در هفته های گذشته شاهد نزاعی چشمگیر در رسانه ها و مطبوعات بر سر صحبت های رییس جمهور محترم در استان زنجان بودیم که ایشان با تحلیلی از واقعه ی عاشورا این طور مطرح می کنند که باید با مذاکره با جهان اتمام حجت کنیم و اصلا درس قیام امام حسین مذاکره و تعامل منطقی است. به تبع آن با واکنش هایی از جریانات مختلف سیاسی مواجه بودیم که با قرائت رییس جمهور از این واقعه مخالف بودند و بعضا آن را تحریف ماجرا دانستند و منکر این شدند که عاشورا درس مذاکره است.
قبل از قضاوت و تحلیل این نزاع خوب است بار دیگر مروری بر سخنان رییس جمهور داشته باشیم.
در تاریخ ۳۰ مهرماه ایشان در زنجان فرمودند:
« درس کربلا برای ما، درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است. شما میدانید که شب تاسوعا، همان شب تاسوعایی که بزرگترین مراسم را شما در زنجان بپا میکنید که مایه غرور و افتخار همه ایرانیان است. شما میدانید که امام حسین(ع) خیمهای را بپا کرد و عمر سعد را دعوت به مذاکره کرد.
امام حسینی که آگاه است و میداند فردا و پسفردا ایام شهادت او و یارانش است. امام حسین میداند خون او و یارانش توسط همین عمر سعد و یاران نادانش ریخته میشود، اما با دنیا اتمام حجت کرد.
شب تاسوعا ساعتها با عمر سعد مذاکره کرد تا مسأله به جنگ پایان نیابد. نه امام حسین(ع) از جنگ می ترسید و نه از شهادت که به استقبال شهادت میشتافت، اما به ما یاد داد که حتی با دشمن، حتی با خصم ما باید به گونهای رفتار بکنیم که منطق دنیا، ما را پیروز در صحنه مذاکره بداند. ما امروز در سایه تعامل سازنده، با قدرتهای بزرگ مذاکره میکنیم. در اولین قدمها در سال گذشته ما به پیروزیهای قدم اول دست یافتهایم.
امید ما به خداوند است اتکاء ما به ارواح طیبه ائمه هدی(ع) و توسل به حضرت ولی عصر(عج) است. اما پشتیبانی شما مردم، هدایت مقام معظم رهبری به عنوان پشتوانه اصلی مذاکرات ما است ما به تعامل سازنده با جهان و به مذاکره برای حل مشکلات مردم به حول قوه الهی ادامه خواهیم داد.
ملت بزرگ ایران بداند ما از حق و حقوق مردم کوتاه نخواهیم آمد اما در عین حال با همه قدرت در پی آنیم تا دیوار ظالمانه تحریم را برای همیشه از میان برداریم.»همچنین ایشان در تاریخ ۴ آبان ماه یعنی چند روز بعد از آن سخنرانی توضیحات بیشتری در جلسه ی هیأت دولت دادند:
«زمانی که برخی از اصحاب امام حسین(ع) پیشنهاد میکنند و میگویند که همین جا جنگ را شروع کنیم. اینها تعدادشان، تعداد محدودتری است آنطور که تاریخ ذکر شده است، مثلاً حر با هزار نفر سوار آمده بود جلوی امام حسین(ع) را گرفته بود، حضرت فرمود که من شروع کننده جنگ نخواهم بود، خیلی درس مهمی امام حسین(ع) به همه مسلمانان و همه مردم عالم میآموزد که امام، امام صلح و آرامش است و امام درگیری نیست. امام فرمود جنگ را من شروع نمیکنم.
اینکه عدد ما الان بیشتر و عدد آنها کمتر است و فردا بیشتر میشود و بعد هم شما میبینید که وقتی مسیر ادامه پیدا میکند تا روز هشتم ماه محرم میشود، این را مرحوم شیخ مفید در ارشاد ذکر میکند، میگوید حضرت پیغام داد برای عمر بن سعد که با هم صحبت کنیم و خیمهای تشکیل شد و امام حسین(ع) و عمر بن سعد وارد آن خیمه شدند. یک مدت طولانی در داخل خیمه این دو نفر به صورت به تعبیر ما محرمانه و غیرعلنی حرف زدند و صحبت و مذاکره و گفتگو به صورت طولانی کردند.
