توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 150620
جامعه شناسی تاریخی
رگا :موسیقی اعتراضی سیاهان جامائیکا
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۱۲
رضا نساجی: با ظهور دو نوع جدید اما مبتذل از موسیقی پاپ در پایان دهه هفتاد با عنوان "آبا" و "دیسکو"، به نظر می رسید دیگر موسیقی خوب وجود در دنیا نمانده است. اما هنوز یک گونه از موسیقی سیاه مانده بود که در آن هم زندگی یافت می شد، هم خون، هم عشق، هم اشک، هم عرق. این موسیقی نعره می زد، نفرین می گفت و فریادهای شادی می کشید. موسیقی که "رگی" (رگا) نام داشت و واقعا جالب بود. به تعبیر یکی از نمایندگان این نوع موسیقی، رگی، "همانند بلوز نوعی موسیقی موضوعی است که به آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد، می پردازد. این موسیقی می تواند سیاسی، خنثی یا طعنه آمیز باشد."[۱]

سبک شناسی

رگِی یا رگا (Reggae) یک سبک موسیقی است که در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ (میلادی) در جامائیکا پایه‌گذاری شد. در صورتی که پاره ای از اوقات برای بیان مفهوم گسترده تری، برای اشاره به بیشتر سبک‌های موسیقی جامائیکا استفاده می‌گردد. عبارت ریگه نشانه نوعی سبک مخصوص موسیقی که سرچشمه از دوره توسعه اسکا و راک استدی می‌گیرند، می باشد.

اساس رگه بر پایه‌ای ریتمیک که با تاکید روی ضدضرب‌ها شخصیت می‌گیرد(معروف به اسکنک) تشکیل شده‌است. رگه به صورت طبیعی آهسته تر از سکا و تندتر از راک استدی است. رگه معمولاً بر روی ضرب‌های دوم و چهارم هر میزان تاکید می‌کند، در حالی که گیتار ریتم روی ضرب سوم تاکید می‌کند یا اینکه آکورد را ار ضری دوم و تا هنگام نواخته شدن ضرب سوم، نگه می‌دارد. سرعت آن و استفاده از خط باس منسجم باعث تفکیک بین این سبک و سبک راک استدی می‌باشد، گرچه بعدها هر دو سبک از این نو آوری‌ها به صورت جداگانه استفاده کردند.

از مشهورترین خوانندگان این سبک، باب مارلی است. همچنین کسانی مثل آبجیز، شگی، شان پال، لارین هیل، یوبی.

خواستگاه اجتماعی

بعضی از جامعه شناسان فرهنگ توجه خود را به موسیقی رگا معطوف کرده اند. زیرا رگا تجسم بخش فرآیندی است که از طریق آن تماس هایی میان گروه های اجتماعی به آفرینش شکل های نوین موسیقی منجر می شود.

ریشه های رگا را می توان در آفریقای غربی بازجست. در سده هفدهم، شمار زیادی از اهالی آفریقای غربی توسط استعمارگران بریتانیایی به بردگی گرفته شدند و با کشتی برای کار در مزارع شکر به هند غربی برده شدند. با اینکه بریتانیایی ها سعی داشتند مانع از اجرای موسیقی سنتی افریقایی توسط بردگان شوند، چون بیم آن داشتند که این موسیقی فریاد اعتراض و دعوت به انقلاب باشد، اما این بردگان سنت طبل افریقایی را زنده نگه داشتند و گتاهی آن را با سبک های موسیقی اروپایی که برده داران به آنها تحمیل می کردند، در هم می آمیختند. در جامائیکا برده داران با آهنگ طبل یک گروه از برده ها، یعنی بوروها، به راحتی مدارا می کردند چون ضرباهنگ طبل آنها به اندازه گیری سرعت کار کمک می کرد و بالاخره در ۱۸۳۴ بردگی در جامائیکا لغو شد، اما سنت طبل نوازی بورویی ادامه یافت. حتی وقتی مردان بورویی از نواحی روستایی به حاشیه های فقیرنشین کینگستن مهاجرت کردند. [۲]

آنها در شهرهای ویژه خود که چیزی شبیه به گتوها (محله های یهودی نشین که در دوران نازیسم از محلات دیگر تفکیک و محاصره می شد)، اما گتوهای فرهنگی بود، زندگی می کردند. جوانان سیاه پوست محروم ترین اقشار جامعه را تشکیل می دادند، بیشترین آمار بیکاری را داشتند و دائما تحت تعقیب پلیس به سر می بردند. در نتیجه برای خودبیانگری و حفظ ویژگی های ملی، نیاز به موسیقی، ستاره ها و ظاهر خود داشتند.[۳]

