محسن يارمحمدي
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۴۱:۳۹
فتنه نامیدن حوادث بعد از انتخابات از لحاظ مذهبی دارای بار معنایی خاصی است. لطفا بفرمایید این حوادث چرا فتنه هستند و صرفا حادثه یا توطئه یا اتفاق و امثالهم نامیده نمی شوند؟ (326003)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۰۵:۵۳
در پاسخ به اين سوال بايد ابتدا بدانيم فتنه چه معنا و مفهومي دارد و در ديدگاه ديني ، چه جايگاهي دارد و چگونه به آن نگريسته شده است.
فتنه در لغت به معناي انداختن طلا در آتش است تا ميزان خلوص آن معین شود.
در اصطلاح، تعابير مختلفي براي فتنه به كاربرده شده است. از يك نگاه ، فتنه را به ايجاد آشوب و بلوا و حيلهگري و شيطنت براي برهم زدن آرامش نيز معنا كردهاند كه تقريبا هر دو معنا در يك رديف قرار ميگيرد. در برخي از متون نيز فتنه را به ابتلا و امتحان و آزمايش معنا كردهاند كه در قرآن تمامي اين معاني به كار رفته است.
در مورد فتنه، دو آيه بيش از همه مورد توجه مفسرين بوده است.
«الفتنه اشد من القتل»- سوره بقره آيه 191
«الفتنه اكبر من القتل»- سوره بقره آيه 217
در احكام اسلامي ، وقتي فردي گناه بزرگ قتل را مرتكب ميشودو فردي را بدون هيچ گناهي و با «عمد» بكشد او مخلد در آتش است و هميشه در جهنم خواهد بود ليكن بر اساس تعبير قرآن، فتنهگري به مراتب از قتل عمد شديدتر و بزرگتر است.
در اين تفسيرگرانقدر المیزان، علامه طباطبايي، درباره فتنه، تعبير بسيار جالبي را ارايه ميدهند كه تقريبا ميتوان با حوادث و رخداد هاي سال گذشته مطابقت داد، گويي كه مرحوم علامه طباطبايي (ره) سال گذشته تمام قضايا را مشاهده كردهاند و بر اساس آيات قرآن، تفسيري دقيق از فتنه را ارايه كردهاند.
ايشان در مورد فتنه ميگويند: بعضي از امت با برخي از امت در امري اختلاف ميكنند كه همه امت، حقيقت را در نهايت ميفهمند و متوجه ميشوند كه حقيقت امر چيست ولي يك دسته، از قبول آن، سرپيچي نموده و آگاهانه به ظلم و منكر اقدام ميكنند. در اين ميان دسته ديگري هم وجود دارند كه حقيقت امور را قبول كردهاند ليكن، دسته قبلي را نهي از منكر و نهي از ظلم بزرگ، نميكنند و در نتيجه آثار سوء آن دامن گير همه امت ميشود.
حضرت علامه طباطبايي (ره) در تفسير آيه 25 سوره انفال (واتقوا فتنه لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب) ميگويند: اين آيه مومنين را از فتنهاي كه توسط ستمگاران آنان شكل ميگيرد و مربوط به كفار و مشركين نيست زنهار و هشدار ميدهد (يعني بستر سازان فتنه را ستمكاران در ميان مومنين اعلام ميكند) در واقع فتنه مختص ستمگاران امت است ليكن مومنين را مورد خطاب و هشدار قرار ميدهد چرا كه آثار سوء فتنه، ضربات جبران ناپذيري به امت اسلامي وارد ميكند و گريبانگير همه خواهد شد.
بعد حضرت علامه (ره) ميفرمايد: به طور مسلم همه ظلمها اين طور نيست كه اثر سوء گسترده و فراگيري داشته باشد. اينكه خداوند همه امت را از آن، زنهار داده، معلوم ميشود كه منظور، ظلمي است كه اثر سوء آن عمومي است و چنين ظلمي بايد از قبيل بر هم زدن «حكومت حقه اسلامي» ، « زمام آن را به ناحق به دست گرفتن» و يا «پايمال كردن احكام قطعي كتاب و سنت» باشد كه آن هم راجع به حكومت حقه و مشروع است كه كاملا نشان مي دهد فتنه يعني ايجاد آشوب و بلوا براي برهم زدن حكومت حقه و مشروع (با علم به آن كه حق است) ميباشد.
با تفسيري كه علامه از اين تاكيد داشته و فتنه را اينگونه معنا كردهاند ميتوان حوادث بعد از انتخابات را به درستي و بر اساس ديدگاه اين مفسر بزرگ قران، «فتنه» ناميد.
باید دانست که فتنه در بستر شبهه و ابهام شکل میگیرد و فتنهگران از فضاهای شبههآلود و مبهم، بیشترین بهره را میبرند. کما این که سران فتنه با ایجاد شبههی تقلب و ابهام در سلامت انتخابات موفق به فتنهانگیزی شدند.
حوادثي كه پس از انتخابات خرداد 88، رخ داد ائتلافي بزرگ از همه مخالفان داخلي و خارجي نظام بود (كه البته مورد حمايت و برنامهريزي دشمنان بزرگمان بود) كه اين ائتلاف بزرگ به صورت كاملا روشن براي نابودي و به زانودرآوردن اصل نظام شكل گرفت و جريان يافت. شايد در روزها و هفتههاي اول مشخص نبود اما بعد از آن كاملا مشخص شد و هيچ شك و شبههاي باقي نماند كه فعالين جريان فتنه اصل نظام و ستون اصلي آن يعني ولايت فقيه را مورد هدف قرار داده بودند و ديديم كه علامه طباطبايي ميگويند اين يك ظلم بزرگي است كه از داخل، بستر آن شكل ميگيرد و بستر سازان فتنه با علم به حقانيت حكومت، بر ضد حكومت حقه اسلامي دست به كار ميشوند تا آن را به زانو درآورند.
