" 3 یادداشت در نقد اقدام تصادفی ظریف؛

من و اوباما همين الان يهویي!

بخش داخلی الف، 8 شهریور 94

8 مهر 1394 ساعت 11:07


روزنامه خراسان ، سیاست روز و وطن امروز در واکنش به دیدار یا مصافحه ظریف با اوباما که برخودی تصادفی !!نامیده شد واکنش نشان دادند که متن  مقالات در ادامه می آید

من و اوباما همين الان يهويي!
مهدي رجبي -سیاست روز
________________________________________
«منابع حاضر در سازمان ملل متحد از مصافحه و دست دادن محمد‌جواد ظریف با باراک اوباما خبر داده‌اند. جان کری نیز در این خوش و بش کوتاه حضور داشته است. گفته مي‌شود مصافحه کوتاه طرفین در راهروهای سازمان ملل متحد صورت پذیرفته است.»
اين خبري بود كه روز گذشته شايد به عنوان پرمخاطب‌ترين و پربحث‌ترين خبر در رسانه‌هاي داخلي و البته خارجي مطرح شد.

ذوق زدگی برخی روزنامه ها

چند ساعت بعد سايت وزارت امور خارجه از قول یک منبع مطلع نزدیک به هیات ایرانی گفت «نقل قول‌ها در مورد دیدار از قبل تعیین شده به‌هیچ‌وجه درست نیست، روز گذشته (دوشنبه) پس از پایان سخنرانی دکتر روحانی رئیس‌جمهور کشورمان در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، دکتر ظریف وزیر امور خارجه در حال خروج از سالن مجمع عمومی بود که به طور کاملا اتفاقی با باراک اوباما رئیس‌جمهور و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا روبرو شد، طرف‌ها سلام و احوالپرسی کردند و دست دادند.»
نكته جالب اينجاست كه وزارت امور خارجه تنها هماهنگي براي اين ديدار را تكذيب كرد و اصل ماجرا به قوت خود باقي ماند.
دو سال قبل زماني كه كاروان تدبير و اميد براي اولين بار در قالب تيم ديپلماسي دولت يازدهم راهي نيويورك شد، اتفاقاتي رقم خورد كه بعدها رهبر انقلاب به طور سربسته از آن چنين ياد كردند «برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود.»
البته بعدها از اين حركات نابجا رمزگشايي شد و معلوم شد آن تماس تلفني مشكوك بين روحاني و اوباما (كه مشخص نشد بالاخره طرف ايراني تماس گرفته يا اوباما به خواست يكي از اعضاي هيئت ايراني تماس گرفته) و ديدار وزراي امور خارجه دوطرف در حاشيه نشست سازمان ملل، همان رفتارهاي نابجاي دولتمردان بود.
در نگاه خوشبينانه مي‌شد اين اشتباهات ديپلماتيك را به خاطر بي‌تجربه بودن در چنين سفرهايي دانست، اما اين موضوع هم پذيرفتني نبود. از دولتي كه مدعي حضور ژنرال در اركان خود بوده و هست، نبايد اين «گاف» ها سر مي‌زد.
اما پس از گذشت دو سال باز هم ظاهرا اين اشتباهات تكرار شد. اين‌بار شايد ذوق‌زدگي از نزديك شدن به اجراي برجام سبب اين خطا شد. در شرايطي كه پيش از سفر روحاني به نيويورك عده‌اي ذوق‌زده رابطه با امريكا و فرش قرمز پهن‌كن‌ها براي دشمن، دعا مي‌كردند كه روحاني و اوباما به طور كاملا اتفاقي! با هم روبرو شوند و يك اتفاق مهم در وصله كردن روابط دو كشور شكل بگيرد، ظاهرا اين «آقاي سفير» سابق و وزير فعلي بود كه زحمت اين ديدار كاملا اتفاقي را به جان خريد.
