نظر منتشر شده
۲۹
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 191273
بسترهاي خاص مورد نياز براي تعالي در علوم انساني
سيد سپهر قاضي نوري، 6 تیر 92
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۳۴
نمي‌توان انكار كرد كه طي دو دهه گذشته، جامعه علمي كشور ما شاهد موفقيتهاي خوبي در حوزه علوم تجربي( پايه و مهندسي) بوده‌است. اين موفقيتها كه فعلاً بيشتر در قالب تعداد مقالات علمي بين‌المللي خود را نشان داده‌است،‌ مي‌رود كه تدريجاً مراحل بعدي چرخه نوآوري ( يعني تبديل به محصولات جديد و ثروت ملي) را طي كند و ثمرات آن در زندگي روزمره‌ مردم‌مان آشكار گردد. هر چند كه در مورد كيفيت وكاربردي بودن مقالات مزبور، ترديدهايي وجود دارد اما به هر حال، شاخص‌هاي بين‌المللي نشان مي‌دهد كه جايگاه ايران بهبودي سريع را تجربه كرده‌است و چند ده نفر از اعضاي هيات علمي دانشگاه‌هاي ما امروز در ليست دانشمـندان بين‌المللي ISI قرار گرفته‌اند.

اما اين سوال همواره بايد در ذهن سياستگذاران علمي كشور ما وجود داشته باشد كه چرا ما در حوزه علوم انساني پيشرفت نمي‌كنيم؟ چرا تعداد مقالات ISI ما در اين حوزه رشد زيادي ندارد؟ چرا حتي يك نفر از اعضاي هيات علمي علوم انساني كشور در ليست دانشمندان بين‌المللي ISI نبوده‌است؟ ( البته ظاهراً يك نفر همين اواخر و با استناد به مقالاتي كه در دوره حضور خود در خارج كشور تأليف كرده‌بود به اين ليست وارد شده‌است).

به اين سوال مي‌توان در لايه‌هاي مختلفي پاسخ داد. برخي جوابهاي سهل‌انگارانه و از سربازكن مثل « مجلات خارجي مقالات علوم انساني ما را چاپ نمي‌كنند» و يا «‌استعدادهاي برتر در كنكور به سمت علوم انساني نمي‌روند» را مي‌توان باايرادات سهل‌انگارانه ديگري مردود دانست. مثلاً اينكه «‌ ما كدام نظريه مهم را ارائه كرده‌ايم كه مجلات خارجي چاپ نكرده‌اند؟!» و يا « چه سياستهايي گذاشته‌ايم كه استعدادهاي برتر از علوم انساني رميده‌اند؟!»

اين مقاله هم در پي آن نيست كه جوابي جامع و همه جانبه براي اين مسأله بيابد، زيرا موضوع يك بعدي و ساده نيست. هر دو دسته علوم تجربي و انساني،‌ خود شامل طيفي ناهمگن از رشته‌هاي مختلف هستند. علوم انساني از رشته‌هايي بسيار زيربنايي و پايه مانند منطق و فلسفه و علوم اجتماعي شروع مي‌شود و به رشته‌هايي بسيار فرمول بندي شده و كاربردي مانند حسابداري مي‌رسد. علوم تجربي نيز از دانشهاي پايه‌اي چون رياضي و فيزيك آغاز شده و به رشته‌هايي بسيار كاربردي مانند عمران و مهندسي صنايع ختم مي‌شود. جالب آن است كه موفقيت‌هاي كشور ما در چاپ مقالات همين حوزه هم منحصر به رشته‌هاي فرمول بندي شده‌ نظير شيمي آزمايشگاهي، و داروسازي بوده و به عنوان مثال در حوزه‌هايي نظير فيزيك تئوري كه نياز به تفكر عميق و نظريه‌پردازي دارد كمتر راه به جايي برده‌‌ايم.

مولف ناتوان مقاله حاضر، به عنوان كسي كه سابقه پژوهش در هردو حوزه علوم انساني و مهندسي را داشته، بر اين باور است كه نگاه مديران و سياستگذاران علم كشور ( كه عمدتاً از رشته‌هاي مهندسي هستند) به حوزه‌هاي علوم انساني، ايراد اساسي دارد. اين دوستان حتي اگر علوم انساني را واقعاً ( و نه فقط در لفاظي) علم بدانند و اهميت آن را قبول داشته باشند، اما اغلب واقف نيستند كه اصولاً سبك يادگيري و نوآوري در اين دو حزوه با هم متفاوت است. لذا نمي‌توان با همان نگاه‌ها و سياستهاي پيشرفت علوم تجربي، به تعالي در علوم انساني رسيد.

مي‌توان به طور خلاصه گفت كه سبك يادگيري و نوآوري غالب در علوم تجربي به شكل Science, Technology, Innovation ( STI) است به اين معنا كه پيشرفت در علم، ما را به فناوري مي‌رساند و از آنجا مي‌توان به محصولات، خدمات و فرآيندهاي جديد (‌يا همان نوآوري) رسيد.

اما سبك غالب در علوم انساني (Doing, Using, Interfacing )(DUI) است. در اين سبك، يادگيري از طريق انجام دادن و بكارگيري دانش و تعامل با ديگران حاصل مي‌شود و به تدريج، اين انباشت يادگيري و دانش است كه ما را به نوآوري مي‌رساند و زاينده نظريات جديد و حل مشكلات انساني و اجتماعي مي‌شود.

اينجاست كه نيازمند سياستها و زيرساختهايي متفاوت هستيم تا به تعالي در علوم انساني برسيم. متأسفانه تاكنون روال كشور بر اين بوده‌است كه مديران دانشگاهي صرفاً به دليل كم هزينه بودن ظاهري رشته‌هاي علوم انساني به گسترش بي‌رويه آنها در دانشگاه‌هاي خود همت گماشته‌اند تا جايي كه صداي اعتراض رهبري عالي نظام سياسي كشور را هم بلند كرده‌اند. اما آيا واقعاً اين رشته‌ها كم هزينه‌اند يا اينكه به جاي مواد و تجهيزات آزمايشگاهي،‌ به هزينه‌ها و بسترهاي ديگري نياز دارند؟‌

در جدول زير تلاش كرده‌ايم، تا حدي تفاوت ماهوي فرآيند تعالي در دو حوزه علوم تجربي و انساني را مقايسه كنيم و از اين مقايسه، برخي از بسترهاي مورد نياز علوم انساني را استخراج نماييم. طبيعي است كه اين تفاوتها جنبه نمادين دارد و نمي‌توان مرزي تا اين حد دقيق و شفاف، ميان دو حوزه مزبور رسم نمود.

