توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 29181
ناگفته های 18 تیر از زبان دکتر زاکانی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۹ تير ۱۳۸۷ ساعت ۱۶:۱۱
گفتگویی از کامران نجف زادهبه گزارش "جهان" واکاوی گوشه ای از ناگفته های 18 تیر در مصاحبه کامران نجف زاده با علیرضا زاکانی(مسئول وقت سازمان بسیج دانشجویی کشور)منتشر شده در روزنامه کیهان در تاریخ 17/4/1382 به مناسبت سالگرد 18 تیر ماه سال 78 و رخدادهای سال 82 در ادامه آمده است:* يك بيوگرافي مختصر بفرماييد تا وارد مصاحبه شويم...- عليرضا زاكاني هستم ، متولد تهران ، نوجواني ام در تب و تاب وقوع انقلاب گذشت و بعد از انقلاب هم توفيق داشتم فعاليت هاي بسيج را در مسجد و از همان ماه هاي اوليه جنگ در جبهه همرامي كنم.* بعد در كدام عمليات موهبت جانبازي نصيبتان شد؟- در 6 عمليات تركش خوردم. فقط تركش هم نبود ، تير، تركش و شيميايي بود! اما از كار افتادگي دستم سال 62 بود در عمليات خيبر.* در جبهه بيشتر كجا مشغول بويد؟- اكثرا يا در تخريب بوديم و يا در اطلاعات عمليات* كي فرصت كرديد درس بخوانيد؟!- بعد از جنگ دانشگاه قبول شدم . سال 68 بود كه وارد دانشگاه علوم پزشكي تهران شدم. سال 76 هم فارغ التحصيل شدم و همان سال تخصص قبول شدم.* خاطره اي از سال هاي تحصيلي...- سال 63 در بيمارستان و و قتي مجروح بودم خواندم و خواندم تا ديپلم گرفتم.* تخصص شما در پزشكي در چه زمينه اي است؟!-دانشجوي رشته پزشكي هسته اي هستم.* آقاي دكتر! ما مي خواهيم وارد بحث 18 تير سال 78 شويم. از اينجا به بعد شما حوادث آن سال را روايت كنيد و اينكه آيا اصلا حوادث آن سال يك كار برنامه ريزي شده بود و يا يك واقعه عادي كه دامنه دار شد؟- به اعتقاد بنده پاسخ اين سوال هم بله است و هم خير. به عنوان كسي كه در زواياي مختلف اين مسئله درگير بودم برنامه ريزي اوليه وجود داشت و براي اين حرفم دليل هم دارم.* استدلال شما براي هدفمند بودن آغاز واقعه چيست؟- اين واقعه حلقه اي از زنجيره فشار از پايين و چانه زني از بالاست و از زاويه ديگر فتح خاكريزي ديگر و اينجا بناست اتفاقي دردناك بنام دوستداران نظام و زمينه اتهامي بزرگ عليه آنها فراهم گردد. لذا اگر دقت كنيم مثلا روزنامه جهان اسلام به تاريخ 5 خرداد 78 در ستون شنيده هايش مطلبي را به نقل از من چاپ كرده بود با اين مضمون كه به زودي دفتر تحكيم راهپيمايي را عليه نظام راه اندازي مي كند. آنها اين اتهام را ازقول من به دفتر تحكيم منتسب كردند. اتهامي كه تعارض با امنيت ملي كشور داشت. بنده روزجمعه مطلب را تكذيب كردم و شنبه تكذيبيه اش درج شد و يك معذرت خواهي از سوي مسوولان آن روزنامه برايم ارسال شد اما مجموعه اي كه متهم اصلي اين صحنه بود هيچ وقت تكذيب نكرد براي خود ما جاي تامل بسيار داشت كه ما تكذيب كرديم ولي تحكيم تكذيب نكرد و اتفاقا همان خبر در 18 تير اتفاق افتاد و تحكيمي ها ميدان دار اوليه قضيه بودند.* خاستگاههاي 18 تير ماه اگر از منظري آسيب شناسانه بنگريم به چند دسته مي شود تقسيم كرد؟يك سري احزابي بعنوان قوه عاقله يا مدعي قوه عاقله بودند، توليد فكر مي كردند. مطبوعات توزيع فكر را برعهده داشتند دانشجو هم به عنوان عامل اجرايي از نظر آنان بايد براي اين عناصردرخط مقدم عمل مي كرد. بهانه 18 تير ماه در حقيقت بسته شدن يك عامل توزيع كننده آن تفكر خاص بود... بله ، در كوي دانشگاه حلقه توزيع كننده مورد توجه قرار گرفت. بنابر شكايت وزارت اطلاعات روزنامه سلام توقيف شد .بالطبع احزاب ساكت ننشستند و اين توقع بود كه بخش هايي از عوامل خودشان را به صحنه بياورند و اين امكان را براي خودشان مهيا كردند.