درباره رایی که تهرانی ها دادند

بخش تعاملی الف - مریم السادات مؤید

29 تير 1392 ساعت 12:26

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


در این روزگار تهران چه می بینید؟ پیشرفت؟ عدالت؟ ما امروز در تهرانمان پیشرفت می بینیم چون چهره شهرمان متحول شده. عدالت را می بینیم چون این پیشرفت در شمال، جنوب، شرق و غرب نمایان است. تهران تبدیل به یک کارگاه سازندگی شده است.

به ۲۴ خرداد گریزی بزنیم. روزی که مردم به پای صندوق های رأی آمدند و یک حماسه سیاسی آفریدند. و رییس جمهوری با اکثریت آراء انتخاب گردید. جدایی از نتیجه انتخابات که همه ما آن را قبول داریم، بیایید ما اهالی تهران به اوضاع و احوال خود بنگریم. به نتیجه آراء در تهران. فقط در تهران. در زمان تبلیغات انتخاباتی شور و شوقی در مردم ایجاد شده بود. در چشمان همه نور امید را می توانستیم ببینیم. ولی بعد از انتخابات و اعلام نتایج... . شاید در تهران انتظار داشتیم رأی اول کس دیگری بود ولی ... . و به این گونه تهران به شهر فراموشی شهره شد.

هر کسی در تهران برای رأی ندادن به او دلایلی دارد. هرکسی چشم اندازی ترسیم کرده و تحقق آن را در گرو انتخاب کاندیدای موردنظر خود می دانست. ولی ما تهرانی ها کسی را در شهرمان داشتیم که در طول ۸ سال غیر از خدمت از او ندیده بودیم و هر انسان منصفی آن را تأیید می کند ولی به او رأی ندادیم شاید به این دلایل:

اینکه در اثر القائات بیگانگان و بیخودی های خودنما معتقد شدیم که او در جریان کوی دانشگاه، چند دانشجو را با تیر خلاص از پای درآورده است پس نباید به رأی داد. ولی از خود نپرسیدیم در این چند سال چرا چنین چیزی نشنیده بودیم و اینکه چگونه چنین فردی از فیلتر شوای نگهبان رد شده است؟!

معتقد بودیم که او یک سرهنگ است و دارای تفکرات پادگانی. نمی توان کشور را با دید نظامی اداره کرد پس نباید به او رأی دهیم. ولی از خود نپرسیدیم که چگونه چنین فردی تهران را اداره کرد.

معتقد بودیم که در جریان انتخابات ۵۰ سایت به هواداری از او برخاسته اند پس نباید به رأی دهیم. ولی حتی ما فرق بین وبسایت و وبلاگ را هم ندانستیم.

معتقد بودیم که او رفتار دو گانه ای دارد چرا که چفیه انداختن با جت اسکی سوار شدن منافات دارد. پس نباید به رأی دهیم. ولی ندانستیم منافات آن در چیست.

معتقد بودیم که چون ریش کوتاهی دارد و ظاهرش مذهبی نیست، پس نباید به او رأی دهیم ولی ندانستیم که اصالت به ریش نیست که به ریشه است.

معتقد بودیم نباید به رأی دهیم چراکه در زمان فرماندهی نیروی هوایی خلاف نظر فرمانده کل قوا کرده و به آموختن خلبانی پرداخته ولی هیچگاه توجه نکردیم که چرا با وجود این تمرد، باز او از طرف ایشان به فرماندهی نیروی انتظامی منصوب شد و اینکه شهرداری تهران با تأکید ایشان به او رسید.

معتقد بودیم که نباید به او رأی دهیم چرا که فاصله زیادی با دیدگاه های رهبری دارد. ایشان بزرگترین مبارزه با آمریکا را کار، کار، کار می دانند ولی چشمانمان را بر این بستیم که او در این ۸ سال فقط کار کرد.

به او رأی ندادیم چون معتقد بودیم او ساکت فتنه است و آن را در بوق و کرنا کردیم ولی خود در برابر جریان انحرافی سکوت کردیم.

معتقد بودیم که اهل بریز و بپاش است. تونل و اتوبان و سینما برای شهر ضرورتی ندارد. پس نباید به او رأی دهیم. ولی در برابر اختلاسهای هزاران میلیاردی دم نزدیم.

معتقد بودیم که نباید به او رأی دهیم چون ... .

ما امروز آنقدر ادعای دموکراتیک بودن داریم که افکار، عقاید و آراء مقابل و مخالف خود را بپذیریم ولی با این گونه عقاید چه کنیم؟!!!!!

دوباره به خود بنگریم. مایی هم که چنین عقایدی را نداشتیم و این گونه فکر نمی کردیم ولی باز به او رأی ندادیم.

