نظر منتشر شده
۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 243942
استراتژی اوباما برای مقابله با داعش
بخش خارجی الف، 10 مهر 93
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۴۰
باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا تاریخ ۱۱ سپتامبر را برای پرده‌برداری از استراتژی خود در زمینه مقابله با گروه داعش انتخاب کرد تا به نوعی خبر از احیای سیاست‌های جورج بوش پسر بدهد.

اوباما با این اقدام از راهبرد قبلی خود یعنی خودداری از ورود به عرصه جنگ جدید در منطقه خاورمیانه که پس از خروج نیروهای آمریکایی از عراق در اواخر سال ۲۰۱۱ اتخاذ کرده و دلیل آن را ترس از پیامدهای منفی و لزوم «محدود کردن هرگونه عملیات نظامی آمریکا» اعلام کرده بود، تخطی کرد. حال سوال این است که چرا اوباما چنین موضعی اتخاذ کرد و تا چه حدی عزم جدی برای ادامه این سیاست پیچیده و چند بعدی دارد؟

این تصمیم از لحاظ زمانی در حالی اتخاذ می شود که انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا در نوامبر آینده برگزار می شود و رئیس کاخ سفید شدیدا نیازمند ابتکاری برای پاک کردن تصویر منفی و عملکرد ضعیف دولت خود از اذهان عمومی است؛ زیرا براساس نظرسنجی برگزار شده توسط دانشگاه کویین ایپیاک که ماه جولای گذشته منتشر شد، اوباما همراه جورج بوش پسر از کمترین محبوبیت در میان ۱۲ رئیس جمهور آمریکایی که در مرحله پس از جنگ جهانی دوم روی کار آمده اند، برخوردار است و شاخص های حمایت از سیاست های خارجی و برنامه های وی در زمینه مبارزه با تروریسم، اقتصاد و درمان در پایین ترین سطوح قرار دارند.

به گزارش جام جم آنلاین، البته اشاره به این نکته نیز لازم است که اقدام اوباما در حمله به داعش با بیشترین حجم حمایت های داخلی مواجه شد؛ به طوری که بر اساس نظرسنجی مشترک خبرگزاری رویترز و پژوهشکده ابسوس ۶۴ درصد از آمریکایی ها از تصمیم اوباما برای حمله به گروه داعش حمایت کرده اند و فقط ۲۱ درصد با آن مخالفند. این آمار تا حدودی تکرار همان حجم حمایت های صورت گرفته از اقدامات جورج بوش در مرحله پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ است و در شرایطی که سازمان القاعده با ادعای دست داشتن در حملات مذکور بهانه لازم برای حمله دولت بوش به افغانستان و پس از آن عراق را فراهم کرد، معلوم نیست چرا داعش چنین خدمت مفت و مجانی آشکاری به اوباما کرد و با بریدن نمایشی سر دو خبرنگار آمریکایی باعث تحریک احساس خشم و نفرت اکثریت آمریکایی هایی شد که اصولا علاقه چندانی به جنگ و لشکرکشی های کاخ سفید در خاورمیانه ندارند.

تعارضات
اوباما چند هفته قبل اعتراف کرده بود هیچ راهبرد خاصی برای عراق و سوریه ندارد، اما چطور به یکباره چنین استراتژی جنجالی را در قبال این دو کشور در پیش گرفت؟ یادآوری این مساله نیز خالی از لطف نیست که مرد شماره یک کاخ سفید در ماه ژوئن خواستار کمک ۵۰۰ میلیون دلاری کنگره برای آموزش و ارائه تسلیحات به مخالفان سوری شد که در نهایت به تصویب رسید. این درحالی است که پیشتر باراک اوباما این احتمال را بعید دانسته بود که مخالفان سوریه بتوانند موفقیتی در زمینه براندازی نظام بشار اسد کسب کنند.

با توجه به این که باراک اوباما در سپتامبر سال ۲۰۱۳ به یکباره از تصمیم خود برای حمله به سوریه عقب نشینی کرد، حال این پرسش مطرح می شود که وی تا چه اندازه در تصمیم خود برای جنگ با تروریسم «داعش» به منظور تحقق اهداف بزرگ اعلام شده جدی است؟

به نظر می رسد که راهبرد آمریکا از انسجام لازم برخوردار نیست و نمی تواند ضامن تحقق نتایج مورد نظر باشد؛ زیرا اساس این عملیات بر تشدید حملات هوایی علیه عراق، حمایت از نیروهای عراقی و کرد از لحاظ آموزش نیروها و ارائه تسلیحات لازم، هدف قرار دادن پایگاه های داعش در داخل سوریه و آموزش و تجهیز مخالفان به اصطلاح «میانه رو» سوریه به تسلیحات مورد نیاز به منظور تسلط آنها بر مناطق تحت اشغال داعش پس از شکست این گروه بنا نهاده شده است.