* به نظر شما همان احزاب ابعاد و دانه هاي حادثه را در نظر گرفته بودند يا مي توانستند پيش بيني كنند كه چه خواهد شد؟!- ابعادش را درنظر نگرفته بودند. روز پانزدهم سلام تيتر اول خودش را زد و اعلام كرد كه اصلاح قانون مطبوعات طرحي است كه سعيد امامي آن را پيشنهاد كرده است بعد وزارت اطلاعات شكايت كرد و در واقع روزنامه سلام به واسطه حكم معلق از سال 72 توقيف شد. البته معلوم شد كه اصل خبر روزنامه سلام و انتصاب قانون فوق به سعيد امامي دروغ بوده است.همان موقع مطبوعات وقت، مطلبي را بيان كردند كه يك اتفاق قريب الوقوع در پيش است. روزنامه نشاط چهارشنبه و پنجشنبه وقوع اين اتفاق را خبر داد و نوشت: (كساني كه اين حكم را دادند انتظار عواقب آن را هم داشته باشند.) نكته ديگري هم هست و آن اينكه همانجا اين روزنامه اعلام كرد امثال حجت الاسلام والمسلمین مجيد انصاري حاضر نشده اند مطلب سعيد امامي را درمجلس قرائت كنند اما آقای موسوي خوئيني ها با اين كار ريسك بزرگي كرده و در حالي بود كه مطبوعاتي مثل صبح امروز نیز در اين زمينه جنگ رواني را دنبال مي كردند ، صبح امروز نوشت: هزينه هاي اين حركت ، هزينه هاي سنگيني خواهد بود يا در جاي ديگري اين روزنامه روز هفدهم نوشت كه نبايد انتظار داشت كه قواعد دموكراسي با شرايط فعلي رعايت گردد.* حالا اگر شما بخواهيد از بعضي افراد بعنوان عاملين آغاز غائله نام ببريد مشخصاً دست روي چه كسي مي گذاريد؟!- اول يكسري اعلاميه هايي جهت شروع كار در كوي پخش شد و عامل نصب و پخش آنها هم معلومه و متاسفانه ايشان الان در دبيرخانه كميسيون ماده 10 احزاب به عنوان كارشناس مشغول است. او يكي از عوامل ظاهري شروع كننده 18 تير است و از عوامل فعال اعتراضي بود. محيط كوي دانشگاه شرايط خاصي دارد و در 18 تير ماه ، در حقيقت دانشجويان ايام محصول گيري از دوره تحصيل را مي گذراندند از آنجایی که من مدتي با خانواده ام در شهرستان زندگی می کردیم واین با دوره دانشجويي ما هم زمان شد. من ماهها در اين خوابگاه زندگي كرده ام وشرايط آن را درك مي كنم.وقتي اين آقا آنجا شروع كرد به نصب اعلاميه در ابتدا به كارش اعتراض شد اما ايشان توجهي نكرد و بعد از ساعت 5/10 شروع كردند به يار گيري و بعد از يكساعت و نيم تلاش صد نفر را جمع كردند تا از كوي بيرون بيايند و آمدند اما نيروي انتظامي با مراجعه اي كه به اين افراد داشت با صحبت آنها را به داخل كوي برگرداند ، همان 30-20 نفري كه معلوم بود سازماندهي شده اند پافشاري داشتند كه از كوي خارج شوند و بعد شرايط رفت به سمتي كه فضاي التهاب مهيا شد و آن اتفاق افتاد. چند نكته جالب اينجاست ، يكي اينكه يكي از اعضاي شوراي مركزي دفتر تحكيم آن شب ساعت 5/12 قطعنامه اي را در جمع معترضين خواند كه در آن آمده بود: ما تلافي تعطيلي سلام را در مجلس ششم خواهيم كرد و همانجا قرار شد بچه ها به داخل برگردند اما آقاي دكتر داود سليماني هم ساعت حدود يك شب آمد. درخواست وي اين بود كه بچه ها به داخل كوي بيايند اما بيان عجيبي داشت. او مي گفت ما با شما موافقيم به داخل برگرديد، ما كه نشستيم مي خوريم واي بحال شما. البته چيز عجيبتر اين بود كه ايشان در قضيه تعطيلي روزنامه توس كه اتفاقا تجمعي شبانه در داخل كوي اتفاق افتاد که همين آقاي ف- ش هم يكي از فعالين آن بود آقاي سليماني معاونت دانشجويي وقت دانشگاه تهران بجاي آرامش كوي ، اطلاعيه داد و از آنها رسما حمايت كرد. بعد از اين كم كم نيروي انتظامي شروع كرد به هدايت دانشجويان به داخل كوي كه در همين زمان يكي از افراد نيروي انتظامي به دست دانشجويان گرفتار شد كه با پا درمياني آقاي كوهي(مسوول كوي) آزاد شد اما كم كم شرايط به سمتي رفت كه التهاب افزايش يافت و به تخريب ماشين ها و مهد كودك روبروي كوي و آرايشگاه و... رسيد.