توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 69430
طالبي: «به كجا چنين شتابان» را بر اساس چند ماجراي واقعي ساختم
تاریخ انتشار : جمعه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۴۸



«ابوالقاسم طالبي» تصريح كرد: «به كجا چنين شتابان»‌ برگرفته از يك داستان واقعي نبوده و در واقع من از چند داستان واقعي گرته‌برداري كردم كه يكي از آنها ماجراي نگين غرب بود.

به گزارش خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، نشست نقد و بررسي سريال «به كجا چنين شتابان» با حضور «ابوالقاسم طالبي» كارگردان و «رضا رويگري» بازيگر، خبرنگاران و دبير گروه هنر خبرگزاري فارس برگزار شد.

در ادامه اين نشست، ابوالقاسم طالبي درباره شخصيت‌پردازي نقش‌هاي «به كجا چنين شتابان» نيز عنوان داشت: مشكلي كه ما در متون‌مان داريم اين است كه آدم‌ها سياه و سفيد هستند، در صورتي كه انسان‌ها در درون‌شان حالات مختلفي دارد. مگر مي‌شود فريدون عشق نداشته باشد؟ شخصيت فريدون نيز در عين عشق ورزيدن به همسر و فرزندانش، با سرسختي بسياري با دشمنانش برخورد مي‌كند. مشكل برخي كارهاي ما اين است كه شخصيت‌پردازي‌هاي ما شبيه فيلم‌هاي هندي است. خوب‌هاي‌مان كاملا خوب هستند و بدها نيز كاملا بد هستند اما در «به كجا چنين شتابان»، فريدون كاملا واقعي است. همين الان وقتي به چپاو‌ل‌گران بيت‌المال نزديك مي‌شويد، متوجه مي‌شويد كه برخي از آنها سوابقي دارند كه آدم باورش نمي‌شود و معلوم است كه اگر مي‌خواستيم اين آدم‌ها را در سريال تك بعدي نشان بدهيم، دچار اشتباه مي‌شديم.

وي اظهار داشت: در اين سريال، ما حتي عزيز را هم كه سمبل خوبي بود، تك بعدي نشان نداديم و او با اين كه مي‌دانست يونس اشتباه مي‌كند، مريم را ترغيب مي‌كرد تا با يونس ازدواج كند. او هم جاهايي لغزش‌هاي كوچكي داشت و حتي در لحظاتي نشان مي‌داديم كه كتايون يك مادر واقعي است و فرزندش را دوست دارد. با اين كه با سياستمداري و تزوير با همسرش زندگي مي‌كند، ولي فرزندش را دوست دارد. يا جاهايي مي‌بينيم كه همدستان فريدون نيز گاهي دوست دارند از مسيري كه آمده‌اند، برگردند.

* سياست را مي‌شناسم و نمي‌توانم از انقلابي بودن و مسلمان بودن خود فرار كنم
طالبي در ادامه گفت‌وگو با فارس در پاسخ به اين پرسش كه آيا در قسمت‌هاي آخر سريال، عامدانه روي فرار با مال دنيا و زدودن تعلقات دنيايي تأكيد شده، گفت: من در فصل تعقيب و گريز سريال، نعش‌كشي را گذاشته بودم و قصد القاي ذهنيتي را داشتم كه اين عده‌، كركس‌وار به دنبال يك لاشه دنيوي بودند. اين نعش‌كش مي‌رفت و اين آدم‌ها هم به دنبالش. برخي درهمان نعش‌كش مي‌ميرند، برخي نعش كش را عوض مي‌كنند اما چون ماهيت فكري‌شان همان است، در راه دنيا هلاك مي‌شوند... البته هركدام در مقطعي احساس مي‌كنند كه چه اشتباهي كرده‌اند و چرا زندگي خود را پاي آن تباه كرده‌اند اما وقتي اين حقيت را درمي‌يابند كه زمان گذشته و در واقع دير متوجه اين اشتباه مي‌شوند.

كارگردان مجموعه تلويزيوني «به كجا چنين شتابان» درباره ارتباط پايان بندي اين سريال با وضعيت و رويدادهاي سياسي اخير كشور و اشاره به برخي فريب‌خوردگان و همچنين ارتباط‌شان با سرويس‌هاي جاسوسي، گفت: من آدمي هستم كه سياست را مي‌شناسم و نمي‌توانم از انقلابي بودن و مسلمان بودن خود فرار كنم و اين مسائل را كتمان نمي‌كنم. بر اساس همين مسائل فيلم و سريال مي‌سازم. همچنين دخالت انگليس در ايران يك قصه تاريخي است و متأسفانه ما در بخش‌هايي از تاريخ، بيچاره انگليس بوده‌ايم. مردم بايد بدانند كه اين سرويس‌هاي جاسوسي همواره فعاليت مي‌كنند و در هر زمان و مكاني، به شكلي كار خود را انجام مي‌دهند.