ويژگي‌ علوم تجربيويژگي علوم انسانيدلالت سياستي حاصله براي تعالي در علوم انساني
در داخل يك رشته علمي، مكاتب فكري  متضاد وجود ندارد.در داخل هر رشته علمي، رويكرد‌ها و مكاتب متضادي وجود دارد كه هر دستاورد علمي فقط در داخل يكي از اين مكاتب شكل مي‌گيرد و از نظر بقيه، مي‌تواند بي‌معنا يا كاملاً غلط باشد.بسياري از اختلافات در علوم انساني از آنجا  ناشي مي‌شود كه محققين معتقد به مكاتب علمي متفاوت ( مثلاً در علم اقتصاد)، اصولاً محققين مكتب مقابل را به رسمت نمي‌شناسند. چاره‌اي نيست جز اينكه هر دپارتمان علوم انساني ما پرچمدار يكي از اين مكاتب باشد. مثلاً معلوم باشد كه دانشكده اقتصاد فلان دانشگاه معتقد به مكتب نئوكلاسيك است و فلان دانشگاه به دنبال اقتصاد اسلامي. ما بايد تشكيل چنين مراكزي را تشويق كنيم و آنها را صاحب  نام معتبر بسازيم نه اينكه اگر از يك دپارتمان و مكتب آن خوشمان نمي‌آيد به تعطيل كردنش همت گماريم.
دوره شكل‌گيري يك دستاورد علمي، نسبتاً كوتاه است.دوره شكل‌گيري يك دستاورد علمي، بسيار بلند مدت است.روش مرسوم حمايت از تحقيقات علمي كه دادن سفارش پروژه‌هاي حداكثر يك ساله و كاربردي است به تعالي علوم انساني منجر نمي‌شود بلكه بايد از روشهاي ديگري نظير اعطاي كرسي‌هاي علمي ( حمايتهاي بلند مدت و تكيه بر توانمندي محقق به جاي نياز كارفرما) استفاده كرد.
دستاورد علمي غالباً در شكل محصول، خدمت يا فرآيند جديد ظاهر مي‌شود.دستاورد عملي به شكل نظريه‌هاي بومي شده و يا حتي داراي قابليت كاربرد جهاني ظاهر مي‌شود.بايد توجه داشت كه نظريه ابتدا به شكل مقاله منتشر مي‌شود وسپس جاي خود را مراجع كتب معتبر باز مي‌ كند. پس اولين گام بايد به رسميت شناختن "تعريف و مراحل تكوين يك نظريه علمي" باشد. در دنياي علم، هيچ كس با برگزاري كرسي نظريه‌پردازي و تعريف كردن از كارهاي خودش، صاحب نظريه نشده‌است.
هر جامعه‌اي به تعداد بي‌شماري از دستاوردهاي آن نيازمند است.هر جامعه‌اي، ظرفيت پذيرش تعداد محدودي از دستاوردهاي آن را دارد. تعداد بي‌شمار دانشكده‌هاي علوم انساني كه همه آنها محتواي هم شكل و كم مايه‌اي ارائه مي‌كنند بي‌فايده است. كشور به تشكيل تعداد محدودي دانشكده مورد حمايت و خوش‌فكر در قالب جزيره كيفيت نياز دارد. 
ما سالانه به دهها هزار مهندس و پزشك احتياج داريم اما شايد در هر قرن، يك ملاصدرا براي جامعه ما كافي باشد.
درصد كارهاي پژوهشي كه به هدف خود (‌مثلاً يك محصول جديد) مي‌رسند بالاست.درصد موفقيت كارهاي پژوهشي كه به هدف خود ( مثلاً يك نظريه جديد) مي‌رسند بسيار كم است.اين واقعيت، نشان مي‌دهد گزينش دانشجو براي  اين رشته‌ها حتي در كنكور سراسري بايد شكل خاص خود  را داشته باشد. يك مثال از اين شكل خاص،‌ مي‌تواند پذيرش دانشجوي كارشناسي ارشد پيوسته از طريق كنكور سراسري باشد.
فعاليت تيم‌هاي پژوهشي بيشتر در قالب روالها و فرآيندهاي از پيش تعيين شده عملي شكل مي‌گيرد (بنابر ماهيت نوآوريSTI).فعاليت تيم‌هاي پژوهشي بيشتر در قالب ويژگي‌هاي شخصيتي استاد و دانشجو شكل مي‌گيرد 
(بنابر ماهيت نوآوري DUI).
خلق و خو، مشرب عقيدتي و مكتب علمي استاد و دانشجوي علوم انساني بايد با هم سازگار باشد. تحمل دانشجو به استاد كاري لغو است. استاد برگزيده حوزه علوم انساني ( مثل همه دانشگاه‌هاي معتبر دنيا) بايد در انتخاب دانشجوي دكتراي خود آزادي داشته باشد و طبعاً‌در قبال نتايج پژوهش او هم بايد پاسخگو باشد.
انتقال دانش از خارج كشور، در قالب خريد ليسانس و سخت‌‌افزار و يا خواندن مقالات علمي اتفاق مي‌افتد.انتقال دانش از خارج كشور، در صورت تعامل نزديك و رابطه استاد-شاگردي ممكن مي‌شود.فراهم كردن امكان انواع تعاملات بين‌المللي نظير فرصت مطالعاتي، استادان و بويژه دوره‌هاي شش ماهه خارج از كشور براي دانشجويان دكترا، حداقل كاري است كه مي‌شود كرد. 
طبعاً كنترل كردن مهارت استادان و دانشجويان در زبانهاي خارجي لازم است.
تحقيقات آن، نيازمند مواد و تجهيزات پژوهشي است.تحقيقات آن،‌ نيازمند فضاي آرام و مناسب تفكر و بحث علمي است.بايد فضاهاي مناسب براي كاركردن استادان و دانشجويان و بحثهاي گروهي آن تخصيص يابد. طبعاً سرانه چنين فضاهايي بيش از رشته‌هاي علوم تجربي خواهد بود.
شكل‌گيري دستاوردهاي آن، معمولاً در ادامه كارهاي ديگران است.شكل‌گيري دستاوردهاي آن معمولاً در نقص كارهاي ديگران است.شكل ‌برگزاري كلاسهاي درس علوم انساني ( بويژه درتحصيلات تكميلي) بايد به شكل مباحثه به جاي تدريس يك طرفه باشد. اين روشي است كه حوزه‌هاي علميه به عنوان غني‌ترين مدارس علوم انساني كشور، سالها با موفقيت به كار گرفته‌اند.
اعلام نتايج تحقيقات آن، عمدتاً با تشويق مواجه مي‌شود.اعلام نتايج تحقيقات آن، عمدتاً‌ با مخالفتهاي شديد همراه است.حتي اگر نظام اسلامي به يك سري انگاره‌ها و مكاتب فكري علاقه بيشتري دارد ( كه طبيعتاً  به خاطر ماهيت اين نظام، امري اجتناب ‌ناپذير است) بايد بداند كه رشد اين مكاتب در بروز و مواجهه با نظريات مخالف ممكن مي‌شود. امثال شهيد مطهري، دكتر شريعتي و غيره فقط در شرايط مواجهه با مخالفين اسلام بود كه تعالي يافتند. بستر آزاد انديشي و عدم نگراني از ابراز عقيده در دانشگاه‌ها، مهمترين پيش شرط تعالي در علوم انساني است. روش ائمه ما در مناظره با ملحدين، حتي در كنار مرقد مطهر پيامبر(ص) را همه مي‌شناسيم.
تست نتايج پژوهشهاي آن در محيط‌هاي آزمايشگاهي انجام مي‌شود.تست نتايج پژوهشهاي آن،‌ عمدتاً‌ در محيط‌هاي اجتماعي و سازمان انجام مي‌شود.اين واقعيت،‌ نشان مي‌دهد كه سازمانهاي سياستگذار و مجري بايد همكاري لازم را با پژوهشگران مربوطه داشته باشد.
انتشار بين‌المللي دستاوردهاي آن آسان است.انتشار بين‌المللي دستاوردهاي آن دشوار است.وقتي ما به دليل عدم رشد علمي در برخي رشته‌ها، احساس توسعه نامتوازن مي‌كنيم طبيعي است كه بايد حداقل براي مدتي، انتشار مقاله در مجلات درجه اول بين‌المللي علوم انساني را به نحوي خاص، مورد تشويق قرار دهيم.
ارزيابي دانشمندان، بايد جنبه كمي داشته باشد.ارزيابي دانشمندان بايد جنبه كيفي داشته باشد.برخلاف حوزه‌هاي تجربي كه ارزيابي و ارتقاي استادان، براساس تعداد مقالات و كتابها انجام مي‌شود،  در حوزه‌هاي انساني بايد به وجهه و اعتبار بين‌المللي فرد توجه كرد. 
چه بسا چاپ يك مقاله در يك مجله رتبه اول، مهمتر از چاپ دهها مقاله در مجلات متوسط باشد.

