نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 501629
راهنمای کتاب/ «آماندا»؛ ژان آنوی؛ ترجمه‌ی حمید سمندریان؛ قطره
«آماندا»؛ در هم آمیزی عجیب خیال و واقعیت
علیرضا پژمان؛ 23 مردادماه 1396
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۱
«آماندا»
نویسنده: ژان آنوی
ترجمه: حمید سمندریان
ناشر: قطره، چاپ اول 1396
109صفحه، 8000 تومان
 
شما می‌توانید کتاب «آماندا» را  تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

****

ژان آنوی، نمایش‌نامه نویس شهیر فرانسه، چندان برای مخاطبان فارسی زبان، نام آشنایی نیست، هر چند از او به عنوان یکی از بهترین نمایش نامه‌نویسان فرانسوی در قرن بیستم یاد می‌شود. نمایش‌نامه مشهور او به نام «آنتیگون» که در سال 1943 نوشت یکی از بهترین اقتباس‌ها از اثر بنام و کلاسیک سوفوکل است.

زنده یاد حمید سمندریان که دیدگاه‌های خاصی در ترجمان نمایش‌نامه داشت، با انتخاب اثری از ژان آنوی اهمیت این نمایش‌نامه نویس و دراماتورژ فرانسوی را به ما گوشزد می‌کند. سمندریان در برگردان نمایش‌نامه‌هایش توجه ویژه‌ای به زبانِ اثر داشت. در این مورد خاص به زعم بسیاری از کارگردانان تئاتر، ادبیات فارسی سمندریان در برگردان دیالوگ‌ها آن قدر با وسواس انجام می‌شود، که عین همان دیالوگ را می‌توان برای اجرا به بازیگر نمایش واگذار کرد. تاکید مرحوم سمندریان بر فن بیان بر روی صحنه باعث شده است او در ترجمان گفت و گوهای آدم‌های نمایش‌نامه عنایت ویژه‌ای داشته باشد و احتمالا این دیالوگ‌ها را بارها و بارها بازنویسی کند.

نمایش‌نامه «آماندا» اثر ژان آنوی، یکی از عجیب‌ترین آثار این نویسنده است. شاید مهم‌ترین ویژگی اثر مزبور درهم آمیزی ظریف واقعیت و خیال است. در وهله‌ی اول و طی خوانش چند صفحه‌ی نخست اثر شما چندان در جدایی خیال و  واقعیت شک نمی‌کنید، اما کم کم متوجه می‌شوید باید روی مرزهای کم رنگی که ژان آنوی در اثرش ترسیم کرده، دقیق شوید. شخصیت اصلی نمایش‌نامه‌ یعنی آماندا نیز در وضعیتی شبیه وضعیت مخاطب است.

هنگامی که «آماندا» وارد صحنه می‌شود، می‌توانید خود را به جای او تصور کنید تا ببینید شما هم همان دیالوگ‌هایی را  خواهید گفت، که او بر زبان می‌آورد. او ابتدا در شرایطی کاملا طبیعی در برابر ما و دو شخصیت دیگر نمایش‌نامه یعنی «دوشس» و «بارون هکتور» قرار می‌گیرد اما رفته رفته دیالوگ‌های دو شخصیت اخیر و بعد فضاهای جدیدی که برای مخاطب به نمایش درمی‌آید، «آماندا» و البته ما را سردرگم می‌کند. این اتفاقات در عالم واقع روی می‌دهد؟ تمامی این‌ها، تنها رویای «آماندا» است؟ در پرده‌ی دوم ِ نمایش حتی «آماندا» از یکی از آدم‌های قصه می‌خواهد به او سنجاقی بزند تا خود او هم مطمئن شود که در دنیایی حقیقی با این آدم‌ها و اتفاقات رو به رو شده است.

