نظر منتشر شده
۵
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 247622
تسلسل باطل نخبه پروری
بخش تعاملی الف - مسعود افشاری مفرد - دانشجوی دکتری سیاستگذاری علم و فناوری
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۰۱
مقام معظم رهبری در دیدار روز چهارشنبه، مورخ ۳۰ مهرماه ۱۳۹۳ با نخبگان جوان، بر ضرورت اتکا به منابع روی زمین، یعنی هوش و استعداد جوانان و نخبگان برای اداره کشور تاکید کردند. نوشتار حاضر، به آسیب شناسی وضع موجود مشارکت نخبگان در دولت می ­پردازد بدان امید که به مسئله شناسی مشکلات کشور در حوزه حفظ و جذب افراد مستعد کمک نماید. لازم به ذکر است که ایده اولیه این نوشتار، در جلسه ای که در محضر دکتر مشایخی، عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف، بودیم شکل گرفته است.

وضع موجود چیست؟
پیش از هر چیز، توجه به این مشاهده مهم است که فضای غالب در کشور چنین است که نخبگان کسانی هستند که از کشور رفته اند و اگر کسی در کشور مانده باشد؛‌ حتما نتوانسته برود و اگر می توانست رفته بود؛ پس نخبه نیست. این دیدگاه که چه در سطح جامعه و چه در میان تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان دولتی وجود دارد؛ آثار و پیامدهایی به همراه دارد.

نخستین پیامد این دیدگاه، بی توجهی به نخبگان و متخصصان توانمندی است که به هر دلیل، قید خارج رفتن را زده اند و پس از طی مدارج تحصیلی، به امید اداره نخبگانی کشور در دستگاه های دولتی مشغول به کار شده اند. در حال حاضر و با قیمت های سال ۱۳۹۳، به ازای هر ساعت کار در دستگاه های دولتی در سطح وزارتخانه، به کسانی که مدرک دکتری داشته باشند، مبلغی حدود ۱۲ هزار تومان در ساعت تعلق می گیرد که با سقف ۱۵۰ ساعت کار ماهانه و با کسر مالیات، در بهترین حالت، حقوقی در حدود ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان تعلق می­گیرد. این در حالی است که میانگین دریافتی کارگران ساده که نیاز به ۲۲ سال تحصیلات نیز ندارند؛ در تهران در حدود ۱.۵ میلیون تومان است.

اما همه مسأله در پول و حقوق نیست. لحظه ای شک نکنید که اگر به مسئولان اصلی حوزه جذب نخبگان این مورد را گوشزد نمایید که افراد مستعد و توانمند سازمان شما به دلیل پایین بودن حقوق یا نداشتن جایگاه مناسب در حال ترک سازمان هستند؛‌ در بهترین حالت، جمله ای جز "به جهنم" نخواهید شنید. این در حالی اتفاق می افتد که همین مسئولان در سخنرانی های خود همواره بر لزوم جذب نخبگان، آینده ساز بودن آنان و تلاش در توانمند سازی مستعدان تاکید می نمایند‍!

واکنش نخبگان چیست و چه تاثیری بر کشور دارد؟
واکنش نخبگان به این بی توجهی،‌ دو حالت دارد. یا وضع موجود را می پذیرند و با کاستن از فعالیت و ظرفیت کاری خود، موازنه ای بین ورودی و خروجی ایجاد می نماید و در بلند مدت، به اصطلاح فسیل می شوند و با این ترتیب،‌ دیگر کارکردهای نخبگانی از خود بروز نداده و به کارمندی عادی تبدیل می شود. حالت دوم آن است که از دولت خارج می شوند. در هر یک از این دو حالت، دولت از حضور نخبگان و توانمندان و بروز فعالیت های نخبگانی خالی شده و با رکود و کاهش بهره وری مواجه می شود. شاید پرداختن به دلیل اهمیت حضور نخبگان در دولت تکرار مکررات باشد اما به صورت خلاصه اینکه، یکی از آثار اصلی حضور نخبگان در دولت، شکل ­گیری حلقه های تخصصی است که معمولا پایدار بوده و با تغییر دولت ها تغییر نمی کنند و در همین حلقه ها است که تصمیم گیری های تخصصی و تاثیرگذار شکل می گیرد. لذا فقدان نخبه در دولت،‌ منجر به عدم شکل گیری این چنین حلقه های تخصصی می شود و از آنجا که دولت در کشور ما تقریبا در همه عرصه ها، مستقیم یا غیر مستقیم، تاثیرگذار است؛ تصمیم های خلق الساعه، کارشناسی نشده و غیرنخبگانی، منجر به تخریب و تضعیف فضای سیاسی و اقتصادی کشور شده و بخش خصوصی را با چالش های فراوان روبرو می سازد.