ابرقدرتهاي شرك و كفر نيز با جريانهاي مخالف و معاند داخلي همپيمان بودند، استعمارگران، با همپيماني جريانهاي خائن و منافق داخلي ـ كه به بركت تسامح اسلامي، منافقان و سلطنتطلبان نيز از حاشيه امنيت بهرهمند هستند ـ جبههاي مخالف را تشكيل دادند.
البته اصالت انقلاب و پشتوانه الهي آن اصليترين عامل شكست فتنهگران است. دشمنان قصد به زانو درآوردن نظام را داشتند، اما عليرغم بهرهمندي از ابزارهاي مختلف و حمايتهاي گسترده، اصالت انقلاب را كه پشتوانه الهي آن، خونهاي پاكي است كه نهال انقلاب را آبياري كرده، در معادلات خود لحاظ نكرده بودند و از همه مهمتر، وجود مقدس امام زمان (عج) و صاحب اصلي اين انقلاب را ناديده گرفته بودند.
اگر نظام هر كشور ديگري جز ايران اسلامي، با چنين فتنهاي مواجه شده بود، قطعاً فرو ميپاشيد. به ويژه آنكه سران فتنه نيز زماني از مسؤولان و دستاندركاران همين نظام بودهاند و به زير و بم آن آشنايي دارند، اما به لطف خداوند و عنايات خاصه امام زمان (عج)، تدبير و هوشياري رهبر معظم انقلاب و حضور چشمگير و در صحنه مردم انقلابي، توطئه «احزاب جديد» نقش برآب شد و با گذشت زمان، حقانيت نظام و ولايت آشكار و از صفوف احزاب و متحدان آنها نيز به شدت كاسته شد.
در انتهاي اين پاسخ لازم ميدانم به تعبير جالب مرحوم علامه طباطبايي از آيه 25 سوره انفال نيز اشاره كنم که میگویند: خداوند ميفرمايد؛ بپرهيزيد از فتنهاي كه قسم ميخورم و تاكيد دارم كه اختصاصا از سوي ستمكاران به شما وارد خواهد شد.
در واقع اين موضوع، يك سنت الهي است كه در هر حكومت حقهاي، حداقل يك فتنه از سوي ستمكاران كه از خواص آن هستند پديد ميآيد و متاسفانه دامن همه را ميگيرد. اگر مردم آگاهي بيشتر بيابند براي آنها روشنگري صورت بگيرد و بصيرت لازم را پيدا كنند به خوبي ميتوانند با اين ظلم بزرگ ، مقابله كنند. (326359)
فاطمه طاهري
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۴۳:۱۰
در توجیه فتنه بسياري از بزرگان به سيره ائمه از جمله حضرت علي(ع) اشاره مي كنند؟ آيا اين موضوع باعث نميشود هر كسي خود را طرف حق و مخالفانش را با فتنه گران صدر اسلام مقايسه كند؟ (326005)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۰۷:۱۱
هر چند حكومت مولاي متقيان اميرالمومنين (ع) با تاخير 25 ساله ، محقق شد ليكن از دیدگاه شیعه تنهاحكومت بر حق و مشروع بود. بر اساس آنچه در اعتقادات ما وجود دارد و بر اساس آنچه كه بنده به عنوان معلم تاريخ اسلام درميابم، اين است كه نظام جمهوري اسلامي ايران نيز در عصر غيبت، همچون حکومت امیرالمومنین(ع) و امام مجتبی(ع) حكومتي مشروع است. بر اساس اعتقادات شيعيان در عصر غيبت امام معصوم (ع)، حكومت اسلامي و حكومت بر مسلمانان در اختيار نايب عام امام زمان (عج) است و حكومت بر اساس شرايطي كه شرع مشخص كرده شكل ميگيرد. که در قانون اساسي هم بر اين موضوع تاكيد شده است. حكومت مشروعي که شكل گرفت از نظر مشروعیت، عين حكومت امام معصوم (ع) است بدين معنا كه همه شئون حكومت امام معصوم (ع) براي اين حكومت نيز وجود دارد.
وقتي حضرت امام خميني(ره) ، ولايت مطلقه فقيه را مطرح كردند. ايشان تاكيد داشتند كه همه شئون حكومت امام معصوم (ع) را حكومت ولي فقيه دارد. لذا ما مشروعيت و حقانيتي كه براي حكومت حضرت علي (ع) قائل هستيم، همان مشروعيت را براي حاكميت ولايت فقيه نيز قائل هستيم.
اينكه گفته ميشود هر كس مخالفين خود را با فتنهگران صدر اسلام مقايسه ميكند در اين مورد بايستي به جايگاه فرد توجه كنيم و آنگاه چنين مجوزي را قائل نباشيم. اگر كسي در موقعيت و جايگاه حكومتي اميرالمونين (ع) قرار گرفت و حكومت حقي را تشكيل داد و مخالفين در جهت براندازي و ضربه به اين حكومت و نظام برآمدند ميتوان با مصاديقي كه در مورد فتنه وجود دارد در مورد آنان قضاوت كرد.
اما اينكه هر كس بدون هيچ حجت عقلي و نقلي به خودش حق دهد خود را در جايگاه اميرالمومين (ع) قرار دهد چنين مجوزي وجود ندارد.
بر اساس اعتقادات شيعيان، اعتقاد به ولايت اميرالمومنين (ع)، موجب اعتقاد به ولايت فقيه خواهد شد و لطف خدا بر سر اين كشور جاري است كه با برپايي حكومت ولايت فقيه فردي زمام امور را در دست دارد كه كاملا مهذب، مدير ، مدبر و از صلحا محسوب ميشود.
لازم است تاكيد كنم كه قانون اساسي ما هم به گونهاي طراحي شده و ساز و كار آن چنان مشخص شده كه رهبري و مقام ولايت تحت كنترل تعداد قابل توجهي از از مجتهدان طراز اول باشد. اين مجتهدان همواره خود را پيش خدا مسوول ميدانند كه نظارت دقيقي بر عملكرد ولي فقيه داشته باشند.
