توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 410947
مبارز ایرلندی: ما از ایران الهام گرفتیم
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۴۳

مهمان این هفته برنامه هم‌قصه تامی مک‌کرنی عضو سابق ارتش جمهوری‌خواهان ایرلند و هم‌بند و هم‌سلولی بابی ساندز بود. او قصه اعتصاب غذای خودش و دوستانش را که به مرگ بابی ساندز و شعله‌ور شدن آتش مبارزه علیه دولت بریتانیا منجر شد را با مخاطبان هم‌قصه در میان گذاشت.
به گزارش روابط عمومی برنامه هم‌قصه، تامی مک کرنی عضو سابق ارتش جمهوری‌خواه ایرلند و هم‌بند بابی ساندز است. وی یکی از اعضای اعتصاب غذای مشهور افراد این گروه در سال 1980 در زندان لانگ کش است منجر به مرگ بابی ساندز و تعدادی دیگری از دوستان آن‌ها شد.



گفت‌وگو با مک‌کرنی خیلی زود به قصه اصلی و روزهای پیش از اعتصاب غذا در زندان لانک‌کش کشیده شد. رضوی از پیش‌زمینه‌های اعتصاب غذا پرسید که تامی پاسخ داد: «ما اولین مستعمره انگلیس بودیم و قدیمی‌ترین مستعمره ولی اونا نمی‌خواستن که دنیا بدونه که این یه جنبش قانونی برای استقلاله بنابراین جنبش ما رو شیطانی معرفی کردن و چهره‌ بدی ازش نشون دادن و ما رو مجرم دونستن که ما این برداشت رو رد کردیم چون اگه دنیا فکر می‌کرد ما مجرم هستیم تبعات بدی برامون داشت. به همین دلیل زمانی که ما رو دستگیر کردند قوانین زندان رو رعایت نمی‌کردیم. یونیفرم‌های زندان رو به تن نمی‌کردیم. کار اجباری زندان رو انجام نمی‌دادیم و قبول نمی‌کردیم که در امور جاری زندان شرکت کنیم. به همین دلیل مجازات سختی می‌شدیم. زندان انفرادی می‌شدیم و ما رو برهنه می‌کردن و تنها لباسی که داشتیم ملافه زندان بود و به همین دلیل اعتراض ما در ایرلند و در دنیا به جنبش اعتراضی ملافه معروف شد. اوضاع خیلی وخیم بود و ما در یه مقطعی متوجه شدیم که دیگه نمی‌تونیم به این شیوه ادامه بدیم.»

 پس از پیش‌زمینه‌ها رضوی به سراغ چگونگی و سرانجام اعتصاب غذای 53 روزه تامی مک‌کرنی و دوستانش رفت. این عضو سابق ارتش جمهوری‌خواه ایرلند ادامه داد: «سال ۱۹۸۰ با طولانی شدن زندان متوجه شدیم دیگه فرصت دیپلماتیکی نداریم که استفاده کنیم و اون موقع با برندن هیوز، بابی ساندز،‌ برندن مک فارلن و ‌تعداد کم دیگه ای دور هم جمع می شدیم تا درباره این موضوعات صحبت کنیم و وضعیت رو بررسی کنیم. صبح یکشنبه گاهی قبل دعا کردن و گاهی هم وسط دعا فرصت داشتیم که صحبت کنیم به دلیل این که ما توی سلول بودیم نمی‌تونستیم با امنیت از پشت درهای زندان صحبت کنیم چون افسراk زندان می‌شنیدند. تنها زمانی که می‌تونستیم یواشکی صحبت کنیم همون یکشنبه صبح بود قبل از دعا کردن توی کلیسا. خلاصه تصمیم گرفتیم که اعتصاب غذا کنیم و این اولین اعتصاب غذا توی اون زندان به شمار می رفت. هفت نفر از ما شامل من اعتصاب غذا کردیم. ۱۸ ام اکتبر که فکر می‌کنم صبح دوشنبه بود اعتصاب رو شروع کردیم که ۵۳ روز طول کشید.»