برای نخبگانی که از دولت خارج شدند چه اتفاقی می افتد؟
نخبگان خارج شده از دولت، یا همان ابتدا مانند دیگر همتایان خود، درد مهاجرت را به جان خریده و به خارج از کشور می روند و یا به بخش خصوصی می گرایند. اما آنانی که به بخش خصوصی می روند نیز به دلیل همان خالی شدن شهر دولت از عشاق نخبه، با تصمیم های خلق الساعه، کارشناسی نشده و غیرنخبگانی دولت روبرو شده و یا می سوزند و می سازند یا راه خروج از کشور را در پیش می گیرند.

اینجاست که باز همان مسئولانی که با عباراتی مانند "به جهنم" نخبگان درون سیستم خود را بدرقه کرده بودند؛ جلوی دوربین خبرنگاران مصاحبه کرده و بر دِین نخبگان به کشور و دولت خود پای می فشارند و قول می دهند تا تمام تلاش خود را برای بازگرداندن نخبگان خارج از کشور انجام دهند. اما سوال اینجاست که با این اوصاف اگر نخبگان خارج نشین بازگردند؛ تا چه مدت در سیستم دوام خواهند آورد؟ و آیا اصولا با این اوضاع، دلیلی برای بازگشت دارند؟

موارد ذکر شده، در قالب شکل زیر نیز قابل مشاهده هستند:


توضیح شکل: به طور خلاصه می توان تسلسل باطل مورد اشاره را در قالب حلقه قرمز رنگ شکل بالا مشاهده نمود. برای آغاز، از "بی توجهی به نخبگان درون دولت" شروع شود.


نتیجه گیری:
در ادبیات مدیریت و سیاستگذاری،‌ برای تصمیم گیری، شناخت دو وضعیت موجود و مطلوب به عنوان پیش نیاز و ورودی فرایند شناخته می شود. به نظر می رسد که مسئولان امر باید پیش از آنکه تلاش کنند نخبگان خارج نشین را جذب نمایند؛ در بهبود فضا برای حفظ مستعدان و توانمندان موجود در زیرمجموعه خود بکوشند. زمانی که فضا مساعد باشد و حلقه های تخصصی شکل گرفته و تصمیم های درست اتخاذ شود، هم نخبگان داخلی حفظ خواهند شد و هم خارج نشینان به بازگشت ترغیب خواهند شد. خالی شدن دولت از نخبگان، توانمندان و متخصصان،‌ بزرگترین لطمه ای است که می توان به اقتصاد، بخش خصوصی، متخصصان و نخبگان درون کشور و مستعدان و نخبگان خارج نشین وارد آورد.
کلمات کلیدی : مسعود افشاری مفرد
 