بعد از اینکه این مذاکره تمام میشود،بلافاصله عمر سعد نامهای برای عبیدالله مینویسد و میگوید که ما یک مذاکره مهمی با ابی عبدالله داشتیم و مسأله حل شده است و ما به جایی رسیدیم که امروز صلح در جامعه خواهد بود و به تعبیر او رضایت شما، این هم شیخ مفید ذکر میکند در همین ارشاد که عمر سعد نوشت به اینکه امام حسین (ع) گفته من حاضرم به جایی که از آنجا حرکت کردم، برگردم و یا به جای ثالثی بروم و ابتدائاً هم عبیدالله میخواست بپذیرد اما بعضی دیگر نمیگذارند.
در روز عاشورا امام حسین(ع) با آنها حرف زد و چند بار امام حسین(ع) آمد در جمع روبهرو که همه آمده بودند برای کشتن ابی عبدالله(ع) و اصحابش معلوم بود چه کسانی هستند و چه هدفی دارند. اما امام حسین(ع) نگفت اینها برای جنگ با من آمدند من برای چه با اینها صحبت کنم.
صحبت کرد و استدلال و اتمام حجت کرد و خود را معرفی کرد و گفت برای چه شما آمدید و تا آخرین لحظه هم امام حسین(ع) آن آخرین لحظاتی که شاید دقایق آخر زندگی امام حسین(ع)، دارد با آنهایی صحبت میکند که هیچ منطقی سرشان نمیشد و از هیچ وسیله، جنایت و ظلمی دریغ نکردند، جزو بدترین افراد و اشرار تاریخ و عالم بودند. اما در عین حال حضرت فرمود که اگر دین و قیامت را قبول ندارید، لااقل آزاده، آزادمرد و اصول انسانی را که هر انسانی در هر شرایطی باید بپذیرد مراعات بکنید»خب در واقع ایشان در حال توجیه سیاست دولت در مذاکرات هستند و سعی دارند تا با استناد بر شواهد تاریخی درستی این سیاست را نشان دهند.
شواهد تاریخی که ایشان می آورد شواهدی صحیح و غیر قابل انکار است. آری؛ امام تمام تلاش خود را نمودند تا جنگ در نگیرد و پیشنهاد ترک مخاصمه دادند. بنا به نقل شیخ مفید و ابی مخنف عمر بن سعد در نامه ای به عبید الله می گوید امام پیشنهاد کردند که به مدینه بازگردند یا به یکی از مرزهای حکومت اسلام بروند و مانند یکی از مسلمانان باشند. و جالب اینجا است که اگر خباثت و دشمنی شمر نبود این پیشنهاد مورد قبول واقع می شد و دیگر شاهد این جنایات نبودیم.
البته در مورد نحوه و شرایط مذاکرات چند نکته هست که در ادامه خواهد آمد. اما آقای روحانی از این شواهد استفاده می کنند و سیاست دولت را منطبق بر کار امام شهیدمان می دانند.
این قسمت بحث البته به نظر حقیر نمی تواند درست باشد. به عبارتی دیگر به قول منطقیین کبرای قضیه درست است اما صغرای قضیه مورد خدشه می باشد و اینکه مذاکرات فعلی مصداق همان نوع مذاکرات امام و دشمن باشد به طور جدی محل بحث است که إن شاء الله عرض خواهد شد.
اما در این جا بیانیه ی جامعه ی مدرسین به مناسبت ۱۳ آبان امسال که به امضای آیت الله یزدی رسیده است، قابل تامل است. در بخشی از این بیانیه آمده است:
« درس قیام امام حسین(ع) مذاکره و امان نامه نیست، بلکه عزت و ایستادگی در برابر ظالمین است چنانچه خود فرمود: «انی لا اری الموت الاالسعاده والحیوه مع الظالمین الاّ برما» »در اینکه این قیام درس امان نامه نیست شکی نیست. برای امام حسین علیه السلام از طرف حاکم مکه امان نامه آمد اما امام عزیزمان قبول نکردند. برای فرزندان حضرت ام البنین از جمله قمر بنی هاشم امان نامه آمد اما قبول نکردند. بنا به نقلی حتی برای حضرت علی اکبر نیز که از طرف مادر نسبشان به ابوسفیان می رسد امان نامه آمد اما ایشان نیز نپذیرفتند.
