجازه به دهید به صورت مختصر به دلیل اصلی‌ که نامه آقای ظریف و تقاضای او از وزرای خارجی‌ کشورهای دنیا، نهایت دور بودن از واقعیت دنیای امروز است به پردازیم:

۱- گذشته از اینکه قبلا آقای ظریف با برآورد ۳ ماه و حداکثر ۶ ماه رسیدن به توافق نشان دادند تا چه اندازه از واقعیت سیاست امروز دنیا و ایران دور هستند، این نامه اخیر بار دیگر نشان داد که اگر حمل بر بی‌ احترامی نشود، ایشان نیاز به یک دوره دیگر باز آموزی علمی‌ و تجربی‌ در محضر اساتید جهانی این رشته دارند!

آقای ظریف عزیز، شما در تمام تاریخ امریکا و اروپای غربی و دنیا بعد از جنگ جهانی‌ دوم، در همه موارد که شورای امنیت سازمان ملل که این ۵ دولت پیروز جنگ جهانی‌ برای برتری خود بٔر نظم نوین جهانی‌شکل دادند و بعد از جنگ, قطعنامه تحریم یا تنبیه صادر نموده، بفرمایید در کدام مورد بوده که شورای امنیت در یک روز یا یک ماه یا حتی یکسال فوری تمام تحریم ها و تنبیهات را لغو کند. بفرمایید در تاریخ آمریکا که کنگره تحریمی را بٔرقرار کرده، در کدام مورد بوده که فوری و ظرف یکماه کلیه تحریم ها و لوایح تحریم خود را علیه کشوری لغو کند؟!... اگر سراغ دارید بفرمایید که ما هم مطّلع شویم.

۲- البته دوستانی که بی‌ نهایت و احساسی‌ از کارکرد آقای ظریف در هر حالتی دفاع می کنندخواهند گفت پس ایشان چه باید می کرد؟!.. دوستان، آن زمانی که رئیس جمهوری سابق از استانداری و شهرداری اردبیل و تهران به مقام ریاست جمهوری رسید، آن زمان آقای ظریف به عنوان کارشناس ارشد و مورد اعتماد نظام باید فریاد می زد که این اصول دیپلمتیک مانند ورق پاره خواندن قطعنامه سازمان ملل یا فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت را جلویش را بگیرید، بودند کسانی‌ بخاطر کیان میهن و نظام فریاد زدن و از سوی ریاست جمهوری مورد تفقّد قرار گرفتند!!، ولی‌ دریغ از سخنی از سوی آقای ظریف... منافع ملی‌ کشور شوخی‌ بردار نیست ولی‌ همین حالا هم ایشان یا نمی دانند یا می‌دانند و مانند سابق صلاح را در این می بینیند که این چنین نامه بنویسند! ولی‌ به هر حال در هر دو صورت نباید از ایشان پذیرفته باشد.


کد مطلب: 253844

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdos0xoyt0kj6.2a2y.html?253844

الف
  http://alef.ir