امروزه به اذعان همين مجتهدان طراز اول، ولي فقيه به درستي حوادث بعد از انتخابات را مديريت و آن را مهار كردند و اين بزرگواران تاكيد دارند كه تنها با توجه صرف به قضاياي سال گذشته، هيچ شك و شبههاي در صلاحيت، كارآمدي و مشروعيت ايشان در اداره كشور وجود ندارد و بر همين اساس و بر مبناي ديدگاه حضرت امام خميني (ره)، ولي فقيه اكنون در جايگاه اميرالمومنين (ع) قرار گرفته است و بر همان مبنا ميتوان به قياس دوستان و دشمنان حكومت پرداخت. (326361)
چه کسانی صلاحیت تطبیق تاریخی را دارند؟ آیا فقط مقامات حکومتی این حق را دارند؟ (326006)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۰۸:۴۵
هر كس كه با حقايق تاريخي آشنايي داشته و در آن غور كرده باشد و حقايقی بسياري را از تاريخ استنباط كرده باشد و به اعتبار قرآن و تعاليم اهل بيت عليهالسلام كه تاكيد كردند «برويد در سرنوشت گذشتگان غور كنيد» ميتواند صلاحيت براي تطبيق تاريخ را داشته باشد.
اميرالمومنين (ع) به امام حسن (ع) ميفرمايند كه «من چنان راجع به تاريخ گذشتگان اطلاع دارم كه گويي با آنها زندگي كردهام»
اينكه قرآن توصیه میکند و اميرالمومنين(ع) ميفرمايد به بررسي تاريخ گذشتگان بپردازيد، بحث اين را ندارند كه اطلاعات عمومي ما افزوده شود بحث اين است كه آموزهها و عبرتهاي بسياري را از تاريخ دريابيم و به شيوه افرادي عمل كنيم كه بر مسير حق عمل كردند و پاداش درستي عمل خود را دريافت كردند. و از تاريخ بياموزيم كه مانند ظالمين، ستمكاران و فتنهگران، عمل نكنيم كه تاوان سنگيني نيز بابت عملكرد خود پرداختند.
حال هر كس به اين حقايق تاريخ آشنايي داشته باشد، به تعاليم قرآن و اهل بيت (ع) اعتقاد و باور داشته باشد ميتواند تطبيق تاريخ را در صلاحيت خود بداند. كسي نيز تاكنون آن را محدود به حكومت يا افراد خاص نكرده است.
ما اگر اين حق را براي حكومت نيز قائل هستيم از اين زاويه است كه اين حكومت و نظام را مشروع ميدانيم و دقيقا همان صلاحيت حكومت علوي (ع) و حسني (ع) را براي آن قائل هستيم. (326363)
عده ای می گویند مملکت با فقه اداره میشود و نه با تاریخ، آیا این حرف درست است؟چرا برای مدیریت کشور احتیاج است که به تاریخ ائمه رجوع شود؟ (326007)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۰۹:۵۵
از جنبهاي اين نكته صحيح و از جنبهاي ديگر صحيح نيست.
توجه داشته باشيد كه فقه ما فقه كامل و جامعي است كه بخشي از آن به امور فردي و بخش اعظم آن به امور اجتماعي مربوط ميشود و اصولا حكومت ديني بر مبناي فقه اداره ميشود. از طرف ديگر دقت داشته باشيد كه مردم نقش مهمي در بقاي حكومت ديني و در پيشرفت (يا انحطاط) آن دارند. در اين زمينه مردم تكاليفي دارند كه لازم است به آن آگاه شوند. مردم با درس گرفتن از تاريخ و نگاه به سيره ائمه ميتوانند تشخيص دهند كه چه عملكردي، صحيح و چه عملكردي ناصحيح است.
شما به كلمه «امام» دقت كنيد؛ وقتي ميگوييم امام، يعني پيشوا، اسوه، الگو و نمونه؛ لذا وقتي تاريخ امامان(ع) را داريم يعني تاريخ كساني كه شايستهترین الگوهای بشری هستند را داريم. در اين راه به عنوان نمونه وقتي به حوادث عاشورا و حركت امام حسين(ع) نگاه ميكنيم در ظاهر برخي تصور ميكنند كه موفقيتي حاصل نشد اما دقيقتر بايد به اين واقعه جانسوز نگريست و در اين نگاه، درمييابيم كه به چه عللی، امت رسول اكرم(ص) اينگونه فرزند ايشان را تنها گذاشتند؟ و گرداگرد پيشواي بر حق، حلقه نزدند تا سعادت دنيا و آخرت خود را رقم بزند؟
ما نياز داريم اين علتها را دريابيم و اگر همان موقعيت، پيش آمد آن را در زندگي فردي و اجتماعي خود مورد توجه جدي قرار دهيم. تصور كنيد كه اگر دوباره آن حادثه تكرار شود و ما هم بخواهيم مانند كوفيان و مردم آن زمان عمل كنيم كه بيچاره و شقي خواهيم بود و دنيا و آخرت خود را بر باد رفته خواهيم ديد ما بايد از تاريخ درسها و عبرتها بگيريم و مطابق آن عمل كنيم.
اميرالمومنين (ع) ياران معدود و بزرگي چون عمار، ياسر، مالك اشتر، هاشم مرقال و... داشته كه سراسر اخلاص و مورد تمجيد و تاييد اميرالمومنين (ع) بودند اينها معلمان خوبي در تاريخ اسلام براي ما هستند كه چگونه رفتار كردند كه مورد تاييد و رضايت امام و رهبر خود قرار گرفتند. البته اين محدود به توده مردم نميشود بلكه اين افراد الگويي در تاريخ هستند براي مسوولان، نخبگان و ما دانشگاهيان. (326364)
تطبيق حوادث بعد از انتخابات با جنگ جمل از نظر علمي و روش شناسي تاريخي چقدر است؟ (326009)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۰:۴۳
در فتنه جمل، سران فتنه، به صورت كاملا عريان و با خشونت كامل، دست به اسلحه بردند و عليه امام و رهبر حكومت اسلامي دست به تخريب و براندازي زدند. ليك در جريان فتنه سال گذشته سران داخل فتنه دست به اسلحه نبردند. (هر چند گروههايي مانند منافقين و سلطنتطلبان اسلحه به دست گرفتند) اما در وجوه ديگر به وضوح، ميتوان تطابقهايي بين فتنه جمل و فتنه سال گذشته يافت.