اگر همه ما از مشكلات اجتماعي در حوزه‌هاي اقتصاد،‌روانشناسي فردي، خانواده ، فرهنگ و ... مي‌ناليم براي حل آنها راهي جز اتخاذ رويكردهاي جديد  نداريم. پيگيري مداوم و بلند مدت (مثلاً بيست ساله) اين سياستها،‌ به تربيت نسل جديد و هوشمندي از دانشمندان  علوم انساني مي‌انجامد كه مي‌توانند به حل چنين مشكلات سترگي همت گمارند. وگرنه هيچ راه‌حل ميان‌بر و كوتاه‌مدتي جز مُسَكِّن نخواهيم داشت. مسكنهايي كه تأثير تلخ‌شان را نسلهاي بعدي بيشتر خواهند چشيد.
 
h
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۱:۴۳:۳۴
بستر اصلي اين است كه اجازه دهيم انديشمند در مسايل علوم انساني بدون سانسور بينديشد و بدون سانسور انديشه هايش را بيان كند تا در معرض تضارب آرا قرار گرفته و رشد نمايد. (1476785) (alef-6)
 
رضا
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۱:۴۳:۴۶
جناب آقای دکتر قاضی نوری
مشکل اصلی علوم انسانی همین تفکیک هایی است که توسط شما و سایر همکارانتان ارائه می شود و البته ناشی از رویکرد مهندسی شماست. نکته اصلی در تفاوت علوم انسانی این است که شما نمی توانید با قطعیت به این مرزبندی ها برسید و با استناد به یکسری آمار و ارقام و ذهنیات، نظریه پردازی نمایید. این تفکیک بین علوم تجربی و انسانی با دو رویکرد مطرح شده اصلا تناسب ندارد. مشکل دقیقا اینجاست که به درستی اشاره کرده اید: عدم خودباوری و فعالیت مناسب فعالان حوزه علوم انسانی یا ممانعت از فعالیت آنها به دلایل و شکل های مختلف و هجوم مهندسان و رویکرد مهندسی به این حوزه، به ویژه در حوزه سیاست گذاری علم و فناوری. رویکرد مهندسی تصور می کند که مثلا نظام مل نوآوری یعنی چهارتا شکل و فلش و ... که هیچ کدام خروجی ندارد. واقعا مقالات منتشر شده ما را وارد مرحله بعد چرخه نوآوری خواهد کرد؟! (1476787) (alef-6)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۴:۳۵:۳۲
اتفاقا" این مقاله رویکرد مهندسی به علوم انسانی را مورد نقد قرار داده است. همچنین شایسته نیست به خاطر یک غلط املائی کل کار را زیر سوال ببریم. (1477165) (alef-10)
 
Arash
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۲۳:۳۰:۵۹
آقای رضاشما کامل این مقاله را خوندید؟ ایشون هم که همین حرف شما را می زنند. (1477936) (alef-10)
 