* در «به كجا چنين شتابان» از چند داستان واقعي گرته‌برداري كردم
طالبي در پاسخ به اين سوال كه آيا داستان اين سريال برگرفته از ماجراي واقعي بوده، تصريح كرد: «به كجا چنين شتابان»‌ برگرفته از يك داستان واقعي نبوده و در واقع من از چند داستان واقعي گرته‌برداري كردم كه يكي از آنها ماجراي نگين غرب بود.

وي همچنين پيرامون شكايت قوه قضاييه و بانك‌ها از اين سريال نيز گفت: زماني پيش مي‌آيد كه يك نفر واقعا به فردي ديگر يا يك مقام توهين مي‌كند. در «به كجا چنين شتابان» چنين اتفاقي رخ نداد اما گويا بعضي‌ها فرق بين توهين را با نقد و انتقاد نمي‌دانند. مثلا در بخش مربوط به بانك، ما قصد توهين به اين قشر را نداشتيم و اين مساله از جايي نشأت مي‌گيرد كه آدم‌ها فكر مي‌كنند چنين مسائلي وجود ندارد... تازه ما نشان داديم كه فرد رشوه‌گير دستگير شد. يا واژه «فس فس كردن» را به جاي «اطاله وقت» به كاربرديم كه كلمه ثقيلي است و مردم از آن استفاده نمي‌كنند. همان جا، من فكر مي‌كردم كه قوه قضاييه از ما تشكر مي‌كند چون روي چيزي تأكيد كرده‌ بوديم كه براي خود قوه قضائيه داراي اهميت بوده است.

* مساله اين است كه شاكيان متوجه منظور من نشده‌اند. اتفاقا من از آنها دفاع مي‌كنم

وي ادامه داد: ما پليس‌هايي داريم كه از قوه قضاييه دلخور هستند و مي‌گويند ما متخلفين را دستگير مي‌كنيم ولي سيستم قضا آنها را آزاد مي‌كند. ما آمديم يك سرهنگ را كه فهيم‌تر است، گذاشتيم كه از سيستم قضايي كشور دفاع كند. يك سرگرد خانم هم مي‌گويد كه سيستم قضا، فس فس مي‌كند.

وي ادامه داد: وقتي سرهنگ مي‌گويد «قاضي روي طناب راه مي‌رود و دو طرفش آتش است». چرا هيچ كس به اين ديالوگ توجه نمي‌كند؟

طالبي در ادامه، در واكنش به برخي انتقادات و با ذكر اين نكته كه نقد بايد صورت بگيرد تا يك نفر جواب بدهد، اظهار داشت: به يكي از قضات كه بعدا متوجه شدم قاضي بسيار شريفي است، برخورده بود. در صورتي كه من اصلا منظورم همه اين قشر نبود. همچنين يك جاهايي قوه قضاييه سريع عمل نمي‌كند و اين مساله را رئيس اين قوه هم مي‌گويد. حال تصوير كردن اين قضيه چرا بايد موجب دلخوري شود؟

وي ادامه داد: ما قرار نيست كه با هم دعوا كنيم و به روي هم چنگ بكشيم. مساله اين است كه آنها متوجه منظور من نشده‌اند. اتفاقا من از آنها دفاع مي‌كنم. سره را از ناسره جدا مي‌كنم.


*بايد آدم بي‌خودي باشم كه به خاطر عقايدم حاضر نباشم چند روزي به زندان بروم

طالبي تصريح كرد: من همان وقتي كه اين شكايات مطرح شد، همان موقع مصاحبه‌اي كردم و گفتم كه در كار بعدي‌ام بيشتر نقد خواهم كرد. من بايد خيلي آدم پست و بي‌خودي باشم كه به خاطر عقايدم حاضر نباشم چند روزي به زندان بروم. ان هم در شرايطي كه مفسدين حاضرند كه زندان بروند!

وي در ادامه با اشاره به اين كه كارهايي كه موفق هستند مدعي پيدا مي‌كنند، درباره زيرنويس شبكه تهران در پخش قسمت‌هاي پاياني سريال كه حاوي نوعي دلجويي از شاكيان بود، گفت: شبكه تهران قبل از بيانيه دادن حدود 15 قاضي، اقدام به زيرنويس مطلبي كرد كه من با آن مخالف بودم و جالب آن كه با من مشورت هم كردند و مخالفت خودم را ابراز كردم چون اين كار دليلي نداشت و ما كار خلافي نكرده بوديم.

كارگردان «به كجا چنين شتابان» گفت: معلوم است كه ما با قوه قضاييه مشكل نداشتيم. چرا بايد تلويزيون تصريح كند كه ما نمي‌خواستيم زحمت نيروهاي پليس، قضات و مديران شريف بانك‌ها را خدشه‌دار كنيم؟ اين مساله كاملا مشخص است.
 
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.