اين خروج غير قانوني كه حركت كاملا برنامه ريزي شده كوچكي بود ، توسعه پيدا كرد و جنبه هاي غير قانوني ديگري گرفت و كار را به جايي رساندند كه آن اتفاق افتاد و در ساعت 13/4 صبح نيروي انتظامي وارد كوي دانشگاه شد. آن حركت غير قانوني و خروج غيرقانوني از كوي اين روند غير عقلاني را هم بدنبال داشت و شرايط را برد به سمتي كه تعرض به خوابگاه شروع شد ولی مسببان اصلي صحنه را ترك و فرار كردند و كساني كه در حال آسايش و استراحت بودند و يا از نمازجماعت صبح برگشته بودند ضرب و شتم شدند. همانجا 70-60 نفر از بچه هاي بسيج دانشجويي كه از نماز جماعت صبح برمي گشتند مضروب شدند حتي دستشان شكست. بعد سه نفر از اعضاي نيروي انتظامي كه به دست معترضين افتادند و زمينه جوري مهيا شد كه موج دوم حركت هم شكل بگيرد (30/6صبح) و ما اينجا با تاسف ديديم كه يك حركت گسترده اي صورت گرفت و به غير از نيروهاي نيروي انتظامي بخشي هم بودند كه خودسرانه وارد شدند و دايره آسيب گسترش يافت.در حقيقت بهانه ورود مجدد به كوي همين دستگيري وبه نوعي اسارت اين سه نفر بود. لذا باز يك حركت غيرقانوني ديگر سبب ورود نيروهاي ديگري شد.روز بعد ساعت 9 صبح كم كم يك تجمع و راهپيمايي از داخل كوي پزشكي وبعد خروج از كوي پزشكي به سمت خيابان كارگر شمالي را شاهد بوديم كه محور اين حركت انجمن اسلامي دانشگاه تهران بود و عناصر شاخص آن هم در ميان معترضين حضور داشتند.* اما ساعت 11 صبح همانروز يك تخريب مجدد هم در كوي صورت گرفت كه اينجا ديگر عوامل خود سر و انتظامي و نظامي حضور نداشتند ، اين حركت كار چه كساني بود؟!- اين ديگر مربوط به خود خوابگاهي بود يا دانشجويان يا كساني كه به حمايت از آنها وارد کوی شده بودند ، اين تخريب هاي جديد بخصوص در ساختمان شماره 21و 22 به چشم مي خورد.* گويا شما روز اول واقعه تهران نبوديد ، وقتي رسيديد چه حالي بهتان دست داد؟!- غروب روز جمعه از آبادان كه برگشتم يكسره رفتم كوي. ديدم يكسري نقاب بسته اند و خيابان را مسدود كرده اند. رفتم داخل كوي. وضع بسيار بدي بود بغض گلويم را مي فشرد آمدم بيرون ، همين طور چشم مي انداختم بين بچه ها كه شايد يكي را آشنا پيدا كنم و مانع از گسترش اين ماجرا شوم. آنجا وزراي آموزش عالي و بهداشت در مسجد كوي بودند. روساي دانشگاههاي تهران و علوم پزشكي و بهرحال وضع بسيار نامناسبي بود. ديگر فضا ، فضاي عقلاني نبود. كوكتل مولوتوف بود و سنگ وآجر هرچه گيرشان مي آمد پرتاب مي كردند. بايد اين غائله ختم مي شد. رفتم بين جمعيت و نيروي انتظامي ايستادم.همان موقع بود كه شاهد صداي تيراندازي بودم كه بعدا فهميدم شخصي به نام عزت ابراهيم نژاد در آنجا كشته شده است. از بالاي ساختمان كوي كوكتل مولوتوف پرتاب مي كردند. درگيري ها خيلي جدي بود.* بعد چه كرديد؟!آمديم دوباره از در غربي كوي وارد شويم ديديم 16-17 نفر آنجا با نقاب ايستاده اند و نمي گذارند كسي وارد شود. مانع شدند صحبت كردم . ارتباطي سريع برقرار شد. اول نمي گذاشتند برويم داخل. بعد كمي صحبت كرديم. كار بجايي رسيد كه خجالت مي كشيدند بگويند برويد داخل. يكي شان حتي گفت كه گلويش درد مي كند معاينه اش كردم برايش دارو تجويز كردم. بالاخره رفتيم داخل.* آنجا چه خبر بود؟ همان داخل كوي را مي گويم...