اما از فقهای عالی قدر جامعه ی مدرسین و خصوصا آیت الله یزدی بعید بود که بگویند قیام امام درس مذاکره نیست! فعل و قول امام برای همه ی ما حجت است. امام سلام الله علیه بنا به نقل های معتبر تاریخی با دشمن چندین بار مذاکره می کند و سعی دارد دشمن را از جنگ منصرف کند. همان طور که جنگیدن امام و سایر اقوال و افعال امام حجت است این کار امام نیز حجت است و نمی توان نؤمن ببعض و نکفر ببعض شد. از کجا می گویید قیام، درس مذاکره نیست حال آنکه امام حتی در روز عاشورا نیز دو بار سخنرانی می کند تا شاید دشمن را از جنگ منصرف گرداند. این همه استدلال ها و احتجاج های امام، این همه سخنوری های شیوای امام و مذاکره ی طولانی با ابن سعد را چطور میتوان منکر شد؟ عزت و ایستادگی در برابر ظالمین چه منافاتی دارد با مذاکرات عزتمندانه؟ چه کسی گفته ایستادگی در برابر ظالمین با مذاکره امکان پذیر نیست؟ حتی در شرایطی صلح کردن و در شرایطی عقب نشینی تاکتیکی در یک جنگ می تواند ضربه ای کاری به دشمن وارد سازد. پس باید شرایط را در نظر گرفت و مطابق با شرایط بهترین تصمیم را اتخاذ نمود و امام تا قبل از جنگ از مذاکره و خیر خواهی و نصیحت و موعظه و اتمام حجت دریغ نفرموند و البته وقتی دیدند سودی ندارد مردانه جنگیدند.
پس قطعا عاشورا همان طور که درس جنگ است درس مذاکره نیز هست و البته تمام این ها اجزای یک جورچین است که در کنار هم نهضت و قیام امام بزرگوارمان را تشکیل می دهد. هر کدام از این قطعات برای تکمیل این جورچین ضروری است.
اما برسیم به سخنان آقای رییس جمهور که سیاست دولت را منطبق بر مذاکرات امام با دشمن می داند.
ذکر چند نکته در مورد مذاکرات امام ضروری به نظر می رسد:
اولا خوب است جناب روحانی ادبیات امام حسین علیه السلام با ابن سعد را مورد مداقه قرار دهند. امام چگونه ابن سعد را با پیشنهادهای خود و ادبیات خود مورد انفعال قرار می دهد و کاری می کند که ابن سعد در جایگاه جوابگویی قرار می گیرد. حال آنکه به ظاهر امام باید برای کار خویش جواب بدهد و در ظاهر امام در محاصره است و در جایگاه ضعف قرار دارد. عمر بن سعد به امام میگوید من اگر بخواهم حرف شما را قبول کنم بچه هایم در خطر هستند.امام میفرمایند پس برو و امر امیرت را اطاعت نکن. باز عمر میگوید از خانه ام میترسم.امام میفرماید خانه ات را می سازم و ...
اکنون اما آیا ما در انفعال هستیم یا قدرت های جهانی؟
ثانیا امام در مذاکرات خود یک خط قرمز بزرگ دارد و آن عدم بیعت با یزید و تسلیم نشدن در برابر عبیدالله است.اینجاست که امام میفرماید مرا بین شمشیر و ذلت مخیر کردند و هیهات من الذلة.امام برای این خط قرمز حاضر میشود خودش و اهلش و یارانش شهید شوند و اهل بیتش به طور فجیعی به اسارت در آیند.
آیا ما نیز در مذاکرات مثل امام روی خط قرمز خود پافشاری می کنیم؟
ثالثا طرف مقابل امام عمر بن سعد و لشکریان کوفه بودند که اولا مسلمان بودند و ثانیا بعضی از آنها خود امام را دعوت کرده بودند و بعضی دیگر در دلشان حقانیت امام را میدانستند.عمر بن سعد از خویشاوندان امام بود و قلبا از جنگ با امام اکراه شدیدی داشت و حتی می رفت تا از جنگ با امام منصرف شود که عاقبت حب مقام و ریاست نگذاشت دستش به خون امام آغشته نشود.در لشکر او شبث بن ربعی بود که هر بار به نحوی از جنگ طفره میرفت.امام واقعا احتمال هدایت طرف مقابل را میداد و از طرفی ائمه ی ما خود به شدت از تفرقه و شکاف در خطوط مسلمین و درگیری میان مسلمین بدشان می آمد.لذا سعی میکنند تا هر طور میشود از جنگ پرهیز شود و طرف مقابل کوتاه بیاید و از جنگ منصرف شود.