محسن
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۰۲:۰۴:۰۶
بنده با نظر شما کاملا مخالفم؛ اولا در هیچ کجا نگفته اند که در علوم انسانی مرزبندی و مقوله بندی و دسته بندی جایی ندارد. اتفاقا برعکس از طریق همین دسته بندی ها میشه حرفهایی زد و زوایایی از موضوع روشن کرد که هیچ متن تفصیلی مهمل نتواند این کارکرد را داشته باشد. ثانیا به نظر بنده که الان دانشجوی دکتری جامعه شناسی هستم، تحلیلی که آقای قاضی نوری کرده اند در مجموع قابل دفاع بوده و بخصوص برخی نکاتی پیشنهادی ایشان واقعا ارزنده است. ثالثا آقا رضا کاش اگه نقدی به محتوای این نوشته داشتی اونو مطرح می کردی. به نظر من خوبه یه بار دیگه این متن رو خوب بخونی. (1478045) (alef-10)
 
مهدی
۱۳۹۲-۰۴-۰۸ ۰۰:۰۷:۱۶
بر سر در آکادمی افلاطون نوشته بودند هر کس هندسه نمی داند وارد نشود
حال که فعالان علوم انسانی و حوزه ما ما هندسه و منطق ذهنیشان بر خلاف گذشته ضعیف شده است( و اغلب مهندسان با رویکرد سیستمی اکثر برنامه ها و اسناد راهبردی را تدوین وتحلیل میکنند) ضعفشان را با حمله به مهندسان لاپوشانی میکنند...بهتر است فعالان علووم انسانی نگرش سیستمی خود را تقویت کنند به جای آنکه صرفا به جای ما قیل وانتقاد به محتوای متن هر بار بگویند این را که مهندسی قال کرده است و تابلو است! (1478912) (alef-13)
 
رضا
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۱:۵۱:۰۸
ضمنا مثل اینکه دانشجویان شما اشتباه به عرض رسانده اند یا شما اشتباه کرده اید زیرا در رویکرد دوم، ما intrfacing نداریم، بلکه interacting داریم که اشتباه ذکر شده است. تفاوت این دو واژه لطفا اصلاح بفرمایید
یعنی در علوم تجربی یادگیری و انباشت دانش نداریم؟! یعنی تعامل در علوم تجربی مهم نیست؟ این تفکیک ها ناشی از رویکرد مهندسی دوستان استو مشکل دقیقا همین جاست
اگر به منابع مورد استفاده خود نیز اشاره می کردید بد نبود شما که متولی سیاست گذاری علم و فناوری هستید خود شما باید جزو پیشروان مباحث این حوزه از جمله رعایت حقوق مالکیت فکری باشید.
ایام به کام و موفق و سربلند باشید (1476796) (alef-6)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۵:۳۶:۵۱
شما به جای اینکه با این لحن با استاد بزرگوار ما (که تواضع شان در این متن هم آشکار است) صحبت کنید و ادعای بیشتر دانستن از ایشان داشته باشید بهتر است اینقدر شجاعت داشته باشید که خودتان را معرفی کنید (1477274) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۸:۴۳:۴۱
این طرز پاسخ دادن درست نیست. یعنی چه که دانشجویان شما اشتباه به عرض رسانده اند؟ اگر ایشان استاد هستند چرا باید دانشجو اشتباه به عرض رسانده باشد؟ ممکن است خودشان اشتباه کرده باشند یا شخص دیگری متن را برایشان تایپ کرده و کلمه را اشتباه متوجه شده باشد. مثل خود شما که هم در متن قبلی اشتباه تایپی دارید و در این متن هم اشتباه انشایی دارید.
به نظر می رسد شما به جای بحث منطقی در پی تسویه حساب شخصی هستید. اگر خود را اهل علم می دانید. این طرز برخورد شایسته علم نیست.
یکی از بزرگترین موانع پیشرفت علوم انسانی در ایران همین برخوردهای غیر علمی در لباس علم است.
جالب اینجا است که شما نیز یکی از همین مهندسان هستید که وارد وادی علوم انسانی شده و متاسفانه از آنجا که رسالت علوم انسانی را درک نکرده اید با استفاده از روش تخریب می خواهید پیش روید. (1477604) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۹:۱۷:۳۴
دل پری داره این آقا رضا (1477663) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۰۶:۰۲:۵۳
بنده خدا معلومه که تایپش اشتباه شده، چون در توضیحات دقیقا معنی تعامل ذکر شده. چقدر عصبانی هستی از این دکتر؟! (1478096) (alef-10)
 
مسعود
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۵:۰۷:۵۲
جناب آقای رضا! به نظر شما که به فکر حل مسائل مملکتی هستید، از خودتون شروع کنید تا کم کم جامعه هم درست بشه.
اولا که نیازی نیست دانشجویان چیزی بگن، خود استاد جزء پایه گذاران این امور هستند در ایران.
در ثانی، حقوق مالکیت فکری چه ربطی به این قضیه داشت؟ [دانشتون رو بازخونی کنید]
و ثالثا، چرا بحث به این مهمی را به شخص می کاهید؟ گوینده مهم نیست، ببینید که گفته چیست! (1478439) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۳:۴۰:۳۸
موضوع را بیهوده پیچیده کرده اید . علم کاملا" تعریف مشخصی دارد یعنی چیزی که همه جا با شرایط یکسان عمل کند .
مثلا" آسپرین در شیکاگو و روی یک سیاه پوست همان اثری را دارد که در سیستان و بلو چستان.
علوم انسانی هم همین گونه است . اگر فقر منجر به افزایش اعتیاد می شود در آمریکا و ایران یکی است .
اون جاهایی رو هم که اثرات متفاوت می بینید ناشی از " شبه علم" و یا ندانستن جنبه ای از طبیعت انسان است .
این بحثها در مورد علوم انسانی در واقع به خاطر این پیش می آید که عده ای " ایدئولوژی" خاصی دارند یعنی پیشنهاداتی بدون اینکه دلایل آزمایشگاهی و یقینی برای درستیش داشته باشند( شاید هم درست باشند) و می خواهند آنرا در قالب علم بگنجانند.
الان در دنیا به این موضوع هم توجه شده و رشته هایی همچون " فلسفه ذهن" یا " فلسفه روانشناسی" بوجود آمده اند که کارشان بحث روی شکیات است .
اما بحث " علم " با " فلسفه" فرق می کند . شما یک معتاد را با فلسفه نمی توانید درمان کنید. (1477051) (alef-6)
 
مهدی
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۰۰:۵۸:۵۹
بسيار پاسخ عالی و اساسی اي بود (1478009) (alef-10)
 
