نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 234059
پیشنهاد کتاب/ پل پوت (کابوس سرخ)؛ فیلیپ شورت ترجمه بیژن اشتری، نشر ثالث
مدینه‎ی فاضله‎ی یک دیکتاتور
بخش فرهنگی الف، 21 تیر 93
تاریخ انتشار : شنبه ۲۱ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۱۳
پل پوت (کابوس سرخ)
نويسنده: فیلیپ شورت
مترجم: بیژن اشتری
نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۹۳
شمارگان ۱۱۰۰ نسخه
۷۰۸ صفحه (وزیری)، ۳۵۰۰۰ تومان

اگر مایل به خرید اینترنتی این کتاب هستید، اینجا کلیک کنید.
****

این کتاب درباره زندگی یکی از عجیب ترین موجودات دوپایی‎ست که از بدو تاریخ خلقت روی کره زمین دیده‌شده، دیکتاتوری سنگدل‎ که در طول پنج سال حکومت بر کشورش، یک‌پنجم مردم را به جوخه‎های اعدام سپرد. قرار بود مدینه‎ی فاضله‎ای برای مردم کامبوج بسازد سرشار از عدالت و برابری، اما دستاورد حکومت او سیاه‎ترین دورانی ‎بود که یک ملت می‎تواند تجربه کند؛ چنان‌که مردم آن دیار هنوز از یادآوری آن لرزه براندام‎شان می‎افتد.

تصویر تأثیرگذار برجای‌مانده از مدینه‎ی فاضله‎ی خمرهای سرخ در کامبوج،کوهی از جمجمه‎های انسانی است که روی یکدیگر تلنبار شده‎اند؛ جمجمه‎هایی که صاحبان‎شان انسان‌های بی‌گناهی بوده‎اند که نه‌فقط به جرم اندک مخالفتی با این حکومت عدالت‌گستر به‌طور دست جمعی به مسلخ برده شده‎اند؛ بلکه کافی بود مشخص شود که بودن‎شان برای جامعه آرمانی که تبلیغ می‎شد، نفعی ندارد؛ در این صورت سرنوشتی همین‌گونه انتظارشان را می‎کشید. این چیزی نبود جز نقطه اشتراک تئوریک حکومت مائوئیستی خمرهای سرخ با نازیسم هیتلری.

«نگهداری تو هیچ نفعی ندارد، نابودی تو نیز هیچ ضرری ندارد»، این فقط تکیه‌کلامی نبود که پل پوت اغلب بکار می‎برد؛ بلکه یک طرز تفکر و اعتقاد بود که او در معماری یکی از رادیکال‌ترین حکومت‎های کمونیستی تاریخ (خمرهای سرخ ) بکار گرفت. همانند همه دیکتاتورها و وابستگان‎شان، او و دوستانش چنان اعتمادبه‌نفسی داشتند که آغاز حکومت خود را نقطه عطف و مبدأ تاریخی نو برای سرزمین کامبوج به‌حساب می‎آوردند که قرار بود افق تشکیل جامعه‎ای ایده‎آ‎ل باشد که آن‌ها بر اساس دریافت‎های مائوئیسم بنا می‎کردند.

اینکه مائوئیسم فی‎نفسه چگونه تفکری ست، بماند؛ اما نسخه‎ای که آن‌ها بر اساس دریافتشان از مائوئیسم و آموزه‎های جریان‎های کمونیستی فرانسوی پیچیدند، چیز هولناکی از کار در آمد که به خالی کردن شهرها از سکنه، اعدام گسترده مخالفان (و هرکه مخالف و یا بی مصرف فرض می‎شد)، سلب هرگونه آزادی فردی، بیگاری کشیدن از مردم، نابودی کامل اقتصاد ملی و سوق یافتن آن به سمت جوامع بدوی انجامید و درمجموع کامبوج در باتلاقی خونین‎تر و تاریکتر از این نمی‎توانست گرفتار شود.

پل پوت آدم عجیبی بود با عقاید عجیب‎تر و زندگی بسیار پرفراز و نشیب. از جوانی عادت داشت مدام نام خود را عوض کند (ما در این نوشته از آخرین و معروف ترین نامش استفاده کرده ایم). این تغییر نام‎های مکرر حربه‎ای بود برای ناشناس ماندن نزد دشمنان که برای او بسیار اهمیت داشت. به همین خاطر تا یک‌سال بعد از پیروزی خمرهای سرخ که رسما قدرت را به‎طور متمرکز در دست گرفت؛ کمتر کسی او را واقعا می‎شناخت.

پلیس مخفی حکومت‎های کامبوج او را حداکثر یک معلم ناراضی غیرفعال ارزیابی کرده بود، جاسوسان سیا که برخی حتی به حلقه‎های بالای خمرهای سرخ نفوذ کرده بودند، او را یکی از سیاهی‌لشکرهای کم‌اهمیت اطراف سران خمر می‎پنداشتند و مردم کامبوج، همچنین  طرفداران خمرهای سرخ و سیاستمدارانی که با سران خمر دیدار می‎کردند و نیز خود افراد مسلح این گروه در طول جنگ‎های داخلی تصور می‎کردند که رهبری کمونیست‎های کامبوجی را «خیو سامفون» برعهده دارد.

البته این مسئله به نفع خمرهای سرخ تمام شد، چون خیو سامفون روشنفکری چپ‌گرا و پاک دست بود که به‌عنوان سمبل مبارزه برای عدالت اجتماعی، می‎توانست ویترین خوب و جذابی برای خمرهای سرخ باشد که در آن زمان هنوز ماهیت واقعی‌شان تمام و کمال مشخص نشده بود.

