با فرهادی چه می کنیم؟

فرشاد محمدی، 6 یهمن 90

6 بهمن 1390 ساعت 13:01


اینکه کارگردانی ایرانی فیلم قابل تأمل و درخوری ساخته؛ که ابتدا با کسب چندین جایزه در جشنواره ملی فیلم فجر نگاه­های بسیاری را به خود جلب نماید و سپس با پشتوانه توانایی­های هنری و جوایز دریافت شده در جشنواره فیلم فجر خودمان، نگاه دیگران در فراسوی مرزها را نیز به خود معطوف داشته و در جشنواره­های خارجی چندین جایزه دریافت داشته، بذاته در کارنامه هر فیلم­سازی ارزشمند و قابل تحسین است. اگرچه ممکن است زاویه نگاه­ها به این فیلم و ملاک برگزیده شدنش در داخل و خارج متفاوت باشد، اما این مسأله نمی­تواند از ارزش و اعتبار آن بکاهد. اینکه کارگردان این فیلم – متأسفانه و صدها بار می­گویم متأسفانه – رفتارهایی از خود بروز داده که با عرف و شرع ما سازگار نیست و متأسفانه و باز هم متأسفانه نتوانسته از هویت ایرانی - اسلامی خود و مردم و کشورش صیانت کند، اما همه این­ها از ارزش و اعتبار محصول ارزشمندی که تولید شده، نمی­کاهد. هرچه این رفتارها ناپسند و نپذیرفتنی است؛ در عین حال آن فیلم، ارزشمند و دوست ­داشتنی است.

هرچه باشد یکی از هموطنان ما توانسته توجه جامعه جهانی را به ایران و ایرانی جلب کند. گرچه ما معتقدیم که ممکن است بخش اعظم این توجه، به جهت فاکتورهای سیاسی موجود در فیلم باشد، ولی در هر حال باعث گردیده تا ما و جهان به توانمندی قابل احترام یک هنرمند ایرانی پی ببریم.

اما نحوه مواجهه ما با این مسأله تا چه اندازه اصولی، حساب شده، عاقلانه، عالمانه، از روی تدبیر و سیاست بوده است؟

ما برای جذب یک معاند، یک مخالف، یک غیرمسلمان و . . . چه قدر نیرو و هزینه صرف می­کنیم؟ آیا مگر نه این است که اگر غیرمسلمانی به دین اسلام مشرف می­شود، موجب شادمانی و شعف ماست؟ در دین ما چه پاداش عظیمی برای چنین کاری در نظر گرفته شده است؟ آیا نباید هر اندازه که از اسلام آوردن کسی خوشحال می­شویم، از سوق دادن مسلمانی به خروج از دایره دین و ایمان و اخلاق پرهیز نماییم و اشتباه دانسته و ندانسته او را گناه کبیره تلقی نکنیم؟

رسانه ملی، سایت­ها، روزنامه­ ها و خانواده سینمای ایران چرا خود را در اشتباه اصغر فرهادی مقصر نمی­دانند؟ چرا ما کوتاهی خود را برای پیشگیری از جوگیر شدن اصغر فرهادی به حساب نمی­آوریم؟ آنجا که برای اولین بار نام ایران اسلامی در تریبون­های هالیوود به گوش رسید، قلم و میکروفون­های ایران کجا بود که فرهادی دلخوش باشد که برای ایران افتخار است و ایرانیان نظاره­گر رفتارهای او هستند و به آن ببالد و خطا نکند. آن زمان خبرنگاران ما کجا بودند که همانند دیگر افتخارات ورزشی- علمی و . . . مصاحبه­ی زنده­ای­ با اصغر فرهادی داشته باشند؟