در فتنه جمل ، كساني عليه امیرالمومنین علي(ع) قيام كردند كه خود از داخل حكومت اسلامي برخاسته بودند و در لشكر و حكومت پيامبر(ص) ، صاحب مسووليت بودند. در حوادث بعد از انتخابات نيز افرادي سران داخلي فتنه بودند كه متاسفانه از داخل نظام و از مسوولان سابق داخل نظام بودند. تصريح ميكنم كه يكي از اين سران داخل فتنه، نخستوزير، ديگري رييس جمهور و يكي هم رييس مجلس اين نظام بوده است. اينها مانند سران فتنه جمل از داخل نظام، عليه نظام طغيان كردند و مصالح نظام و مشروعيت نظام را ناديده گرفتند و در جهت تضعيف نظام كوشيدند و با ایجاد شبهه تقلب، بستر فتنه را فراهم ساختند و بسیاری را در تردید و ابهام فرو بردند.
توضيح بيشتر آنكه، وقتي بررسيهای دقيقي صورت گرفت و مشخص شد كه مدركي دال بر دروغ تلقب وجود ندارد و رهبر معظم انقلاب و ولي امر، بر انتخابات صحه گذاشتند و بر ايشان صحت و درستي كار اثبات شد (كه منطبق بر قانون و راي مردم نتيجه انتخابات اعلام شده است)، حال اگر كسي ادعا كند كه به نظام و قانون اساسي باور دارد ليكن بدون كوچكترين سند، چنین اتهامي بزرگ را متوجه نظام كند، آن را زير سوال ببرد و آن را فاقد مشروعيت بنماياند و مردم را به آشوبهاي خياباني بكشاند و فتنه اين چنين بزرگ را بستر ساز شود، از اين جهت عملكرد و رويكرد (ضربه به حكومت ديني) مانند سران فتنه جمل عمل كرده است هر چند دست به اسلحه نبرده باشد یعنی ایستادن در برابر پیشوای مسلمین و خروج از اطاعت او که این به معنی «بغی» و «براندازی» است.
یکی از تفاوتهای فتنه جمل با فتنه سبز اخير داشتن بصيرت جامعه امروز است. بسياري از مردم دوره اميرالمؤمنين (ع) فاقد بصيرت بوده و تحت تأثير القائات ذكر شده، قرار ميگرفتند. به گونهاي كه جان خود را نيز در دفاع از مظهر فتنه ـ يعني شتر عايشه ـ فدا ميكردند، اما در فتنه پس از انتخابات، به لطف خداوند و به سبب برخورداري اكثريت از گوهر بصيرت، مردم فريب شانتاژها و تشبثات سران فتنه را نخوردند و در دفاع از جبهه حق، مردانه به ميدان آمدند و حماسه عظيم 9 دي را آفريدند.
البته فساد فتنهگران و سران آن باعث ريزشهاي اساسي فريبخوردگان و عدم همراهي آنان با جريان فتنه شد واندكشمار باقيمانده در جمع فتنهگران، افراد بيهويت فاسد و وطن فروشي هستند كه حاضر به تحمل و پذيرش آسيب در دفاع از نهادهاي فتنه امروز نيستند.
اگر تا به امروز رمقي در فتنهگران باقي مانده است، به سبب برخورد مسالمتآميز نظام و سعه صدر رهبر معظم انقلاب با آنها بوده و اگر پاي مقابله با آنها به ميان آيد، بر خلاف اصحاب جمل، به هيچ وجه در حد و اندازهاي نيستند كه در صحنه باقي بمانند و از جان خود مايه بگذارند.
(326366)
احسان
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۴۷:۳۱
با وجودي كه طلحه و زبير در زمان پيامبر تا شهادت ايشان ايثارگري مي كردند چرا در زمان بعد از پيامبر از مسير حق منحرف شدند؟ (326010)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۱:۳۱
طلحه و زبير از شخصيت برجسته صدر اسلام هستند كه من برخي از اين سران داخل فتنه سال 88 را از نظر سوابق و خدمت به اسلام و نظام، اصلا قابل مقايسه با آنها نميدانم.
همانطور هم كه شما در سوال خود اشاره كرديد سوابق ايثارگري بسيار در پيشينه طلحه و زبير قرار داشت كه در پيشينه برخي از اينها چنين چيزي اصلا وجود ندارد. حداقل 2 نفر از اينها پيش از انقلاب حتي يك سيلي هم براي انقلاب نخوردهاند.
مستنداتي كه در تاريخ از طلحه و زبير ثبت شده، نشان ميدهد كه آنها در زمان رسول (ص)، زحمات بسياري براي اسلام كشيدهاند ليكن متاسفانه در 25 سال بعد از رحلت وجود مقدس پيامبر اسلام (ص)، اين دو نفر در اثر تلاطماتي كه جامعه اسلامي داشت و حوادثي كه شكل گرفت از مسير حق منحرف شده بودند و بيشتر به دليل دنيازدگي و مادي شدن، به مسير باطل كشانده شدند.
حديثي ارزشمند از وجود مبارك پيامبر(ص) وجود دارد كه ميتوان علت انحراف اين دو نفر و بسياري از خواص و بزرگان كه مسير باطل رفتند و ميروند را در مييابيم . پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: «ان لكل امةٍ فتنه و فتنه امتي المال» براي هر امتي، فتنهاي وجود دارد و فتنه امت من مسايل مادي و اقتصادي است.
