کد مطلب: 189672
گفتمان مدیریت فرهنگی ریاست جمهوری آینده
بخش تعاملی الف - دکتر احمدرضا قاسمی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۵:۵۸
در تنظیم برنامههای توسعهای همواره دو دیدگاه اصلی دارایی مبنا و نیاز مبنا محور توسعه قرار میگیرد. تفاوت اصلی این دو نگرش در نگاه به منبع و عامل موجد توسعه پیشرفت در جوامع محسوب میشود. داراییهای هر ملت را میتوان متناظر بر معادن، ذخایر زیرزمینی، تنوع و حجم زیرساختهای داراییهای مالی به عنوان داراییهای فیزیکی دانست. در مقابل میزان خلق ایده، اختراعات، ساختار روابط و تعاملات و یا حتی فرهنگ به عنوان داراییهای غیر فیزیکی دانست. وجه تمیز این دو طیف دارایی در قابلیت بازتولید منابع غیر فیزیکی در اثر استفاده بیش از پیش است. فرهنگ به منزله یکی از ذخایر و داراییهای ارزشمند جوامع محسوب میشود که حاصل تجمیع تجارب تاریخی ملتها است و در ناخودآگاه تاریخی اقوام نقش میبندد. فرهنگ عاملی مشترک میان اقشار جامعه محسوب میشود. مراد از اشتراک سهیم بودن هر یک از دیدگاهها و نحلههای فکری در زایش این مفهوم است. بنابراین آنچه که منجر به عدم درک صحیح برنامهریزان مدیریتی کشور میگردد، عدم درک صحیح ایشان از مقوله فرهنگ و مدیریت فرهنگی است.
با گذاری بر دوران ریاست جمهوری دولتهای آقایان خاتمی و احمدی نژاد سه گفتمان و راهبرد مدیریت فرهنگی تحت عناوین "گفتگوی تمدنها"، "مهندسی فرهنگی" و "ایران فرهنگی" از سوی دولتها و نهادهای سیاستگذار در این عرصه ارایه شدهاست که از آنها میتوان به عنوان گفتمان غالب یاد نمود. در حالی که گفتگوی تمدنها در زمان دولت اصلاحات برای پیریزی ارتباطی جامع و اثربخش میان ایران و دیگر تمدنهای کهن دنیا مطرح گردید؛ مفهوم مهندسی فرهنگی سعی در باز تعریف ارزشها و ترسیم ارزشهای مطلوب منطبق با الگوی چشمانداز ۱۴۰۴ مبتنی بر نگاهی بومی بر اولویتهای فرهنگی طراحی شدهاست. سرانجام مفهوم ایران فرهنگی ابزاری برای توسعه روابط خارجی مبتنی بر توسعه روابط با کشورهای بوده که در قلمرو فرهنگی ایران کهن قرار داشتهاند. این کشورها عمدتاً مشتمل بر کشورهای همجوار ایران امروز محسوب میشوند.
یکی از اصول اساسی در تدوین برنامههای راهبردی ایجاد همگرایی میان اهداف و برنامهها از سطوح کلان به خرد میباشد. به زعم نگارنده یکی از عوامل عدم توفیق کشور در عرصه مدیریت فرهنگی را در عدم همگرایی گفتمانهای مدیریت فرهنگی طی دهه اخیر میتوان دانست. آنچه که مسلم است الگوهای مدیریت راهبردی تعریف و تدوین گردیده هر یک به تبیین مقوله پیچیده فرهنگ مبتنی بر دیدگاههای جناحی خود بودهاند.
شایان ذکر است هر یک از نظریههای ارایه شده در عرصه فرهنگی مبتنی بر رویکردهای ارزششناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی به پدیده مدیریت فرهنگی هستند و مشکل عدم همگرایی در تدوین نظام جامع اعتلاء فرهنگی در زوایه دار شدن دیدگاههای مدیریتی در رویکردهای فوق است. به هر جهت به نظر میرسد کلید راهگشای برون رفت دولت آتی در تدوین راهبرد مدیریت فرهنگی صحیح میباشد. با پیادهسازی و اجرای صحیح گفتگوی تمدنها بخش قابل توجهی از اصطکاک و تعارضهای میان فرهنگی به عنوان مقدمه بهبود روابط سیاسی ترمیم میشود. با توسعه ایران فرهنگی همسایگان ایران به عنوان پدافند غیر عامل و سپری در مقابل تهدیدهای نظامی و اقتصادی عمل میکنند. همچنین مهندسی فرهنگی میتوانند به نهادینهسازی فرهنگ مطلوب جامعه ایرانی کمک شایانی را دولتمردان بنماید.
شاید نهادی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان دستگاه متولی راهبری و مدیریت جریانهای مدیریت فرهنگی کشور در بازآرایی افکار، ترکیب تیمهای سیاستگذار و تغییر زاویه نگاه از رویکردی تکمنظری به رویکردی چند ساحتی به مدیریت فرهنگی، قابلیت پیاده سازی این سه راهبرد و ابتکار مدیریتی را عملیاتی نماید.
بنابراین مهمترین چالش رئیس جمهور آتی به عنوان رئیس آینده شواری عالی انقلاب فرهنگی در یافتن زبان مشترک میان سه استعاره مدیریت فرهنگی و همگرا نمودن آنها با یکدیگر است.
کلمات کلیدی : دکتر احمدرضا قاسمی