علی
۱۳۹۳-۰۸-۱۱ ۰۷:۳۲:۴۵
نویسنده محترم :
آیا فکر می کنید گوش شنوا و دیده بصیری وجود دارد که این صحبت و کلام که تاکنون بارها از زبان افراد گوناگون بیان شده بشنوند؟ (2465245) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۱۱ ۱۶:۱۰:۵۶
برخی مسئولین ادعا می کنند که نگران خروج نخبگان هستند ولی در باطن از این روند بسیار هم خشنودند
شاهد این مدعا، رسیدن افراد بی مایه به مسندهای مدیریتی است. کسانی که هیچ هنری جز چاپلوسی و مدیحه سرایی ندارند. اینان با وضع قوانین جدید به مرور معادلات کاری و اداری را تغییر داده و ارزش را به ضد ارزش تبدیل میکنند و درنهایت باعث تخریب سیستم می شوند.
شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از این گروه افراد ناشایست نوکیسه در اولین فرصت غنیمت خود را از این جنگ ناعادلانه می ربایند و به کنجی راحت می روند
این خاطره من شاید مشابه داستانهای گوناگونی باشد که هر کدام از ما نوعی از آنرا تجربه کرده ایم:
سالها پیش، قبل از مهاجرت از کشور در یکی از شرکتهای تابعه نفت در عسلویه کار می کردم، جوانی را می شناختم بی مایه و ناتوان که از دانشگاهی بی نام و نشان با معدلی ضعیف فارغ التحصیل شده بود و با کمک پارتی استخدام شده بود (همیشه شرم داشت نام دانشگاه محل تحصیلش را به زبان بیاورد). برای سادگی اسمش را آقای خپل می گذارم.
تنها هنر آقای خپل روابط عمومی بود و رفیق بازی و باند بازی و دو بهم زنی
شاید در مدت چهارسالی که در سایت بودیم به زحمت واحدهای تولید را هم نمی توانست نام ببرد
اما از آنجایی که در سیستم نخبه پرور ما ! همیشه رابطه حرف اول را می زند برای گرفتن ماشین و لودر و جوشکار و ... همیشه ایشان پیش قدم بود تا اینکه یک روز همای سعادت بر شانه اش نشست:
برای یکی از همان افتتاح ها یکی از مدیران ارشد تصمیم به کشتن گوسفند در جلوی پای مسئولان گرفت.
حالا در یک جمع تحصیلکرده گرفتار مسائل فنی سایت چه کسی بهتر از آقای خپل می توانست داوطلب خرید گوسفند و کشتن آن بشود؟
البته از حق نگذریم بزم خوبی هم برپا کرد اما در آن میانه عکسهای متعددی هم به همراه مسئول یاد شده گرفت.
به طوری که به زحمت می شد عکسی یافت که آقای خپل در آن نباشد!
بقیه داستان را می توانید حدس بزنید، خلاصه را بگویم که دو سه روز بعد نشریات محلی همان عکسها را منتشر کردند و برخی از مسئولان ادارات دیگر که به دنبال پلی برای رسیدن به مقامات بودند با آن عکسها گمان کردند آقای خپل همه کاره است و آن پل موعود!
القصه الان ایشان در یکی از همان ادارات در یکی از رده های بالای مدیریتی مشغولند! (2466294) (alef-13)
 
A Teacher 4 all Seasons
۱۳۹۳-۰۸-۱۱ ۲۳:۱۸:۲۴
تحلیل جالبی بود. درک خوبی از مساله دارید. مساله را خوب حلاجی کرده اید. البته سواستفاده هایی هم از نخبگی می شود. نخبه سازی مشکل معضل دیگری است. افرادی که با جعل مدرک و مقاله و اختراعات کپی شده خود را نخبه جا زده و در داخل مانده اند. اینها جایی در خارج نمی توانند برای خود دست پا کنند. (2466918) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۸-۱۳ ۱۷:۱۱:۵۳
بايد حق داد به نخبگان که کشور را ترک کنند وقتي ميبينند ٣٧٠٠ بورسيه بناحق به عده اي نورچشمي داده ميشود , فعلا نخبگان ما بابک زنجاني و امثال او هستند (2468347) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۱۳ ۱۷:۲۲:۴۴
«حمایت از نخبه» ها خودش شده یک کسب و کار. بنیاد ملی تخبگان صدها کارمند و کارشناس و ماشین و دم دستگاه و اداره دارد و تنها کارش افزودش به بروکراسی پیش پای نخبگان است. باری که بر نمی دارد هیچ، یک مانع جدید یعنی کاغذبازی اضافی هم ایجاد می کند. مثلاً فقط پر کردن فرم آنلاین عضویت چند روز وقت زنده آدم را می گیرد. با این اندازه وقت می شود پنج تا کار یا پروژه خارج از ایران اپلای کرد. (2468369) (alef-13)