اما مساله مهم تر چشم انداز آینده اوضاع سیاسی است: آیا جنگ علیه داعش به دستیابی به راه حل سیاسی در سوریه و عراق و تنگتر شدن عرصه برای گروه داعش منجر خواهد شد یا برعکس اوضاع را قوز بالاقوز خواهد کرد؟ قطار اوباما در گذشته بارها در این ایستگاه متوقف شده و به نظر می رسد وی هنوز تصمیم قاطعانه ای در این زمینه اتخاذ نکرده است.

شک و تردیدها
در این میان، شک و تردیدهایی وجود دارد که بدنیست به آنها پرداخته شود:

سطح عملیات: در حالی که جان کری وزیر خارجه آمریکا عملیات این کشور در عراق و سوریه را «عملیات گسترده علیه تروریسم» توصیف می کند، کاخ سفید از توصیف «جنگ تمام عیار» برای آن استفاده می کند و واقعا معلوم نیست موضع کدام یک از آنها را باید قبول کنیم؟

اهداف حمله: مسئولان آمریکایی اظهارنظر واحدی درباره اهداف واقعی این حمله بیان نکرده و در حالی که برخی طرف ها هدف این حمله را عقب راندن جزئی داعش عنوان کرده اند، برخی دیگر از نابودی کامل این گروه دم می زنند و به نوعی داستان حمله به القاعده و طالبان در افغانستان تکرار می شود. روزنامه واشنگتن تایمز نیز آورده است که پنتاگون فقط درصدد نابودی خود داعش نیست، بلکه می خواهد تفکر داعش را از بین ببرد. بدیهی است چنین کاری نیازمند زمانی طولانی و همکاری گسترده تمامی کشورهای منطقه و مراجع دینی و قطع منابع مالی داعش است، اما شک و تردیدهای زیادی در تداوم این روند وجود دارد.

مدت زمان حمله: مسئولان آمریکایی تقریبا روی این مساله متفق القول هستند که حمله به داعش مدت زمانی بیش از دوره باقیمانده عمر دولت اوباما؛ یعنی دو سال طول خواهد کشید و این به آن معناست که اوباما به هنگام حصول نتایج این حمله در راس قدرت حضور نخواهد داشت و شاید دولت جدید رویکرد متفاوتی داشته باشد.

طرف های شرکت کننده:
کاخ سفید سعی دارد این حمله را با همراهی هم پیمانان عرب، ترک و اروپایی خود انجام دهد و در مقابل برخی طرف های ذی ربط و تاثیرگذار مانند سوریه و ایران را کنار گذاشته است. شکی نیست که برخی کشورهای منطقه به نوعی در تسهیل روند انتقال اموال و کمک های مالی به جریان های تندرو و فراهم کردن زمینه عبور عناصر آنها از طریق خاک خود نقش دارند. در این شرایط، پرسش های زیادی درباره حجم همکاری این طرف ها در درازمدت یا حتی در بازه زمانی متوسط مطرح می شود.

از سوی دیگر، مستثنا کردن دمشق و تهران دیر یا زود پیامدهای میدانی برای آمریکا به بار خواهد آورد؛ زیرا احتمال می رود مقابله با داعش در سوریه که از پشتیبانی و حمایت های مالی و انسانی گسترده برخوردار است، به درگیری با ارتش سوریه و همپیمانان آن منجر شود، اما کاخ سفید تاکنون موضع خود درباره این مساله را اعلام نکرده و این در حالی است که چنین تحولی در سایه ادامه تنش ها میان آمریکا و ایران و از سوی دیگر میان آمریکا و روسیه (بر سر مساله اوکراین) می تواند باعث پیچیده تر شدن اوضاع منطقه شود.