مبانی فکری

در همین حاشیه های فقیرنشین بود که فرقه دینی تازه ای پاگرفت، فرقه ای که در شکل گیری موسیقی رگا نقش حیاتی داشت. در ۱۹۳۰ مردی که هایلی سیلاسی نام داشت، تاج امپراطوری کشورافریقایی اتیوپی را بر سر گذاشت. اتیوپی در آن دوران تنها کشور آفریقایی بود که در استعمار هیچ کشور اروپایی قرار نداشت و حتی توانست ارتش استعماری موسولینی را شکست بدهد. امری که موجب شد تا او بدل به بتی برای بعضی از آفریقایی ها شود. در حالی که مخالفان استعمارگری اروپا در سراسر جهان به تخت نشستن سیلاسی را تهنیت می گفتند، شماری از افریقایی های هند غربی اعتقاد داشتند که سیلاسی خدایی است که به زمین فرستاده شده تا ستمدیدگان افریقایی را به سوی آزادی هدایت کند. یکی از نام های سیلاسی «شاهزاده راستافری» بود و کسانی که در هند غربی او را می پرستیدند خود را «راستافرین» می نامیدند.[۴] راستافرین ها اتیوپی را موطن معنوی و فیزیکی خود می دانند و همچون یهودیان به عنوان قومی گم گشته، آرزو دارند روزی به سرزمین موعود خود برگردند. پیروان راستافار اصول عقاید و فلسفه ویژه خود را دارند و در عقاید مذهبی شان بسیار متعصب اند. طبق یکی از اصول مذهبی این قوم، انسان باید به طور دائم کلمه de`erb یعنی «علف» را تکرار کند.[۵]

فرقه راستافرین خیلی زود با بوروها در هم آمیخت و موسیقی راستافرین با ترکیب سبک های طبل نوازی بورویی و مضامین انجیلی ستم و آزادی، پا به عرصه گذاشت. در دهه ۱۹۵۰، موسیقی دانان هند غربی شروع به ترکیب کردن ریتم ها و اشعار راستافرین با عناصر «جاز» امریکایی و موسیقی «بلوز» سیاهان کردند. این ترکیب ها در نهایت به صورت موسیقی «سکا» و سپس در اواخر دهه ۱۹۶۰ به صورت موسیقی «رگا» درآمد که ضربه های نسبتا آهسته، تاکید روی صداهای بم، و بیان داستانهایی درباره فقر و محرومیت شهری و قدرت آگاهی اجتماعی جمعی، مشخصه های اصلی آن هستند. [۶]

مبارزه علیه دولت

حاصل این موسیقی، ستاره ای چون باب مارلی، و گروه هایی همچون وایلرز، توتس و مایتالز و آنچه که ظاهرشان را از دیگران متمایز می کرد، مدل موی خاص شان بود و همین طور کلاه های تنگ پشمی و زندگی طبق اصول فلسفه راستافار.[۷]

باب مارلی اولین ستاره بزرگ راکی بود که تا امروز هم نیز ستاره بین المللی و حتی یگانه ستاره رگی به شمار می آید. اولین موفقیت وی را آلبوم «آتش را بگیر» به ارمغان آورد. اما طی کردن راه شهرت بیرون از مرزهای جزیره اجدادی اش برای او مشکل بود. موضوع از این قرار بود که سفیدپوست ها حتی یک کلمه از حرف هایی را که در آوازها یا مصاحبه هایش می گفت، نمی فهمیدند. علاوه بر آن گوش سفیدها هنوز به ریتم موسییقی رگی عادت نکرده بود، ولی دیر یا زود موفقیت به او لبخند می زد، زیرا مارلی نوازنده ای بود توانمند و با استعداد (بسیاری او را باب دیلن سیاه می نامیدند).

صف آرایی او بر ضد دولت، کاری بسیار پر مخاطره بود که چیزی نمانده بود به قیمت جانش تمام شود. در یکی از روزها چند فرد مسلح به خانه او حمله کردند و باعث زخمی شدن او و اعضای خانواده اش شدند. این واقعه در آهنگش با نام «من کلانتر را با گلوله کشتم» که به عنوان یکی از کلاسیک ها و بزرگترین آهنگ های راگی شناخته شده، بازتاب یافته است. این آهنگ با اجرای اریک کلپتون نیز یک آهنگ پرطرفدار و موفق شد.[۸]

بنابراین می باید کمی از ساده اندیشی و تحلیل های سطحی اما فریبنده کسانی چون گیدنز فاصله گرفت تا عمق موسیقی رگا را درک کنیم. رگا چیزی نبود که در ستایش خدای زمینی چون «هایله سیلاسی» آفریده شده باشد. برخواسته از چپگرایی های مرسوم آن زمان هم نبود، (کما اینکه ایندو کاملا با هم تزاحم داشتند، چراکه پادشاهی هایله سیلاسی سرانجام توسط یک کودتای چپ سرنگون شد که مقدمه ورود کمونیسم به آفریقا بود) هرچند که ریشه های عدالتخواهانه و ضد استعماری داشت. رگا آنگونه که باب مارلی ترسیم می کرد، ماهیت آشکارا «ضدامریکایی» داشت، چنانکه در ترانه مشهورش در آخرین آلبوم خود (۱۹۸۰ Uprisin-) می گوید:

Don't let them fool ya'

نگذارید شما را فریب بدهند

or even try to school ya'

یا حتی شما را آموزش دهند!

Don't let them change ya'

نگذارید شما را تغییر بدهند

or even re-arrange ya'

یا به شما "نظم نوین" بدهند!