اگر فضای اطلاع ­رساني اين مراسم به جهت برخي مسايل از جمله پوشش بد حضار و ديگر موارد خلاف عرف ما، به­طور زنده و مستقیم فراهم نبود، چرا قبل و يا بعد از اين مراسم، با او مصاحبه نشد؟ تا شاید اصغر فرهادی از ياد نبرد که نماينده کدام ملت و سرزمين و آيين است و بداند که ملتش نیز به او افتخار می­کند و همچنان که او از مردمش در حال دریافت جوایز یاد می­کند، آنان نیز او را فراموش نکرده و به یادش هستند. چرا به اصغر فرهادی نشان ندادیم که تو همان­گونه که نام ایران را به جهان نشان دادی ما الگو بودنت را به ایرانیان نشان می­دهیم؟ چرا به او نشان ندادیم که تو فرزند این آب و خاکی و ما برای پوشش موفقیت تو در کشور آبا و اجدادی­ات به اینجا آمده­ایم و مردم کشورت و همه ایرانیان تو را خواهند دید؛ شاید آن موقع اتفاق دیگری می­افتاد! چرا به او نگفتیم که می­تواند الگوی جوانان هنرمند ایرانی باشد تا شاید اصغر فرهادی دست دراز شده انجیلیا جولی را رد کرده و مشتاقانه دست هموطنان ایرانی خود را به گرمي بفشارد.

با خود بگوییم شاید ما هم در گناه آگاهانه یا – شاید - نا آگاهانه، عامدانه یا شاید غیر عامدانه او مقصریم. آن زمان که با بي­توجهي و تخطئه کردن او خواسته يا ناخواسته وي را به سوي آنچه نبايد انجام می­داد، سوق داديم. باید می­دانستیم که او نیز ممکن است همچون کودک نافرماني که چون خود را محروم از همراهی مهربان پدر مي­داند، هر دست دراز شده ناشناس و نامحرمی را بفشارد.

ما مدعي خطا نبودن برخي اقوال و رفتار اصغر فرهادی نيستيم، اما در جايي که خطاهاي فاحش و نابخشودني صورت گرفته در جلوي ديدگان هزاران تماشاچی حاضر در استاديوم ورزشي و صدها هزار بيننده تلويزيوني در داخل و خارج از کشور به سادگي و با جريمه­هاي محدود مورد عفو قرار مي­گيرد، (يادآور مي­شوم غرض، تساهل و تسامح و کم ارزش تلقي نمودن احکام عاليه اسلام نيست) آیا نبايد در نحوه برخورد با اين هنرمند اندکي تأمل نمود؟ آیا گناه اشاعه منکر کمتر از ارتکاب منکر است؟ هدف از نمایش تصاویر آنچنانی اعطای جوایز، در رسانه­های مختلف مدعی اخلاق و عفت عمومی چیست؟ آیا با قرار دادن عکس­های خطاي يک مسلمان بر سایت­ها به منظور انتقاد و زير سؤال بردن اين رفتار ناشايست، علاوه بر هتک حرمت يک انسان، قبح يک کار ناشايست را در جامعه مخدوش نکرده­ايم و بيش از پيش دیگران را به پی­گیری این خبرها تحریک ننموده ­ايم؟

در جامعه­اي که افشای نام يا تصوير مفسدان اختلاس­هاي ميلياردي پس از سال­ها ارتکاب جرم و پایمال کردن ثروت یک ملت ممکن نمی­گردد، نشر و بازنشر تصاوير دست دادن اين کارگردان با يک زن به نيت عقده­گشايي و زير سؤال بردن موفقيت­هايش یا هر هدف دیگری چه مفهومی دارد؟ پس جايگاه ستر و پرده­پوشي خطاي يک انسان، و نه حتي يک مسلمان کجاست؟ مگر نه اينکه فرهادي، هرجاي دنيا و در هرلباسي که باشد، يک ايراني هموطن است و صلاح و خطايش، بخواهيم يا نخواهيم، دامنگير ما هم خواهد بود؟ پس چرا اينگونه از لغزشش ذوق مي­کنيم و آبروي هموطنمان را به حراج مي گذاريم؟

مگر نه اينکه امروزه ايران و ايراني در عرصه جنگ نرم دشمن از هر طرف مورد تاخت و تاز قرار مي­گيرد؟ پس ما را چه شده که به يکباره در صف دشمن قرار گرفته­ ايم و همراه با آنان به سوي ایران و ایرانی هجمه مي­کنيم؟

