جهاد چيست و مجاهد اقتصادی کيست؟

4 فروردين 1390 ساعت 17:04


خسرو سلجوقی
 
وقتي سخن از چيستي واژه ي از واژه ها بميان مي آيد، لازم است به حوزه ي استعمال اين واژه توجه بخرج داده شده و بعد باتوجه به حوزه‏ي استعمال آن واژه، به تشريح معني آن پرداخت. عدم توجه به حوزه‏ي استعمال هر واژه، شنونده را بخطاي فاحش و غير قابل جبران سوق مي‏دهد.
جهت پرهيز ازگرفتارآمدن به آن خطاي غيرقابل جبران درمورد واژه و عنوان«جهاد» لازم است بدانيم که واژه و عنوان«جهاد» درچهار حوزه، کاربرد دارد و مورد استعمال قرار مي‏گيرد که به ترتيب زير توضيح داده مي‏شود:
الف- عرف عام: منظور از عرف در اين جا تمامي عرب زباناني است که زبان عرب، زبان مادري آنها مي‏باشد، قطع نظر از وابستگيهاي ديني و مذهبي آنان.
ب- عرف خاص: منظور از عرف خاص در اينجا (درمورد جهاد) پيروان دين و مذهب ويژه‏ي مي‏باشد که واژه‏ي مورد نظر، در متون تعليمات ديني آنها مورد استعمال قرارگرفته است.
ج- اهل فن خاص: منظور از «اهل فن خاص» در اينجا «در مورد جهاد» کساني مي‏باشند که در تحليل متون دين خاص، خبره و اهل نظر هستند.
د- شارع: منظور از اين عنوان در اينجا، فرستنده و آورنده‏ي ديني مي‏باشد که واژه موردنظر را در متون مدون آن دين، بکارگرفته و استعمال کرده‏اند.
باتوجه به توضيح فوق، برمي‏گرديم به اصل مطلب و مي‏گوئيم: عنوان«جهاد» از ريشه‏ي «جهد» است و در عرف عرب زبانان، شارع، دانشمندان تفسير و فقه، بمعني«تلاش وکوشش» جهت بدست آوردن چيزي را گويند، چنانچه صاحب المنجد در زير ماده‏ي «جهد» چنين نوشته است: الجهد، السعي، المحاوله(جهد بمعني تلاش و جهد کردن است) بنابراين در نفس مفهوم جهاد هيچگونه تقدسي نهفته نمي‏باشد.
دريک متن شرعي، به کاروزار جنگي کساني که امام حسين (ع) را مظلومانه به شهادت رسانيدند، واژه‏ي «جهاد» اتلاق شده است. آن متن بدين قراراست: اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين(ع)( مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا) خدايا! جماعتي را از رحمت خويش دورساز که به جهاد با حسين(ع) پرداختند، بدون شک عمل کساني که امام حسين را به شهادت رسانيدند، از هيچگونه ارزش و تقدس برخوردار نيست. به اين ترتيب ديده مي‏شود که واژه «جهاد» در عرف عرب زبانان و شارع به يک معني بکاررفته است.
درقرآن کريم، واژه‏ي جهاد به دوصورت، مورد استفاده قرار گرفته است. گاهي، واژه‏ي متخذ از ماده-ي «جهد» با پسوند«في سبيل الله» استعمال شده است، مثل اين آيه که در توصيف مؤمنان واقعي پرداخته و مي‏فرمايد: يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم(5-54) مؤمنان واقعي کساني هستند که در راه خدا به تلاش مي-پردازند و از سرزنش ملامت گران هراسي بخود راه نمي‏دهند.
اين درحالي است که گاهي واژه‏ي «جهاد» بدون پسوند «في سبيل الله» بکار رفته است، مثل اين آيه: من جاهد فانمايجاهد لنفسه(29-6) هرکس تلاش مي‏ورزد در نتيجه به نفع خويش تلاش مي‏نمايد.
جمع بين اين دو عبارت، آن است که موارد مطلق و بدون قيد را بر موارد مقيد حمل کنيم و«جهاد مقدس» همان تلاشي را بدانيم که بستر خدائي، رنگ الهي و ابزار خدائي داشته باشد.