آقاي ظريف با همان حال و احوال كردن خشك و خالي! رسانه‌هاي غربي و صهيونيستي را ذوق‌مرگ كرد و البته نگراني‌هايي را هم در داخل كشور ايجاد كرد. اينكه نكند قرار است دستگاه ديپلماسي كشور به راحتي پا روي خطوط قرمز بگذارد و فتح بابي براي گفت‌وگوهايي با دشمن شود.
وقتي وزارت خارجه ديدار را تاييد مي‌كند و توضيح مي‌دهد كه به طور كاملا اتفاقي در راهروهاي مجمع عمومي ظريف با اوباما و كري دست داده و احوالپرسي كرده، يك نكته به ذهن مي‌رسد. اينكه دستگاه ديپلماسي كشور در‌خصوص هوش و ذكاوت مردم ايران چه فكر خطايي مي‌كند؟ آيا راهروهاي سازمان ملل شبيه «كوچه‌هاي قهر و آشتي» است كه دو نفر به زور از كنار هم رد مي‌شوند؟ آيا آقاي وزير نمي‌توانست مسير خود را كج كند تا مجبور نباشد به رسم ادب! دست دراز شده اوباما را در دست خود بفشارد؟
متاسفيم كه بگوييم نمي‌توانيم برخي اتفاقات «يهويي» را باور كنيم. وقتي مرداد‌ماه سال گذشته وزير امور خارجه‌مان به همراه همكاران و سفراي ايران خدمت مقام معظم رهبري رسيدند، ايشان چه نكاتي را مطرح كردند؟ آيا از تعامل با دنيا به استثناي امريكا و رژيم صهيونيستي نگفتند؟ آيا رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور را بي‌نفع و با ضرر ندانستند؟ آيا رهبر انقلاب در تبیین ضررهای ناشی از مذاکره با آمریکایی‌ها خطاب به مسئولان دستگاه ديپلماسي كشور نفرمودند: «این کار ما را در افکار عمومی ملت‌ها و دولت‌ها به تذبذب متهم می‌کند و غربی‌ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو‌گانگی جلوه می‌دهند»؟
چه مي‌شود كه يك‌دفعه همه دچار فراموشي مي‌شوند؟ آيا آب و هواي نيويورك تاثيرگذار است؟ آيا بين‌المللي بودن مقر سازمان ملل باعث مي‌شود خط قرمزهاي ملي و انقلابي را فراموش كنيم و خودمان براي نفوذ دشمن در راهروهاي مجمع عمومي دالان باز كنيم؟ ايشان طي اين سال‌ها كم از دشمني‌هاي رو به ازدياد امريكا درخصوص ملت و نظام ايران سخن راندند؟ گوش شنواي آقايان خوش‌خنده كجاست؟
با عرض معذرت با چكش هم نمي‌شود در مغز ما فرو كرد كه اينها همه اتفاقي است. شرمنده كه نمي‌توانيم مثل بعضي خوش‌خيال باشيم و براي خودمان داستان تعريف كنيم كه «آقاي ظريف همين‌طور در حال قدم زدن بود كه يك دفعه سر بلند كرد و ديد جان كري و اوباما روبه‌رويش هستند، هول شد و دست داد» راستي اگر مثلا نخست‌وزير رژيم صهيونيستي هم كنار اوباما ايستاده بود چه بايد مي‌كرديم؟
نه نمي‌توانيم باور كنيم اينها از روحيه انقلابي نشأت مي‌گيرد. وقتي وزير خارجه كشورمان در گفت‌وگوي ويژه خبري از تعداد شهداي منا خبر ندارد و عدد قديمي را اعلام مي‌كند، وقتي واژه «مذاكره» و «برجام» از دهان رئيس‌جمهور كشورمان نمي‌افتد، وقتي همه چيز را با برجام گره مي‌زنيم و دلمان نمي‌آيد قيد سفر به نيويورك را بزنيم، وقتي ديدار با نخست‌وزير انگليس را از برنامه‌مان حذف نمي‌كنيم و قيد نشست و برخاست با روساي جمهور نخست‌وزيران عراق، لبنان و ونزوئلا را مي‌زنيم، نمي‌شود خوشبين بود كه دولت تدبير، انقلابي بودن را فراموش نكرده است.
با عرض معذرت از اين پس سعي كنيد براي اتفاقات يهويي يك دليل و داستان درست و حسابي جور كنيد.