ما که سرای محله، ورزشگاه و زمین چمن را در محله خود دیدیم ولی به او رأی ندادیم. ما که اتوبان امام علی را از شمال تا جنوب دیدیم ولی به او رأی ندادیم. افتتاح ایستگاه های مترو، خط ویژه، بی آر تی و نزدیکی راه ها را دیدیم ولی به او رأی ندادیم. تونل رسالت، توحید، نیایش و امیرکبیر را دیدیم ولی به او رأی ندادیم. بوستان های ولایت، نهج البلاغه، آبشار، آب و آتش، باغ پرندگان، دریاچه شهدای خلیج فارس و................. را دیدیم ولی به او رأی ندادیم. ساخت پردیس های سینمایی را دیدیم ولی به او رأی ندادیم.

ما که جان برکف گرفتن او را در آبگرفتگی مترو دیدیم ولی به او رأی ندادیم.

ما که برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران را در جای جای تهران دیدیم تا حس غرور کنیم ولی غرور او را زیر پاهایمان له کردیم.

ما که صفر شدن روزشمارها و افتتاح پروژه ها را دیدیم و در آن به شادی پرداختیم ولی چرا روزشمار خودمان منفی شد.

او که معتقد به کرامت انسانی بود و برای تأخیر هر پروژه مثل پل صدر و برج میلاد عذر خواست تا حرمت ما را نگه دارد ولی چه شد که حرمت او را شکستیم.

ما که هزاران خدمات ریز و درشت و پنهان و آشکار او را دیدیم ولی به او رأی ندادیم.

مگر از یک مدیر غیر از نگاه سیستمی و همه جانبه انتظار است. او که هم اتوبان و راه ساخت هم سینما و مسجد. هم به فرهنگ و اجتماع پرداخت هم به سیاست و دیپلماسی شهری. البته خوب باید به خودمان هم کمی حق داد که ندانیم، وقتی او و زیرمجموعه اش در سانسور و ممنوع التصویری قرار داشتند.

او در این ۸ سال زودگذز فقط کار کرد. با وجود همه هجمه ها، تخریب ها و دست اندازی ها از طرف خودی و بیخودی فقط کار کرد. کار کرد بدون حاشیه سازی، بدون منم منم کردن، با وجود همه سانسورها. کار کرد تا تهران را برازنده تهرانی کند.

او مرد عمل است چون معتقد بود خدا به سخن خوب بها نمی دهد.

او کار کرد تا کارآمدی دین در جامعه را نشان دهد. نشان دهد که اسلام با مدرنیته و پیشرفت منافاتی ندارد. او کار کرد تا تبلیغ عملی اسلام را کرده باشد.

شاید بگوییم که او یک مدیر اجرایی است. یک رییس جمهور باید سیاستمدار باشد. ولی مگر غیر اینست که ما سیاست ورزی را به معنای خردورزی و تدبیر می شناسیم. امروز درد جامعه ما همین بس که دچار سیاست بازی شده ایم. دچار حاشیه سازی شده ایم. و در نهایت او به همین سیاست بازی دیگران باخت.

او قطعا و یقینا بابت این همه خدمت، بر ما منتی ندارد ولی خوب ما نیز نباید دست در عسل کرده او را تا آرنج گاز می گرفتیم.

او این همه کار نکرد تا رییس جمهور شود، همانطور که به جبهه نرفت تا سردار شود. جبهه رفت تا بمیرد. او فقط خواست ثابت کند که می تواند. او فقط به فکر آبادانی و سربلندی ایران بود و حتی برای نشان دادن حسن نیت خود برنامه کشورداری خود را کامل و جامع در اختیار دولت جدید قرار داد. برای خود نگه نداشت تا شاید روزی خود آن را اجرا کند.

امروز، بعد از انتخابات گویی که همه تازه از خواب ۸ ساله بیدار شده باشیم از او انتقاد می کنیم. از فعالیتهای فرهنگی او انتقاد می کنیم. فعالیتهای اقتصادی زیرمجموعه اش را نقد می کنیم. عمل او را با حرف و ایده های دیگران مقایسه می کنیم. درست است حتما به کار مدیری که شهره خدمت به شهر و شهروندانش است می توان ایرادات و اشکالاتی پیدا کرد. ولی قیاس او با دیگرانی که حتی سابقه یک روز فعالیت در این زمینه ها را نداشتند بی انصافی است. بی انصافی است نقد کردن به کار او و قیاسش با دیگرانی که دیکته ای ننوشته اند که دیکته ننوشته آنها قطعا غلط ندارد.

اگر معتقدیم که اوخیلی چیزها نداشت ولی مدیریتش برتمام نداشته هایش می چربید.

اگر معتقدیم که خیلی چیزها نداشت که بخواهیم به او رأی دهیم ولی؛ مگر دیگران چه داشتند؟


کد مطلب: 193446

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdceex8zpjh8oei.b9bj.html?193446

الف
  http://alef.ir