قدردان از خودگذشتگی رهبری باشیم

7 آبان 1389 ساعت 11:17


زهیر توکلی
 
من اهل سیاست نیستم، اهل اظهار نظر سیاسی هم نیستم. یعنی کم از کارها می‌کنم. دوستان و آشنایان می‌دانند که حتی در محافل خانوادگی و رفاقتی نیز از صحبت و بحث درباره مسایل سیاسی اکراه دارم. این سطوری که در ادامه خواهم نگاشت، صرفاً از باب احساس تکلیف در برابر برادران ایمانی از دوستداران خاندان پیامبر (ص) است. چندی پیش یکی از برادران که ارادت عجیبی به حضرت مولا، امیرالمومنین علی (ع) و بغض و کینه‌ی زائد الوصفی نسبت به دشمنان آن خاندان پاک دارد، با من تلفنی تماس گرفت. با لحنی آمیخته با طعن پرسید: " فتوای جدید آقای خامنه‌ای را شنیده‌ای؟ " من که خبر نداشتم گفتم:" نه، چه شده است؟" گفت " ایشان لعن صحابه را تحریم کرده‌اند" بعداً تحقیق مختصری کردم و کاشف به عمل آمد که اخیراً بلوایی در فضای مجازی اینترنت درست شده است و برخی پایگاه‌های اینترنتی که ظاهراً به دست برادران شیعه اداره می‌شود، به عایشه حمله کرده‌اند و چیزهایی نوشته‌اند که باعث رنجش برادران اهل سنت شده و بهانه برای دشمنان اهل بیت فراهم آمده است و آنها به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» باطن خود را نشان داده‌اند و شروع به اختلاف‌انگیزی و توهین نسبت به شیعیان و مواریث خاندان پاک کرده‌اند و زمینه‌ای پیدا شده تا دشمنان خونی اسلام بهانه به دست آورند.
 
از آن روز دیگر فرصتی پیش نیامد که با آن دوست عزیزم ـ که خداوند بر توفیق او و همه‌ی برادران در بندگی خدا و نوکری آن خاندان بیفزاید ـ تماس بگیرم و نظرم را به او بگویم. دیدم بد نیست که چیزی بنویسم و با آن که در فضای سیاست زده‌ی جامعه‌ی ما، هر اظهار نظری از این قبیل، سیاسی‌کاری تلقی می‌شود، چند کلمه‌ای با همه‌ی شیعیان امیرالمومنین (ع) سخن بگویم، زیرا شبهه‌ای که برای دوست من رخ نموده‌ بود، برای بسیاری از ارادتمندان اهل بیت پیش می‌‌آید.
  ***  
بهار سال 1373، بنده، پدرم (آقای احمد توکلی)، آقای مهندس محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت نهم و جناب آقای علی صفار، مدیر محترم مدرسه راهنمایی معلم در منطقه 2 تهران، به محضر شادروان آیت‌الله‌ بهجت مشرف شدیم. یکی از پرسش‌های مطرح شده آن جلسه و پاسخ آن مرد خدا، با بحث این نوشتار شدیداً مرتبط است. پدرم از ایشان پرسید: بنده در دانشگاه ناتینگهام انگلستان درس می‌خوانم. آنجا دانشجویان عرب که همه سنی هستند، از دانشگاه، فضایی برای اقامه‌ی نماز جماعت خواسته‌اند و دانشگاه نیز جایی را به آنها اختصاص داده است. بنده نماز اول وقت را پشت سر آنان به جماعت می‌خوانم. آیا اعاده نماز واجب است؟ مرحوم آیت‌الله بهجت فرمودند:‌ « نه تنها اعاده نماز واجب نیست، بلکه نماز خواندن پشت سر آنها، ثوابش از شمشیر زدن در رکاب رسول خدا در صف اول جنگ احد بیشتر است». سپس بعد از مکثی افزودند: «اگر ما شیعیان و امامانمان اینگونه عمل نمی‌کردیم، پنج شیعه آن‌روز اکنون صدوپنچاه میلیون شیعه نبود»
این خبر، راوی‌اش خودم ـ که زهیر توکلی باشم ـ هستم و نام شاهدان آن را نیز ذکر کردم.
 