مهدی محمدی: دیپلماسی هپروتی" راه به هیچ کجا نمی‌برد


تصادفاً یکی از مشکلات را هم حل کنید!
حدود ۲ ماه قبل، چند روز پس از اعلام برجام، وقتی یک مقام مسؤول در جلسه‌ای خصوصی به مخاطبانش گفت: «اشتباه نکنید! بزرگ‌ترین دستاورد این دو سال مذاکره، برجام نبوده بلکه شکل‌گیری یک زیرساخت ارتباط با آمریکا بوده است» - و این خبر عمدا به بیرون درز داده شد - کمتر کسی توانست به عمق مساله پی ببرد. این سخن، مستقیما موید آن تئوری بود که مدت‌ها پیش از اعلام برجام به جد معتقد بود تبعات فراهسته‌ای و فرامتنی برجام بسیار مهم‌تر از چیزی است که درون متن نوشته شده و اساسا بخش عمده خطر متن به دلیل «بستر»ی است که قرار است این متن در آن بنشیند و اجرا شود.
از آن زمان، مکررا شاهد به دست آمدن شواهدی بوده‌ایم که این دیدگاه را تایید می‌کند. آنچه پی‌درپی در حال تایید شدن است این است که برجام بخشی از یک برنامه بزرگ‌تر است و برای طرف آمریکایی ـ و برخی در دولت روحانی نیز - فقط تا جایی ارزش دارد که تکمیل‌کننده پازل بزرگ‌تر «گذار از نهضت به نظام» در ایران باشد. از دید آمریکا و دوستان داخلی‌اش، برجام قرار است زیرساختی فراهم کند که با شکل‌دهی یک سلسله اتفاقات در حوزه‌های افکار عمومی، دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ، ایران را از کشوری انقلابی به کشوری عادی بدل کند. زمانی شاید این ادعا گزاف بود اما امروز با اطمینان می‌توان گفت دو طرف یک نقشه راه تعریف شده و مذاکره شده در این باره دارند و طبق یک جدول زمان‌بندی در حال پیش بردن آن هستند. این نوشته جای بحث تفصیلی درباره جزئیات این مساله و اینکه چه میزان از این پروژه «وابسته به متن» و چه مقدار از آن «وابسته به فرامتن» است، نیست. این مساله را بزودی در نوشته‌ای بسیار تفصیلی‌تر بررسی خواهیم کرد. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که معنای درست آنچه را اکنون - به تعبیر آقای رئیس‌جمهور- در جهان پس از برجام در حال رخ دادن است دریابیم و در ظواهر متوقف نشویم.
قبل از هر چیز، واضح است که تلاشی جدی برای تغییر ادبیات نسبت به آمریکا در دولت آقای روحانی وجود دارد با این پیش فرض که همان طور که رئیس‌جمهور با لحنی تهدیدآمیز گفته، پس از توافق نمی‌توان با جهان همانگونه سخن گفت که پیش از آن سخن می‌گفتیم. پس از آن، دیدیم که آقای رئیس‌جمهور وعده می‌دهد مشتاقان گشایش سیاسی و اجتماعی در داخل کشور پس از توافق هسته‌ای، منتظر تحقق قریب‌الوقوع رویای خود باشند. اندکی بعد از آن، دولت آشکارا وارد مذاکرات منطقه‌ای در چارچوبی شد که حقیقت آن چیزی جز «مذاکره ژئوپلیتیک با آمریکا» نیست ولو اینکه در هزار لفافه پیچیده شده باشد. در همین اثنا، رئیس‌جمهور چندین بار در سخنان علنی‌اش کنایه‌وار از شکل‌گیری نوع جدیدی از قدرت در ایران با عنوان قدرت سیاسی و دیپلماتیک سخن گفت که می‌تواند جانشین انواع سنتی‌تر قدرت یعنی قدرت نظامی شود و اکنون جلوتر آمده و به دیدار و مصافحه تصادفی محمد جواد ظریف و باراک اوباما رسیده‌ایم.
توجه کنید که همه اتفاقات به اتکای برجام رخ می‌دهد اما لزوما ربطی به متن ‌آن ندارد. پیش فرض همه این تحولات این است که دنیای پسابرجام دنیای جدیدی است، قواعد خود را دارد و در آن می‌توان ریسک‌های جدیدی کرد با هزینه‌ای بسیار کمتر نسبت به آنچه پیش‌تر وجود داشت.
