آیا هژمونی آمریکا رو به افول است؟

مهدی یاراحمدی خراسانی، 30 مهر 92

30 مهر 1392 ساعت 13:11


«به دنبال تغییر حکومت در ایران نیستیم. تمایل داریم دست یابی ملت ایران به حق خود در انرژی صلح آمیز هسته ای تضمین شود، اما اصرار می کنیم که دولت ایران به مسؤولیت های خود درباره منع گسترش سلاح هسته ای پایبند باشد».

این جمله بخشی از سخنان باراک اوباماست که در سازمان ملل بیان گردید. علی رغم گذشت چند هفته از این ماجرا بسیاری از تحلیل گران داخلی و خارجی کماکان در ارتباط با پیامدها و اتفاقات احتمالی ناشی از آن گمانه زنی می کنند. اگر به این سخنان به ظاهر مثبت موضوع تماس تلفنی اوباما با رییس جمهور و همچنین عقب نشینی آمریکا در حمله به سوریه، سیاست های متناقص در ارتباط با اتفاقات مصر، رابطه نه چندان دوستانه با روسیه و مسکوت گذاشتن برخی مسائل مربوط به کره شمالی را اضافه کنیم سؤالی به ذهن خطور می کند که: آیا دوران هژمونی آمریکا به پایان رسیده است و آمریکایی‌ها در آستانه شکست در یک‌جانبه‌گرایی در دنیا قرار گرفته‌اند؟

در نظام سیاست بین الملل و مناسبات دولت ها، هژمونی یا چیرگی مفهوم بسیار مهمی به شمار می آید. فهمِ نوع هژمون، ستیزه جو یا صلح جو بودن ماهیت آن، در تحلیل و تبیینِ مسائل بین المللی بسیار تعیین کننده است. بر این اساس و با یک نگاه تاریخی تحول هژمونی آمریکا را می توان در چهار دوره مورد بررسی قرار داد:

الف: هژمونی مطلق؛ که دوران ایجاد، تثبیت و حاکمیت هژمونی مطلق ایالات متحده محسوب می شود. سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۹ دوران وفور منابع عظیم و امکانات بود که عوامل و ابزارهای قدرت آمریکا به این کشور اجازه می داد تا بتواند به راحتی پیگیر منافع اقتصادی و عمومی خود باشد. در این دوره بالاترین میزان رضایت مندی و وحدت نظر میان قدرت هژمونیک آمریکا و هم پیمانانش حاکم بود.

ب: هژمونی در افول؛ دولتمردان آمریکایی، پس از سپری کردن عصر طلایی خود، در سال ۱۹۷۳ با بحران اضافه ‌انباشت روبرو شدند که در پاسخ به این بحران، رویه و خط‌ مشی اقتصادی جدیدی را دنبال کردند. دوران افول هژمونی آمریکا مربوط به سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۹ می باشد که طی آن مؤلفه ها و شاخص های مشروعیت هژمونیک آمریکایی کمرنگ و روابط هژمون با اعضای نظام بین الملل در ابعاد گوناگون ضعیف گردید.

ج: پساهژمونی؛ سال های پس از ۱۹۸۰، دوران پایان هژمونی آمریکا می باشد. در این دوران تفاهم حاکم بر روابط هژمون ایالات متحده و هم پیمانان بین المللی آن در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی از بین می رود.

د: تجدید هژمونی؛ این دوره بعد از حوادث یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ جلوه گر شده است. دوره ای که مصادف با قدرت نومحافظه کاران در آمریکا بود که طی آن از جهت گیری های سیاسی و انزوای بیل کلینتون به شدت انتقاد می شد. نومحافظه کاران نقش و جایگاه راهبردی برای ایالات متحده درجهان قائل بودند که باید به عنوان کدخدای جهان و نگهبان بین المللی ایفای نقش نماید. از این رو از این تاریخ به بعد آمریکایی ها به دنبال جایگاهی جهانی هستند که طی آن هیچ قدرتی توان مقابله با آن را نداشته باشد. در دوران تجدید هژمونی، امنیت آمریکا از طریق ایجاد نوعی عدم موازنه بین المللی حاصل می گردد نه از طریق موازنه قوا. لذا سیاست مداران و حاکمان آمریکایی در صددند با افزایش قدرت خود رقابت های استراتژیک، امنیتی و نظامی بین قدرت های بین المللی را از بین ببرند و خود را در وضعیت مطلوب قرار دهند.

باید به این نکته اشاره کرد که پس از دوران چهارم رفتار کاملاً هژمونیک و امپراتوری طلبی به عنوان یک ایده ذهنی که همواره در ذهن نخبگان آمریکایی جریان داشته نمود بیشتری یافته است. مداخله آن ها در امور سیاسی بسیاری از کشورها ناشی از همین نگاه است. بی‌شک عامل بسیار مهم و تعیین کننده در قدرت و سودای هژمون آمریکا مقوله انرژی است. بر این اساس آمریکایی ها همواره به دنبال انرژی ارزان بوده اند و برای رسیدن به آن جنایات بسیاری را در منطقه خاورمیانه مرتکب شده و همواره چماق «تمامی گزینه‌ها روی میز است» را در دست دارند. به نظر می رسد اکنون قدرت هژمونی آمریکایی ها کاهش یافته یا در خوش بینانه ترین حالت نقش آفرینی آن‌ها در رهبری جهانی کمرنگ شده است. شاید بخش عمده ی آن مربوط به ائتلاف های جدیدی است که در حوزه انرژی صورت گرفته است. برخی از نمونه های آن عبارتند از؛ بلوک بندی جدیدی که در آمریکای لاتین، خاورمیانه و شرق آسیا ایجاد شده است، یا ائتلاف منطقه ای، توسعه اقتصادی مابین پاکستان، عراق، ایران و سوریه و یا حتی در حیات خلوت آمریکا در جایی که کشورهایی نظیر ونزوئلا و اکوادر قدرت های مستقل در حوزه انرژی شکل داده اند که حاضر به پذیرش نقش پدرخواندگی آمریکایی ها نیستند.

سخن پایانی این که براساس اتفاقاتی که در عرصه بین الملل در حال وقوع است می‌توان گفت هژمونی آمریکا رو به افول است. با تداوم افول هژمون آمریکا شاهد ظهور هژمونی جدید که بعضی از نظریه پردازان آن را جمهوری خلق چین می‌دانند خواهیم بود. به طور حتم اگر این افول ادامه یابد با گذشت زمان، منافع کشورهایی که همچنان وابسته به هژمونی آمریکا هستند نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و این کشورها مجبور می‌شوند در پاسخ به شرایط جدید جهان، سیاست‌های جدیدی اتخاذ کنند. با مرور تاریخ سیاسی جهان در می یابیم که در اوایل قرن بیستم و مصادف با افول هژمونی انگلستان، تا سال ۱۹۴۵ که هژمونی ایالات متحده سربرآورد جهان دوران پرآشوبی را گذراند. در دوران افول یا انتقال قدرت هژمونیک، بی‌ثباتی‌های فراوانی به وقوع خواهد پیوست که باید در مواجهه با آنها نهایت دقت به عمل آید.


کد مطلب: 202628

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchiini623nv-d.tft2.html?202628

الف
  http://alef.ir