با اين حال مسلمانان به عنوان پيروان يک دين از عنوان«جهاد» جنگ مقدس را درمي‏يابند. چنانچه نويسنده‏ي کتاب فرهنگ بندر ريگي، عنوان«جهاد» را چنين معني کرده است: «الجهاد، پيکار در راه خدا و دين».
ازجانب ديگر، فقهاء، واژه-ي «جهاد» را معادل« قتال» يعني مبارزه‏ي مسلحانه گرفته‏اند، به اين خاطر بعض آنها مبارزه‏ي مسلحانه و مسايل مربوط به آن را«کتاب الجهاد» عنوان داده‏اند، مثل مرحوم شهيدين درکتاب لمعه و شرح آن، و بعض ديگر، ترجيح داده‏اند که عنوان آن را« قتال» بگذارند. هويداست که منظور آنها از«کتاب القتال» همان مبارزه‏ي مسلحانه درجهت دفاع از آزادي و دست آورد انسان مي‏باشد، نه چيزي ديگر.
هدف ازاين تفکيک و دسته‏بندي آن است که دريابيم واژه‏ي«جهاد» درهمه جا به يک معني استعمال نمي‏شود و تمامي استعمال‏کنندگان مقصد واحدي را از آن منظور نمي‏دارند. بدين جهت لازم است، وقتي با واژه و عنوان«جهاد» مواجه مي‏شويم، قبل از دريافت پيام اين عنوان، فرد يا افراد استعمال‏کننده‏ي آن را بشناسيم، تا از عنوان مذکور معني مشخص مورد استعمال‏کننده را دريافته، از افتادن در کج راهه، مصون باشيم.
سخن آخر اينکه، وقتي ما سخن از«جهاد» بميان مي‏آوريم، معني لغوي آن را با قيد«في سبيل الله» مد نظرداريم که به اين ترتيب، منظورما از عنوان«جهاد» تمامي تلاشها و کوششهايي را شامل مي‏گردد که افراد و مجموعه‏هاي انساني در جهت تکامل نفساني و اجتماعي خويش انجام مي‏دهند و «جهاد» بمعني مبارزه‏ي مسلحانه، درجهت دفاع از آزادي و دست آورد انسان، گوشه‏ي بسيار ناچيزي از آن کوششها و تلاشهاي عام و فراگير را بخود اختصاص مي-دهد.
از اين منظر است، وقتي که ما سخن از«مجاهد» به ميان مي‏آوريم و به تحليل آن مي‏پردازيم، اين عنوان، فرد نيروی انتظامی را در برمي‏گيرد که از صبح تا به شب و از شب تا به صبح، درجهت اجراي قانون و جلوگيري از تخلفات قانوني، تلاش بدون وقفه انجام مي‏دهد، وهم چنين شامل آن دانشمندي مي‏شود.که شبانه روزي، جهت کشف و استخدام قواي طبيعت، براي بهروزي، مردم مي‏تپد. در چشم‏انداز ما، هم آن فرد نيروی انتظامی و هم آن دانشمند، مجاهد است و تلاشش«جهاد» با اين تعريف و تصوير از جهاد است که رنگ قلم دانشمندان متعهد به سرنوشت انسان و مفيد به زندگي مردم، بر خون شهيداني که به دفاع از آزادي و دست آورد انسان، جان باخته‏اند، برتري مي‏يابد.
مناسبت جهاد و حيات انساني:
خداوند، انسان را از زمين آفريده(منها خلقناکم) و پايان حياتش نيز بازگشت به همين زمين است(وفيهانعيدکم 20،55) منشأ آفرينش تمامي انسانها- بدون استثناء- از زمين و آفرينش همه، يکسان و مطابق قوانين و ضوابط مشخصي صورت مي‏گيرد. و اما زماني که افراد انسان، به زمين برگردانده مي‏شوند، همه از وضعيت يکساني برخوردار نيستند. بعض آدمي زادگان به هنگام بازگشت به زمين وضعيت برتر از فرشته بخود کسب مي‏نمايند و بسياري از آدمي زادگان، در وضعيت فروتر از حيوانات قرار مي‏گيرند. به همين خاطر است که بعضي آدمي زادگان به هنگام بازگشت به زمين، اينگونه موردخطاب قرار مي‏گيرندکه: يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي(89،28)
اي جان به آرامش دست يافته! به سمت پروردگارت، در وضعيتي رجعت نما که هم خودت از اين بازگشت راضي مي‏باشي و هم بازگشتت بگونه‏اي است که مورد پسند خداوند قرار دارد، پس در جمع بندگانم داخل شو و در بهشتم درآي.