به همین نمونه آخر توجه کنید. می‌دانیم که در سطح رئیس‌جمهور آمریکا هیچ چیز تصادفی رخ نمی‌دهد. این را هم می‌دانیم که حسن روحانی و محمدجواد ظریف پیش از سفر به نیویورک و در حین آن بارها گفته بودند برنامه‌ای برای دیدار با اوباما ندارند اما اکنون این اتفاق رخ داده است. نه فقط دیدار رخ داده بلکه آنگونه که منابع آگاه ایرانی به رسانه‌ای‌های نزدیک به دولت گفته‌اند دقایقی هم به خوش و بش گذشته است.
بسیار ساده‌دلانه خواهد بود اگر کسی تصور کند همه این اتفاقات بدون هیچ قصد و نیتی و صرفا به قول آن مرحوم «همینجوری» در حال رخ دادن است. کاملا واضح است که دولت در حال نگهبانی از زیرساخت رابطه با آمریکاست بدون اینکه به افکار عمومی توضیح بدهد در ازای به حراج گذاشتن سرمایه انقلابی و اعتبار ملت ایران مشخصا چه دستاوردی جز تعطیلی حقوق ملت یا تحقیر شدن توسط حکومت جاهلی عربستان سعودی به دست آورده است؟ برنامه سیاست خارجی دولت روحانی را فعلا در یک جمله می‌توان خلاصه کرد: پیدا کردن بهانه‌هایی جدید برای باز ماندن مسیر تماس با آمریکا یا به تعبیر آن جانباز بصیر در دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی «نگه داشتن پا لای در». مهم‌ترین سوالی هم که پیش روی این نوع دیپلماسی است این است که تماس با آمریکا صرفا بیزینس سیاسی دولت روحانی است یا اینکه بناست ملت ایران هم چیزی از آن عاید شود؟ اکنون که روابط با آمریکا خوب شده و در راهروهای سازمان ملل اوباما را هم تصادفا می‌شود دید، چرا همپیمان منطقه‌ای آمریکا عزت و آبروی ایران را به بازی گرفته و برای صدور یک ویزا حاجت به زانو زدن و واسطه تراشیدن افتاده است؟ آیا همین خود نشانه‌ای از واقعیت‌های «جهان پسابرجام» که دولت عامدانه درصدد تحریف مشخصات واقعی آن است، نیست؟
نکته جالب در این میان اما این است که این روند چندان هم نگران‌کننده نیست. مردم ایران خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد در حال فهمیدن این حقیقت هستند که «دیپلماسی هپروتی» راه به هیچ کجا نمی‌برد. این نوع از دیپلماسی، در نوع خود مدلی ویژه است. در حالی که همه جهان را مصیبت فراگرفته، در حالی که تروریسم پشت مرز کشورها پا بر زمین می‌کوبد، در حالی که ۴۰۰ جنازه ایرانی در صحرای تفتیده منا روی زمین مانده و در حالی که دولت ورشکسته سعودی برای ایران شاخ و شانه می‌کشد، این نوع خاص از دیپلمات‌ها لبخند بر لب، عاشقانه آستانه کاخ سفید را می‌نگرند تا شاید معجزه‌ای نمایان شود. مردم ایران اکنون دیگر می‌دانند که از این نوع دیپلماسی بزم و تفریح برای عده‌ای، شاید؛ اما حل مشکلات آنها بیرون نخواهد آمد و میهمانی که تمام شد آنچه باید انتظارش را داشته باشند، علاوه بر برنامه‌ریزی برای میهمانی بعدی، این است که آقای صاحب‌منصب بیرون بیاید و بگوید: «انتظارها خیلی بالا رفته، توقع نداشته باشید مشکلات به این زودی‌ها حل شود»! این تصورکه دولت فقط باید درباره برجام پاسخگو باشد، هم اشتباه و هم بی‌نهایت خطرناک است. پرسش بزرگ‌تر این است که برجام بخشی از کدام چشم‌انداز بزرگ‌تر است و چه برنامه‌هایی در پیش است؟ جامعه ایرانی به اینکه توافق هسته‌ای گره‌گشای زندگی و معیشتش باشد ظاهرا نباید چندان امید ببندد اما حداقل حق دارد بداند در گام‌های بعدی برای کدام بخش از آبرو و عزت آن نقشه کشیده‌اند.