اما آیا مبارزه ضد امریکا به شکلی شفاف تر از این در یک موسیقی ممکن است؟

دستاودهای موسیقایی

آنچه باعث شد موسیقی رگا از حالت زیرزمینی خارج شود، فیلمی بود به نام "هر چه آنها خشن تر می شوند". فیلم حول محور خشونت های دنیای جامائیکا و رابطه لش با تجارت موسیقی ساخته شده بود. این فیلم توجه آن دسته از جوانان سفیدپوست را که همانند سیاه پوستان خود را محروم احساس می کردند.[۹] نقش اصلی این فیلم را جیمی کلیف بازی کرده بود. کلیف پیش از این بازی کردن در این فیلم با آهنگ های پر طرفدار Wonderful World (دنیای عجیب و غریب)، Beautiful People (آدم های زیبا) وWild World (جهان وحشی) به شهرت رسیده بود. آهنگ آخر اثری بود برگرفته از آلبوم کت استیونس با نام «چای برای گیلرمن» که البته هیچ وجه اشتراکی با آن نداشتند.[۱۰]

بسیاری از هنرمندان رگا مثل باب مارلی، موفقیت های تجاری عظیمی کسب کردند و در دهه ۱۹۷۰ مردم سراسر جهان به موسیقی رگا گوش می دادند. در دهه هشتاد و نود، رگا با «هیپ هاپ» (رپ) در هم آمیخت تا صداها و الحان تازه ای بوجود آورد که می توان آن را در کار گروه هایی مثل «وو- تانگ کلان» و «فوگیز» شنید. [۱۱]

بسیاری از نوازندگان و خوانندگان مطرح راک تحت تاثیر موسیقی بکر و وحشی رگی، برای بررسی و مطالعه موسیقی جامائیکا به این جزیره سفر کردند؛ مخصوصا که این کشور مناسب ترین جا برای تفریح ثروتمندان بود. گروه رولینگ استونز، کت استیونز، پل سایمون و پل مک کارتنی همه به آنجا عزیمت کردند تا با خاطری آسوده از این موسیقی لذت ببرند و در استدیوهای آن کشور به ضبط آهنگ هایشان بپردازند. سپس همه آنها به انگلستان بازگشتند تا آهنگ های «رگی راک» خود را به فروش برسانند.

رگی حرکت خود را در مسیر غرب نیز آغاز کرد و به امریکا رسید. موسیقی سیاه در امریکا نیاز به هوایی تازه داشت، خوانندگانی نظیر استیوی واندر، باکی از پسروی و از دست دادن هویت نداشتند. از همین رو نیازی هم به رگی که مانند علف خشکی برای مغروف بود، احساس نمی کردند. (البته او نیز از رگی استفاده کرد، اما طبق برداشت خاص خودش)[۱۲]

اینها در شرایطی بود که اکثر خوانندگان سیاه پوست ظاهرا فراموش کرده بودند که موسیقی به نام بلوز - این فریاد درد، اندوه و نومیدی- هنوز وجود دارد، فراموش کرده بودند که بلوز گاهواره موسیقی سیاه پوستان و تقریبا کل موسیقی مردمی سفید پوستان است. آنها راه ساده تری را برگزیده بودند و آنقدر در این راه پیش رفته بودند که مهم ترین عناصر موسیقی، یعنی سادگی، صداقت، حرارت و طراوت را از یاد برده بودند. اما مارلی با کمک موسیقی رگی این خصوصیات را به موسیقی مردمی -چه سیاه و چه سفید- بازگرداند. به یمن ظهور موسیقی رگی، موسیقی سیاه پوستان کمی مهیج تر شد.[۱۳]

بنابراین تاریخ رگا تاریخ تماس و مراوده گروه های اجتماعی مختلف و معناهای مختلف – معناهای سیاسی، معنوی و شخصی- است که گروه های مذکور با موسیقی خود آنها را بیان می کردند. [۱۴]


_[۱] نقل قول از باری فورد، برگرفته از مجله گاردین. از: تاریخچه موسیقی راک، نوشته جرمی پاسکال، ترجمه باب شهاب، انتشارات آهنگی دیگر، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ص ۲۸۲

[۲] _ جامعه شناسی، آنتونی گیدنز- کارن بردسال، ویراست چهارم، ترجمه حسن چاوشیان، نشر نی، ص ۴۱

[۳] _ تاریخچه موسیقی راک، ص ۲۸۳

[۴] _ جامعه شناسی، ص ۲-۴۱

[۵] _ تاریخچه موسیقی راک، ص ۲۸۳

[۶] _ جامعه شناسی، ص ۲-۴۱

[۷] _ تاریخچه موسیقی راک، ص ۲۸۲

[۸] _ همان، ص ۲۸۵

[۹] _ همان، ص ۲۸۳

[۱۰] _ همان، ص ۴_۲۸۳

[۱۱] _ جامعه شناسی، ص ۴۲

[۱۲] _ تاریخچه موسیقی راک، ص ۲۸۶

[۱۳] _ همانجا.

[۱۴] _ جامعه شناسی، ص ۲-۴۱
منبع: سایت جشنواره طبس (tabasfest.ir)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.