بسياري از آدميان به هنگام بازگشت به زمين، با اين خطاب روبرو مي‏شوند: ان الذين تتوفيهم الملائکة ظالمي انفسهم قالوافيم کنتم(4،97) آنهاي را که فرشته‏ها جانهاي‏شان را درحالي گرفتند که ستمگر بودند و از آنها پرسيدند، درکدام وضعيتي قرارداشتيد؟
حال پرسش اينجاست که مبنا و علت اين دوگونه بازگشت چيست و کدام است؟ مبناي اين دوگونه بازگشت برخورداري انسان از يکي از دو وضعيتي است که در لسان متون ديني به«اقعاد» و «جهاد» تعبير مي‏شود. «اقعاد» يعني« زمين گيري» و «جهاد» يعني «تلاش‏گري و تپندگي». «جهاد در نقطه مقابل «اقعاد» قراردارد و حامل بار تقدس نمي‏باشد. محتواي ارزشي يا غيرارزشي «جهاد» را نوع پسوند آن تعيين مي‏نمايد. «جها في سبيل الله» مقدس است و ارزشمند در حاليکه «جهاد في سبيل الطاغوت» نکوهيده است و غيرارزشمند.
افراد در بدو تولد خويش، استعداد محض داراست. او مي‏تواند به اعلي عليين پرواز کند، هم چناني که مستعد افتادن به اسفل السافلين مي‏باشد. هرگاه فرد انساني براي حاکميت پندار نيک،کردار نيک، رفتار نيک و گفتار نيک، در زندگي خويش«تلاش‏گري و تپندگي»پيشه، نمود، استعدادهاي ملکوتي‏اش به فعليت مي‏رسد و در بازگشت خويش به زمين به اعلي عليين پرواز مي‏نمايد و هرگاه در زندگي خويش در رابطه با مقوله‏هاي پندارنيک،کردارنيک، رفتارنيک و گفتار نيک، حالت «اقعاد» و زمينگيرانه عمل نمود، استعدادهاي پست و حيواني‏اش به فعليت مي‏رسد و در هنگام بازگشت به زمين، به اسفل السافلين سقوط مي‏نمايد.
بنا بر توضيح ارائه شده، هر فرد انساني، در طول حيات خويش، از يکي از دو حالت «اقعاد» و «جهاد» در رابطه با مقوله‏هاي نيک پنداري، نيک کرداري، نيک رفتاري و نيک گفتاري، خالي نيست. برخورد زمينگرانه با مقوله‏هاي يادشده، فرد آدمي زاد را به سقوط مواجه مي‏نمايد، در حاليکه برخورد تلاشگرانه با مقوله‏هاي مذکور، افراد انساني را به اوج ارتقا مي‏دهد. به اين ترتيب، بازگشت پيروزمندانه و سعادتمندانه‏ي آدمي زاد به زمين، در گرو« مجاهد » بودن وي قرار دارد و تنها راه و ابزار رهائي از سقوط به «اسفل السافلين » مجاهدانه زيستن است و بس.