خبر دیگری باز هم از آیت‌الله بهجت نقل می‌کنم که راوی‌اش حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی‌ نیک‌اقبال است. آقای نیک‌اقبال که از شاگردان و همصحبتان قدیمی حضرات آیات شیخ عزیز‌الله خوشوقت و آیت‌الله امجد است و علمیت و وثوقشان مورد تایید قطعی است، در کتاب «معرفت نفس» نقل کرده‌اند که یک‌بار خطیبی بر منبر سخن را در مثالب و معایب خلیفه دوم، بسط داد و شدیداً بر او تاخت. وقتی که از منبر پایین آمد، مرحوم آیت‌الله بهجت، به ایشان فرمود: "تو مطمئنی که اگر در سقیفه‌ی بنی ساعده بودی، همان کاری را که عمر کرد، نمی‌کردی؟"
 
من این دو خبر را نقل کردم تا از سیره ی عالی همچون آیت الله بهجت دو مثال زده باشم، که همه، از مقدسین تا حزب‌اللهی‌های سیاسی، تا اهل معرفت و حتی آدم‌های به ظاهر لائیک در این کشور مرحوم بهجت را مرد خدا می‌دانند.
 
مساله‌ این نیست که عمر بر حق بوده است یا علی. هیچ کسی که نام شیعه برخود گذاشته است، شک در حقانیت حضرت مولا امیرالمومنین (ع) ندارد، مساله این نیست که شیعه در کنار تولّی یعنی دوستداری و پیروی از محمد و آل محمد، تبّری یعنی بیزاری جستن و کناره گرفتن از دشمنان محمد و آل محمد اعتقاد دارد، مساله این است که همه ما آموزه های نورانی اهل بیت (ع) را باید در کنار هم ببینیم و «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نباشیم. ما در فرهنگ اهل بیت، ‌تقیه مداراتی هم داریم.
 
توصیه بر حفظ اسرار آل محمد هم داریم، سفارش مدارا با مردم هم داریم، مراعات حدّ فهم و میزان ظرفیت مردم در رساندن پیام اهل بیت را هم داریم. مساله این نیست که علی بر حق است یا عمر، قطعاً حق، علی و علی، حق است امَا آیا من و تو که به شیعه‌گی نامبردار شده‌ایم، جز این است که خداوند به ما لطف کرده است و منتی بر سر ما دارد که بدون زحمتِ کسب و بی‌رنجِ جستجو، علی و اولادش را به ما شناساند و محبت آن بزرگواران را در قلب های ما کاشته است. اصولاً اختلاف ادیان و مذاهب، امری ناگزیر است و اکثریت قریب به اتفاق پیروان ادیان (از جمله اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان) بر دین پدرانمان هستیم و همچنین به جز افراد نادری که دین خود را با ارداه تعیین و یا تغییر می‌دهند، اکثریت قریب به اتفاق پیروان ادیان بر همان دین اجدادشان می‌مانند تا زندگی‌شان به سر‌آید. اصولاً استطاعت تحقیق و پژوهش در صحت و سقم دین و گزینش ‌میان ادیان، امری آسان نیست و اغلب الاغلب دینداران در هر دینی (از جمله ما شیعیان) نه وقیت نه استطاعت مالی نه توانایی زبان شناختی نه بهره‌هوشی و نه بسیاری شروط دیگر برای پژوهش و گزینش میان ادیان و مذاهب مختلف را ندارند یا کم دارند. و خدا هم بیش از خدا استطاعت از کسی نخواسته است. بنده‌ی حقیر بارها در جمع‌های مختلف وقتی این بحث پیش می‌آید، می‌گویم من با توجه به شناختی که از خودم ـ غیرت و تعصب خودم ـ دارم، فکر می‌کنم که اگر به جای ایران و خانواده‌ی شیعه در تل‌آویو در میان خانواده‌ای یهودی به دنیا آمده بودم، شاید اکنون یک یهودی ارتدوکسِ سنتی بودم. با این مقّدمه عرض می کنم که بسیاری از اهل تسنّن (غالب آنها) مثل من و شما بر دین پدرانشان هستند و هیچ بغض و عنادی با اهل بیت ندارند، بلکه اکثریت قاطع آنها محّب اهل بیت هستند. بنابراین اگر من و شما به آن کسانی که آنها مقدس می‌دانند، سبّ و لعن کنیم و آنها بشنوند یا مطّلع شوند، امکان این که آنها نیز و بغضی ولو بسیار اندک از اهل بیت به دل بگیرند، هست و این من و شما مسوول خواهیم بود. نکه مهم دیگر این است که این رفتار و واکنش آن همان اختلافی است که باعث می‌شود تا مناقشان داخلی و کفار و بیگانه ریشه اسلام را برکنند. آنهایی که از دشمنان اسلام درصدر اسلام کینه‌ورزتر و قوی‌ترند.
 