پیش از آغاز اعتصاب غذا آن‌ها از طرق نوشتن در گوشه‌ پاکت‌ها سیگار تصمیم‌شان را به اطلاع افراد ارتش جمهوری‌خواه ایرلند رساندند و خواسته‌هایشان را هم مطرح کردند. مک‌کرنی و دوستانش 5 درخواست ساده داشتند. شناخته شدن به‌عنوان زندانی سیاسی، حق نپوشیدن لباس‌های زندان، حق انجام ندادن کار اجباری، حق ارسال نامه و حق ملاقات. به‌جز این، تامی یک پیامی شخصی هم داشت. پیامی برای مادرش. وی دراین‌باره گفت: «قبل از اعتصاب ما اقوام خودمونو در جریان قراردادیم. در ماه فقط یک دیدار نیم‌ساعته اجازه ملاقات داشتیم و یادمه که اون موقع به مادرم اجازه ندادن که بیاد چون کارت شناسایی همراه نداشت. پدرم و خواهر کوچکترم اومدن تا منو ببینن و خیلی برام سخت بود که براشون توضیح بدم که می‌خوام اعتصاب غذا کنم.

به همین دلیل بعد از ملاقات یه پیام کوتاه به‌صورت قاچاقی برای مادرم به بیرون فرستادم. نامه رو دارم. یادداشت خیلی کوتاهی به مادرم بود. همه گزینه‌ها رو براش نوشتم: اگر من در زندان مُردم، می‌خواهم جنازه‌ام به «روسکومون» برگردد و در کنار پدربزرگ به خاک سپرده شوم... اجازه ندهید برخی از مردم شما را تحت تاثیر قرار بدهند. تنها دوستان شما جنبش جمهوری خواهان ایرلند هستند. اگر من مُردم، هرگز به خانواده اجازه نده که شرمنده باشند... اگر در مراسم تشییع جنازه من مطبوعات به شما گفتند "ببینید که چگونه ارتش جمهوری خواهان ایرلند باعث شدند پسر شما بمیرد"، فقط به آن‌ها بگو "پسر من به‌عنوان یک سرباز ایرلندی درگذشت نه مثل یک جنایتکار انگلیسی".»

تامی و همراهانش 53 روز به‌جز آب چیزی نخوردند. او درباره روزها پایانی اعتصاب غذا این‌طور توضیح داد: «بدن انسان نیاز به آنزیم دارد و این آنزیم‌ها از طریق کلیه تولید می‌شه و به خون وارد می‌شه و توی اون وضعیت، آنزیم‌ها سمی می‌شن و از طریق خون به مغز می‌رسن و بعد از ۴۵ روز این اتفاق برای من افتاد و خیلی سریع وضعم بدتر شد و بی‌هوش می‌شدم و گاهی هذیان می‌گفتم. اول یه چشمم چیزی نمی‌دید و بعد اون یکی چشمم هم به سختی می‌دید و به همین خاطر اون روزهای آخر رو اصلاً یادم نمیاد چون کاملاً نابود بودم.»

پس از تحمل این رنج مسئولان انگلیسی قول برآورده کردن خواسته‌های تامی و دوستانش را می‌دهند؛ اما پس از پایان اعتصاب غذا همه چیز عوض می‌شود: «همونطور که گفتم من در تصمیم‌گیری نبودم چون نمی‌تونستم تصمیم بگیرم خیلی حالم بد بود. یکی دیگه از همرزمام یه مردی به نام شان مکنا که شاید چند ساعت تا مرگ فاصله داشت و یه نفر دیگه برندن هیوز که مسئول اعتصاب غذای زندانیا بود و تصمیم خیلی سختی رو باید می‌گرفت چون شان داشت می‌مرد و انگلیسی‌ها متوجه ‌شدن که اگه این اتفاق بیفته ما شهرت بین المللی کسب می‌کنیم و دیگه هر چیزی که روی میز بود رو رد می‌کردیم؛ بنابراین برندن باید تصمیم می‌گرفت و اعتصاب غذا رو تموم کرد چون فکر می‌کرد که امتیازهای کافی داده میشه؛ اما چیزی که به نظر می‌اومد پیشنهاد روی میز باشه توسط انگلیسی‌ها پس گرفته شد و ما معتقدیم انگلیسی‌ها واقعاً نامردی کردن و نیت سوء داشتند و از تجربه‌ای که دارم می‌دونم که خیلی مکار هستن.»

پس‌ازاین صحبت‌ها تصاویری از ملاقات تامی با خانم مرضیه دباغ مبارز قدیمی دوران انقلاب اسلامی پخش شد. ملاقاتی که برای دو طرف یادآور روزهای زندان و شکنجه بود. دو مبارزی که هرکدام در گوشه از عالم با دشمنی متفاوت جنگیده بودند تجربه‌های مشترک زیادی داشتند.