*************************************************************************
آقاي ظريف اشتباه خود را جبران کنند

محمد سعيد احديان –مدیر مسول روزنامه خراسان
اينکه آقاي ظريف حسب اتفاق با آقاي اوباما روبرو شده است و با او دست داده است يا طي يک برنامه ريزي چنين فرآيندي طي شده است، در درجه دوم اهميت قرار دارد (که ما باور به درستي نقل مسئولين وزارت خارجه مبني بر اتفاقي بودن ماجرا داريم) اما آنچه مهم است تصويري است که اين رويداد در اذهان بين المللي ايجاد مي کند که متاسفانه بايد گفت تصوير رسانه اي ايجاد شده از اين اتفاق، خبر از اشتباه آقاي ظريف در جهت خلاف منافع ملي ايران مي دهد.
به عنوان يکي از موافقان برجام، در تحليل داده - ستانده ذکر کرديم که در کنار ستانده هاي مهم برجام، يکي از داده هاي مهم فرآيند مذاکرات هسته اي، ايجاد تصور تغيير رويکرد استکبار ستيزي ايران است که بخشي طبيعي و در نتيجه مذاکره مستقيم علني با آمريکا صورت گرفته است و بخشي ناشي از اشتباهاتي مانند گفتگوي تلفني دو رئيس جمهور، يا پياده روي دو وزيرخارجه ايجاد شده است و در همان تحليل ذکر شد اگر در ادامه مسير اين تصوير اصلاح نشود، ما چنان ضرري مي کنيم که همه ستانده هاي مهم برجام نمي تواند آن را جبران کند.(کتاب برجام در تحليل کلان و خرد، صفحه ۲۳)
فارغ از شعارزدگي و مبتني بر استدلالي منطقي دليل اين ادعا در آن تحليل اين مساله ذکر شد که استکبارستيزي براي ايران هم «آرماني ايدئولوژيک» است و هم «منفعتي استراتژيک». ما هم براساس مباني ديني خود معتقديم نبايد ظلم پذير بود(لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ. بقره، ۲۷۹) و بايد به عنوان يک شيعه منتظر براي زمينه سازي ظهور حضرت ولي عصر(عج) تلاش جدي کرد و هم اکنون به روشني مي‌بينيم که داشتن اين راهبرد تا چه ميزان توانسته است، مابه ازاي منافع کلان ملي ايجاد کند.
پافشاري ما بر اين رويکرد بوده‌است که امروز ما در دنيا به عنوان يک قدرت منطقه اي، با نفوذ معنوي بسيار گسترده در جهان اسلام مطرح هستيم.
اگر چين يا روسيه به دنبال تعريف منافع «استراتژيک» با ايران هستند، اگر اتحاديه اروپا در سند راهبرد اين‌اتحاديه در قبال ايران بر تفاهم با ايران بر سر مسائل منطقه خاورميانه، «مستقل از ساير شرکايش»تصريح مي‌کند، اگر ما به دليل اين جايگاه منطقه‌اي توانسته ايم امنيت خود را در بخش پرآشوب دنيا حفظ کنيم و منافع کلان اقتصادي و استراتژيک به دست بياوريم همه به دليل تاکيد بر حفظ اين رويکرد استراتژيک و به ثمر رسيدن آثار بين المللي اش است. (همان، صفحه ۲۲)
امروز ديگر عمده کساني که شعار «نه غزه، نه لبنان...» سر مي دادند فهميده‌اند که بايد بگويند: « هم غزه، هم لبنان همه براي ايران». اگر اين رويکرد نبود وزيرخارجه ما نمي‌توانست در يک طرف ميز دربرابر وزيران خارجه ۶ کشور بزرگ دنيا بنشيند و براي منافع اقتصادي و سياسي و ملي ما چانه زني کند و آمريکا را مجبور کند که به قول مقاله نويس نيويورک تايمز در موضوع هسته اي حداقل در ۸ موضوع مهم عقب نشيني کند.(همان، صفحه ۳۶) و اگر مي بينيم که همين رئيس جمهور فعلي آمريکا يعني اوباما روزي اجازه نمي داد، حتي ما به اجلاس هاي بين المللي درباره سوريه دعوت شويم و حالا به دليل اينکه از قافله تعامل اروپا با ايران بر سر اين مساله عقب نيفتد، يک طرفه از طرح اين موضوع در مذاکره با ايران سخن مي گويد و خلاصه اگر مي بينيم که هيات هاي مختلف اقتصادي اروپا به دليل باور پيدا کردن به اين که ايران لنگر و عامل ثبات منطقه است و محتاج تعاملات سياسي و اقتصادي با ايران هستند، مرتب هيات هاي سياسي و اقتصادي مي فرستند، همه و همه نتيجه حفظ و پافشاري بر استراتژي استکبارستيزي ايران است که آن را با شيوه اي عاقلانه و اصولي پيش برده است. امروز هيچ کارشناسي نمي تواند کتمان کند که همه اين منافع بسيار کلان سياسي و اقتصادي و بين المللي به دليل قدرت منطقه اي ايران و آن هم به دليل موفقيت در اين رويکرد است.
