مهاباد؛ دروغ های ضدانقلاب و سهل انگاری مسئولین

حامد شریعتی؛ 21 اردیبهشت 94

21 ارديبهشت 1394 ساعت 9:54


تجاوز، مأمور وزارت اطلاعات، دختر جوان مظلوم؛ این هر سه کلیدواژه، باری دیگر در کنار هم نشسته اند تا قصه ی بی رحمی و سنگدلی حکومت مستبد (!) جمهوری اسلامی را برای مردم جهان بازگو کنند! این بار البته کلمه ای دیگر هم به عنوان پسوند واژه ی دختر زیاد به چشم می خورد تا این ماجرای جنایی به خوبی بتواند آتش یک فتنه ی قومی را هم فراهم کند: «دختر کرد». قصد تجاوز یک مأمور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به یک دختر معصوم کرد و خودکشی آن دختر در پی ناامیدی از کمک دیگران؛ و حتی در برخی روایت های تخیلی تر، در اختیار قرار داده شدن دختر جوان توسط مدیر هتل برای گرفتن امتیاز از مردی که از همان آغاز حادثه به عنوان متهم بازداشت است، زمینه ی احساسی خوبی را فراهم می کند تا بتوان جمعی را به خیابان کشاند و به اهداف خویش رسید. جمعی با احساسات شعله ور؛ حالا می توان هر آشوبی را برپا کرد. شعله های آتش از هتل تارای مهاباد بالا می رود و تجمع اعتراضی به خشونت می رسد؛ چه از نیروی انتظامی و چه از معترضین، تعدادی مجروح می شوند. تعداد کمتری از معترضین هم بازداشت. همه ی شهر که هیچ، همه ی ایران باخبر می شوند که دختر خانواده ی خسروانی به دلیل یک مورد ناموسی...

حال چه داریم؟ این آشوب و این همه دروغ چه ارمغانی با خود داشته است؟ دستگیری متهم که پیش تر روی داده بود و این تجمع ربطی به آن ندارد. پرونده هم که در دستگاه قضایی در حال رسیدگی بود و باز هم این تجمع هیچ ربطی به آن ندارد. حالا آبروی بر باد رفته ی یک خانواده را داریم؛ یک هتل آتش گرفته و کلی عکس و خبر رسانه های ضدانقلاب علیه جمهوری اسلامی ایران و یک هجمه ی بر مبنای اخبار دروغ علیه نظام. با این حساب گرچه هیچ چیز به نفع آن دخترک بیچاره تغییر نکرده و چیزی هم دست خانواده ی داغدار را نگرفته، اما جدایی طلبان کرد به هدف خود در بهره برداری از یک مرگ مشکوک برای فضاسازی علیه جمهوری اسلامی دست یافته اند.

اما ماجرا چه بود؟ فریناز ۲۵ ساله، اهل مهاباد با لیسانس کامپیوتر، مهمان دار هتل تارای مهاباد است. فردی به نام مرتضی از سرمایه داران اهل نقده که به هتل داران مشاوره می داده، برای بالا بردن گرید این هتل، به آنجا رفت و آمد داشته که همین رفت و آمد کاری موجب آشنایی او با فریناز شده و روز حادثه وقتی کارمندان و رییس هتل متوجه حضور این خانم در اتاق فرد مورد نظر می شوند، پشت درب اتاق آمده، بعد هم با اطلاع دادن به خانواده ی دختر، درب را قفل می کنند! دختر برای فرار از آبروریزی پیش خانواده و همکاران به بالکن رفته و با تصور اینکه می تواند خود را از بالکن طبقه ی چهارم به بالکن موازی در طبقه ی سوم برساند، از نرده های بالکن آویزان شده و ... دختر جوان به پایین سقوط کرده و در دم جان می سپارد. این روایت رسمی ماجراست که تازه پس از آشوب و اغتشاش عصر پنجشنبه در مهاباد و ۴ روز پس از واقعه توسط مسئولین استان به سمع و نظر ملت می رسد.

ضدانقلاب فرسوده ای که پس از نبردهای سخت و جدی سال ۹۰ بین گروهک تروریستی پژاک و سپاه پاسداران دیگر فرصتی برای عرضه اندام نیافته بودند، تبلیغات خود را بر مبنای قصد تجاوز یک مامور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به دخترک کرد بی پناه آغاز کردند و با فضاسازی در سایت ها و شبکه های اجتماعی و سیاسی القا کردن یک ماجرای شخصی، توانستند جمعی حدوداً ۲۰۰ نفره از جوانان را مقابل هتل تارای مهاباد جمع کنند و با آتش زدن هتل و حمله به داخل آن و بیرون ریختن وسایل هتل، به خوبی از مرگ مشکوک یک دختر جوان بهره ببرند. عکس و فیلم های دروغین از لحظه ی سقوط هم چاشنی کار می شود و مثلا فیلم خودکشی دو سال پیش دختری در تهران، به عنوان لحظه ی حادثه ی مهاباد دست به دست می چرخد.