محسن
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۰۲:۲۰:۰۵
اتفاقا علوم انسانی در مقایسه با علوم تجربی، خیلی به فلسفه چسبیده ترند. شاید یه پزشک بتونه چشم یکی رو دربیاره و مطالعه کنه و بعد بزاره سرجاش (البته اگه صاجبش قبول کنه) اما یه روان شناس نمی تونه و نبایدروان یکی رو از تنش و از محیط خانوادگیش و اطرافیانش جدا کنه همانطوری که یک جامعه شناس برای مطالعه و شناسایی الگوی روابط اجتماعی نمی تونه افراد رو یکی یکی از جامعه بکشه بیرون. البته یه زمونی پوزیتویست ها می گفتند هر علمی چه تجربی چه انسانی باید عینی و تجربه پذیر و جهانشمول و مطلق باشد اما این حرفها را امروزی ها دیگه خیلی نمی پسندند. خیر پیش (1478053) (alef-10)
 
همتی فر
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۷:۴۹:۵۷
سلام دوست گرامی
شما یک تفاوت اصلی علوم انسانی (در معنای رشته‌های مرتبط با فرهنگ و نه آنچه در دانشگاه‌ها به عنوان علوم انسانی شناخته می شود) با علوم طبیعی وابستگی بیشتر به زمینه‌هاست. از این رو نکته جنابعالی محل تردید و تامل است.
نکته‌ای که به نظر می‌آيد باعث چنین برداشتی می شود، این است که حتی علوم مهندسی و طبیعی را فارغ از زمینه‌ها و شرایط در نظر می‌گیرید، در حالیکه یافته‌های بسیاری از این‌ها در «شرایط کنترل شده آزمایشگاهی» صحت و دقت دارند و در خارج آن با کلی تبصره و اما و اگر مطرح می شوند. به همین دلیل در علوم انسانی که کنترل شرایط (یعنی همان آزمایشگاه) در خیلی موارد ممکن نیست، ادعای شما بلاموضوع خواهد شد.
یاحق (1478593) (alef-10)
 
پ.ر.
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۱۶:۵۵:۲۸
استاد گرامی
خوشحالم که چنین بحثی را باز کرده اید. اگرچه شک دارم که در این سایت این بحث بتواند دوام لازم برای نتیجه گیری از یک هم اندیشی را پیدا کند. بسیاری از دلالت های سیاستی که بیان کرده اید می تواند به پیشرفت علوم انسانی کمک کند ولی در بیشتر مرزبندی هایی که بین دو گونه علم انجام داده اید اصلا با شما موافق نیستم.
شکی نیست که دو گونه علوم تجربی و علوم انسانی ماهیتا متفاوتند و نگاه یکسان به شیوه های پیشبرد این دو کاملا خطا است. اما تفاوت در سوژه و ابژه است نه سبک یادگیری. در هر دو گونه علم، یادگیری می تواند STI یا DUI باشد با این تفاوت که به دلیل تفاوت ماهوی علم تجربی و انسانی، فناوری و نوآوری در این دو گونه نیز تفاوت ماهوی دارند.
وجود مکاتب فکری متفاوت در هر دو گونه علم دیده می شود مثالهای واضح آن در فیزیک، مباحث اگریستاسیالیزم و رئالیسم، تعین گرایی، اصل عدم قطعیت، مکانیک کلاسیک، نسبیت، مکانیک کوانتوم ....
در هر دو گونه علم، پیشرفت علمی ابتدا از طریق مباحث نظری و سپس کاربردها حاصل می شود. در حالی که به نظر می آید شما در علم تجربی جنبه کاربردی آن را بیشتر مد نظر داشته اید و در علوم انسانی جنبه نظریه پردازی آن را. نظریه ها اگر در زندگی انسانها به کار نیایند یک ملاصدرا شاید برای تمام عمر جهان کفایت کند. همانطور که اگر منطق فازی کاربرد نداشت در گوشه کتابخانه خاک می خورد.
واقعیت این است که ما در هر دو گروه علم ضعف داریم. مگر در حوزه های علوم تجربی چقدر توانسته ایم نظریه پردازی کنیم؟ فکر نکنم بیشتر از هنرمان در علوم انسانی باشد. فقط در جنبه های کاربردی آن پیشرفتهایی داشته ایم. در جنبه کاربردی علوم انسانی پیشرفتمان کمتر است چون با انسان و جامعه سروکار دارد، حساستر است و با موانع نهادی (نرم) بالاتری مواجه است.
موارد دیگری هم که فرمودید به همین شکل قابل بحث و تأمل است. (1477449) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۲:۰۱:۳۶
موضوعاتی که مطرح کردید خوب است. ولی لزومی ندارد حتما در هر زمینه ای سعی کنیم داد سخن برانیم. مباحث این مقاله اصولا برای فهم عامه مردم بیان شده. درحالیکه شما با این توضیحات و تفصیلاتی که بیان کردید می خواهید صرفا به میزان اطلاعات جامع و اشراف کامل خودتون اشاره کنید و ارتباط چندانی با مباحث عمومی مطرح شده در مقاله حاضر ندارد. فراموش نکنیم که اینجا فقط یک سایت خبر رسانی است و کرسی نقد و بررسی علمی نیست. (1478254) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۲۱:۴۸:۴۱
اگر سایت خبری است که اصلا نه مطلب ارائه شده و نه پاسخ به آن در اینجا جایی ندارد
هر راه حلی باید استدلال درست داشته باشد. نمی شود که برپایه دلایل نادرست راه حل داد (1478807) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۰۵:۴۱:۳۰
با پاراگراف اول موافق نیستم بسیار کلی گویی کرده اید تعداد مقاات بالا برود ولی کیفیت پایین باشد چه نواوری به همراه دارد؟این تولید ثروت از کجاست؟
به نظر من افزایش مقالات علمی به دلیل پذیرش بیش از حد دانشجو و همچنین نیاز دانشجویان به داشتن مقاله برای ارتقاء است.
در جمله بعدی اورده اید که ذر کاربردی بودن مقالات تردیدهایی وجود دارد پس چطور ممکن است که تدریجا چرخه را طی کرده به ثروت تبدیل شود؟اگر تدریجا دارد به ثروت تبدیل شود که دیگر این تردیدها بی پایه است.
واقعیت این است که بیشتر تعداد مقالات افزایش میباید و خروجی چندانی نداشته ایم. (1478094) (alef-10)
 