پس اگر ما اين منافع استراتژيک را مي‌خواهيم بايد به گونه‌اي عمل کنيم که همچنان نماد اصلي مبارزه با استکبار در جهان شناخته شويم در غير اين صورت باعث تضعيف محور مقاومت و گفتمان استکبارستيزي مي شويم و در نتيجه، هم از آرمان مهدوي خود دور شده ايم و هم منافع استراتژيک(حياتي) و کلاني را از دست خواهيم داد.
دليل مخالفت ما با اتفاقاتي مانند گفتگوي تلفني دو رئيس جمهور يا پياده روي و يا متاسفانه اشتباه غيرقابل توجيه اخير آقاي ظريف در دست دادن با آقاي اوباما، به دليل همين مساله است که اين اتفاقات نمادين لطمه جدي به اين تصوير قدرت آفرين مي زند و اين لطمه مهم در حالي است که اين قبيل اقدامات جز هزينه هايي که ذکر شد، هيچ فايده اي عملي در پي نخواهد داشت، همانطورکه آقاي رئيس جمهور گفتند: «مشکلات ايران و‌آمريکا با دست دادن حل نمي شود».
علاوه بر آنچه ذکر شد امروز پارامتر ديگري نيز اهميت حفظ رويکرد استکبارستيزي را تقويت مي کند و آن هم ضمانت اجراي برجام توسط آمريکايي ها است (البته اگر برجام در ايران نهايي شود). پيش از اين در نقد و بررسي برجام و قابل دفاع دانستن بررسي هزينه منفعت بازگشت پذيري، بر اين نکته تاکيد شد که اگر علاقمنديم در اجراي برجام نقض عهد صورت نگيرد (که قطعا آقاي ظريف هم مثل ما علاقمند به اين مساله هستند) بايد در حوزه هاي مختلف اقتصادي، سياست داخلي و سياست خارجي برنامه ريزي هاي مهمي داشته باشيم، تکرار نکته مربوط به بخش سياست خارجي آن تحليل براي يادآوري مسئولان سياست خارجي را مفيد مي دانم:
«در حوزه سياست خارجي نيز حفظ رويکرد استکبارستيزي و حمايت از جبهه مقاومت و متحدان منطقه اي، براي افزايش قدرت بازدارندگي از اهميت راهبردي برخوردار است و تصور اينکه با عادي سازي رابطه با آمريکا و حل شدن در نظام ناعادلانه بين الملل مي توان طرف مقابل را مجاب به رعايت برجام کرد، موهوم و غيرواقع بينانه است.
تجربه عملي ما نشان داد که همچنان نظريات «نو واقع گرايي» بر نظريات «آرمان گرايي» در روابط بين الملل برتري دارد بر اين اساس نبايد فراموش کرد دليل اصلي که قدرت هاي دنيا مجبور شدند با مشروعيت دادن به ايران، روزها و ساعت ها پاي ميز مذاکره بيايند و به ما پرستيژ بين المللي بدهند، قدرت منطقه اي ايران است که بر اساس حمايت از جبهه مقاومت ايجاد شده است پس حتي اگر آرمان هاي ايدئولوژيک مبتني بر تکاليف موکد قرآني را هم کنار بگذاريم، خطايي استراتژيک خواهد بود که به جاي افزايش «ظرفيت هاي قدرت آفرين» در حمايت از جبهه مقاومت، به حرف هاي به ظاهر زيبا اما «زايل کننده قدرت»، مانند عادي سازي رابطه با آمريکا بپردازيم. امروز ديگر همه سياستمداران دنيا پذيرفته اند که دنياي روابط بين الملل جاي «واقعيت هاي مبتني بر قدرت بيشتر» است نه جاي «آرمان هاي مبتني بر تعامل».(کتاب برجام در تحليل کلان و خرد، صفحه ۷۹)
با اين اوصاف به نظر مي رسد آقاي ظريف بهتر است اشتباه خود را هرچه سريعتر با درپيش گرفتن ادبيات متناسب در فضاي بين المللي ، جبران کنند.


کد مطلب: 298497

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcgy79xuak9yt4.rpra.html?298497

الف
  http://alef.ir