اگر کمی در سیره‌ی اهل بیت هم نظر بیفکنیم غیر از توصیه‌های مکرّر آن بزرگواران به وحدت، به حفظ اسرار، به مراعات حدّ فهم و ظرفیت مردم، به مدارا با خلق، در روش و رفتار آنان نیز موارد بی‌شماری مشاهده می‌شود که آنان نه تنها حفظ ظواهر مورد احترام اهل تسنّن را ‌کردند‌اند، بلکه با غاصبان حقّ خودشان همراهی و همفکری داشتند تا منافع اسلام و جامعه اسلامی حفظ شود. همین جمله معروف عمرابن‌الخطاب که «لولا علیٌ لهلکَ عمر»: اگر علی نبود، عمر هلاک شده بود، جمله ای که می‌گویند هفتاد بار از زبان عمر شنیده شد، حاکی از مشاوره‌های امیرالمومنین(ع) و راهنمایی‌های ایشان در حق عمر است که سکاندار جامعه اسلامی بود. اصلاً امر رسول خدا و وصیت آن حضرت به سکوت، چه معنی دیگری غیر از حفظ اصل اسلام برای هدایت نسل‌های آینده داشت؟ بزرگی علی در این نبود که درِ خیبر را کند، بزرگی او در این بود که همسرش بانوی زنان دو عالم را پسرش محسن را کشتند و خودش را خانه نشین کردند، اما به خاطر وصیت رسول خدا سکوت کرد، بلکه کمک کار شد تا اسلام بماند و مردم آرام آرام روشن شوند و دست به انتخاب صحیح بزنند.
  ***  
سخن من به پایان آمد اما دریغم می‌آید اگر نگویم که آیت‌الله خامنه‌ای با این اقدام، نشان داد که طرد و لعن و تکفیر و تفسیق بسیاری از مقدّسین را در محافل خصوصی و نیمه خصوصی قم و مشهد و تهران، به جان می‌خرد و آبروی خود را می‌گذارد تا خود مال و ناموس شیعیان غریب و مظلوم در پاکستان و عربستان و بحرین و یمن و ... چرا جای دور برویم در همین سیستان و بلوچستان خودمان محفوظ بماند و دشمنان خونریز اسلام که شیعه و سنی، هر دو را نمی‌خواهند بهره نبرند و اصل اسلام بماند نا حقایق آرام‌آرام روشن شود.
 
به خاطر این اقدام شجاعانه که از خود گذشتگی و صدق نیّت در آن آشکار است. جا دارد تا هر شیعه‌ای که به حفظ کیان تشیع و اصل اسلام علاقمند است، ‌از ایشان تقدیر و تشکر و برایشان دعا کند.
  ***
  و الحمدالله اوّلاً و آخراً و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعنته علی اعدائهم اجمعین.
 
 


کد مطلب: 85616

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfvvdc.w6dtyagiiw.html?85616

الف
  http://alef.ir