حديثي ديگر از پيامبر گرامي اسلام(ص) نيز در اين بحث شايان توجه است كه «لاتكره الفتنه في آخر الزمان فانها تبير المنافقين» از فتنههاي آخر الزمان نگران نباشيد چرا كه موجب نابودي منافقان خواهد شد.
اين دو روايت براي ما بسيار درس آموز است.
از زمان خليفه دوم كه بيت المال تشکیل و تاسیس شد در قالب، موضوعي به نام «عطايا»، اموالي به سابقان در اسلام، اعطا ميشد . اين عطايا در زمان جناب عثمان، بسيار بيحساب و كتاب شد و آلاف و الوف عجيبي به برخي خواص از جمله طلحه و زبير داده شد و اينها به ثروت هنگفتي رسيدند.
وقتي اميرالمومنين (ع) روي كار آمدند اينها اولين كساني بودند كه با ايشان بعيت كردند و تلاش داشتند با سبقت در بعيت، حضرت را وامدار خود نمايند، ليكن حضرت امير(ع) با قطع همه آن رانتها و امتيازات براي افراد خاص(خواص) كه در دوران خلفاي پيشين ايجاد شده بود، به شدت مقابله زياده خواهان ايستادند. اين موضوع به خواص دنياطلب از جمله اين دو نفر برخورد؛
در تاريخ ثبت شده كه اين دو نفر خدمت اميرالمومنين (ع) آمدند و بر حضرت حتي منت گذاشتند و گفتند «ما با تو بيعت كرديم كه در امور مختلف با ما مشورت كني»
حضرت فرمودند كه «من در احكام خدا نيازي به مشورت با كسي ندارم ولي در مسايل ديگر اگر موضوعي هست كه بايد از مشورت شما بهره گيرم بگوييد در چه مسئلهاي با شما مشورت نكردم كه اسباب نارضايتي را فراهم آورده است؟»
اين دو نفر به صراحت بحث تقسيم اموال را مطرح كردند و اعلام كردند كه«چرا حق ما را از بيت المال نميدهي؟»
حضرت نيز فرمودند كه «هر كس نداند شما دو نفر خوب ميدانيد كه من دقيقا به سيره و روش پيامبر (ص) دارم عمل ميكنم. شما به سيره پيامبر ايراد داريد؟»
اينها ميدانستند كه حضرت امير (ع) راست ميگويند منتهي با چرب و شيرين دنيا خو گرفته بودند و نميخواستند و نميتوانستند به دوره و سيره پيامبر (ص) و آن برابري و برادري آن زمان برگردند لذا با علم به حقیقت و حقانیت امیرمومنان(ع) برای مطامع دنیوی خویش در برابر حقیقت آن حضرت خروج کردند.
آمارهايي از ثروت كلان آنها بعد از مرگشان داريم كه مثلا شمشهاي طلاي طلحه را با تبر، تكه تكه ميكردند و بين وراث او تقسيم ميكردند يا اموال كلاني كه زبیر داشت در تاريخ ثبت است كه از املاك شام او روزي، هزار دينار درآمد او بود و 2 هزار غلام و كنيز و... از او باقی مان و اموال كلان و عجيبي كه اينها را در كتب معتبري چون «مروج الذهب مسعودي« و «شرح نهجالبلاغه ابن الحديد» ميبنيم كه اين مشكلات را نه تنها در اين دو نفر بلكه در برخي زيادهخواهيهاي ديگر نيز ميبينيم كه به دست خلفاي پيشين، آلوده به مسايل اقتصادي و مالي شده بودند و از مسير حق منحرف شده بودند لذا آن طلحه و زبير دورة پيغمبر نبودند كه آن حالتهاي ايثارگري و زحمت براي اسلام را به جان بخرند.
اكنون نيز همين حالتها وجود دارد كه برخي خواص كه از فتنه نيز در پنهان و آشكار حمايت ميكنند به دليل مسايل مالي و دنیاطلبی و دنیازدگی خود و کسان خویش، به انحراف خود ادامه ميدهند يا برخي خواص و برخي از اين سران داخل فتنه در محاورات و سخنان خود بر ايام مبارزاتشان در گذشته ميبالند و در ازای اين مبارزه در گذشته؛ نظام، حكومت و بيتالمال را ملك مطلق خود وکسانشان تلقي ميكنند و ميخواهند به خاطر زحمات آن زمان خودشان در اين دوره از آن مبارزات و زحمات بهرهبرداري كنند. طلحه و زبير اينگونه بودند لذا اميرالمومنين(ع) به صراحت فرمودند كه هر كس زحمتي براي اسلام كشيده و دوره پيامبر (ص) خدمتي كرده، پاداش آن را بايد در نزد خداوند متعال و در قيامت جستجو كند. فرمودند كه از اموال عمومي به افراد به دليل سابقهشان نخواهيم داد و تقسيم، براساس نياز و عدالت خواهد بود و بر همين اساس بود كه آن خواص اين عملكرد اميرالمومنين را بر نتابيدند و مقابل ايشان ايستادند.
در ميان سران فتنه، اشخاصي حضور دارند كه سوابق خوبي در زمان حيات امام خميني(ره) داشته و منشاء خدماتي نيز بودهاند، اما امروزه حاضرند به قيمت حمايت و همپيماني با جريانهاي بهايي، سلطنتطلب، منافق، كمونيست و اراذل و اوباش، در برابر ولايت بايستند تا به آمال خود برسند. درست مانند طلحه و زبیر که برای مقابله با امیرالمومنین(ع) و در دشمنی با آن حضرت، حاضر شدند با بنیامیه یعنی ضدانقلاب دیروزی که خود آنها در حیات پیغمبر(ص) همراه با امام علی(ع) در بدر، احد و خندق، جنگیده بودند، متحد و مؤتلف شوند.