تقسیم نقش و ماهیت خطرات: مخالفان به اصطلاح میانه رو سوریه که آمریکا قصد دارد از آنها حمایت کند و قرار است جایگزین داعش در صورت شکست نظامی آن شوند، کدام طرف ها هستند؟ آیا جبهه النصره و گروه های زیرمجموعه «جبهه اسلامی» نقشی در راهبرد کاخ سفید برای جنگ علیه تروریسم و افراطی گری دارند؟ این در حالی است که همگان می دانند طرف های مذکور اعتقادی به دموکراسی و انتخابات ندارند، بلکه سعی در افزایش سلطه و نفوذ خود داشته و وابسته به طرف های منطقه ای یا مجری برنامه های خارجی هستند. چطور می توان طرح سیاسی مورد نظر اوباما در سوریه را بدون هماهنگی یا توافق با دولت این کشور اجرا کرد؟ چطور می توان بدون همکاری و تعامل با بشار اسد که اوباما همکاری با وی را غیرممکن می داند، چنین طرحی را پیاده کرد؟ آیا گزینه نظامی امیدهای هم​پیمانان آمریکا برای براندازی نظام بشار اسد در سوریه را احیا کرده و باعث از سرگیری بحران می شود؟ چطور می توان جلوی تکرار رقابت خسارت بار عربستان سعوی و در سوی دیگر قطر و ترکیه بر سر «کیک سوری» را گرفت؟

اما معادلات عراق فرق می کند؛ به طوری که سیاست آمریکا در این کشور مبتنی بر به حاشیه راندن دولت عراق و در مقابل تقویت کردها به عنوان «گروه منسجم و یکپارچه» است و در همین زمینه، اکثر کمک های نظامی آمریکا و اروپا به جای بغداد، به مقصد کردستان عراق ارسال می شود و این مساله باعث تضعیف نقش دولت عراق و قدرت آن در قبال کردستان در آینده می شود، بی شک، این اقدام غیرعمدی نیست. علاوه بر این، کارشناسان آمریکایی که به عراق اعزام شده اند یا می شوند اقدام به برقراری روابط مستقیم با قبایل سنی غرب عراق بدون هماهنگی با دولت عراق به عنوان نماینده تمامی طرف های عراقی می کنند. این وضع احتمال تکرار «قیام های محلی» را تقویت می کند؛ بویژه که ژنرال جان آلن به عنوان هماهنگ کننده تلاش های ائتلاف بین المللی برای جنگ علیه گروه داعش انتخاب شده و او کسی است که نقش زیادی در شکل گیری تحرکات مردمی در عراق علیه سازمان القاعده داشت.

حال پرسشی که مطرح می شود این است که در سایه مداخله جویی طرف های غربی که باعث تقویت اهداف و مقاصد برخی طرف ها در برابر دولت مرکزی شده و چنین به نظر می رسد که دولت تضعیف شده است و باید به طرف های مقابل امتیاز دهد، چطور امکان احیای وحدت در عراق در مرحله پس از نابودی داعش ممکن است؟ مگر این که طرح دولت فدرالی پیشنهادی جوزف بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا را بهترین راه نجات عراق از وضع موجود بدانیم.

ابهام
جان کری در اظهار نظری کوتاه درباره ابهامات استراتژی شتابزده آمریکا در قبال داعش می گوید: «هنوز برای اظهارنظر درباره این مساله که هر کشوری به نوبه خود چه مسئولیتی بر عهده خواهد داشت، خیلی زود است.» همین مساله باعث شد یک دیپلمات برجسته فرانسوی در گفت وگو با رویترز تاکید کند که «این ائتلاف باید از کارآمدی لازم برخوردار بوده و هدف مشخصی داشته باشد... اما آمریکایی ها هنوز اهداف خود را برای ما تشریح نکرده اند.»

در کنار تاثیر گذاری عوامل داخلی بر استراتژی آمریکا در قبال داعش، باید از کاهش اعتماد هم پیمانان عرب و اسرائیلی کاخ سفید به این کشور یاد کرد که نقش زیادی در اتخاذ راهبرد نظامی اخیر در عراق و سوریه داشته است؛ به طوری که ملک عبدالله پادشاه عربستان بتازگی از مقامات آمریکایی و اروپایی خواسته بود که قبل از رسیدن افراط گراها به کشورهایشان، برای مقابله با آن اقدام کنند. این درخواست ملک عبدالله توجه اوباما را به خود جلب کرد و وی بلافاصله با شاه عربستان تماس گرفت تا او را در جریان استراتژی خود برای مقابله با داعش قرار دهد.