مستجاد
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۰:۳۶:۰۲
استاد عزیز آقای دکتر قاضی نوری جای تشکر و قدرددانی است که زمینه طرح این موضوع مهم را فراهم کردید و به نکات خوب و ارزنده ای نیز اشاره نموده اید؛

جای یک چند بحث خالی است و لازم است به عنوان دلایلی مهم در عدم توسعه علوم انسانی به آن پرداخته شود و اولین آنها موضوع آزادی است.
درباره آزادی و نسبت آن با توسعه و پیشرفت بحث های فراوانی شده است ولی لازم است یادآوری شود که علوم انسانی حتی در شرایط نا آزدی - هر چند به دشواری- رشد خواهد کرد ولی میزان اثر گذاری آن در جامعه به میزان وجود آزادی بستگی تام و تمام دارد.
آزادی نیز به اراده سیاسیون بستگی دارد و البته پیش شرط ازادی نیز وجود حکومتی دمکراتیک است هر چند در حکومتهای غیر دمکراتیک(سلطانی) که در تاریخ بی سابقه نیست علوم انسانی زمینه های رشد نیز می یافتند و البته دانشمندان آن مزد خویش می ستاندند. ملاصدرا، سهروردی، ابن سینا و ...تا حلاج و سعید سرمد کاشانی و ... نمونه هایی از این قبیل اند.
- تا وقتی سیاسیون، آزادی بیان را چارچوبهایی که خود مصلحت میداند تعریف میکند، علوم انسانی اثرگذار نخواهد بود.
- تا و قتی سیاسیون از نقد می هراسند؛ علوم انسانی اثر گذار نخواهد بود
- تا وقتی نخبگان علوم انسانی در اثر گفتار خود که به مذاق سیاسیون نا خوشایند است، جلای وطن می کنند یا مجرایی برای بیان سخن خود در داخل نمی یایند و یا بعضا در زندان و حصر هستند، علوم انسانی رشد اثرگذار نخواهد بود.

- تا وقتی روزنامه کیهان تعیین کننده درستی و نادرستی نظریه های علوم انسانی است، علوم انسانی قدر نخواهد یافت.
- تا وقتی صدای مداحان بر دانشمندان رحجان دارد و فراتر می رود، علوم انسانی اثرگذار نخواهد بود.
- تا وقتی دانشجوی سال اول دانشگاه انگیزه خود از ورود به علوم انسانی را تخریب این رشته میداند و تنها استادی که درک کرده نه یک عالم فکور و روحانی فرهیحته بلکه مداحی بی سواد که عقده خودنمایی او را به هر رفتاری وامیدارد و از او شنیده علوم انسانی الحادی اند به خود اجازه میدهد به استاد خود جسارت کند و او را تهدید به قطع ید نماید و یا به گوش او بنوازد، علوم انسانی رشد نخواهد کرد.
- تا وقتی اداره امور بدست مهندسین و پزشکان باشد و علوم انسانی ناکارآمد و مزاحم شناخته شود، علوم انسانی اثرگذار نخواهد بود.
- و تا درمانی برای دردهای جامعه از علوم انسانی طلب نشود، علوم انسانی اثرکذار نخواهد بود.
- تا وقتی غلبه نفاق و ریاکاری باعث می شود دانش آموخته علوم انسانی لباس مطلوب سیاسیون را بر تن کند، و در جهت خوشایند آنان سخن بگوید، علوم انسانی اثرگذار نخواهد بود.

- تا وقتی این دور و تسلسل وجود دارد که مردم گرفتار امور معیشتی خود باشند و مدیرانی فاقد صلاحیت ناداری و نادانی را برای آنان بخواهند، علم انسانی رشد نخواهد کرد و اثرگذار نخواهد بود.

- تا وقتی یک فوتبالیست و بازیگر سینما و تلویزیون یا پیش نماز یک مسجد و یک مداح و نوحه خوان و یک شاعر و از این قبیل ... فرصت بیشتری برای اظهار وجود در رسانه ملی می یابند و از سر درد و بیخوابی و تولد و ازدواج و مرگ و میرشان ملت باید خبردار شوند و یا عزادار شوند، و انواع و اقسام تسلیتها صادر می شود و نکوداشت و گرامیداشت و ... برگزار می شود و البته با هزینه بیت المال... ولی بزرگترین اساتید علوم انسانی که یقینا هر کدام سرمایه عظیمی از دانش و تجربه اند و اگر گوش شنوایی برای حرفهایشان باشد و البته تحمل و مدارای نقادی هایشان وجود داشته باشد، راهگشا خواهند بود، میمیرند، دریغ از یک خبر و تسلیت رادیویی و ... علوم انسانی اثرگذار نخواهد بود.

و یقین داشته باشید پایداری پیشرفت در سایر رشته های علمی منوط به گسترش علوم انسانی است و آن چیزی که نقطه قوت انقلاب اسلامی بود همه در علوم انسانی بود و نه مهندسی و پزشکی و ...

نکته آخر اینکه آقای دکتر قاضی نوری درد آشنای عزیز به عنوان یک دانش آموخته علوم انسانی -که از نزدیک نیز می شناسمتان و ارادت دارم - از شما استاد رشته صنایع ممنونیم که برای همسایه خود نگرانید ولی بهتر است درد علوم انسانی را از علوم انسانی بخواهند...