سران فتنه حتي به اشخاص و نهادهاي منتسب به امام راحل و شهداء نيز متشبّث شدند و در بعضي مواقع نيز آنها را با خود همراه و همگام كردند و مانند سران فتنه جمل ـ ادعاي حمايت بيت پيامبر (ص) و ارزشهاي معنوي را داشتند ـ مسير خود را حق جلوه داده تا مردمي را كه به اين موارد معتقد و حساس هستند، با خود همراه كنند.
در فتنه سال 88 همانند فتنه جمل شاهد بوديم كه فتنهگران با هدف تضعيف حكومت و تخريب چهره اميرالمومنين (ع) و از مشروعيت انداختن حكومت حضرت (ع) با جنگ رواني و تبليغات سنگين ، تحركات وسيعي را سامان دادند.
(326367)
فاطمه
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۴۸:۳۲
آيا روش و سيره نظام با معترضان بعد از انتخابات با برخورد حضرت با فتنه گران صدر اسلام قابل مقايسه است؟ (326011)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۲:۱۰
اين سوال نياز به بحث مفصلي دارد كه اگر در سوالات بقيه كاربران بود تلاش ميكنم در مورد آن توضيحات بيشتري دهم.
اميرالمومنين (ع)، طيفهاي مختلفي در ميان مخالفان خود داشتند. در مقابل ايشان، يك طيف برانداز بود كه دست به اسلحه برده بودند. بر اساس سيره و روش پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع)، با براندازي كه اسلحه به دست ميگيرد جز با زبان خود او، نميتوان مقابله كرد، براندازي كه سلاح به دست گرفته، بدون فوت وقت بايد مسلحانه سركوب شود.
طيف ديگر در مقابل ايشان، افرادي بودند كه به آنها «قاعدان» ميگفتند اين افراد با اميرالمومنين بيعت نكردند يعني حاضر نشدند ولايت اميرالمومين (ع) را به رسميت بشناسند. اين طيف، دو دسته بودند. دستهاي از قاعدان، در مدينه بودند كه اميرالمومنين (ع) با اينها كاري نداشت. اين دسته مخالف حضرت امير(ع) بودند ولي از ناحيه اين افراد خطري جدي متوجه حكومت نبود.
دسته ديگر قاعدان افرادي بودند كه درمصر ساكن بودند كه مانند دسته اول با حضرت، بيعت نكردند اما حضرت امير (ع) نسبت به اين دسته، واكنش قاطع و محكمي داشت و به حاكم منصوب خویش در مصر، فرمان داد كه «بر اينها سخت بگير و مجبورشان كن كه بيعت كنند و اگر بيعت نكردند آنها را اخراج كن و اگر مقابله كردند با آنها بجنگ و سركوبشان كن»
حال اين سوال در ذهن شكل ميگيرد كه چرا حضرت با يك دسته از قاعدان با نرمي و با دسته ديگر، محكم برخورد ميكنند و بر آنها سخت ميگيرند؟
وقتي مستندات تاريخي را مرور ميكنيم و اين دو دسته قاعدان را مورد تحليل قرار ميدهيم در مييابيم كه دسته دوم داراي تشكيلات، سازمان و يك پايگاه متمركز هستند.
اين دسته دوم،شهري به نام «خربتا» در مصر را پايگاه خود قرار داده و مسجد آن را به محفل سازماندهي خود تبديل كرده بودند و يكپارچه و سازماندهي شده، موضع ميگرفتند. برخلاف آنهايي كه در مدينه بودند و انفرادي، تك تك و بدون سازماندهي و پايگاه متمركز، مخالفتهايي ميكردند و اميرالمومنين (ع) نيز تحملشان ميكرد اما دسته دوم نه تنها سازمان، تشكيلات و پايگاه متمركز براندازي تشكيل داده بودند بلكه با دشمن شماره يك حكومت حضرت علي (ع) يعني معاويه، ارتباطات وثيق و زيادي داشتند. مصر به شام (مقر حكومت معاويه) نزديك بود و حضرت متوجه شد كه اينها در پنهان و آشكار با دشمن و سلطهگران، مرتبط هستند لذا حضرت بر اينها سخت گرفت و برخورد قاطع با آنها اتخاذ كرد.
در حوادث بعد از انتخابات رهبر انقلاب با سعه صدر و بزرگ منشي بالايي با جريان فتنه برخورد كردند كه اين نوع روش، موجب شده كه مقابلهاي تاكنون با سران آن صورت نگيرد.
قبلا مشخص بود ولي اكنون كاملا مشخص شد كه فتنهگران داراي پشتوانه دشمن خارجي هستند همچنين سازمان و تشكيلات دارند و حتي در برخي نهادها پايگاه براي خود درست كرده وبا برگزاري جلسات منظم مانند همان دسته دوم قاعدان كه عليه اميرالمومنين (ع) توطئه كردند اينها نيز همانگونه رفتار ميكنند.
اگر بنا بود كه همان رفتار كه از سوي اميرالمومنين با دسته دوم قاعدان انجام شد با فتنهگران كنوني نيز انجام ميشد اكنون مجازات هاي سنگيني در مورد آنها اجرا ميشد ليكن رهبري ، مصالح و شرايط بزرگتري را ديدهاند كه اين افراد فعلا مورد رافت نظام اسلامي قرار گرفتهاند.
(326368)
مهران
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۴۹:۱۸
فلسفه و ضرورت تطبیق تاریخی وقایع فعلی چیست؟ اشکالات و خطرات احتمالی تطبیق تاریخی وقایع چیست؟ (326012)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۳:۰۷
در سوالات قبلي توضيح داده شد توضيح بيشتر آن كه، آموزهها و عبرتهاي بسياري در تاريخ وجود دارد كه وجوه مثبت و منفي دارد. ويژگيهاي رفتاري امثال عمار ياسر ،مالك ، مقداد، هاشم مرقال و... كه شيعيان خاص حضرت علي (ع) بودند آن گونه رفتار كردند كه براي حركت بر مسير حق ، الگويي شايسته و مثبت براي همگان هستند. ازآن طرف افرادي چون شبث بن ربعی، اشعث بن قیس و... كه مقابل حضرت علي(ع) ايستادند و موجبات تزلزل حكومت ايشان را فراهم كردند و يا افرادي كه در نهضت حسيني(ع) به آن امام همام، خيانت كردند، مايه عبرت آموزي ما هستند.
