در روزگاری که صداو سیمای کشور از حیث کمبود برنامههای شاد و مفرح رنج میبرد، مهران مدیری در برنامهی سینمایی «هفت» رسماً اعلام کرد، دیگر در تلویزیون فعالیتی نخواهد داشت و در سینما به فعالیتهایش ادامه خواهد داد.
این خداحافظی و امثال این رفت و آمدها توسط هنرمندانی که در تلویزیون رشد یافتهاند، از جهات مختلفی قابل تأمل است. پیش از مهران مدیری هنرمندان دیگری نظیر رضا عطاران، سعید آقاخانی و مهران غفوریان نیز، بنا به دلایلی چند سالی را دور از تلویزیون، در سینما و شبکههای نمایشِ خانگی به فعالیت پرداخته بودند و همچنان هم در آن محیط فعال هستند.
هنرمندانی که رشد، ترقی و شهرت خود را در تلویزیون بدست آوردند، در دورانی که خارج از صداوسیما به فعالیت پرداختند با مسائل مهمی روبرو شدند. به عنوان مثال مهران مدیری در ایامی که در شبکههای نمایشِ خانگی مشغول به کار بود، کاهش شدید مخاطبانش را کاملاً احساس کرد.
نکتهی دیگری که برای شخص مهران مدیری رخ داد نا تمام ماندن سریالهای تولیدی و به نوعی رها کردن سوژهها بود که تلویحاً شکست پروژهها را به دنبال داشت. این دو اتفاق مهم طبیعی بود اشتیاق مدیری برای بازگشت به قاب سیما را بدنبال داشته باشد.
همچنین هنرمندانی که برخی ممیزیهای صدا و سیما را دست و پاگیرتلقی کرده و به دنبال رسانههای پخش خانگی و یا اینترنتی بودند اعم از بازیگر، کارگردان و مجریان تلویزیونی، به نکتهی مهمی پی بردند که موجب تقاضای آنها برای بازگشت به آنتن تلویزیون شد. همه گیر بودن رسانهای مانند تلویزیون با وجود تمام کاستیها شاید دلیل اصلی این رجعت باشد و آنها با تجربهی خارج از تلویزیون به خوبی به این نکته پی بردند.
این اتفاق مبتنی بر قدرت و ضعف رسانهی ملی کشور نیست بلکه این قدرت و همه گیر بودن خود تلویزیون است که با وجود انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی، همچنان نقش اول را در رجوع مردم جهان به رسانه بازی میکند.
اما نکته دیگر، توجه کمتر رسانه ملی به کشف و تربیت هنرمندان جوان در تولید فیلمنامه، برنامه سازی های هدفدار به منظور ایجاد فضایی شاد در جامعه است.
در این مسیر میتوان از سابقه و تجربهی بیست وچند سالهی هنرمندان مذکور استفاده و آن را به نسل جدید هنرمندان حوزهی طنزِ کشور انتقال داد. همان مقدار که طنازی میتواند ذاتی باشد، پرورش و سرمایه گذاری بر روی جوانان مستعد میتواند منجر به ظهور چهرههای جدیدی در این حوزه گردد.
البته رسانه ملی تنها متولی ایجاد سرگرمی و نشاط در جامعه نیست. در رأس تمام سازمان و نهادهای مرتبط با این حوزه همانا دولت قرار دارد که باید با تخصیص اعتبار مناسب، زیربنای این حرکت را فراهم سازد. همچنین هزینه کردن دولتها در این بخش، نیازمند داشتن دغدغهی ایجاد نشاط در جامعه و جدی گرفتن این نیازِ مردم است.
در ۲ دولت اخیر شاهد تقابل دولت با صداوسیما، دستِ کم در حوزهی مسائل مالی و بودجهی سازمان بودهایم. این موضع گیریها از آنجا شروع میگردد که دولتها از رسانه ملی توقع دارند که دربست در خدمت دولت بوده و یا حداقل منتقدی جدی برای او نباشد.
این توقع دولتها و عدم تمکین از سوی صدا و سیما موجب بی توجهی دولت نسبت به رسانه ملی شده و نتیجهی آن بروز مشکلات متعدد از لحاظ تأمین مالی شده است. این رفتار نمونهی بارز دیگری از سیاسی بازیهایی است که دود آن تنها به چشم مردم میرود.
مردمی که پس از یک روز کاری و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات متعدد توقع آن دارند تا ساعتی را پای تلویزیون به بازسازی روحیه خود بپردازند و زمانی را به شادی در کنار خانواده خود سپری کنند.
اگر تا امروز وجود نواقص متعدد در سیاستهای برنامه سازی، موجب تولید پراکنده و کند برنامههای شادی محور در تلویزیون میگردید؛ امروز کاهش بودجه صداوسیما توسط دولت و درآمد زایی پایین رسانه ملی به دلیل نابسامان بودن محیط کسب و کار، مشکل مضاعفی است که موجب کسری بودجه صداوسیما و به تبع آن کاهش چشمگیر برنامه سازی در تلویزیون شده است. با در نظر گرفتن نگاه دسته چندمی برخی مدیران به برنامههای تلویزیونی بویژه با محتوای سرگرمی، علل کمبود تولید این چنین برنامهها نمایان میشود.
ایجاد نشاط در جامعه امری است که نیازمند عزم جدی دولت و سازمان صداوسیما است تا هریک با به عهده گرفتن نقش خود این نیاز را مرتفع سازند. لذا انتظار میرود دولت با حمایت خود موجب برنامه ریزی و اجرای برنامههایی گردد که رسالت خود را ایجاد شادی و نشاط در جامعه بدانند.
همچنین از صداوسیما این توقع وجود دارد تا همچون گذشته دست به پرورش استعدادهایی بزند تا برای تولید برنامه با محتوای طنز محدود به استفاده از عدهای انگشت شمار در حوزهی طنز نباشد.