چرا هر روز اخلاق در حال عقبگرد هستیم؟
چرا مسائل اجتماعی ما و آسیبهای رو به بحرانی شدن به پیش می روند؟
چرا فساد روز به روز دامن جامعه ما را بیشتر از قبل فرا میگیرد؟
چرا هزینه های اجتماعی مدیریت نابخرد جامعه رو به فزونی است؟
.... (1478167) (alef-13)
 
ف
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۱:۲۹:۱۱
به نظرم این مقاله نیاز به استدلال‌ها و شواهد قوی تری داره.
مثلا بر اساس چه شواهد یا منطقی سبک یادگیری توی علوم انسانی و تجربی رو مجزا کردید؟ و بعد هم توی قسمت بعد اون رو مبنای استدلال قرار دادید؟

نکته بعدی اینکه کی گفته توی علوم تجربی توی یک رشته اختلاف نظر وجود نداره؟! مثلا الان همه دانشمندا به تکامل معتقدن؟ نه! (1478218) (alef-10)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۱۸:۰۱:۲۷
عليرغم ادعاي نويسنده معيارهاي مهندسي براي توسعه علم بر اين مقاله حاكم است. به نظر بنده مشكلاتي كه در اول مقاله تومارشان در هم پيچيده شده بسيار مهم تر از همه ي محتواي مقاله است. اين مقاله هم دقيقا با معيار هاي مهندسي مسئله اش بهره گيري سريع از علوم انساني است. مگر بنده كه دانشجوي علوم انساني هستم درباره ي مسائل فني صحبت مي كنم كه برعكسش اينقدر راحت است؟
ما مي توانيم به راحتي تعداد مقالات ISI علوم انساني را در مدت كوتاهي افزايش دهيم. اما واقعيت اين است كه تعداد مقالات هيچ ربطي به نظريه پردازي و ... ندارد و حداكثر مرتبط با كيفيت آموزش عالي است.
به جاي اين كارها به اين فكر كنيد كه طي ١٠٠ سال گذشته ما از دانشكده هاي علوم انساني مان چه خواسته ايم؟ به جز اين كه كارگزار حاكميت باشند؟ و اينكه براي كم كردن شر اين مزاحم تلاش كنيم؟
ما يك خواهشي داريم، دوستان فقط دست از سر علوم انساني بردارند...ان شاء الله در فضاي مناسب كسب و كار جوانان مجبور به تحصيل اجباري در رشته هاي علوم انساني نشوند و به تدريج ورودي هاي دانشكده هاي علوم انساني بهتر شوند. و ان شاالله دست رانت خواران و شياداني كه در غياب صاحبان واقعي اين عرصه( كه هرجا هستند سلامت باشند) با تملق و كارشكني توامان رشد كرده اند و تحمل هيچ فرزانه اي را ندارند، به مدد استقلال دانشگاه، از گردن علوم انساني برداشته شود...
نيازي نيست كه كسي براي ديگران تصميم بگيرد كه چگونه فكر كنند و موفق شوند! (1478599) (alef-13)
 
پ.ر.
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۲۲:۰۰:۱۰
از این که کسی را ناراحت کردم عذر می خواهم. ولی با شناختی که از استاد دارم ایشان این مطلب را برای شنیدن نظرات دیگران مطرح کرده اند. وگرنه نیازی به طرح آن در یک سایت به قول شما خبری نداشتند و به راحتی می توانستند نظرات خود را به گوش تصمیم گیران برسانند.
این مطلب مسلما مخاطبان خاصی دارد وگرنه برای فهم عامه که لازم نیست از سبک یادگیری STI و DUI صحبت شود و یا برای ارائه دلالت های سیاستی از جدول مقایسه ای بلند بالا در خصوص ویژگی های علم تجربی و انسانی استفاده شود.
راه رسیدن به تعالی در علم، نقدپذیری و بحث است.
مطمئنم خود استاد کاملا نقدپذیر هستند و از هر نظری با هر زبانی، علمی یا عامی، استقبال می کنند. (1478816) (alef-10)
 
علی
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۲۲:۰۲:۰۴
مهمترین مشکل در گسترش علم در ایران این است که در دنیای پیشرفته ملت زندگی اشان را می کنند. در روند زندگی مشکلاتی بوجود می آید، بعد برای رفع این مشکلات تعدادی به شناخت مشکلات و چگونگی رفع آن روی می اورند و بدینوسیله مرزهای علم گسترش می یابد.

در ایران ما مشکلاتمان را با تجارب قبلی و بخصوص ریش سفیدی در مسایل اجتماعی می خواهیم حل کنیم. بعد چون در دیگر کشورها دانشگاه بوده ما هم دانشگاه ساختیم (بدون توجه به نیاز آن) بعد چون این دانشگاهها بایستی خروجی ای داشته باشند به آنها دستور داده می شود تا تحقیقاتی هم داشته باشند. و بدینوسیله چیزی گسترش پیدا نمی کند. (1478819) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۷ ۲۳:۴۰:۴۴
با سلام
من با مطالعه این مطلب و کامنت های درج شده دوستان می خواهم موضوع را از منظری دیگر مورد توجه قرار دهم. ببینید دو نفر در رابطه با این مرزبندی مطالبی عنوان نموده و نقدی را وارد نموده اند. اینکه لحن یک نفر کمی تند است و به شکلی عنوان شده که می شود به شکلهای مختلف تفسیر شود، قبول؛ اما نکته قابل تامل پاسخ هایی است که در رابطه با این کامنت ها مطرح شده است. یکی از شاخص های اصلی توسعه یافتگی، ظرفیت نقدپذیری جامعه، به ویژه جامعه علمی است که دوستی که دانشجوی دکتری جامعه شناسی هستند بهتر می توانند نظر بدهند چون تخصص من نیست. نحوه پاسخ به این دو کامنت حکایت از ظرفیت پایین نقد پذیری جامعه علمی دارد. جالب است که در هر دو کامنت، نقد وارده به مرزبندی صورت گرفته است و به نظر من یا توجه به مطالعات مرتبطی که در اسپرو داشته ام این نقد کاملا وارد است. اما نقد اول به داشتن دل پر و عصبانیت و این جور چیزا ربط داده اند. من یه سوال دارم: اگر شما به جای یه کلمه، کلمه ای دیگر استفاده کنید که تفاوت بسیار زیادی هم با هم دارند، آیا این غلط املایی است؟ اگر ایشان به عنوان مثال INTRECTING نوشته بودند، بله غلط املایی بود اما اینکه شما کلا یه کلمه دیگه با معنایی کاملا متفاوت بنویسید غلط املایی محسوب نمی شود یلکه محتوایی است. آنجایی که اشاره کرده اند که دانشجویانتان خلاف به عرض رسانیده اند من نمی دانم منظور ایشان چیست. اگر منظور این است که مطالب از طریق دانشجو به استاد منتقل شده است هیچ اشکالی ندارد. دوران استاد شاگردی به شکلی که قبلا رایج بود گذشته است و امروزه شرایط متفاوت است ضمن اینکه خیلی از خروجی های دانشجویان نتیجه راهنمایی مناسب اساتید است و قرار نیست اساتید همه چیز دان باشند. دوستی در رابطه با این کامنت گفته اند که چه ربطی به حقوق مالکیت فکری دارد؟ ذکر منابع برای مطالب مورد استفاده برای این دو رویکرد که نظریه پردازان و منابع مرتبط آنها کاملا مشخص است، اولین و مهم ترین سطح رعایت حقوق مالکیت فکری است و در کشوری مثل ایران که این مهم غالبا رعایت نمی شود، بسیار مهم و قابل توجه است و این اشاره ایشان درست است، زیرا منابع ذکر نشده است و این یعنی عدم رعایت حقوق مالکیت فکری. به نگارنده دو کامنت (آقای رضا) توصیه می شود مطالب خود را شفاف تر بیان نمایند تا تفسیرهای چندگانه مانع توجه به اصل مطلب نشود. نفر دوم را به اینکه می خواهد اطلاعات و اشراف خود را به رخ بکشد متهم نموده ایم که به نظر می رسد پاسخ به این کامنت توسط نگارنده مقاله صورت گرفته است و عنوان شده که اینجا فقط یک سایت اطلاع رسانی است و ... اما به نظر شما غیر از کسانی که در این حوزه یا حوزه های متربط فعال هستند، چند نفر به خود زحمت مطالعه این متن را می دهد؟ مردم عادی که غالبا به دنبال نرخ ارز و طلا و خودرو و مواردی از این دست هستند و تمایل و تخصصی برای مطالعه این مقاله ها ندارند. پس قاعدتا جامعه مخاطب ما، جامعه علمی کشور هستند پس آوردن مطالب نیازمند دقت بیشتری است. از جامعه علمی انتظار می رود که ظرفیت نقدپذیری بیشتری داشته باشند نکته ای که آقای دکتر پایا نیز در بارها اشاره کرده و مقاله ای هم در فصلنامه سیاست علم و فناوری دارند در رابطه با همکاری های بین رشته ای و غیره و آنجا هم اشاره می کنند که یکی از موانع همکاری، همین نگاه و مشکلات مرتبط در جامعه علمی ایران است. (1478893) (alef-10)
 
