نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 316742
زمینه های نفوذ آمریکا در مسجد محلّه ما
بخش تعاملی الف - امین میرزائی
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۱۹

بسیار پیش آمده که فردی از صف اوّل نماز برخاسته و از منی که در صف آخر نماز می خواندم ایراد گرفته. این که مثلاً در رکوعت زیاد خم نشدی، یا کشکک زانوانت را با زاویه هفتاد و پنج درجه برای سجده روی زمین قرار ندادی، یا باید مُهر ضخیمتری برداری یا نوک بینی ات به زمین نمی خورَد ( چون مستحب است که آن هم روی خاک قرار بگیرد!). این که چگونه صف آخر نماز را- آن هم در حال سجده - رصد می کند بماند!

البته مشکل از من است. چرا؟! چون لباس روحانیت را کنار گذاشته ام و با لباسِ Civil بین مردم رفت و آمد می کنم. حالا تصوّر کنید که بنده خدا چه حالی می شود، وقتی مرا در جلوی خود و به عنوان پیش نماز ببیند!
بگذریم ...

غرض از چند سطر بالا، ذکر خاطره زیر است:

آمده بود راست ایستاده بود وسط مسجد و سرم داد می زد که "مرا مسلمان کن، از زردشتی بودن خسته شده ام" دوست دوران جوانی ام را می گویم، که با هم در یک مدرسه درس می خواندیم و با هم رفت و آمد داشتیم. سعی کردم با هزار و یک دلیل به زردشتی بودن دل خوشش کنم و فکر مسلمان شدن را از سرش درآورم. از بیم آن که رادار حاج آقایی در صف اوّل، کار او را در صف آخر تمام کند و مانند دوست ارمنی نازک دلم، در همان آغاز، او را از مسجد بیرون برانَد.

علآمه طباطبایی و آیة الله طالقانی و آقایان، آشتیانی و حسن زاده و جوادی آملی را دیده بود و موافقت آنان را با توحید عارفان، دلیلِ هماهنگی عقل و قرآن و عرفان دانسته بود. چیزی شبیه ایمانِ کریستین (یحیی) بونو، که در عوض ریش و پشم اخوان المسلمین، به شرح دعای سحر رو کرد.

دوست زردشتی ام را نتوانستم منصرف کنم. آمد و در نماز جماعت شرکت کرد.

دو سه روز بعد، یکی از آن حاج آقاهایِ مؤمنِ مسجد رو - به زور دو قبضه ریش و یک دورتسبیح - کار را یکسره کرد. با آوردن و خواندن توضیحُ المسائلِ فلان مجتهد مُعَظَّم که قائلان به "وحدت شخصی وجود" (مثلاً اسپینوزا و ملّاصدرا و إکهارت) را "نجس العین" می داند، یک سطل آب روی دوستمان خالی کرد!

دوست زردشتی به "اهورامزدا" ایمان داشت، امّا با امر به معروف و نهی از مُنکرِ جاهلانه حاج آقا - در قالب "آکوا" من - به اهرمن و سوپرمن و بتمن روکرد!
 
کلمات کلیدی : امین میرزائی
 
۱۳۹۴-۰۹-۲۲ ۱۳:۳۷:۱۶
بنده پزشك هستم عليرغم مشغله فراوان شب عيد غدير بعد مدتها فرصت كردم فرزند كوچك هشت ساله ام را همراه دو تا از دوستهايش به مسجد ببرم و تصورم اين بود شب عيد و شادماني و شيريني و شكلات حتما روي ذهنيت بچه ها در باره مسجد تا ثير مثبت ميگذارد حاج اقا مشغول صحبت بودند و من احساس كردم سرو صداي بچه ها داخل مسجد مزاحمت ايجاد ميكند لذا به بچه ها گفتم تو حياط بازي كنند چند دقيقه بعد از سخنراني حاج اقا دنبال بچه ها رفتم
خدا شاهد است منظره غير قابل باور ديدم يك پيرمرد در حياط مسجد كه مشغول پخش نذورات در حياط بوده و ظاهرا از قديميهاي مسجد بوده بچه ها رو با تندي از مسجد بيرون انداخته بود و در ب حياط مسجد را بسته بود وبچه ها بغض كرده نرده هاي مسجد را از ترس از بيرون چسبيده بودند و تكان نميخوردند ومن نگران كه اگر در خيابان مجاور كه از قضا شلوغ هم بود ماشين به بچه ها ميزد تكليف چه بود؟
خدا شاهد است از ان ماجرا فرزند من به هيچ عنوان حاضر به امدن به مسجد نيست و انواع صحبتها و حرفهاي ما هم بي نتيجه مانده
سوال بنده اينست كه مثلا اگر اين اقايان مسن بر اثر تذكر به قبايشان بر بخورد و از مسجد زده شوند چه اسيبي به جامعه ميخورد؟ولي از انطرف ضررهاي بي حوصلگي اين حضرات به اعتقادات اينده جامعه از شمار خارج است
بنظرم بايد در نحوه تايين هيئت امنا مسجد كه مهمترين پايگاه فرهنگي در اسلام است تجديد نظر كرد و حتما بايد اين افراد به لحاظ صلاحيت هاي مختلف گزينش شوند و صرف اينكه هر كي پاي ثابت مسجد باشد به تدريج جزء هيئت امنا بشود نتيجه همين است كه داريم لمس ميكنيم والسلام (3385125) (alef-11)
 
۱۳۹۴-۰۹-۲۳ ۰۱:۰۶:۵۷
نبی اکرم بارها دیر به مسجد می رسیدند چون سر راه مسجد با کودکان مشغول گردو بازی می شدند. حتی یکبار مادری فرزندش را به آغوش پیامبر داد و بچه ادرار کرد. نبی اکرم از تنبیه بچه منع کردند. (3386825) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.