نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 245903
پیشنهاد کتاب/ «داستایوسکی و آنا »؛ ایگور ولگین و سرگئی بلف؛ ترجمه یوسف قنبر؛ نشر قطره
عاشقانه‌های یک قمارباز
حمیدرضا امیدی سرور؛ 27 مهر 1393
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۱۹
داستایوسکی و آنا
نویسنده: ایگور ولگین و سرگئی بلف
مترجم : یوسف قنبر
ناشر: قطره، چاپ اول ۱۳۹۲
۱۰۵ صفحه، ۴۵۰۰ تومان

فروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه می‌کند، در صورت تمایل اینجا کلیک کنید.

****

داستایفسکی بعد از نوشتن «جنایت و مکافات»، برای جمع و جور کردن اوضاع مالی‌اش که به خاطر اعتیاد به قمار، بسیار نابه‌سامان بود، تصمیم گرفت رمانی را در کمترین زمان ممکن بنویسد.

برای این منظور به سراغ مضمونی رفت که بیش از هر چیز دیگر بر ذهن و زندگی‌‌اش سایه‌ افکنده بود. برای برای نوشتن با چنین سرعتی به یک تندنویس هم احتیاج داشت؛ کسی که همپای او در هنگام خلق این رمان حضور داشته باشد و بتواند با همان سرعتی که او داستان را تقریر می‌کند، روی کاغذ بیاورد.

 کمی بعد دختر جوانی به نام آنا گریگوریونا، به عنوان تندنویس، به او معرفی شد؛ کسی که نقش بسیار مثبتی در جریان نوشته شدن و پایان یافتن رمان «قمارباز» در سر موعد داشت،همچنین رابطه عاطفی میان آن‌ها باعث شد که نقشی تعیین‌کننده در زندگی آینده داستایفسکی هم داشته باشد.

کتاب «داستایفسکی و آنا»، اثری‌ست درباره داستایفسکی و آنا گریگوریونا، دختری که بعد از نوشته شدن رمان قمارباز با او ازدواج کرد. کتاب حاضر از دو بخش تشکیل‌شده، بخش اول را «ایگور وگلین» نوشته که به زندگی داستایفسکی از تولد تا مرگ می‌پردازد. او در بخش‌های پایانی این نوشته به ماجرای رابطه‌ی عاطفی میان داستایفسکی و آنا، ازدواج‌شان، تولد فرزندان‌شان و تحولی که در زندگی نویسنده بزرگ روس به وجود می‌آید، اشاره دارد. بخش دوم که توسط سرگئی بلف نوشته‌شده به زندگی آنا گریگوریونا اختصاص‌یافته و بخش اعظم آن شرح ورود او به زندگی داستایفسکی و نقش و تأثیر متقابل آن‌ها بریکدیگر است.

این دو متن نه‌چندان بلند، به اتفاق تصویری تازه و جالب‌توجه از ابعاد خصوصی زندگی یکی از نوابغ داستان‌نویسی جهان را پیش روی خواننده می‌گذارند که کمتر در کتاب‌هایی که در نقد و بررسی آثار داستایفسکی نوشته شده، مورد توجه قرار گرفته است.

داستایفسکی زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته که بی‌شک داشتن این نوع زندگی،  منبع الهامی برای او در نوشتن  رمان‌های سترگش بوده است. او در نوامبر ۱۸۲۱ در روسیه به دنیا آمد. کم سن و سال بود که مادرش را از دست داد، چندی بعد پدرش نیز به مرگی مشکوک درگذشت (شایع بود که به دست رعایایش کشته‌شده است). خدمت در ارتش روسیه و کسب درجه افسری، دستگیری به جرم فعالیت براندازانه و محکوم شدن به مرگ، ایام زندان، رفتن تا پای جوخه اعدام و نجات از مرگ به شکلی معجزه‌آسا، درگیری با بیماری مزمن صرع، اعتیاد به قمار و...، هریک برگی از زندگی پر افت‌وخیز او را تشکل می‌دهد.

داستایفسکی نوشتن را با نمایشنامه‌هایی رمانتیک آغاز کرد که منتشر نشدند و چرک‌نویس‌شان نیز باقی نمانده است. اولین اثری که از او منتشر شد ترجمه‌ی رمان «اوژنی گرانده» اثر بالزاک بود، بعد از این ترجمه، خود او دست به کار رمان‌نویسی شد.

