ناطق نوری در تلویزیون:

هاشمی گفت مرا محاکمه کنید ولی انقلاب باقی بماند/ نادان‌ها ذهن مردم راخراب کردند/ گاهی از ظرفیت زیاد ایشان خلقم تنگ می‌شد/ او باکی نداشت که علیه ایشان چیزی بگویند

بخش سیاسی الف،‌ ۲۰ دی ۹۵

20 دی 1395 ساعت 20:31


علی اکبر ناطق نوری با حضور در تلویزیون به تشریح جایگاه و میراث تاریخی رئیس فقید مجمع تشخیص پرداخت. محورهای اظهارات ناطق نوری به شرح زیر است:

*مردم ما هنوز شوکه و داغ هستند؛ فقدان آقای هاشمی را هر چه بگذرد بیشتر احساس می‌کنند.

عده ای انتقاد می کنند اما تحمل پذیرفتن انتقاد را ندارند. مرحوم هاشمی در کشور ما جزء معدود افرادی بود که از این ظرفیت برخوردار بود. واقعا گاهی من از ظرفیت زیاد ایشان خلقم تنگ می شد. ظرفیت او عجیب بود.

*هاشمی از ریا، دوچهرگی، تملق، شرک و نفاق بدش می‌آمد و از هر کس هم این خصلت را داشت متنفر بود.

چرا مردم برای درگذشت یک روحانی با تمام هجمه ای که سالیان سال است علیه روحانیون وجود دارد تا این حد ناراحت می شوند؟ به خاطر خصوصیات اخلاقی و مدیریتی او در دوران زندگیش بود. هرچه بگذرد فقدان هاشمی بیشتر احساس می شود. آزادگی،صریح اللهجه بودن و صبوری دلیل این محبوبیت است.

*مرحوم هاشمی رفسنجانی تحمل نقد را داشت و بسیار پر ظرفیت بود و آنچه را که تشخیص می داد می گفت و عمل می کرد و از اینکه علیه اش چیزی گفته شود باکی نداشت.

*یکی از خصوصیات مرحوم هاشمی این بود که صبور بود و استقامت داشت.

*هنگام انتخاب رهبر، ايشان هم سن بالاترى داشت و هم سهم بزرگى، اما نگفتند من بايد رهبر شوم. ميدانيد كه خبرگان داشت سمت رهبرى شورايى مي رفت.

امام (ره) آنقدر به آیت الله هاشمی اعتماد داشت که به او پیشنهاد تاسیس حزب داد و بعد پیشنهاد تاسیس حزب جمهوری اسلامی را مطرح کردند. آقای هاشمی در این باره همیشه می گفت که امام در آن زمان پول درست و حسابی ای در اختیار من گذاشت تا حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دهم. اینگونه بود که این حزب با تلاش آقای هاشمی و در کنار کسانی مانند شهید باهنر، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی، آیت الله خامنه ای و غیره شکل گرفت.

*آقای هاشمی به امام گفتن اجازه بدید من قطعنامه رو قبول میکنم.من را اعدام کنید، مرا محاکمه کنید، اما انقلاب بماند.
 

*برخی نادان‌ها، کم‌ظرفیت‌ها یا مغرضان ذهن جمع کثیری از مردم را نسبت به مسئولان خراب کردند و این به سود مردم و نظام نیست. وقتی این گروه، آن گروه را زیر بار تهمت و اتهام و بد و بیراه بکشاند مردم بدبین می‌شوند. مردم به اجماع مرکب می‌رسند و به کل نظام و انقلاب و اسلام بی‌اعتماد می‌شوند.

*به همراه گروه محدودی خدمت رهبری مشرف شدیم، یکی از دوستان از ایشان سوال کرد: «آقا یک نفر را معرفی کنید که  ما دیدگاههای شما رو از او بشنویم و بر اون اساس عمل کنیم». حضرت آقا در پاسخ فرمودند «دیدگاههای من را هم بدانید روز قیامت برای شما حجت نیست و هر کس باید بر اساس تشخیص خود باید عمل کند؛ مگر آنکه من حکم کنم».

امام از دنیا رفت. همه مضطرب بودیم که اگر این اسطوره تاریخ از دنیا برود انقلاب و نظام چه می‌شود. خبرگان جمع شدند و آقای هاشمی به عنوان رئیس خبرگان ناگهان جمله‌ای می‌گوید. این خدمت و تدبیر کمی است از جانب این مرد فداکار و خداپرست؟ تا قیامت اگر نسبت به این نعمت شاکر باشیم و بر او رحمت بفرستیم کم است. خبرگان می‌رفت به سمت رهبری شورایی اما یک‌باره یادآوری می‌کنند جلسه‌ای را که خدمت امام رسیدند و از مرحوم حاج‌احمد‌آقا هم کد می‌آورند.

ایشان روزی به ما گفت گاهی سحر که بیدار می‌شوم برای نماز، قدری روی تخت می‌نشینم. در همین چند لحظه فکر می‌کنم اگر خدای ناکرده خبر برسد که مقام معظم رهبری خوابید و بیدار نشد، انقلاب چه می‌شود؟ به محض اینکه این فکر به مغزم می‌رسد، به قدری مضطرب می‌شوم که بلند می‌شوم، فشارم می‌افتد و زمین می‌خورم زیرا مانند ایشان را نداربم. این عشق به رهبری شعار و تملق نیست.

* وقتی دیشب بر پیکر مرحوم هاشمی حاضر شدم و چهره ایشان را دیدم، تمام بی‌مهری‌ها و تهمت‌هایی که نسبت به ایشان شد در ذهنم تداعی شد.

وقتی اخلاق از جامعه رخ بربندد، خدا کم شود و ایمان سست شود، همین می‌شود. ما مرده‌پرستیم. وقتی آقای دیشب رفتم و چهره‌ آقای هاشمی را دیدم بی‌اختیار نتوانستم خودم را نگه دارم چون تمام بی‌مهری‌ها، توهین‌ها، تهمت‌ها و کژاندیشی‌ها را که گروهی نسبت به ایشان روا داشتند لحظه‌ای در ذهنم مرور شد. هم دیروز و هم امروز که رقتم جماران، منقلب شدم. منقلب شدنم از این نیست که ایشان درگذشت چون انسان‌ها به هر حال می‌میرند. جفا این است که هیچکس را به این اندازه اذیت نکردند. چرا؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟

من واژه نفوذی را زیاد قبول ندارم. خودمانیم. چرا فرافکنی کنیم؟ با تنگ‌نظری نمی‌توانیم کشور را اداره کنیم.

ما مرده پرستيم! هاشمى رفت، حالا تلويزيون هر شب در ٥ شبكه هم براى اوبرنامه پخش كند، ولی او دیگر نیست.

*تا زنده هستيم قدر همديگر را بدانيم وقتي طرف از بينمان رفت ،تجليل كردن ها چه فايده اي دارد.

*دست از تهمت زدن ها برداريم . خودمان باشيم .
 
*تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی / تا که رفتیم همه یار شدند، خفته‌ایم و همه بیدار شدند / قدر آیینه بدانیم چو هست، نه در آن وقت که افتاد و شکست.


کد مطلب: 433503

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfxmdjmw6dmta.igiw.html?433503

الف
  http://alef.ir