اما ژان آنوی این درهم آمیزی را به شکل ظریف و عجیبی اجرا کرده است. در پرده‌ی اول ما با دکور صحنه‌ای معمولی مواجه هستیم. همه چیز عادی و بر روال طبیعی چیدمان شده است. «آماندا» به عنوان یک خانم کلاه دوز به دوشسی معرفی می‌شود که قرار است نزدش کار کند. «دوشس» به شکل مستقیم او را از کار قبلی‌اش بیکار کرده تا اکنون پیش او مشغول شود، اما گفت‌وگوهای عجیب او و بارون هکتور اولین پتک سردرگمی را بر سر «آماندا» می‌کوبد. نیمی از پرده‌ی دوم نمی‌گذرد که دیالوگ‌های «دوشس» و «هکتور» این گمان را قوی می‌کند، که این دو شخصیت سر در هذیان دارند تا سخنانی برآمده از عقلِ طبیعی. خصوصا تکرار جمله‌ای از طرف «دوشس» خطاب به «آماندا» که روی اعصاب  کلاه دوز است، یعنی "خیلی نازه"، «آماندا» را کاملا نسبت به آن‌ها ظنین می‌کند.

این بازی سادیستی به تدریج پیچیده‌تر می‌شود. در بخش‌هایی که «آماندا» کاملا مطمئن می‌شود که باید از این شرایط بگریزد دیالوگ‌ها روی به روالی منطقی و طبیعی می‌آورند و ما هم به همراه شخصیت اصلی نمایش‌نامه تا حدودی نسبت به آنچه توهم می‌پنداشتیم، کوتاه می‌آییم.

پرده‌ی دوم اما وضعیتی که از آن سخن گفتیم را دوباره و به شکل سختی ویران می‌کند. این بار چهار راهی در پارک برای مخاطب به نمایش در می‌آید با آدم‌هایی عجیب. «آماندا» از قصری که به آن برای کار فراخوانده شده بود فرار می‌کند، اما کمی بعد متوجه می‌شود، این فرار، گریزی به کوچه‌ای بن بست است. پهلوی درختی که در پارک است تاکسی‌ای است که «آماندا» قصد دارد با آن از آن جا بگریزد اما کمی که دقت می‌کند می‌بیند این تاکسی به شکل عجیبی تغییر شکل داده است و اطراف آن علف هرز و پیچک روییده است. روی سقف تاکسی هم یک خروس نشسته وُ آواز می‌خواند. در همین نقطه‌، خوشحالیِ «آماندا» سریعا به «ترس» تبدیل می‌شود، و وقتی می‌فهمد راننده تاکسی هم مثل «دوشس» و «هکتور» کاراکتری عجیب است، بیشتر می‌ترسد. در ادامه اتفاق‌های عجیب‌تری می‌افتد و روند غیر طبیعی دیالگو‌ها هم به شدت پیچیده‌تر و از نظر «آماندا» و ما هولناک‌تر می‌شود.

شاید این نمایش پنج پرده‌ای ژان آنوی بیش از همه حس ترس و وحشت را در ما برانگیزد، حسی که احتمالا به انحای مختلف تجربه‌اش کردیم اما هرگز نتوانستیم به صورت شفافی آن را بازنمایی کنیم. آنوی در این نمایش‌نامه توانسته خشونتِ در پرده‌ی واقعیت را عیان کند. او در هر لحظه از نمایش‌نامه، حس توهم و توطئه را آنچنان در ما برمی‌انگیزد، که یک لحظه از خواندن اثر بازنمی‌ایستیم.

«آماندا» اثر ژان آنوی، به ترجمه‌ی حمید سمندریان را احتمالا در یک نفس خواهید خواند. اگر در جست‌وجوی نمایش‌نامه‌ای تکان دهنده و سرشار از رویدادهای غیر معمول هستید سراغ همین کتاب بروید.

علاقه‌مندان نمایش‌نامه و دوستداران تئاتر، و همین طور مخاطبان ادبیات به طور عام، می‌توانند «آماندا» اثر ژان آنوی را برای یکی از ساعت‌های کتاب‌خوانی‌شان انتخاب کنند. این نمایش‌نامه را باید بعد از خواندن، به عنوان یک اثر کلاسیک شاخص در کنار، نمایش‌نامه‌های بنام کتاب‌خانه‌تان جا بدهید.
 

 
 
کلمات کلیدی : نشر قطره
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶-۰۵-۲۳ ۱۱:۳۱:۳۶
حمید سمندریان کارگران خوبی بودند. این که در کار ترجمه هم دستی داشتند جالب است (4518978) (alef-15)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
«آماندا»؛ در هم آمیزی عجیب خیال و واقعیت