چالش های وقف و مقتضیات زمان

بخش تعاملی الف - حمید مقیمی

16 اسفند 1395 ساعت 8:04




وقف یکی از سنت های حسنه اسلامیست که در آن واقف بخشی از داشته و دسترنج تلاش خود را با هدف کمک به شعائر معنوی در اختیار جامعه قرار می دهد. از یک تکه زمین تا عواید باغ و مغازه تا ساختمان و تجهیزات، تا وقف های عجیب مثل وقف زمین برای اطعام سگ های کور در یزد تا مغز گردو و بادام برای ترویج نماز در فارس هم کم نیست. این ها گستره ای از نیات خیر واقفان هستند که خواسته اند مورد وقف آن ها در موضوع خاصی که در زمان حیاتشان به نظر اولویت داشته مصرف شود.

اما چالش های گوناگونی در دوران کنونی در موضوع وقف پیش آمده که از جمله آن ها از موضوعیت خارج شدن خواسته واقف است، فرضا کسی وقف کرده باشد در فلان کاروانسرا از مردم پذیرایی شود در حالی که آن محل متروکه شده و دیگر مراجعی ندارد، یا در فلان محل مرکز درمانی ساخته شود ولی از نظر استاندارهای بهداشتی یا جمعیتی این امر مقدور نشود یا زمانی مفید بوده ولی الان نباشد. روستاها جا به جا، متروکه یا تغییر بافت جمعیتی می دهند، خیابان ها نیاز به تعریض پیدا می کنند، نوع کسب با توجه به نیاز مردم مرتبا تغییر می کند، مغازه ای که ممکن بود چند نسل خواروبار فروشی باشد، امروزه بعید نیست در طول چند سال انواع مختلفی از کاربری ها را پیدا کند تا بتواند به سود مورد نظر برسد.

اگر در زمان قدیم ساعت ها به کندی می گذشت و نسل های پی در پی روی یک زمین کار می کردند و نیت مشخص واقف سال های سال می توانست کارساز باشد، اما با این تغییرات وسیع نه مشخص هست که این بتواند عملی و اجرایی باقی بماند (مگر در موارد کلی که همیشه مصداق دارند مانند اطعام عزاداران عاشورا یا کمک مالی به بیماران نیازمند) و نه اطمینانی به سوددهی مکان فیزیکی وقف شده حتی برای چند دهه وجود دارد. این را هم باید اضافه کرد که حتی گاهی موقوفه بودن یک محل به ویژه اگر بخشی از آن وقف شده باشد (مثلا سه دنگ از شش دنگ یک مغازه) می تواند عملا به تضییع حقوق مالک بخش دیگر ملک بیانجامد. اگر چه فروش موقوفه در شرایط خاص با نظر حاکم شرع جایز شناخته می شود اما این امر پیچیدگی ها و فرآیند خاص خود را دارد که اگر هم محقق شود عملا بیانگر آن است که ادامه نیت واقف در مورد مشخص شده ممکن نبوده است.

چالش بعدی نیاز به سازمانی عریض و طویل برای اداره موقوفات براساس چیزی است که واقف درخواست کرده است. موقوفات در اشکال بسیار متنوع با نیت های بسیار گوناگون در پهنه کشور پراکنده شده و از یک روستای دور گرفته تا مرکز شهر تهران وجود دارند. از این رو سازمان اوقاف هم باید مزرعه دار و باغدار و مغازه دار پیدا کند، هم بیمارستان ساز و کارشناس مالی و اقتصادی هم ناظر و محاسب و ... یعنی واقف نیکی می کند و در دجله می اندازد ولی این اوقاف است که باید این نیکی را بر مبنای خواست واقف عملی کند، چنین می شود که کار بسیار دشوار می نماید. شاید هم به همین علت باشد که ریاست محترم سازمان اوقاف در مصاحبه اخیر خود نیاز این سازمان را به 20 هزار میلیارد تومان بودجه برای احیاء موقوفات اعلام کرده اند. یعنی موقوفاتی که خود از جنس کالا، ملک و سرمایه محسوب می شوند و صاحبانشان خواسته اند تا عواید آن ها را نصیب مردم کنند باید با کارسازی 20 هزار میلیاردتومانی به بهره برداری برسند.

واقفان باید توجه کنند که چه چیزی را و چگونه وقف می کنند، توجه کنند که زمانه در تغییر و گذر است اما وقف ماهیت دائمی دارد، توجه کنند که نیت خیر آن ها مبادا در چند دهه بعد برای دیگران اسباب زحمت شود و خدای نکرده ثوابی که مد نظر آن ها بوده در آینده مقرون با آسیب دیگران باشد. شاید گرفتن مشاوره از کارشناسان و لحاظ کردن متغیرهایی در صورت عدم امکان تحقق نیت، دست متولیان را در انجام کار بازتر کند.

داستان یکی از موقوفات بزرگی که عملا تحقق خواسته های واقف خود را آن هم پس از نزدیک به 28 سال در هاله ای از ابهام فرو برده می تواند آینه ای از این خواست های دشوار باشد. مرحوم کریم افشین که خود دکترای حقوق داشته و در ساختمان پلاسکوی معروف هم دفتر کارش بوده است، وقف نامه ای می نویسد و طی آن زمین های با ارزشی منجمله در منطقه خیابان شهید مطهری (تخت طاووس) و اراضی عباس آباد را وقف می کند که از عواید آن بیمارستان ساخته شده و سپس در ادامه، از محل این درآمدها برای  کسانی که پیشرفت عمده ای در رشته های پزشکی، شیمی و فیزیک می کنند و جایزه نوبل را می برند هدیه داده شود.

وی همچنین چند پلاک دیگر از جمله اراضی را در لواسان کوچک هبه می کند تا از فروش آن ها در موقوفات بنا ساخته شود. اما ایشان در زمان حیات خود نه مذاکره ای با مسئولان بهداشتی انجام داده که بداند آیا ساخت بیمارستان در محل زمین های ایشان اصولا نیازی هست یا خیر، و نه با مسولان علمی کشور مشاوره کردند که به فرض دادن جایزه به برندگان نوبل چه شکل و ماهیتی داشته باشد. شاید ایشان را قانع می کردند که تاسیس یک مرکز پژوهشی در اولویت است و ... این فرد خیر در فروردین 1367 فوت می کند و وقتی مسولان از نیات وی باخبر می شوند که وقف نامه و هبه نامه را در بین وسایل وی پیدا می کنند.

سپس بار بزرگ و سنگین اجرای تصمیماتی که ایشان به شخصه آن ها را اتخاذ کرده بر عهده و دوش دیگران میماند. حال نه بیمارستانی هنوز ساخته شده و نه به کسی جایزه داده شده و نه اصولا مشخص هست که چنین اتفاقی در آینده عملی باشد، آیا اگر کریم افشین زنده بود هم اکنون هم بدون مشورت، همان تصمیم ها را می گرفت؟


کد مطلب: 451542

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdci5za5rt1aww2.cbct.html?451542

الف
  http://alef.ir