مومنان يك سال مالي دارند براي محاسبه خمس و زكات؛ يك وعده هم سالا‌نه با دل خودشان و خدايشان كه حساب و كتاب پس بدهند. هركاري ادواتي دارد و شرايطي. براي گذراندن اين شب‌ها اول از همه بايد دل را همراه برد. بايد دل داد به اين شب‌ها كه ما را مي‌برند تا روزهاي مماس با آينه. بايد به تماشا نشست تا كجا شب‌ناله‌ها به معراج مي‌روند. آري! شب‌هاي قدر را بايد قدر دانست. از بوي و ، تبلوري تازه ريخته مي‌شود در مسجدها و مأذنه‌ها.

شب‌هايي كه قرار است علا‌وه بر حساب و كتاب گذشته، تقدير آينده هر كس را هم رقم بزندبه نام ؛ شب‌هايي كه آنقدر كشش و جاذبه دارد كه نه فقط دل‌هاي خالص و مومن بلكه خطاكاران و خاطيان هم از جذبه‌اش بي‌بهره نمي‌مانند. در اين شب‌ها است كه آدم‌ها باز به خود مي‌آيند و بيش از پيش عاشق مي‌شوند.

عشق اين شب‌ها از جنس ديگري است. پرتوي از تجليات لا‌يزال الهي است كه در دل بندگان خاص مي‌افتد تا آنها را به نهانخانه اسرار بياگاهاند و از تيرگي‌ها رهايي بخشد. و اينك بار ديگر شب‌هاي قدر فرا رسيده؛ شب‌هايي كه در تيرگي شب، روشني روز را نويد مي‌دهند؛ شب‌هايي كه سراسر مهر است و رحمت و اميد و نعمت. عيد اولياي الهي و بهار قرآن، گلستان دعا و بوستان مناجات با معبود.

عاشقان كوي دوست ماه‌ها است‌ كه در انتظار فرا رسيدن اين ماه و شب‌هايش هستند. از رجب به استقبالش شتافتند تا با زلا‌ل عطوفت الهي غبار از جان و زنگار از قلب خويش بزدايند. آري، باز شب‌هاي قدر و ايام ضيافت الهي فرا رسيده و باز هم نفخات الهي وزيدن گرفته و رحمت و مغفرت خداوند بيش از پيش بر بندگان نازل مي‌شود و آنها كه لطف و عنايت خداوندي در اين ماه مبارك شامل حالشان شده است بر خوان گسترده نعمتش مي‌نشينند و روح و جان تشنه خويش را سيراب مي‌كنند. راز و نيازها رنگ و بوي ديگري به خود مي‌گيرد و درهاي عفو و رحمت گشوده مي‌شود. بايد همه با چراغي كه دست اين شب‌ها است، روشن شويم. معلوم نيست چند جوشن کبیر ديگر مي‌توان زيست.

الف