البته ما سريعا به ميان معترضين آمديم صحنه هاي عجيبي مي ديدم. آقای شمس الواعظين بود ، آقای تاج زاده بود. داشتند با معترضين صحبت مي كردند ، يكي از همانها داد زد كه ما دانشجو نيستيم اما به حمايت از آنها اينجا آمده ايم.- 5/3-4 صبح بود كه فضا مناسب تر شد. فرداي آن روز انجمن اسلامي در دانشگاه تهران تجمعي گذاشت كه غير قانوني بود. مطالباتي مطرح شد و جالب بود كه آقاي علي افشاري درخواست مي كرد كه شهدا را به ما تحويل دهند تا برايشان مراسم بگيريم. يادم هست مجري برنامه لباس سياه پوشيده بود و براي شهدا زاري مي كرد. همانجا از تريبون استعفاي رئيس وقت دانشگاه تهران و آقاي دكتر معين قرائت شد. آقاي ابوترابي هم آمد صحبت كند كه تعرض كردند و نگذاشتند صحبت ايشان تمام شود.* شما هم از طرف بسيج دانشچويي موضع خاصي گرفتيد؟- بله ، موضع ما معلوم بود. هم خروج غيرقانوني از کوی و هم ورود غير عقلاني به کوی دانشگاه را نادرست مي دانستيم.* خاطرتان هست كه مي گفتند چند نفر كشته شده اند؟ در بعضي از اطلاعيه ها به اصل كشته شدن بدون ذكر تعداد بسنده شده بود ولي بعضي انجمن اسلامي ها پنج كشته را ذكر مي كردند.- جالب اين بود كه اطلاعيه انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران از بيت رهبري خواسته بود كه دخالت كنند در صورتيكه اصلا كشته اي در كار نبود ، تعداد شهدا را مجمع صنفي دانشكده حقوق 13 نفر اعلام كرده بودند و اسامي را هم نوشته بودند و با پارچه سياه تزئين كرده بودند. در تريبون هاي احساسي كه انجمن اسلامي بر پا مي كرد يكبار مثلا يك از نزديكان يك منافق كه ظاهرا سال 61-60 اعدام شده بود رفت پشت تريبون و خواستار احقاق خون منافقين شد. در ادامه همین تجمع در شنبه ظهر روبروی دانشگاه تهران خانمي را به زور چادر از سرش كشند و از سوي ديگر موتورسواري كه بر اي امتحان دادن مي رفت را به خاطر ظاهر متدينش ، مي اندازند و كتك مي زنند و موتورش را هم آتش مي زنند.* در ادامه چه اتفاقي افتاد ... شنبه شب مجددا فضا در خيابان كارگر شمالي متشنج بود؟- هر كسي را كه ظاهر مذهبي داشت ، چه دانشجو بود و چه غير دانشجو دست و پايش را مي شكستند و بعد به مسجد كوي مي بردند و به قول خودشان اسير مي كردند. تا هشت نفر يادم است. حالا اين وسط 200-300 تا موتور سوار هم آمده بودند چهارراه جلال آل احمد كه ما دوباره با استدلال، خواهش و التماس آنها را راهي كرديم رفتند...* براي شما هم اتفاق خاصي افتاد؟!- ناگهان ديدم 10-15 نفر ميله هاي آهني در دست دارند از خیابان کارگر مي آيند پائين. سلام كردم. جواب ندادند انگار ظاهرم باب پسند آنها نبود. گفتم من پزشكم و كارت دانشجويي ام را هم نشان دادم ، سردسته آنها به من گفت كاري به دانشجو بودنت ندارم با ما هستي يا با آنها. خلاصه از يك طرف اينها را آرام مي كرديم و از طرفي موتورسوارها را سه ساعت همين طور گذشت. خاطرم هست پيرمردي كه از آنجا مي گذشت گفت: شما امشب فرشته نجاتيد كه نمي گذاريد اين ها با هم درگير شوند. سردسته نقابداران وقتي ديد كه بنده ايستادم و صحبت مي كنم گفت داداشمان را ببريد بالا فهميدم مي خواهند بنده را نيز بزنند و به مسجد كوي ببرند.* موتوري ها رفتند؟!- موتوري ها رفتند به جز 5-4 نفرشان رو كردم به سردسته آنهايي كه نقاب داشتند و ميله به دست گفتم بروم اين چند تا موتور را هم رد كنم بعد بيايم خدمت شما. گفت با اين محاسنت جرات داري برگردي؟ گفتم بر مي گردم. موتوري ها را رد كردم و آمدم طرف اينها. كنارشان نشستم كنار تقاطع جلال آل احمد ولي يكي شان با ميله يك متر و نيمي كه داشت ، مرا كه ديد آمد طرفم. اشهدم را خواندم. گفتم زد وسط سرم يكهو نشست كنارم و پرسيد: اينجا كجاست؟! انگار به بنده اعتماد كرده بود ، گفت آقا من كارگرم. ما را از سمت رسالت سوار كردند از ساعت شش غروب تا حالا اينجا هستم ، الان مي خواهم برگردم را ه را بلد نيستم. باهاش صحبت كردم پرسيدم چرا اينجوري مي كني؟ گفتم ميله ات را بيانداز ، انداخت توي جوي ، آدرس دادم و رفت، ساعت 4 صبح بود.* پس حسابي آب گل آلود و ماهي بود كه...- بله يكسري آدم احساساتي هم بودند كه بچه هاي بسيج دانشجویی با آنها صحبت مي كردند تا كمي حركت هاي عقلاني انجام بدهند يكبار خاطرم هست روز يكشنبه صبح داخل كوي حتي آقای عبداله نوري آمد صحبت كند چند بار تا مي آمد بگويد(در يك اتفاق غير منتظره)...او را هو مي كردند ،بعد از دوبار هو شدن آخر مي خواست قهر كند نگذاشتند بعد سريع حرفش را زد و گفت اول ببينيد من چه مي گويم، مي گويم در يك اتفاق غير منتظره دوم خرداد پيروز شد.. و اما اينكه شما مي كوييد از آب گل آلود ماهي مي گرفتند مرا ياد حرف آقای دروديان از اعضاء دفتر تحکیم انداخت كه در آن وضعيت اعلام كرد كه نيروي انتظامي بايد منفك شود و زير نظر وزارت كشور باشد. آنها دنبال پياده كردن خواسته هاي خودشان بودند.* حرفي از حضراتي كه براي معترضين سخنراني مي كردند در ذهن شما مانده كه جاي نقل داشته باشد...- يادم هست عصر يكشنبه آقای سحابي آمده بود آنجا و مي گفت شما (دانشجويان) بياييد داخل و اين حركتها را بصورت دوره اي انجام دهيد.!* خود شما هم در اين ميان آسيب ديدديد؟!- 6 يا هفت بار به بنده تعرض كردند اما در همه موارد با آنها صحبت كردم و به لطف خدا مشكلي پيش نيامد البته بار آخر هم كه از بلندي پريدم و پاي راستم شكست و گچ گرفتم.* اين همه تجمع غير قانوني برگزار مي شد بسيج دانشجويي خواستار تجمع قانوني نبود؟- اتفاقا ما درخواست تجمع از وزارت كشور كرديم. ظهر روز دوشنبه زنگ زدند از وزارت كشور و آقاي حق شناس مدير كل سياسي وزارت كشور ضمن تشكر از ما گفت كه این اولين درخواست تجمع قانوني است كه در اين مدت به ما داده اند و غير از اين همه غير قانوني بوده است. گفت آقاي تاج زاده هم درخواست شما را ديده و خوشحال شده و مي خواهد شما را ببيند و صحبت كند ، نظر وزارت كشور اين است كه شما با تحكيم تجمع مشترك برگزار كنيد ، گفتم ما با دفتر تحكيم وحدت اختلاف نظر داريم آنها مي خواهند محيط ملتهب شود و امتياز بگيرند اما ما مي خواهيم عقلاني حركت كنيم. بعد بحث خودي و غير خودي را كردم كه گفت مرزبندي هاي جديدي را تعريف كن تا آدمهاي بيشتري وارد شوند. گفتم مثلا چه جور مرزبندي؟! گفت خشونت گرا وغیر آن و اضافه كرد: آن وقت حتي نهضت آزادي هم مي تواند با شما تجمع مشترک بگذارد. گفتم: تعجب مي كنم مدير كل سياسي وزارت كشور نمي داند اين كساني كه دارند آشوب مي كنند پرورش يافته نهضت آزادي اند. اما آنها مثل افعي در حاشيه نشسته اند.بعداز ظهر آن روز گفتند در خواست شده بيائيد دبیرخانه شوراي عالی امنيت كشور كه من با آن وضع پايم رفتم و ديديم نمايندگان تحكيم (آقایان افشاري و حجتي و احمدي) و يكي از جامعه اسلامي آنجا بود. آقاي مرداني هم با من بود وارد جلسه شديم ديديم وزرای كشور ،‌ آموزش عالي ، بهداشت و درمان و.... آنجا هستند. درخواستي كه وزير كشور از ما كرد همان درخواست آقای حق شناس بود كه مي گفت كه بيائيد و تجمع مشترك با دفتر تحكيم برگزار كنيد. گفتيم ما اصلاً نگاهمان با هم فرق دارد گفتند اگر به تفاهم رسيديد نظرتان را به ما اعلام كنيد. حال آقاي علي ربيعي جالب بود كه آنجا مدام به ما مي گفتند كه توصيه مي كنم اين کار را بكنيد. بعد رفتيم با بچه