قرآن کريم در هنگام امتيازدهي، « مجاهدين » را در نقطه مقابل «قاعدين » قرار مي‏دهد و مي‏فرمايد : لايستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه وکلا وعدالله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراًعظيما درجات منه و مغفره و رحمه و کان الله غفوراً رحيماً ( 4-95_96)
مؤمنان غيرفعالي که متقبل خسارت نمي‏شوند و مؤمنان فعالي که در راه خدا با صرف مال و بذل جان خويش تلاش مي‏ورزند، در پيشگاه خداوند، در يک مرتبه قرار ندارند، زيرا، خداوند، فعالاني را که با صرف مال و بذل جان، تلاش مي‏نمايند، بر غيرفعالان، بدرجه‏اي برتري داده و در کل، خداوند، به مؤمنان وعده‏ي خوبي مي‏دهد ولي خداوند، مؤمنان فعال را در چهار مورد بر مؤمنان غيرفعال برتري داده است:
1. پاداش بزرگ
2. مراتب و درجات بالا
3. مغفرت و پاک سازي از عوامل بسيار خطرناک
4. رحمت و بخشايش

نتيجه آنکه:
1) خداوند، به مؤمنان فعال و پرتلاش، پاداش بزرگ مي‏دهد که مؤمنان غيرفعال از دريافت چنين پاداشي، محروم مي‏باشند.
2) خداوند، مؤمنان فعال و پرتلاش را به مراتب و درجاتي ارتقاء مي‏دهد که دست مؤمنان غيرفعال از رسيدن به آن مراتب و درجات کوتاه مي‏باشد.
3) تغفير که نوع خاص از عمليه‏ي ميکروب‏زدائي مي‏باشد، روي مؤمنان فعال و پرتلاش، اجرا مي‏گردد، در حاليکه مؤمنان غيرفعال از برخورداري از اجراي چنين برنامه‏اي، بي‏بهره مي‏باشند.
4) خداوند، رحمت خاص خويش را شامل حال مؤمنان فعال و پرتلاش مي‏نمايد، در حاليکه مؤمنان غيرفعال از دريافت چنين رحمتي محروم‏اند.
آوردن آيه فوق با توضيح بدان مناسبت است که در اصطلاح اداري برادران افغانی، عنواني بنام « تقاعد » وجود دارد، « تقاعد » عنوانيست که بر يک فرد مأمور، دولتي، زماني اتلاق مي‏شود که وي از وظيفه سبکدوش گشته، غيرفعال گردد، زماني که مأموري، غيرفعال شده، اداره را ترک مي‏گويد، به وي عنوان «متقاعد» داده مي‏شود و در فارسي، به وي « بازنشسته » مي‏گويند. بنابراين واژه‏هاي « قعود»، «تقاعد» در ذات وجود خويش، مفهوم يک معني است و آن غير‏فعال بودن موصوف، در حوزه و يا حوزه‏هاي خاص، مي‏باشد. کسانيکه در حوزه‏ي حاکميت بخشيدن پندار نيک، کردار نيک، گفتار نيک و رفتار نيک در مملکت وجود خويش و جامعه‏ي خود « فعال » نيستند و نمي‏تپند، متصف به صفت « قاعد» و « متقاعد » مي‏شوند و کسانيکه در آن حوزه‏ها و به آن منظور مي‏تپند، و « فعال » مي‏باشند، متصف به صفت « مجاهد » مي‏شوند. پس بنابراين « جهاد في سبيل الله » نه يک حادثه‏ي گذرا و مقطعي، بلکه گونه‏اي از زيستن و يک روند و جريان مستمر است.
مرده‏هاي زنده نما:
در آموزشهاي ديني، از کسانيکه جهت حاکميت پندار نيک، کردار نيک و گفتار نيک، فعاليت ندارند و در آن زمينه غيرفعال مي‏باشند تعريف ويژه و عبرت آموزي بعمل آمده است و بر آن گونه انسانها، عنوان « ميت الاحياء» يعني « مرده‏ي زنده نما » نهاده شده است.
گزارش شده است که روزي، علي «ع» بر فراز منبري به سخنراني مشغول بود که مردي از ميان جمعيت برخاست و گفت : يا علي ! در مورد مرده‏ي زنده نما، براي ما سخن بگو و مارا در باره‏ي آن آگاه ساز.