اگر آنان با اهداف خاص و با ترفند اعطاي جایزه­ و رسيدن به شهرت جهاني، محصول هنرمندان ما را با محک خود مي­ سنجند و از ميان همه نکات مثبت و انساني و ديني آن، رها کردن آب و خاک و تنگي عرصه زندگي در ايران را برمي­گزينند، چرا ما جوانب مثبت و ارزش­هاي انساني و اسلامي نمایش داده شده در فیلم "جدایی نادر از سیمین" را مورد تآکید قرار نمی­ دهیم؟

آن زمان که نادر تنها به دليل نگهداري از پدر پیر و سالخورده و بيمارش، از سفر به خارج از کشور و همراهي با همسرش- که به بهانه­های سست و واهي "به ظاهر" عازم ديار فرنگ است- امتناع مي­کند و در جواب همسرش (که خطاب یه قاضی دادگاه می­گوید: "پدرش آلزایمر داره، اصلا نمی­دونه اون پسرشه") می­گوید: "اون نمی­دونه من پسرشم، من که می­دونم اون پدرمه!"؛ جمله زیبا و تامل­برانگیزی که موجب جاری شدن اشک بیداری بسیاری از بینندگان می­شود و شاید به عنوان ماندگارترین دیالوگ این فیلم، ارزش­های والای اخلاقی و انسانی جامعه ما را به زیباترین شکل در ذهن­ها جای می­دهد.

آیا صحنه شست­و­شوی پدر پیر و بیمار در حمام در عین مهربانی و قدرشناسی و اشک­های جان­سوز نادر در حال شست­وشوی پدر، آموزش عملی آموزه­های دینی در احترام به پدر و مادر نیست؟

يا آن زمان که پرستار پیرمرد برای حفظ دیانت خود ابهامات شرعی خود درخصوص برخورد با نامحرم را از طریق تلفن پرس­و­جو می­کند، و یا زمانی که در اوج فقر حاضر نمی­شود که به ناحق قسم یاد کند تا مبادا لقمه حرامی زندگیش را درگرگون سازد؛ همه اینها آیا از نکات مثبت و پندآموز برای هر بیینده این فیلم نیست؟

هنر مسلمانی آن است که با تأسی از اخلاق نبی مکرم اسلام که خداوند متعال به وجود مقدسش می­فرماید بخش مهمی از پیروزی­ های تو مرهون حسن خلق و و رفتار نیکوی توست در میانه این جنگ روانی، مسلمانی را که ممکن است تا بیراهه­ ی نامسلمانی پیش ­رود، با دستان مهربان رافت اسلامی به آغوش وطن بازگردانیم. آیا نباید همانند مادری مهربان فرزند خطاکارمان را در آغوش پر مهر خویش جای دهیم؟

بیایید ستاره­ ی سینمای امروز خود را دریابیم او را برای ادامه راه به گناه دیگری سوق ندهیم.  بیایید مدبرانه بکوشیم تا در هر ایستگاه زمانی و مکانی، به جای پیاده کردن فرزندان این وطن از قطار همراهی و همدلی (به جرم گناهی که قابل بخشش و چشم­پوشی است) سرمایه­ های آب و خاک خویش را حفظ کنیم و بالنده­تر سازیم.

یادمان باشد کسی دلسوز این نظام است که بکوشد معاند را به مخالف، مخالف را به منتقد، منتقد را به ممتنع، ممتنع را به موافق و موافق را به مدافع بدل کند؛ نه آن که چرخ را وارونه بگرداند.

بیایید به جای آنکه چون سیمین فیلم فرهادی، نسیان و فراموشی پدر را بهانه ­ای برای طرد و رها کردنش در ناکجاآباد جهان بی­رحم و پرتزویر نماییم، همچون نادر، وظایف خویش را به یاد آورده و با وجدان بیدار خویش زمزمه کنیم: اگر چه او شاید، فراموش کرده که از ماست، اما ما به یاد داریم که او از ما و برای ماست.
 


کد مطلب: 141032

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcipzazrt1a5u2.cbct.html?141032

الف
  http://alef.ir