علیزاده در نوشتهای دیگر که با واکنشهای شدید و بسیار توهین آمیز نسبت به او از سوی فمینیستها و لامذهبها همراه شد، نوشت: «حسين بن علي مهمترين عنصر فرهنگي ٧٥ ميليون ايرانيست. با لبيك به او ٢٠٠ هزار جوان براي دفاع از ايران شهيد شدند. اهانت به حسين اهانت به ايران است» اما دیکتاتورِ درونِ مدعیان آزادی بیان، این منتقد اپوزیسیون را به شدت سرکوب کلامی کرد.
البته این ویژگی ملحدین دوران تازه است که علاوه بر قائل شدن آزادی مطلق برای هرگونه توهین و تحقیر به عنوان حق طبیعیشان در ارتباط با برخی حوزههای محدود نظیر عقاید سنتی و باورهای مذهبی اشخاص، هرگونه اعتراض به رفتارشان را سرکوب میکنند و حتی گاهی در قبال باورمندان به آیینهای مذهبی نیز شیوه نقدشان سرکوب و متهم کردن است.
در همین ارتباط گاردین در مقالهای طعنه آمیز تحت عنوان «
ما می توانیم الحاد را از خدا ناباوران جدید همچون ریچارد داوکینز و سام هریس نجات دهیم / We can save atheism from the New Atheists like Richard Dawkins and Sam Harris» با اشاره به برخی نمونههای معاصر از رفتارهای فاشیستی این قشر گفته بود که خود را در نقاب روشنفکر و فمینیست پنهان میکنند.
در این مقاله مشخصاً به کیس احمد محمود دانش آموز مسلمان آمریکایی اشاره شده که پس از ساخت یک ساعت الکترونیک و بردن این ساعت به مدرسه با این ظن که این نوجوان 14 ساله بمب درست کرده، توسط پلیس بازداشت شد و از سوی مدیران مدرسه تا سه روز مجوز بازگشت به مدرسه را نیافت و در ادامه نیز شبیه تروریست ها با او برخورد شد و حتی امکان تماس با والدینش را نیافت، تا آنکه مشخص شد آن کیت طراحی شده فقط یک ساعت است.
پس از اینکه نوع برخورد با این نوجوان رسانهای شد، مارک زاکربرگ با دعوت از این نخبه برای بازدید از کمپس «منلو پارک» گفت: «داشتن مهارت برای ساختن چیزی باید منجر به تشویق آن فرد شود نه بازداشت» و باراک اوباما نیز برای او نوشت: «چه ساعت کول و قشنگی! احمد! لطفاً آن را به کاخ سفید بیاور. ما باید مشوق کودکان سازنده باشیم که علم و فنّاوری را در امریکای بزرگ آینده میسازند.» تا بدین ترتیب رفتاری که به خاطر دین این نوجوان، با او شده، پوشش داده شود.
در این شرایط ریچارد داوکینز که یک ملحد سرشناس است، آوردگاهی را به وجود آورد و کوشید تا این نوجوان را یک متقلب معرفی کند که یک ساعت دیجیتال از هم باز کرده و هیچ اختراعی انجام نداده و در واقع تمام تلاشش را انجام داد تا این نوجوان مسلمان را منکوب کند؛ رفتاری که با واکنشهای وسیعی نظیر مقاله فوق الاشاره در گاردین مواجه شد.
رفتار کنونی مدعیان آزادی بیان در غرب و به خصوص قشر ملحدان این مدعیان، عمدتاً شبیه به همین رفتار ریچاد داوکنیز است که نابودی یک نوجوان را جزو حقوق اولیه شان میدانند اما کوچک ترین نقد نسبت به خود را با شدیدترین ادبیات ممکن پاسخ میدهند. آزادی را فراتر از مرزهای توهین به اعتقادات گروه های عظیم در جهان میدانند اما کافی است کوچک ترین توهینی به اعتقاداتشان صورت پذیرد تا شاهد فوران یک آتش فشان باشید.
حقیقت آن است که این آزادی مطلق در غرب تنها زمانی مجاز است که دین و باورهای مذهبی را نشانه رفته باشد و مشخصاً در ارتباط با باورهای اسلامی به قله آزادی میرسیم! اما اگر ابراز عقیده در هر زمینهای به هر شکل یک حق طبیعی توسط این گروهها تلقی میشود، طبیعتاً نباید حتی درباره آنچه آنها با برچسب نژادپرستی منکوبش میکنند، محدودیتی وجود داشته باشد و باید کوچکترین اعتراضی نسبت به این مسائل نباشد.
بنابراین انتظار میرود شادی صدر و دوستانش اندکی جسارت داشته باشند و برای نشان داده مرزهای آزادی بیان، بر روی صندلی شان تصویری از اردوگاه آشویتس نصب کنند، بر آن بنشینند و یک برگه کاغذ در دست بگیرند که بر روی آن نوشته شده باشد: «چه سندی وجود دارد که شش میلیون یهودی در هولوکاست کشته شدهاند؟ چرا 5999999 نه؟!» و سپس طعم آزادی بیان را در غرب بچشد!
در این شرایط بزرگترین اشتباه، دیدن و جدی گرفتن امثال این شخص است که با استفاده از همین حربه و حتی حربههای بدتر نظیر توهین به قرآن از طریق قرآن سوزی، اقامت کشورهای غربی را میگیرند و صاحب کمکهای مالی سنگین و جوایز حقوق بشری میشوند. هرچه برخورد خشنتری با امثال این ملحدین حقیر صورت پذیرد، جیبهای این عده توسط غربیها پرتر میشود.
به عبارت سادهتر بزرگترین راه برخورد با آنها نادیده گرفتنشان است. این نادیده گرفتن از آن جهت حائز اهمیت است که در بسیاری از اوقات اپوزیسیون برای دیده شدن در فضای داخل کشور خودشان به چنین رفتارهای تنش زایی اقدام میورزند، چرا که اکثر این اشخاص پس از یک دوره طولانی حضور در غرب و کاهش توجهات نسبت به آنها، احساس سرخوردگی میکنند و راه درمان این سرخوردگی میکوشند به هر طریق ممکن مجدداً توسط افکارعمومی دیده شوند.
در چنین اتمسفری، این گروه یکی از ابزارهای برجسته شدنشان را رفتارهای اینچنینی میدانند که گاهی تا مرز دفاع از تجزبه یال حمله نظامی به وطنشان نیز پیش میرود! بنابراین هرچه این جماعت را بیشتر نادیده گرفت، در حذف این نگاه رادیکال به آزادی و کاسبان این فضا، گامهای بلندتری برداشته شده است.