در قسمت دیگری از گفت‌وگو روح‌الله رضوی مجری برنامه به سراغ ماجرای رأی آوردن بابی ساندز در انتخابات مجلس عوام انگلیس رفت. ماجرایی که مک‌کرنی این‌طور شرحش داد: «وسط این اعتصاب غذا، یه عضو قدیمی مجلس، درواقع از شهر من، از دنیا رفت. بابی از توی زندان نامزد شد تا نماینده مجلس بشه و اتفاقاً توی انتخابات رأی آورد. اون موقع قانونی نبود که زندانی نتونه نماینده مجلس بشه اما بعد از پیروزی بابی توی انتخابات، انگلیسی‌ها بلافاصله قوانین تغییر دادن؛ و این زمانی بود که ما سطح سیاسی خوبی داشتیم.

دنیا قبول کرد که یه مجرم نمی‌تونه با بیش از ۳۰ هزار رأی از یه منطقه کوچیک پیروز بشه چون این مقدار رای توی انتخابات انگلیس یا ایرلندی تعداد بالایی است. کل آرای منطقه حدود ۶۰ هزار رأی بود. بابی بیش از ۳۰ هزار رأی داشت که پیروزی بزرگی بود و تأیید بزرگی بر موقعیت اون به شمار می‌رفت و واقعاً یه تغییر بزرگ در اعتراضات و اعتصاب غذا بود. اون زمانی که نماینده مجلس شده بود از دنیا رفت و در زمان مرگش ۱۰۰ هزار نفر در مراسم ختمش شرکت کردن. ما جمعیت کمی داریم. ایرلند شمالی اون موقع 1 میلیون و 600 هزار نفر جمعیت داشت. جمعیت کمی هستیم ولی واقعاً جمعیت زیادی برای مراسم ختم اون اومدن و در سطح بین‌المللی واقعاً جلوه قابل‌توجهی داشت.»

در بخش پایانی، گفت‌وگو به سمت ارتباط ارتش جمهوری‌خواه ایرلند و انقلاب اسلامی ایران رفت. تامی مک‌کرنی با شور و شوق شروع به صحبت درباره آشنایی‌اش با انقلاب ایران و ماجرای درخواست هیئت ایرانی برای حضور در تشییع‌جنازه بابی ساندز کرد: «زمانی که من توی زندان بودم ما روزنامه مجله، تلویزیون یا حتی رادیو نداشتیم و اخبار رو از توی ملاقات می‌گرفتیم و همون طور که می‌دونید زمانی که ملاقاتی‌ها می‌اومدن بیشتر خانواده‌ها بودن و عمدتاً نگران مسائل خانوادگی بودن و بیشترشون که ایرلندی بودن خیلی پیگیر سیاست بین‌الملل نبودن اما من شنیدم که یه انقلاب بی‌نظیر توی ایران اتفاق افتاده.

تأثیر اصلی این بود که مردم ایران تحت نفوذ امام خمینی، انقلابی رو رقم زدن اما چیزی که برای ما بیشتر خوشحال‌کننده بود این بود که جلوی قدرت امپریالیستی آمریکا ایستادن و این کشوری بود که ما قبلش هیچی ازش نمی‌دونستیم. شوق و شعفی که مردم ایران مقابل قدرتمندترین قدرت توی دنیا وایساده بودن خیلی ما رو خوشحال کرد. و بعد هم ماجرای تسخیر سفارت پیش اومد تا همه قواعد ظالمانه رو زیر پا بذارن و عمو سام رو سر جاش بشونن و می‌بینیم ایرانی‌ها این کار رو می‌کنن و شنیدیم که برای ما آرزوی موفقیت کردن. خواهران و برادران ما واقعاً احساس همبستگی و علاقه کردن. ایران به ما الهام داد چون تونست جلوی بزرگ‌ترین قدرت امپریالیستی دنیا بایسته و انقلاب موفقی داشته باشه و علی‌رغم مشکلات عدیده‌ای که بود خودشو حفظ کنه. خیلی حرکت الهام بخشی بود.»
 
 
کلمات کلیدی : مبارز ایرلندی+هم قصه+بابی ساندز
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.