به اشكالات اشاره كرديد يكي از اشكالات كه بسياري از منتقدين مطرح ميكنند معصوم بودن ائمه(ع) است كه اين خصوصيت در ولي فقيه نيست و از اين باب مشكل تطبيق تاريخ را مطرح ميكنند.
با ادلهاي كه بر اساس قرآن و كلام موثق معصوم (ع) به دست ميآيد، ولايت فقيه با سازوكاري به اداره جامعه ميپردازد و از جايگاهي در اداره جامعه برخوردار است كه امام معصوم (ع) از آن برخوردار است كه تبيين آن را بايستي به محقق، خبرگان و مجتهدين علوم ديني ارجاع داد.
بر اساس آنچه دريافتهايم اگر بر فرض محال بر اساس دادههايي ما در موضوعي مشخص، ابراز كنيم كه ولي فقيه اشتباه كرده است و در نهايت بر اين درستي نظر خود با ادله منطقي اصرار داشته باشيم، بابي در فقه بر روي ما گشوده شده با عنوان «النصيحه لائمه المسلمين» يعني نصيحت به پيشواي مسلمين؛
بر اين اساس، اگر معتقدیم كه حكومت مشروع است و پذيرفتيم كه بر اساس ساز و كارهاي تعريف شدهي اين حكومت مشروع حركت نماييم، برداشتن ساز مخالفت تا مرز تخريب و تضعيف كه موجبات طمع و پشتيباني دشمنان امت اسلام را فراهم آورد آن هم در اوج اقتدار نظام، بدون هيچ دلیل و حجت شرعی در مقابل ولي فقيه بايستيم حتما بر اساس آنچه در شرع مقدس، آمده خلاف بين و گناهي بزرگ و غيرقابل بخشش مرتكب شدهایم.
اگر استدلالي داريم كه ولي فقيه اشتباهي مرتكب شد از باب «النصيحه لائمه المسلمين» نكات و استدلالات خود را به رهبري و پيشواي مسلمين منتقل نماييم. در صورتي كه منطقي بود و پذيرفته شد كه خيلي خوب به تكليف خود عمل كرديم ولي اگر به دلايلي چون غيرمنطقي بودن، خلاف مصالح امت اسلامي و ... مورد پذيرش قرار نگرفت تكليفي نداريم، خصوصا اگر آن حكومت را حق و مشروع بدانيم و بعد بخواهيم علم براندازي، آشوب و فتنه عليه آن بلند كنيم به صرف اينكه بگوييم درست تشخيص ميدهيم و رهبري اشتباه ميكند و بخواهيم به اجتهاد خود عمل كنيم و موجب تعضعيف نظام شويم، حتما از بزرگترين گناهان بلکه بزرگترين گناه را مرتكب شدهايم.
(326370)
بسمه تعالی
با عرض و.زش از محضر استاد
متاسفانه در جریان انقلاب ۵۷ هم به برخی دستگیر شدگان ساواک میگفت الآن در اوج اقتدار هستیم.نورم ۲۵/۶ را بنده اوج اقتدار نظام نمیدانم.
شما از خیلی از مساپل طفره رفتید.شما هیچگاه صریحاْ پاسخ ندادید که اصولاْ هدف شما از تطبیق فتنه سال گذشته با فتنه سال ۳۸ هجری قمری چیست؟آیا هدف خاصی را دنبال میکنید یا اینکه بدنبال اطلاع رسانی صرف هستید؟
لطفاْ صریحاْ بیان کنید که منظور از راه اندازی جریانی بنام جنبش سبز علوی و اموی نامیدن جنبش سبز چه بود؟ (327496)
هر زمان كه مخالفين حرف ميزنند آنها را يزيدي و مخالفان حكومت ديني مي گويند. آیا این تعبیر که مخالفان جمهوری اسلامی در سپاه یزید هستند درست است؟ (326013)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۳:۴۴
در عرصه سياسي ، فردي را نديدهام كه اين گونه سخن گفته باشد برخي براي مظلوم نمايي موضوعي را مطرح ميكنند و مغلطه ميكنند.
در 30 سال گذشته، تاريخ انقلاب را ملاحظه كنيد مخالفين بسياري بودهاند كه اغلب نيز مصالح نظام را رعايت نميكردند و مورد شديدترين سوالات قرار ميدادند و حتي در موارد بسياري، به اعتبار نظام لطمه ميزدند و كسي كاري به آنها نداشت و با اين اوصاف كه سوال كننده گفته است در عرصه سياسي مورد خطاب قرار نگرفته است در فتنه اخير نيز كه فتنهاي گسترده شكل گرفت كسي به سران داخلي فتنه چنين موضوعي را ابراز نكرد هر چند که عملکرد آنان در دشمنی با نظام الهی و رهبری مشروع آن، دست کمی از یاری یزید ندارد.
فتنههايي مانند فتنه بنيصدر، فتنه، خيانت و خروج منافقين بر ضد نظام كه بسيار هم سنگين بود مانند فتنه اخير بسيار گسترده، عميق و سنگين نبود. فتنه اخير، ضربات عجيبي به نظام و اعتبار ايران اسلامي وارد كرد. ليكن كسي در مورد اين افراد، چنين موضوعي را مطرح نكرد و حتي اكنون آزادانه به ارسال بيانيه و موضع و.. ميپردازند و حتي بسیاری از عوامل درجه اول آن، مورد عفو رهبري قرار ميگيرد.