پل پوت از ناشناس ماندن و در دست داشتن قدرت بسیار لذت می‎برد، اما این جریان تا یک سال پس از پیروزی خمرهای سرخ و تحت سلطه گرفتن کل کامبوج ادامه داشت و تازه آن‌وقت بود که پرده‎ها کنار رفت و رهبر واقعی خمرهای سرخ با نامی تازه یعنی پل پوت که بعدها به یکی از رعب‌آورترین نام‎های تاریخ بدل شد، به روی صحنه آمد.

پل پوت (کابوس سرخ) کتابی است درباره زندگی و فعالیت‎های سیاسی چنین فردی، اثری دیگر از سری سرگذشت‎نامه‎های نشر ثالث که هراز چندی کتابی تازه از آن منتشر می‎شود. بیژن اشتری ترجمه این سری کتاب‌ها که در قطع وزیری، جلد گالینگور و یونیفرم قرمز منتشر می‎شوند،برعهده دارد؛ نویسنده و مترجم سینمایی نام‌آشنای دو دهه پیش که مدتی‎ست به ترجمه کتاب‌های تاریخی و سیاسی روی آورده و در این زمینه نیز حسن سلیقه به خرج می‎دهد.

اشتری همواره به سراغ کتاب‌هایی می‎رود که نه‌فقط از جذابیت‎های تاریخی بسیار برخوردارند، بلکه توسط نویسندگانی نوشته‌شده‌اند که به‌قول‌معروف در مورد آن سوژه خاص حق مطلب را ادا کرده‌اند و حاصل کارشان با دیگر سرگذشت‎نامه نویسان فاصله محسوس دارد، در این مجموعه تاکنون کتاب‌هایی درباره، تروتسکی، چه‎گوارا، راسپوتین و... منتشرشده است و پل پوت (کابوس سرخ) از تازه‎ترین کتاب‎های این مجموعه محسوب می‎شود.

پل پوت در قیاس با تروتسکی، چه‎گورا، راسپوتین چهره‎‎ای کمتر شناخته شده محسوب می‎شود؛ اما خمرهای سرخ و رهبرشان به‎واسطه این وحشی‎گری که از خود نشان داده‎اند، سوژه کتاب‌های گوناگونی بوده‎اند؛ اما کتاب حاضر به‌واسطه محتوی و فرم کار اثری منحصربه‌فرد محسوب می‎شود.

مهم‌ترین برگ برنده این کتاب شیوه مستند و روایی آن است. صرف‌نظر از میزان سندیت تاریخی کتاب،محتوای آن به‌گونه‌ای برای مخاطب روایت می‎شود که همانند یک اثر داستان‌گوی جذاب او را با خود همراه می‌کند. اما این بدان معنا نیست که نویسنده از غنای تاریخی کار غافل بوده یا کمتر بدان توجه کرده، بلکه برعکس نویسنده این کتاب، به دلیل اینکه علاوه بر منابع موجود به سراغ بسیاری از دوستان و اطرافیان پل پوت و سران خمرهای سرخ رفته و ساعت‎ها با آن‌ها صحبت کرده، از غنای بسیار زیادی برخوردار است و در متن آن نکات تازه یاب بسیار زیادی را شاهد هستیم و نویسنده از ناگفته‎های بسیاری پرده برداشته است.

پل پوت زندگی پرفرازونشیبی داشت و در یکی از پرحادثه‎ترین دوره‎های تاریخ نیز زندگی کرده است. کتاب حاضر روایت می‎کند چگونه پسر یکی از خانواده‎های متمول کامبوجی که خواهرش معشوقه پادشاه بود و به کاخ‎های سلطنتی هم رفت‌وآمد داشت، به دیکتاتوری بی‎رحم در کامبوج بدل می‎شود. دانشجویی بی‎استعداد که برای تحصیل به فرانسه رفت اما به لحاظ علمی دست‌خالی برگشت و فقط تأثیرپذیری از چپ‌گراهای فرانسوی و درکی ناقص از کمونیسم و مائوئیسم را برای مردم کامبوج سوغات آورد تا آینده‎ای خونین را برای مردم کشورش رقم بزند.

پس‌زمینه سرگذشت پل‎ پوت، در این کتاب را تاریخ کامبوج در قرن بیستم می‎سازد به‌این‌ترتیب خواننده کتاب پا به‌پای زندگی پل پوت با تاریخ کامبوج نیز آشنا می‎شود به‌خصوص باحال و هوای میانه قرن بیستم یعنی روزگاری که مبارزات مسلحانه جریان‎های چپ و همچنین ایدئولوژی‎های چپ کمونیستی که هنوز ماهیت واقعی آن‌ها روشن نشده و جذابیت فراوان دارند.

این کتاب به ما نشان می‎دهد که ماهیت وجودی همه دیکتاتورها شبیه هم است. شاید هرکدام صورتک‎هایی خاص خود داشته و به‌ظاهر با دیگری تفاوت داشته باشد، اما درواقع با توهمات خود هریک به شکلی مردم سرزمین خود را به مسلخ فرستاده و نهایتاً آنچه خود دوران شکوفایی و عدالت می‎خوانند جز تاریکی و تباهی چیزی برای آن‌ها به همراه نداشته است.
 
۱۳۹۳-۰۴-۲۱ ۱۴:۳۳:۵۲
ماهیت وجودی همه دیکتاتورها شبیه هم است (2250819) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
مدینه‎ی فاضله‎ی یک دیکتاتور