پازل هفت رنگ هویت ایرانی: برگ برنده ما در فردای آسیای غربی

دکتر سید سپهر قاضی نوری، 2 شهریور 94

2 شهريور 1394 ساعت 10:31


نظامی شاعر بلند پایه و گران قدر ایران، در مثنوی هفت پیکر، تمثیلی دارد از بهرام گور و زنان او. هفت زن از هفت نژاد پارسی، هندو، چینی، رومی، مغربی (آفریقایی)، خوارزمی و سَقلابی (اسلاو). برای هر یک از این بانوان کاخ‌هایی به رنگ‌های متناسب ساخته شده است (سپید، سیاه، قهوه ای، زرد، فیروزه ای، سبز و سرخ) و بهرام با عدالت و مهربانی آنان را اداره می‌کند. هر یک از آنان در روزی از هفته باید برای شاه حکایتی تعریف کنند که طبعاً ً برگرفته از روحیات و فرهنگ قومی خود است، یعنی گوش حاکم بر روی همه فرهنگ‌ها شنواست.

بی تردید، پرداختن نظامی به این تمثیل، آن هم در دوره ای که قرن‌ها بود نام ایران به گوش نمی‌رسید، اشاره ای است به فرهنگ و تمدن هفت رنگ ایران بزرگ که از دوره کورش، همه اقوام، فرهنگ‌ها، نژادها، رنگ‌ها، مذاهب و زبان‌ها را زیر یک پرچم گرد آورده، به همه آنان اجازه بروز و رشد می‌دهد و چتر حکومت عادلانه او بر سر همه یکسان گسترده است. حتی تفاوتی بین زن پارسی که هم خون خود شاه است و از خاندان سلطنت آمده، با سایر زن‌ها قائل نمی‌شود.

خاور میانه تیره روز این ایام، بیش از هر چیز نیازمند چنین نگرشی است. ایران کشوری است که نه تنها در تاریخ طولانی خود، سابقه هیچ نسل کشی نداشته بلکه امروز هم مانند همسایه شرقی، اقلیت هزاره، مورد تبعیض بقیه مردم نیستند. ایران مانند برخی از کشورهای اروپایی شده همسایه در مناطق کرد نشین خود، جمله نژادپرستانه " چه خوشبختم که ترک هستم " آتاتورک را نصب نمی‌کند ودر قانون اساسی خود به اقلیت قومی دوم کشورش، لقب " ترک کوهی " نمی‌دهد و. وضع باقی همسایگانمان هم که روشن است و نیازی نیست به فروش زنان ایزدی و سربریدن شیعیان سوری و سه تکه شدن مذهبی عراق اشاره کنیم که مایه تلخ کامی است.

اهل ایران و تمدن ایرانی می‌داند که زیبایی این کاخ هفت رنگ، وابستگی تام به حضور تمام اقوام، زبان‌ها، ادیان و مذاهب، نژادها، لباس‌ها، آیین‌ها و... دارد. ممکن است برخی از این خرده فرهنگ‌ها به دلیل کم بودن پیروانشان قطعات کوچک‌تر پازل به حساب بیایند اما فقدان این قطعات ریز هم پازل بزرگ ما را ناقص می‌کند و صد افسوس که روند مهاجرت برخی اقلیت‌های مذهبی، به خطر افتادن لهجه‌های محلی و از رده خارج شدن لباس‌های بومی، چنین خطری را نمایان ساخته است.

به شهرهای چند فرهنگی ما نظیر اصفهان، همدان، ارومیه و غیره نگاه کنید. این‌ها بلادی هستند که پیروان همه مذاهب قرن‌ها با صلح و سلامت در کنار هم زیسته‌اند و جالب آن که سرزنده‌ترین و زیباترین شهرهای کشور هم همین‌ها هستند.

علت هر چه باشد فرقی نمی‌کند (چه توطئه‌ی غربی‌ها و چه خواست خود مردم). نتیجه ثابت است: آسیای غربی و منطقه پیرامون ما در حال فروپاشی است. به جوش آمدن یا به جوش آوردن تعصبات قومی و مذهبی کار را به جایی رسانده که بسیاری از مردم این کشورها نظیر عراق و سوریه دیگر نخواهند توانست کنار هم و در یک کشور زندگی کنند. اوضاع ترکیه هم به همین منوال بین ترک‌ها و کردها و علوی ها پیش می‌رود. در افغانستان هم بعید است فارسی زبان‌ها و پشتو زبان‌ها مدت طولانی با هم باقی بمانند.

در چنین اوضاع نگران کننده ای، چشم انداز پیش روی ایران چیست؟ آیا آتش چنین اختلافات خانمان سوزی دامن این مرز و بوم را هم می‌گیرد؟ "دریغ است ایران که ویران شود."

هنگامی که گرد و غبار جنگ‌های امروز منطقه فرو نشیند اقوام و مناطق بازمانده از جنگ، بدون شک نگاهشان به کشوری خواهد بود که همه مردمش، در پازل هفت رنگ خود حضور دارند. هنر و زبان و لباس و مراسم آیینی و مذهبی خود را آزادانه و دربرابر نگاه احترام آمیز سایرین به نمایش می‌گذارند، عدالت بین آن گروه‌هایی که امروز اکثریت و اقلیت می‌خوانیم حکم فرم است، همگی در قوای سه گانه حضور دارند و تک تک آحاد کشور، یک زبان و یک دل در پی منافع ملی و توسعه کشور خود هستند. این‌هاست که موجب فوران چشمه‌های جوشان فرهنگ، اقتصاد و علم و فناوری در کشور می‌شود.

چنین ایرانی که تا امروز هم بارها پناهجویان کرد و عرب و تاجیک و هزاره و پشتون را با محبت پذیرفته است می‌تواند ملجأ ملت‌های فردای خاورمیانه باشد. دوستان کرد و ارمنی ایران که در بین دشمنان خود در محاصره‌اند از ابتدای دهه ۱۹۹۰ وجود چنین یاری گری را تجربه کرده‌اند.

بی تردید امروز هم جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاست‌های حکیمانه در داخل کشور، کاری خواهد کرد که فردا در تمام غرب آسیا، ایران حضور داشته باشد، بدون این که لزوماً ایرانی‌ها حاضر باشند.


کد مطلب: 290637

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcex78wfjh8opi.b9bj.html?290637

الف
  http://alef.ir