قال علی«ع»: نعم ان الله بعث النبيين مبشرين و منذرين فصدقهم مصدقون و کذبهم مکذبون فيقاتلون من کذبهم بمن صدقهم فيظهرهم الله ثم يموت الرسل فتخلف خلوف
امام علی «ع» در پاسخ آن مرد فرمودند: بلي، خداوند، پيامبران اخطاردهنده و بشارت‏دهنده را در بين مردم فرستاد. تعدادی از مردم به تصديق پيامبران برخاستند و عده‏اي هم تکذيب‏شان نمودند. پيامبران، به همکاري و معاضدت مصدقان، با تکذيب کننده‏ها جنگيدند و خداوند، پيروزي را نصيب‏شان فرمود. بعد از اين مرحله پيامبران فوت کردند و مؤمنان به جاي آنها ماندند ( و در رابطه با جهاد به منظور حاکميت قانون، به چند دسته تقسيم شدند: )
فمنهم منکر للمنکر بلسانه و قلبه، فذلک استکمل خصال الخير.
دسته‏اي از آنها با تخلفات قانوني، با دست، زبان و قلب خويش به مبارزه برخاستند. اين دسته، رفتار نيکو را تکميل کردند.
و منهم منکر للمنکر بلسانه و قلبه تارک له بيده فذلک خصلتان من خصال الخير تمسک بهما وضيع خصلة واحدة و هي اشرفها
و دسته‏ي ديگري از بازمانده‏ها، با زبان و قلب خويش، با تخلفات مبارزه کردند. آنها با اين کار خويش، به دو خصلت از خصلتهاي خير تمسک نمودند و يک خصلت مهم را ضايع نمودند.

و منهم منکر للمنکر بقلبه، تارک له بيده و لسانه فذلک ضيع شرف الخصلتين من الثلاث و تمسک بواحده
دسته‏ي ديگر، در قلب خويش از تخلفات قانوني، ناراضي بودند اما عملا و زباناً با آن مخالفت نکردند و اين دسته، دو خصلت از سه خصلت خير را از دست دادند و به يک خصلت تمسک جستند.
ومنهم تارک له بلسانه و قلبه ويده فهوميت بين الاحياء (ميزان الحکمه ج 6 ص 276 )
دسته‏ي ديگر، مخالفت زباني، قلبي و عملي را با تخلفات، ازدست دادند، اينگونه افراد مرده‏اند اما شکل و شمايل زنده‏ها را دارند.
اين توضيح امام(ع) براين مطلب تأکيد دارد که حيات انساني بر سه پايه استوار است:
1) جهاد عملي.
2) جهاد زباني.
3) جهاد قلبي.
فرد و جمعی که مشغول جهاد سه گانه و يا يکي از آنها نمي‏باشند، از حيات انساني بي‏نصيب مي-باشند.
عرصه‏هاي جهاد:
بنابر آموزشهاي، ديني، جهاد، دو عرصه دارد:
الف- وجود هر فرد از افراد انسان
ب- جامعه‏ي انساني
هر فرد انساني، از زمانی که به اين عالم خاکي پا مي‏گذارد، مستعد پذيراي خصلتهاي شيطاني و شکوفانمودن آن در وجود خويش مي‏باشد، هم چناني که از استعداد پرورش دادن خصلتهاي متعالي انساني در وجود خويش، بهره-مند است. مطابق ادبيات ديني جان آدمي زاد عرصه‏ي نزاع و کشمکش دو نيروي «عقل» و «جهل» است. هريک از «عقل » و «جهل» سپاهياني دارد که با استفاده از آن سربازان، مي‏کوشد، عرصه‏ي وجود آدمي زاد را فرا چنگ آورده، بر آن حکم روايي نموده قواي مخالف را از مملکت وجود آدمي زاد، بيرون براند و يا بسيار ضعيف سازد.
در تسلط و شکوفايي هريک از «عقل» و «جهل» در وجود آدمي زاد، تصميم و تلاش وي به نفع هريک از آن دو نيرو بسيار حياتي مي‏باشد و آدمي زاد، به نفع هريک از دو نيرو تصميم گرفته عمل مي‏نمايد، درحقيقت سرنوشت خويش را رقم مي‏زند و جايگاه خويش را در هنگام بازگشت به زمين، تعيين و فراهم مي‏آورد.