هاي تحكيم صحبت كرديم آنجا ديديم اينها از ابتدايي ترين مسائل و اطلاعات برخوردار نيستند يا خودشان را به ندانستن زده اند. حتي در جلسه اي كه در دبیرخانه شوراي عالی امنيت كشور بود دوبار اعضاي جلسه به اطلاعات نادرست آقاي افشاري اعتراض كردند. همان شب در جلسه آقاي تاج زاده برگشت به من گفت ما به شما مجوز نداديم. گفتم اعلام كنيد غير قانوني است. چون قانون ملاك ماست و در اين صورت ما تجمعمان را برگزار نمي كنيم. همين شد كه فردا صبح ساعت 7 در اخبار سراسری اعلام كردند که وزارت كشور طي اطلاعيه اي اعلام كرده كه به هيچ تجمعي مجوز نداده است و اين براي ما جالب بود چون تا آن روز هيچ وقت اعلام نكرده بودند ، و قريب 72 ساعت تجمعات و آشوبهاي مختلف بود كه وزارت كشور موضعي نمي گرفت اما به محض اينكه دانشجويان مسلمان مي خواستند مطالبات بحق و انقلابي خود را داشته باشند اين اطلاعيه صادر شد.* ماجراي شهدا به كجا رسيد؟البته راجع به آن اطلاعيه هاي مختلفي از سوي انجمن هاي اسلامي و شوراهاي صنفي صادر شد به طوري كه خوراك براي مطبوعات و راديوهاي ضد انقلاب مهيا كرد اما بعداً معلوم شد از اساس دروغ بوده البته آنها شديدا جوسازي مي كردند. يادم هست 31 مرداد ماه و بعد از اينكه با كمك مردم بخصوص بچه هاي بسيج حماسه 23 تير آفريده شد باز هم دفتر تحكيم يك نشستي را برگزار كرد كه به نام پاسداشت شهدا در دانشگاه شهيد بهشتي كه دو روزه بود و اين همه دروغ در حالي بود كه اصلا دانشجوي شهيدي وجود نداشت و بارها از طريق مجاري قانوني اين امر اعلام شده بود.* يادمان رفت بپرسيم وقتي داشتند با ميله مي آمدند طرف شما چه حالي پيدا كرديد...- تنهاي تنها بودم. آيت الكرسي را شروع كردم به خواندن.* ما در يك جمع بندي خيلي كوتاه مي توانيم بگوييم كه حادثه 18 تير ماه در ابتدا سازماندهي شده بود ولي بعد حتي از دست مجريان آن هم خارج شد...- بله دقيقاً همين است.* راجع به 23 تير چي...؟!- 23تير حماسه بزرگ مردم عزيزمان بود كه با خروش خود ناپاكي ها را زدودند البته بخش عمده اي از اين حماسه را دانشجويان بسيجي انجام دادند از صحنه گرداني ، مجري وسخنرانی نمايندگان دانشجويي تا حفظ بخشي از نظم در هنگام سخنراني ها وسایر کارها ، كاري كه انجام شد كاركرد ملي پيدا كرد* آقاي قاليباف اعلام كرده كه چند نفر از نمايندگان در اغتشاشات اخير دست داشته اند و علنا دانشجويان حاضر در كوي دانشگاه را تحريك مي كرده اند ، هفته پيش هم دانشجويان زنداني افشا كردند كه امثال خانم حقيقت جو به آنها براي اغتشاش خط مي داده اند ، نظر شما در اين مورد چيست؟!- اين ها گروههاي فشار جديد و اصلا بدون مجوزند ، نمايندگي دانشجو را به نادرستی به خودشان انتصاب داده اند ، درحاليكه نماينده احزاب خودشانند دقيقا خارج از حيطه قانوني عمل مي كنند و نوعي گروههاي فشار نوين هستند كه چه در كوي دانشگاه امسال يا 18 تير آن سال به تحريك مي پرداختند. 18 تير آن موقع مقدمه مجلس ششم بود و خرداد امسال هم براي مجلس هفتم تنظيم كردند كه نشد.* اما چرا نتوانستند آن واقعه را شبيه سازي كنند؟!- يكي اينكه ما در 18 تير فضايي داشتيم كه مسبوق به سابقه نبود و به شدت فضا احساسي شده بود ، دوم اينكه جنگ رواني و بحث بر سر شهدا و كشته شدگان ،اساس حركتشان بود كه امسال اينها را نداشتند و با اينكه درب كلاسها را قفل مي كردند يا برگه كساني كه امتحان مي دادند را پاره مي كردند ولي با سعه صدر مسوولان و هوشياري دانشجويان فضاي مورد نياز آنها ايجاد نشد.* منظورتان از اينكه برگه امتحاني را پاره مي كردند چيست؟