در برنامهی «هفت» مهران مدیری یکی از دلایل خداحافظی از صدا و سیما و رفتن به سینما را، دسترسی به فضایی با ممیزی کمتر و حضور در حوزهای با جوی بازتر عنوان میکند. اگرچه که در طول پخش همین برنامه هم در مقاطعی شاهد عبور از برخی خطوط قرمز بودیم اتفاقاً تا زمانی که پای اعتراضات به میان آمد هم آن مسائل را همچنان شاهد بودیم.
اما تقاضا برای بازتر شدن فضا برای بیان انتقادات و موضوعات سیاسی و اجتماعی امری است که در صورت حفظ اخلاق حرفهای امری لازم و ضروری برای پاسخ گویی جامعه است. رفتار حرفهای یک هنرمند و استفاده از ابزار صحیح در تصویر سازی و بکاربردن کلمات میتواند با وجود برقرای ممیزیها مجوز پخش را کسب کند. این اتفاق در زمانی میسر میگردد که انتقادات با رعایت ادب و به دور از لودگیها بیان شود.
هرچند ضوابط پخش در برخی موارد به صورت سلیقهای دنبال شده است. مواردی دیده شده که نه بر پایه ظوابط وضع شده در سازمان، بلکه به دلیل تفاوت سلیقهی مدیر وقت و یا حتی یک ناظر پخش به تیغ حذف گرفتار گشتهاند.
تشکیل هیئتی مستقل از سلایق مدیریتی و برپایه ی قوانین سازمان که متشکل از متخصصان با سابقه و افراد با سابقه در حوزهی رسانه وعلوم اجتماعی، سیاسی و حوزههای مرتبط دیگر، شاید بتواند اولین گام در اصلاح کارکرد رسانه ملی در حوزههای مدنظر و ایجاد فضایی باز در کنار حفظ شئونات گردد.
نکتهی دیگری که باید از سوی دولتها مدنظر قرار بگیرد، آن است که دولتها در مقابل حمایت مالی و ایجاد فضا برای صدا و سیما، نباید توقع مجیزگویی رسانه ملی را داشته باشند. از طرفی صداوسیما هم باید در کنار ساخت برنامههای گوناگون و مفید با رعایت عدالت، به رصد و تحلیل و تفسیر مناسبات سیاسی وعملکرد دولتها بپردازد.
شاید این سؤال پیش بیاید که دولت در این مدل مطرح شده در مقابل هزینه کردنهایش چه سودی را عاید خود میکند؟ نکته همین جا است که دولتها اگر از سود بردن در مسائل حزبی و سیاسی خود چشم پوشی کرده و به حمایت بپردازند، در صورت پخش تولیدات پر محتوا از رسانهی ملی، شاهد بالا رفتن آستانهی تحمل در جامعه و ایجاد همیت و آرامش بیشتر در مردم خواهند بود که میتواند تبدیل به پتانسیل عظیمی از نیروی انسانی، در حوزههای مختلف شده و دستگیر دولتها در برنامههای خود باشد.
به عنوان مثال، کشوری مانند فرانسه چند سالی است که با رکود شدید اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و شورشهای مختلف صنفی هم در آنجا رخ داده است؛ اما همین کشور در سال جاری میزبان برگزاری بازیهای یورو تحت تدابیر شدید امنیتی بود. اجرای این بازیها در کنار سود اقتصادی که عاید کشور فرانسه کرد موجب آن شد که حتی مردم ناراضی فرانسه هم درگیر این رویداد شده و حتی برای چند دقیقه مشکلات اقتصادی خود را فراموش کنند.
شاید این سؤال پیش بیاید که اگر فرانسه میزبان نبود، بازهم کشور دیگری برای این بازیها میزبان میشد و یک بازی فوتبال چه دخلی به تلویزیون دارد؟ در پاسخ باید گفت که عزم جدی کشور فرانسه برای برگزاری این رویداد، صرفنظر از منافع عظیم اقتصادی، موجب درگیر شدن ذهن جامعه با یک موضوع نشاط آور شد. از حیث ارتباط تلویزیون و برگزاری چنین تورنمنتهایی نکات دیگری راهم باید یادآور شد. ورزش حرفهای هرگز به جایگاه امروزش نمیرسید؛ مگر با توجه بیشتر رسانهها و همچنین پیشرفتهای فنی برای به تصویر کشیدن فعالیتهای ورزشی.
حال اینچنین ظرفیتهای سرگرم کننده را با کشور خود مقایسه کنیم. کم نیستنند کسانی که وجود برنامههای شاد در صدا و سیما را نوعی سبک بازی میدانند و حتی پخش یک مسابقهی فوتبال را نیز هدر رفت زمان و ظرفیت آنتن تلقی میکنند. در صورتی که یک رسانهی سرگرم کننده و پویا نه تنها میتواند از بار روانی مشکلات اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور بکاهد، بلکه توانایی اصلاح برخی رفتارهای غلط را نیز در سطوح مختلف دارد.
تمام این مسائل زمانی میسر میشود که نگاه مسئولین به کارکرد صداوسیما، به عنوان بزرگترین رسانهی کشور تغییر کند و برای آن برنامهای هدفمند و یکپارچه در نظر گیرند. شاید اولین اقدامی که باید صورت گیرد اصلاح نگاه برخی از مسئولین به کارکرد و جایگاه رسانه است. هنوز هم نگاه برخی از متولیان کشور به قابلیت سرگرمی سازی و نشاط آفرینیِ رسانه ملی، به مانند مثل «فکر نان باش، خربزه آب است» میباشد. در این روزگار همانقدر که نان ارزش دارد آب هم حیاتی است!