ازجانب ديگر،حيات آدمي زاده در کره خاکي، شکل و حالت جمعي دارد و با تشريک مساعي جمعي، زندگي جمعي شکل گرفته امکان دوام مي‏يابد. از جانب سوم، سيما و کيفيت حيات تابع قرارداد و مقرراتي مي‏باشد که به هر اندازه که اين مقررات عاقلانه و کمال جويانه تنظيم شود، به تامين نيازمنديهاي فرد و جمع، مفيدتر واقع مي‏شود. تخلف از مقررات معقول و کمال جويانه در ذات خويش مقابله با حاکميت «عقل» و ضررش برجان و جامعه انساني است بدين جهت، آدمي زادگان موظف‏اند تا در برنامه حاکميت «عقل» برجان و جامعه خويش، با عوامل مخالف، تلاش جدي و پيگيري بنمايد.
تجاوز بر جامعه و سلب آزادي از افرادش و تسلط بر دست آوردهايش، يک پديده شناخته شده در حيات جوامع انساني مي‏باشد. تلاش براي حفظ آزادي و دست آوردهاي خويش درکيفيت رقم خوردن سرنوشت آدمي زاد، در هنگام بازگشت به زمين، بسيار مؤثر و تعيين کننده مي‏باشد.
اقسام جهاد:
با توجه به عرصه‏هاي که عمليه‏ي جهاد در آنها صورت مي‏گيرد، جهاد اقسامي دارد که به شکل زير دسته بندي و تبيين مي‏شود:
1) جهاد اکبر: مراد از اين عنوان تلاش جدي است جهت به حاکميت رساندن «عقل» و نيروهايش بر وجود آدمي زاد.
2) جهاد اصغر: منظور از اين عنوان تلاش جدي آدمي زاد است در جهت دفاع از موجوديت، آزادي و دست آوردهاي جامعه، در برابر عوامل تهديدکننده از نوع انسان.
3) جهاد برتر: اين عنوان شامل آن نوع تلاش جدي آدمي زاد مي‏شود که جهت اجراي مقررات اجتماعي ممانعت از قانون شکني، صورت مي‏گيرد. نام ديگر اين جهاد«امربه معروف و نهي از منکر»است.
ويژگي‏هاي امر جهاد چيست؟
جهاد به معناي کوشش تمام و همه جانبه براي رسيدن به هدف است و در منطق اسلامي به کار بردن نهايت جهد و کوشش در راه خدا براي نجات خلق خدا از ظلمها و اسارتها و استقرار خداپرستي و تسلط نظام عادل اجتماعي بر زندگي انسانهاست که در بسياري از موارد با فداکاري و جانبازي همراه است. از آنجايي که هرگونه مبارزه اي با دشمن نياز به هزينه‏هايي دارد که بايد از سوي مسلمانان تأمين گردد، لذا بخشي از جهاد در اسلام جهاد با اموال است.
لازم به ذکر است که جهاد به معني جنگ و نبرد مسلحانه نيست بلکه هر نوع تلاش و کوشش در پيشبرد اهداف مقدس الهي را شامل مي‏گردد. به اين ترتيب علاوه بر نبردهاي دفاعي و گاهي تهاجمي، مبارزات علمي، منطقي، اقتصادي و فرهنگي و سياسي را نيز شامل مي‏گردد.
به طور کلي اسلام در سه مورد توسل به قدرت نظامي را جايز مي‏شمارد:
- محو آثار شرک و بت پرستي، چرا که بت پرستي از نظر اسلام يک دين و ‌آيين نيست بلکه يک انحراف و بيماري و اصولاً خرافه است.
- جهاد در برابر کساني که نقشه نابودي و حمله بر مسلمانان را مي کشند و يا قصد هجوم به بلاد آنان را دارند. که در اين صورت دستور جهاد دفاعي داده شده و آنگونه که در رساله‏هاي عمليه حکم آن ذکر گرديده بر عموم مسلمانان واجب مي‏باشد.