در این میان چند نکته قابل بیان است:

اول آنکه به نظر می رسد ضعف نهادهای امنیتی و اطلاعاتی استان در پیش بینی و کنترل یک تجمع اعتراضی غیرقانونی و نیز اقناع مردم، با توجه به آنکه استدلال و زمان کافی برای توجیه شهروندان مهابادی نیز در اختیار مسئولین بوده، مشهود است. ۴ روز پس از مرگ مشکوک مهماندار هتل و علیرغم فضاسازی های سایت ها و شبکه های تلویزیونی ضدانقلاب و کردزبان و علیرغم تبلیغات در شبکه های موبایلی برای تجمع روز پنجشنبه و علیرغم اطلاع از وجود کینه ی قدیمی کومله ای ها از هتل تارا که آن را نماد اختلاس و فساد اقتصادی و تبعیض در مهاباد می دانستند (سخنان مهتدی، دبیر حزب کومله) و پی ضربه زدن به آن بودند و علیرغم اطلاع از مترصد فرصت بودن ضدانقلاب در مناطق کردنشین ایران برای ایجاد آشوب و بلوا، شورای تامین استان بی هیچ اقدام پیشگیرانه ای به تماشای جمع شدن جوانان کم سن و سال فریب خورده ی مهابادی به لیدری ضدانقلاب در مقابل هتل تارا ایستاد تا شعله های آشوب، امنیت فیزیکی و روانی شهر را زیر سوال برد و بعد تازه به بیان اصل ماجرا بپردازند و تازه تر یادشان بیفتد در مورد تهدید ظرفیت گردشگری شهر به دلیل ناامنی در آن نگران باشند. بدیهی ست که شهر هرچه از آرامش دورتر و هرچه کم مسافرتر، فعالیت ضد حکومتی برای گروهک های ضدانقلاب فراهم تر. طبیعتاً آنها نگران خواهند بود که شهر امن و آرام باشد و گردشگران در آرامش حاصل از اقتدار حکومت، به مهاباد رفت و آمد کنند... پخش سی دی های مربوط به دوربین های مداربسته ی هتل در شهر مهاباد (از کامپیوترهای سرقت شده ی هتل در روز آشوب یا به ادعای طرف مقابل توسط فرزند صاحب هتل) و پخش اعلامیه ها و ... هم نشان می دهد که ضدانقلاب به سهل انگاری مسئولان استان همچنان امید بسته است. از همین رو تبلیغات همچنان ادامه دارد و آنان سایر شهرهای کردنشین ایران را به خیزش مردمی! دعوت می کنند و جالب آنکه وزیر کشور در پایان همه ی این اتفاقات بگوید ماجرای مهاباد ختم به خیر شد!

دوم آنکه تاکید بر کرد بودن این دختر، وقتی این «اهل کجا بودن» هیچ نقشی در این ماجرا ندارد، جز شعله ور کردن تعصبات قومی هموطنان کرد ما و زمینه سازی یک آشوب قومیتی دلیل دیگری ندارد. این ماجرا می توانست در هر شهر و قومیت دیگری هم که هیچ مشکل سیاسی هم بین اقلیتی از آنها با جمهوری اسلامی نیست، روی دهد. اما ضدانقلاب می کوشد با قومیتی و سیاسی کردن یک ماجرای شخصی، ساز جدایی طلبی خویش را که از سال ها پیش سرداده و به بن بست خورده، باری دیگر کوک کند و این میانه نمی پرسند اگر به قول آن مثلاً حاکم شرع کردستان، دخترک کردانه (!) از ناموس خویش دفاع کرده، آیا هتلداری که مقصرش می دانند و هتلش را به آتش کشیدند، کرد نیست؟

سوم آنکه تبلیغ در راستای وزارت اطلاعاتی بودن فرد همراه دختر جوان به طنز جالبی شبیه است که هیچ یک از فریب خوردگان تبلیغات ضدانقلاب گویا نمی خواهند به آن فکر کنند. آیا یک مأمور امنیتی وقتی به هتل می رود، همه متوجه می شوند او مأمور امنیتی است؟! و وقتی قصد تجاوز دارد، کارت پرسنلی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را که با اسم اصلی و عکس اوست، نشان می دهد و می گوید من یک مأمور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستم و قصد دارم به تو تجاوز کنم؟!! اصلاً نیروی امنیتی ای که همه بفهمند او یک نیروی امنیتی است، دقیقاً به چه دردی می خورد؟! چرا از میان جوانان تجمع کننده مقابل هتل تارا کسی نپرسیده چه کسی و چگونه فهمیده که س.م مامور امنیتی است؟! چرا هیچ یک از آنان برای این ادعا پی سند و مدرکی نبوده و ساده لوحانه آن را باور کرده است؟! و بعدتر معلوم می شود او حتی کارمند دولت هم نیست؛ چه رسد به مامور وزارت اطلاعات!

و در نهایت آنکه حتی بی بی سی فارسی هم که جنگ روانی اش علیه ایران اظهر من الشمس است و منتظر چنین فرصت هایی ست، می نویسد: «بی بی سی فارسی نمی تواند ماجرای تلاش برای تجاوز در این هتل را تأیید کند.»


کد مطلب: 270495

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdceo78wnjh8fei.b9bj.html?270495

الف
  http://alef.ir