افشاری
۱۳۹۲-۰۴-۰۸ ۱۴:۴۱:۱۴
سلام خدمت استاد گرامی
تا حدود زیادی با مباحث حضرتعالی موافقم اما ایراداتی نیز بر آن وارد است. بنده هم با شما موافقم که شاید نتوان مرزبندی میان سبک های نوآوری به کار رفته (با این وضوح) یافت.
1- در مورد نقد و فضای نقد پذیری: نقد پذیری در مقابل نقد انجام می گیرد نه تخریب. حضرتعالی قضاوت نمایید که لحن نوشته های دوستمان آقای رضا، به کدام شباهت بیشتری دارد؟ البته که ادعای بنده آن نیست که فضای نقد پذیری علمی ما کامل و بی عیب است لکن گام اول در ایجاد فضای نقد، رعایت اخلاق از سوی ناقد است!
2- در خصوص مالکیت فکری که حضرتعالی اشاره فرموده بودید: به نظر باید تفاوتی میان مجلات علمی و غیر علمی باشد. بنده حد اقل در مشاهدات خود در میان خبرگزاری ها، ندیده ام کسی به مانند مقالات علمی، تک تک مراجع خود را بیاورد. ضمن آن که، نویسنده مقاله حاضر نیز ادعایی نکرده است که همه ی موارد ذکر شده در اینجا حاصل جوشش تفکرات ایشان بوده است. لذا، به نظر نمی رسد حق مالکیت فکری از کسی تضییع شده باشد.
در پایان امید است که هم چنان دوستانی چون استاد قاضی نوری به نوشتن خود در این زمینه ها ادامه دهند و ناقدانی چون شما نیز نقدهای خود را بیان کنند تا ما دانشجویان و برخی سیاستگذاران، در این میانه توشه ای بر بندیم برای ادامه راه. (1479836) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۹ ۱۰:۳۴:۴۸
نکته مهمی که در این مقاله به آن اشاره شده این است که باید به تفاوتهای رشته های علمی توجه داشت که نکته مهمی است. البته از نظر من تفکیکی که در جدول آمده است چندان دقیق نیست و برخی از ویژگیهایی که برای علوم تجربی بیان شده است در واقع کاستیهایی است که متاسفانه در کار عده ای از متخصصان آن رشته ها مشاهده می شود. من فکر می کنم که خیلی از ویژگیهایی که برای علوم انسانی بیان شده برای علوم تجربی نیز لازم است اما سطحی نگری و توجه بیش از حد به زود بازدهی موجب شده که برخی از این ویژگیها در علوم تجربی مغفول بمانند. نکته بعدی که جفای آشکاری به علم است اصرار بر این است که علوم تجربی به شکل شناخته شده آکادمیکش شامل علم، تکنولوژی و نوآوری است که چنین نیست. تکنولوژی و نوآوری باید در خارج از حیطه آکادمیک تعریف شود چون به عوامل و شرایط محیطی وابسته است. (1481503) (alef-13)
 
۱۳۹۲-۰۴-۰۹ ۱۲:۳۵:۵۴
برخی از ویژگیهایی که برای علوم انسانی برشمرده اید شامل علوم تجربی نیز می شود. در علوم تجربی نیز به تعامل بین انسانها چه در داخل و چه در خارج نیاز است. ارزیابی کیفی از درجه اهمیت زیادی برخوردار است و برخی از تحقیقات نیازمند بازه زمانی طولانی تری هستند و موارد مشابه که در مقاله فوق به آنها اشاره شده است.
در این نکته کلی با نویسنده موافقم که نگاه مهندسی به تمام علوم باعث شده که بحث تکنولوژی و نوآوری را با علم مخلوط کرده و از آن بدتر این که آن را به تمام شاخه ها و گرایشها تسری داده اند. مثلا من نمی دانم علوم ریاضی را چگونه می توان در تمام گرایشهایش به تکنولوژی روز که منجر به نوآوری هم بشود ربط داد؟ یا شاخه نجوم در فیزیک را چگونه می توان کاربردی نگریست و به تکنولوژی منجر کرد؟ (1481719) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.