- براي کسب آزادي در تبليغ دين، زيرا هر آيين بر حقي بايد بطور آزاد و به صورت منطقي خود را معرفي کند و اگر کساني مانع گردند، با توسل به زور بايد اين حق را بدست آورد. از اين جهاد به جهاد ابتدايي و آزادي بخش نيز تعبير مي‏گردد.
جهاد با همه اهميتي که در اسلام دارد مشروط به شروطي است:
شرط اول ـ جهادي که به منظور گسترش پيام و دعوت اسلامي در بين ملل غيرمسلمان صورت مي‏گيرد، مشروط به اين است که ولي امر مسلمين (پيامبر يا امام معصوم) بدان امر کند و تا زماني که چنين رهبري وجود نداشته باشد، واجب نيست.
شرط دوم ـ احتمال تأثير و دستيابي به نتيجه مطلوب هر چند در دراز مدت وجود داشته باشد در غير اين صورت واجب نخواهد بود.
نکته قابل توجه اينکه در جهاد دفاعي چنين شروطي وجود ندارد و هر زمان که لازم بود بايد انجام گيرد. و حکم آن در فقه اسلامي چنين بيان گرديده است: اگر دشمن بر بلاد مسلمين و سرحدات آنان هجوم آورد و با اجانب نقشه تسلط بر بلاد مسلمين را چه به واسطه عمال خود از خارج و يا داخل و يا بدون واسطه داشته باشند، بر مسلمانان واجب است که به هر وسيله که امکان دارد (بذل جان و مال) از ممالک اسلامي دفاع کنند و اين امر نياز به اذن حاکم شرع ندارد.
اموري که بايد نصب‏العين مجاهدان قرار گيرد عبارتند از:
روشنگري و دعوت به حق سپاهيان دشمن قبل از پيکار و نبرد ـ ذکر و ياد فراوان خدا ـ ثبات قدم و استقامت در ميدان نبرد ـ توجه به مسأله رهبري و اطاعت از دستورات او ـ پرهيز از پراکندگي و نزاع ـ پرهيز از هر گونه اعمال ابلهانه ـ پرهيز از ظلم و تعدي به ضعفاي دشمن مانند زنان و کودکان و پيران ـ تحريم فرار ـ وجود مجازات براي فراريان ـ پرهيز از قطع درختان و کشتن حيوانات و سوزاندن زراعتها و نيز سمي کردن آبها و خارج نشدن از موازين حق و عدالت ـ در صورت وجوب جهاد برهمگان، هيچ معافيتي براي فردي وجود ندارد، حتي بيماران و نابينايان. هر کس به اندازه توانش به هر طريق که مي‏تواند در اين امر مقدس شرکت کند.
علي "ع" مي‏فرمايد: "جهاد دري است از درهاي بهشت که خداوند براي دوستان ويژه‏اش گشوده... هر کس آن را کنار گذارد خداوند جامة ذلت را بر او پوشاند و دچار انسانهاي فرومايه گردد...
مجاهد اقتصادی کيست؟
کارآفرينان با شرايط گفته شده در جامعه امروزی ما می‏توانند به عنوان پرچمدار اين جهاد اقتصادی باشند و بايد برای قبل از پيکار و نبرد اقتصادی امور فوق را نصب‏العين کنند.



منابع و مآخذ:
1. شناخت اسلام، شهيد بهشتي، ص440، مبحث حکومت ـ جهاد
2. تفسير نمونه، ج21، ص494
3. تفسير نمونه، ج4، ص82
4. سوره مبارکه بقره/آيه190/ تفسير نمونه، ج2، ص207
5. رساله امام خميني، مسأله 2826 و 2827، مسائل دفاع
6. تفسير نمونه، ج2، ص207
7. تاريخ غيبت کبري، محمدصدر. ص396-391
9. رساله امام خميني، مسأله 2826و2827
10. کافي، ج5، ص36
11. تفسير نمونه، ج7، ص196-194
12. وسايل الشيعه طبع سنگي، ج2، ص469، بنقل از تاريخ غيبت کبري، سيد محمد صدر، ص393
 


کد مطلب: 98732

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcirya3.t1avp2bcct.html?98732

الف
  http://alef.ir