بی شک، تهدیدات داعش علیه منابع نفتی شبه جزیره عرب و عراق و سوریه نوعی مانور رسانه ای و یادآور تجربه صدام حسین دیکتاتور سابق عراق در کویت در سال ۱۹۹۰ بود. حال بار دیگر این پرسش در اذهان تداعی می شود که داعش با توهم برخورداری از قدرت خیالی چه خدمت غیرمستقیمی به دولت آمریکا برای بازگشت به عراق و منطقه می کند؟
 
یک سناریو
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۸:۱۱:۰۹
آمريکايي ها هم خوب حواسشون جمع هست که داعش به کشورشون حمله ي تروريستي نکنه . به اين نکته توجه کنيد : دقيقا مدتي بعد از اينکه حملات هوايي آمريکا به داعش شروع ميشه يک مقام آمريکايي ميادو اعلام مي کنه که يه گروه تروريستي به نام خراسان ايجاد شده و قصدش حمله به آمريکاست و جالب اينجاست که کمتر از يک هفته از اعلام اين خبر نگذشته گروه تروريستي خراسان با داعش بيعت مي کنه . خب کاملا معلومه که گروه تروريستي خراسان زير نظر خود آمريکاست و آمريکايي ها فقط مي خوان مطمئن بشن که اگر داعش بخواد حمله ي تروريستي به خاک آمريکا بکنه اينکار رو به گروه تروريستي خراسان که زير نظر اونهاست بسپره تا بتونن با اشراف کامل جلوي حملرو بگيرن يا حملرو يه جوري با منافعشون هماهنگ کنن (2405162) (alef-10)
 
بهمن
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۸:۱۲:۵۴
چقدر تحلیل خوبی بود. از الف بعیده والا!! (2405164) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۲۰:۰۴:۴۰
اوباما بدبخت چه می فهمه استراتژی چه هست. این بنده خدا فوقش می توانست یک دربان خوب هتل باشد نه رییس جمهور آمریکا. (2405247) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۲۰:۱۰:۵۵
روش جورج بوش کاملا درست بود این دموکراتها کاملا بی عرضه هستند و در دوران اینها است که تروریستها شکل میگیرند. (2405253) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۰۱:۴۵:۴۱
این دموکرات ها تروریست پرور هستند . (2405550) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۱۱:۱۳:۰۲
لطفا نام اقدامات جنگی بی قید و بند اوباما را استراتیژی نگذارید زیرا هیچکدام از این اقدامات با مولفه های ثابت و متغیر استراتیژی سنخیت و همخوانی ندارند و برای ارتشهای درگیر در این نبرد که هدف مشخص مفیدی در آن دیده نمی شود بجز ایجاد سر درگمی و هدر دادن امکانات همه ی اطراف وبر هم زدن سازه های وحدت و یکپارچگی کشورهای منطقه و تقویت شدن بیشتر تروریستهای ددمنش نتیجه ی دیگری دیده نمی شود. (2405716) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۱۱:۵۹:۳۵
دمکراتهای امریکا بیشتر بصورت نرم افزاری با قدرت نفوذ بسیار بالا عمل میکنند (برخلاف جمهوری خواهان امریکا که سخت افزاری عمل میکنند . قضیه خاورمیانه فوق العاده جدی است و روی طرح خاورمیانه بزرگ بیش از 40 سال است برنامه ریزی جامعی انجام داده اند . اکنون قاعده بازی را میخواهند طوری پیش ببرند که کشورها و مردم منطقه خاورمیانه نتوانند درک کاملی از آن داشته باشند(مثال قورباغه در ظرف آبی که روی شعله آرامی قرار داشته و بتدریج بر حرارت آب افزوده شده و به نقطه جوش میرسد و قورباغه بدون امکان اقدام جهت نجات خود در آن آب جوش پخته می شود)و به تدریج در طرح مذکور مخلوط و ترکیب یابند . البته به نظر میرسد زمان ، عامل بسیار مهمی در این طرح است (تدریج زمانی تزریق اراده) . نکته حائز اهمیت ، جهت و مقدار برآیند قوا (نظامی ، مالی و پشتیبانی ، فرهنگی ، روانی ، ارتباطات ، نفوذها ، ...) در منطقه است که تحت اراده های تدریجی شکل گرفته و شکل خواهند گرفت . به نظر میرسد که امریکا وانگلستان اعتقادی به موجودیت جغرافای سیاسی خاورمیانه کنونی ندارند چون معتقدند شکل گیری این جغرافیا معلول موجودیت اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده که فرو پاشیده و وضعیت جغرافیای سیاسی کنونی خاورمیانه مناسبت بهینه ای با منافع ابرقدرتهای مذکور ندارد . (2405773) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.