آیا ما در مذاکرات با افرادی مثل عمر بن سعد که به حق بودن طرف مقابل ایمان دارند و از درگیری و جنگ با حق اکراه دارند طرفیم یا با کسانی که حاضر نیستند لحظه ای جمهوری اسلامی را تحمل کنند؟
آیا طرف مقابل ما فرقه ای مسلمان است یا کفار حربی؟
رابعا از شروع قیام امام کمتر از شش ماه میگذشت و کمتر از آن مدت از دعوت مردم کوفه و باز کمتر از یک ماه از شهادت مسلم و بدعهدی کوفیان.طرف مقابل هم بعضی هاشان دلشان با امام است اما حب دنیا و ترس از به خطر افتادن موقعیت و اموال و جان هاشان نمیگذارد که حق را یاری کنند. ضمنا کوفیان قبل از این با شخص امام جنگی نکرده بودند. خب پس باید با طرف مقابل اتمام حجت کرد.باید شرایط و دلیل قیام را برای آنها تبیین کرد و تا جای ممکن طرف مقابل را متقاعد کرد.اگر امام اتمام حجت نکرده بود همیشه این سوالات برای تاریخ مطرح بود که:
چرا امام منطق خود را بیان نکرده بود؟
چرا سریع دست به شمشیر برد؟
چرا امام از صلح فراری بود و جنگ می خواست؟
پس امام برای اتقان کار و در امان بودن از شبهات و شاید دلایل دیگر دست به هدایت طرف مقابل می زند و اتمام حجت می کند. اما طبق نقل تاریخ طبری همین امام بزرگوار وقتی در اثنای جنگ یکی از یاران به نام حنظلة بن اسعد شامی برای دشمن شروع به انذار و خیر خواهی می کند او را باز میدارد و می فرماید حالا دیگر بی فایده است و آن ها قبل از جنگ و خونریزی حرف گوش نکردند چه برسد به حالا که برادران صالح تو را کشتند! پس خود امام هم وقتی می بیند که دیگر هیچ امیدی نیست دست از اتمام حجت و نصیحت و ... برمیدارد و وارد کارزار می شود و می جنگد.
آقای روحانی شما دارید با چه کسانی اتمام حجت می کنید؟ آیا قبلا با اینها اتمام حجت نشده؟ آیا ۳۵ سال مدت کمی است؟ آیا همین آمریکا دستش به خون حدود ۳۰۰ ایرانی بی گناه در هواپیمای مسافر بری آغشته نیست؟ آیا سوابق سیاه و طولانی آمریکا و انگلیس در ایران بس نیست؟ آیا شما واقعا به این ها امید دارید؟ آیا برای کسانی اتمام حجت می کنید که در طول مذاکرات هم از ضربه زدن دست نمی کشند؟
خامسا جناب روحانی تقریبا در هر سخنرانی خود از لفظ مقام معظم رهبری استفاده می کنند و خود را مدیون ارشادات ایشان می دانند و دولت خود را مطیع ایشان می دانند. آیا مقام معظم رهبری که مخالفت و خوش بین نبودنشان به اصل مذاکره با آمریکا بر هیچ کس پوشیده نیست و البته در حال حاضر بنا به مصالحی با کار دولت موافقت کردند ماجرای عاشورا را نخواندند؟ اختلاف نظر و اختلاف سلیقه داشتن با رهبری چیز بدی نیست اما پس چرا آقای رییس جمهور مرتبا لفظ مقام معظم رهبری را تکرار می کنند؟ کیست که نظر ایشان در مورد مذاکرات را نداند؟ توجیه و اصرار عملی که ایشان آن را قبول ندارد منافات دارد با اینکه آقای روحانی مدام از ایشان خرج می کنند.
مقام معظم رهبری فرموند در همین امسال در دیدار با سفرا و کارکنان وزارت امور خارجه فرمودند:
« رابطه با امریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی منفعت برود؟! امریکایی ها نه تنها دشمنی ها را کم نکردند بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند! نشست و برخاست و حرف زدن با امریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است. تا وقتی وضع کنونی یعنی دشمنی امریکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره امریکا درباره ایران ادامه دارد تعامل با آن ها نیز هیچ وجهی ندارد.» ضمنا رهبر انقلاب در تبیین ضررهای ناشی از مذاکره با آمریکایی ها افزودند:
« این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند. »حال آنکه کسی امام حسین علیه اسلام را متهم به تذبدب نمی کند ولی ما را به تذبذب متهم می کنند و این خیلی مهم است.
در مجوع نویسنده معتقد است: هم شرایط کنونی نزدیک به شرایط آن زمان نیست و هم طرف مقابل ما ماهیتی متفاوت با دشمنان با امام دارند. لذا مذاکرات امام با یزدیان نمی تواند تاییدی بر مذاکرات ما باشد.