- كه كسي امتحان ندهد. بطور مثال در دانشگاه خواجه نصير يا دانشكده فني دانشگاه تهران سر جلسه ورقه امتحاني را به زور از دانشجويان گرفتند و پاره كردند. حتي در يكي از دانشگاههاي تهران يك دانشجو روي خودش حسب ظاهر بنزين ريخته بود كه يعني اگر كسي امتحان بدهد من خودسوزي مي كنم، ضمن اينكه در آن سال مديريت وزارت علوم به شدت در قضيه 18 تير وارد شد ، و به آن دامن مي زد ولي امسال كنار كشيده بودند و گاهي مخالفت هم مي كردند. امسال بچه هاي تحكيم شيراز اصلا حركت هاي غير قانوني را قبول نداشتند و مطبوعاتشان هم چندان بازار گرمی نمیكردند كه البته نكته جالب اينجاست كه جاي خالي مطبوعات را در اغتشاشات خرداد ماه امسال ماهواره ها و راديوهاي بيگانه جبران مي كردند ، مسوولين كشور منسجم عمل كردند و نيروي انتظامي هم عاقلانه و با صلابت كار كرد.* اما به هر حال شباهت هايي هم به 18 تير ماه داشت ، آنها چه بود؟- ذوق زدگي برخي احزاب داخلي و فرصت طلب و ذوق زدگي وزيرامورخارجه آمريكا و تركيه و اسرائيل كه آن سال هم همين ها تا اوضاع را غيرعادي ديدند چنگ و دندان نشان دادند. ضمن اينكه در زمان امتحان بچه ها ، بعضي از مديران مياني حتما براي اين كار هماهنگي هايي داشته اند في المثل نرده هاي ضلع شرقي كوي دانشگاه را با كمپرسور كندند و اسباب سلب آسايش در شب امتحان و سنگ و كلوخ را براي اغتشاشگران فراهم كردند كه اين برداشتن نرده ها و از بين بردن فاصله بين خيابان و محوطه داخلي كوي ، عجيب بود. البته عجيب تر اينكه مسوول كوي از چگونگي اين اقدام اظهار بي اطلاعي مي كردند. نكته ديگر آنكه نقش ارازل و اوباش در حركت هاي اخير آشكار تر بود و از طرفي ماهواره ها و رسانه هاي خارجي هم بي پرده هدايت كار را در دست داشتند.* حالا بعضي ها ما را متهم مي كنند كه شما هميشه نيمه خالي ليوان را مي بينيد و تمام مسائل را از ديد دشمن شناسي و توطئه چيني بررسي مي كنيد ولي اين واقعيتي است كه يكسري آدم هاي نفوذي هم در اين ميان هستند. ميزان تماس هاي مشكوك طي چند روز اخير اغتشاشات به يك افزايش عجيب رسيد و اين در حالي است كه شنيده مي شود مجري يكي از تلويزيونهاي فارسي زبان آمريكا سوتي داده و اسم يكي از گزارشگران ويژه اش را در تهران زير لب زمزمه كرده است.- از اين جور مسائل زياد است.18 تير هم اينطور بود.يك روز يكي از بچه هاي شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه شريف به بچه هاي دفتر بسيج همان دانشگاه اعلام كردند كه دستگاه فاكس مان خراب شده و شما (دفتر بسيج دانشجويي) دو تا فاكس اضطراري برايمان بگيريد. بچه ها مي بينند چند لحظه بعد خانمي زنگ زد و مي گويد كه از دفتر بني صدر تماس مي گيرد و چند برگه فاكس براي بچه هاي انجمن دارد ، فاكس رسيده حاوي دستور العمل عملياتي براي اغتشاش بود. جالب بود كه تا چند وقت بعد هم باز از شهر بن در آلمان يا همان فرانسه به شماره دفتر بسيج دانشگاه شريف فاكس مي زدند و فكر مي كردند دفتر انجمن اسلامي شريف است.* يكسري شايعاتي هم هست ويكي اينكه بسيج دانشجويي براي بعضي دانشگاهها لندكروزرهاي خوشگل خريده است...- دانشجويان بايد قضاوت كنند ، گرچه موضوع حقيقت ندارد ، اين هم مثل همان جريان اسپري فلفلي است كه مي گفتند بسيجي ها مي زنند و بعدا در جيب خودشان پيدا شد. تهمتهاي زيادي زده مي شود ، ما منطق داريم و بر مبناي آن عمل مي كنيم.* اگر شما امروز بزرگترين دغدغه را احساسي بودن دانشجو مي دانيد تا كنون بسيج دانشجويي براي عقلاني كردن محيط دانشگاه چه گام هايي برداشته است؟