او قریحه و بخت و اقبال را توأمان داشت، چنانکه با اولین رمانش (مردم فقیر) به شهرتی بسیار رسید. البته در این زمینه نباید از نقش  «ویساریون بلینسکی»، منتقد مشهور و پرنفوذ آن دوران، غافل شد که علاقه زیادی به رمان‌های رئالیستی با رویکرد اجتماعی‌گرایانه و روان‌شناسانه داشت و مردم فقیر از این جهت تمام و کمال خواسته او را برآورده می‌کرد. به همین خاطر به این نویسنده جوان امید بسیار بست و حمایت زیادی از او کرد که در به شهرت رسیدن داستایفسکی نقش تعیین‌کننده‌ای داشت.

دامنه‌ی اقبال داستایفسکی تا بدانجا بالا گرفت که او را گوگولی جدید خواندند. با این حال رمان‌ بعدی داستایفسکی باعث شد ویساریون بلینسکی تصور کند، پیش بینی‌اش خطا بوده، چراکه داستایفسکی از مایه‌های دلخواه او دور شده بود! به هر حال جایگاه والای داستایفسکی در ادبیات روس نشان می‌دهد که پیش‌بینی‌های او کاملاً درست بوده و...

بخش نخست این کتاب از بدو تولد داستایفسکی آغاز کرده و سرانجام سرانجام به صبح روز چهارم اکتبر ۱۸۶۶ می‌رسد که آنای بیست‌ساله قدم به آپارتمان آقای نویسنده می‌گذارد و بعد از بیست و شش روز همکاری پر از شور و خلاقیت برای داستایفسکی (که پیش از آن ازدواج کرده اما همسرش را از دست داده بود)، دور تازه‌ای در زندگی برای او  آغاز می‌شود.

قریب به صدسال بعد سرگئی بلف به کمک یکی از داستایفسکی‌شناسان، به خانه نوه‌ی این نویسنده‌ی بزرگ می‌رود تا روایت او درباره زندگی مادربزرگش (آنا)  را بشنود.

آنا در زمان اولین دیدار خود با داستایفسکی بیست ساله بود، فرزند پدری که سخت شیفته آثار این نویسنده بود و این علاقه را به دخترش نیز سرایت داده بود. به این ترتیب آنا به‌درستی می‌دانست قدم به کدامین خانه گذشته و برای همکاری با چه نویسنده مهمی دعوت‌شده است. اعقاب مادری آنا سوئدی و فنلاندی بودند، سرگئی بلف در حین تحقیقات خود زمانی که گذرش به فنلاند می‌افتد، به تحقیق درباره اجداد آنا می‌پردازد که جملگی از دانشمندان فنلاندی بوده‌اند. سرگئی بلف حتی بر سر مزار جد آنا رفته و  به بررسی شجره‌نامه آن‌ها نیز می‌پردازد.

بنابراین می‌توان گفت این نوشته‌ی کوتاه حدود پنجاه‌صفحه‌ای، حاصل تحقیقاتی مفصل و جامع است. نوشته‌ای که علاوه بر زندگی آنا، به پانزده سال آخر حیات داستایفسکی نیز پرداخته و نکات جالب‌توجهی درباره زندگی او به مخاطب ارائه می‌کند.

کتاب «داستایفسکی و آنا» توسط یوسف قنبر با نثری روان به فارسی برگردانده شده؛ این کتاب قریب به دوازده سال پیش توسط نشر فرزان روز برای نخستین بار منتشر شد، اما از آن زمان به بعد تجدید چاپ نشده بود. خوشبختانه به همت نشر قطره این کتاب دوباره به بازار کتاب عرضه شده، هرچند انتشار مجدد آن‌ چنان بی‌سروصدا و شمارگانش اندک بود که در اندازه شایستگی واقعی‌اش بدان توجه نشد.

این کتاب به گوشه‌هایی کمتر توجه شده از زندگی داستایفسکی می‌پردازد و پرده از احساسات و عواطف انسانی او برداشته و آن‌ها را به‌گونه‌ای جذاب به مخاطب ارائه می‌کند. خواننده کتاب درمی‌یابد که زندگی این نابغه ادبیات روس همانند آثارش پر افت‌وخیز و همراه با تجربیاتی چنان گوناگون بوده که مصالحی فراوان برای نوشتن در اختیار او  قرار می‌داده است.
 
کلمات کلیدی : داستایفسکی + داستایوسکی و آنا + یگور ولگین و سرگئی بلف + یوسف قنبر +نشر قطره
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۷ ۲۰:۳۰:۰۴
خوندمش....بسيار عاليه (2437526) (alef-10)
 
مجید
۱۳۹۳-۰۷-۲۷ ۲۲:۲۱:۳۵
نوشته ی خواندنی خوبی بود ممنون (2437719) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
عاشقانه‌های یک قمارباز