- كاري كه در اين جهت انجام داديم ارتباط گسترده با پيكره دانشجويي است. ما سعي مي كنيم وقايع گرايانه تحليل كنيم و مانع از بروز شايعه ها شويم. سعي مي كنيم راهها و مسيرهاي بيان مطالب جدي و سخت ترين اعتراضات در چارچوب قانون را فراروي دانشگاه بگذاريم.* ماگاهي شاهديم كه بچه هاي بسيج دانشجويي مثلا بخاطر كوتاهي مسوولان در پيگيري مفاسد اقتصادي تجمع هاي اعتراض آميزي صورت مي دهند يا مثلا در اعتراض به سياست هاي سلطه طلبانه آمريكا و انگليس راهپيمايي مي كنند اما پيگيري مطالباتي چون عدالت اجتماعي ، گاهي خيلي محافظه كارانه صورت مي گيرد و اين تفكر را براي افرادي كه از بيرون به وقايع نگاه مي كنند ايجاد مي كنند كه چرا بچه هاي بسيج دانشجويي به عنوان مثال در مورد پيگيري فساد مالي يك مسوول تا آخر خط نمي روند؟- نكته اي آنجا هست و آن اينكه حركات اعتراضي ما بخاطر رعايت ظرافت هايي گاهي محافظه كارانه تلقي مي شود. در حاليكه ما ، در مجموعه بسيج دانشجويي نسبت به تمام امور نقد همه جانبه داريم و براساس تقوا و انصاف مطالبات جدي خودمان را مطرح مي كنيم و البته مي دانيم تعاملات بيش از حد آفت زاست.* كشف استعدادها در بسيج دانشجويي چطور است؟ بعضي از دوستان اعتقاد دارند كه اينجا استعداد شناسي خوبي صورت نمي گيرد.- ما براي کشف استعدادهايمان راهكارهاي مشخصي داريم كه شناسايي شوند و بعد هم براي فردايشان برنامه ريزي مي كنيم. بچه هاي بسيج دانشجويي ، سرمايه هاي نظامند، سعي مي كنيم بر محور فكر درست كه منشاء آن نيز دانشجويان هستند ، آنها هدايت شوند عمده كار ما كار فكري است.* چقدر در اين راه دنبال الگو سازي هستيد؟- ما در جنبه هاي مختلف دنبال الگو سازي هستيم ، الگوهايي كه از دل دانشگاه و جوانان با آرمانهايي بزرگ بيرون مي آيند و متعلق به همه قشرها هستند ما در راه ارائه نخبگان علمی، سياسي ، فرهنگي ، ورزشي و... توفيقات زيادي كسب كرده ايم. جشنواره ها، يادواره ها، مسابقات بسيج دانشجويي خود وگوياست.* بودجه شما محرمانه است؟!- خير* پس ميزانش را بفرمائيد.- همين قدر بدانيد كه ما 2400 شعبه در دانشگاههاي كشور داريم با طرحهايي كه در آينده نزديك مشخص مي شود در راه سازندگي ايران عزيزمان چه نقشي داشته اند. بچه هاي ما يك چيزي از جيب بايد بگذراند و يك عالمه عشق تا كارها پيش برود.* شايد يك نفر بسيج دانشجويي را قبول نداشته باشد يا دانشجويي آرمانهايش با شما يكي باشد ولي هم سليقه نباشد ، تكليف او چيست؟!- هر كسي در اهداف انقلاب با ما مشترك باشد صاحب تفكر بسيجي است. حتي اگر ظاهراً نخواهد در مجموعه هاي ما فعاليت كند سعي مي كنيم شرايط فعاليت را برايش فراهم كنيم ضمناً ما تمام آنهايي كه با بسيج دانشجويي همكاري نمي كنند ولي اهداف مشترك دارند را جزو بسيج مي دانيم.* شما در زمينه رسانه اي هم ضعف داريد. خيلي ها اعتقاد دارند شما يا شير كيهان را مي خوريد و يا رسانه ملي يعني صدا و سيما...- ما شبكه خبر دانشجو(Snn.ir) را راه اندازي كرده ايم تا مستقل عمل كنيم. اين خبرگزاري آمده تا اخبار داخل دانشگاهها و مطالبات فرهنگي سياسي – صنفي و علمي را به اطلاع برساند و نقد مسائل خارج از دانشگاه را توسط اساتيد خبره و اعلام مواضع در قبال مسايل مختلف كشور را در برنامه كار داريم.* يك ذكري يا شعري كه هميشه زير لب زمزمه مي كنيد.- «هر كه براي خدا باشد خدا براي اوست» ؛ به همين دلخوشم.* آخرين خوابي كه ديديد يادتان هست.- من زياد خواب نمي بينم چون خيلي راحت هستم.* و به عنوان آخرين سوال شما از كدام نسليد؟!- ما نسل سوخته نيستيم . ما نسل باروريم.* ممنون- ياعلي!
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.