اما اگر سوال اين دوستمان مبني بر مبناي فكري و تطبيق دو واقعه تاريخي است بايستي بگوييم كه آري فتنه، آشوب و حركت عليه امام ، پيشوا و رهبري كه بر حق در اين جايگاه قرار گرفته، در هر زمان كه باشد مورد طرد و لعن خواهد بود. يزيد و بنياميه آن زمان كمر به هدم اسلام زده بودند و كاري كه جدشان در دوران جاهليت نتوانسته بود انجام دهد اينها عليه اسلام و از درون اسلام ميخواستند انجام دهند اكنون نيز عدهاي اين گونه عمل ميكنند از درون نظام اسلامي عليه اسلام و نظام اسلامي و ارزشهاي ديني به آشوب و بلوا ميپردازند. یعنی کاری را که استکبار با کودتا و تجزیهطلبی و تحمیل جنگ و ترورهای منافقین، نتوانست انجام دهد، اینان با فتنهی خود به نام امام، قانون اساسی میخواستند انجام دهند. حال آنکه بیشرمانه به امام و آرمانهای او، خیانتها کردند.
حادثه عاشورا درسي براي هميشه تاريخ و امروز است. به صورتي كه كساني كه خود يار امام حسين (ع) بودند و ايشان را منجي خود ميدانستند، در عمل مقابل حضرت ايستادند و او را مظلومانه به شهادت رساندند. امام حسين (ع) در واكنش به اعمال آنها ميفرمايند: "مگر شما نبوديد كه مرا دعوت كرديد؟ مگر نگفتيد كه ما نياز به منجي داريم و تو نجاتبخش ما هستي؟ "
قيام حضرت اباعبدالله (ع) به ما ميآموزد كه در شناخت حق و باطل دچار ترديد نشويم. در شناخت حق و باطل، بايد جوانب مختلف امور را تجزيه و تحليل كنيم، از بصيرت كافي برخوردار باشيم و از خداوند بصيرت طلب كنيم.
در تعقيبات نماز صبح و نماز مغرب از خداوند ميخواهيم كه به ما در دين بصيرت عطا فرمايد. اگر"بصيرت" باشد، "يقين" نيز نسبت به اعتقادات به دست ميآيد.
واقعه كربلا در حقيقت در همه عصرها ممكن است تكرار شود و اگر ما از آن عبرت نگيريم، به همان سرنوشت دچار خواهيم شد. بايد با عبرتگرفتن از تاريخ، كسب بصيرت كنيم تا در عمل به وظايف خودمان و شناخت موقعيت خود سربلند باشيم. (326372)
مهرانه دارابي
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۱:۵۰:۱۲
انتقادات بسياري در برخورد حكومت با جريان فتنه وجود دارد سیره برخورد نظام با فتنه از حیث انطباق با سیره ائمه چگونه است؟ (326014)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۴:۵۹
در سوالهاي قبل توضيح دادم شايد دنبال مثالهاي بيشتري هستيد.
ملاحظه كنيد كه اميرالمومنين (ع) سعي ميكنند تا آنجا كه ميشود فتنهگراني چون طلحه و زبير به اردوگاه حق بازگردند. ايشان با منطق و با يادآوري دوران درخشان همراهي آنان با رسول ا... (ص) و حركت آنها بر مسير حق، اين افراد را از سركشي و طغيان باز دارند.
شما نماز جمعه 29 خرداد و سخنرانيهاي بعد رهبر فرزانه انقلاب را ملاحظه كنيد. ايشان در آن نماز جمعه همين افراد را كه اكنون به عنوان سران فتنه ميشناسيم، با چه تعابيري ياد كردند.
ايشان در آن نماز جمعه به سوابق اين افراد اشاره كردند و آنها را در آن مقطع در دايره نيروهاي خودي قرار دادند و تاكيد و تلاش كردند كه اينها را از سركشي باز دارند و به دامن نظام برگردانند اما متاسفانه اينها نيز مانند طلحه و زبير عمل كردند.
طلحه و زبير هم مانند اينان، چنان بر پيروزي خود بر حضرت علي (ع) اميد و اطمينان داشته كه هيچ حرف منطقي و حقي را بر نميتافتند و جز به محو حكومت مولاي متقيان(ع) به چيز ديگري، رضايت نميدادند. هر چند آن روز هم اميرالمومنين(ع) اين امام خوبيها و مهربانيها، با برخورد عاطفي سعي كردند آنها را به اردوگاه حق بازگردانند تا بالاخره زبير از جنگيدن با امام حق، دست كشيد (گرچه به اردوي حق هم نپيوست).
رهبر معظم انقلاب تلاش داشتند اينها را به اسلام و نظام اسلامي بازگردانند ولي سران داخلي فتنه، چنان به حمايت برخي قدرتهاي سلطه گر و استكباري و اردوكشي خياباني باور داشتند كه به پيروزي خودشان يقين کردند و نداي وحدت و حضور در جبهه و مسير حق كه از سوي رهبري داده شد (كه نشات گرفته از سيره و روش اميرالمومنين بود) را نپذ يرفتند و حتي نشنيدند. اینها با عملکرد خود وجسارتی که در برابر فرمایشات برخاسته از قرآن و سیره معصومان(ع)، رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد بروز دادند، نشان دادند که صلاحیت زبیر بودن را هم ندارند.
به دوره كوتاه امامت امام حسن (ع) نگاه كنيد. ايشان وقتي عوامل معاويه را شناسايي كرد كه براي ايجاد فتنه درون حكومت حق آمدهاند به سرعت دستور اعدام آنها را صادر كرد. ايشان همچنين مطلع شد كه در بصره از طرف معاويه فردي مامور ايجاد فتنه است، به حاكمشان سريعا نوشتند كه او را شناسايي و اعدام كن.
سيره ائمه است كه به معترضين و منتقدين پاسخ دهند ليكن در مقابل فتنهگران برانداز، ذرهاي نرمش و مدارا نداشتند. در فتنه اخير چند نفر از سران داخلي فتنه سال 88 اعلام شدند؟ كه اينگونه دست به مظلوم نماييهاي واهي ميزنند؟
(326375)
آیا علاقهٔ ما به دورهٔ معصومین این حق را به ما میدهد که خود را با آن دوران تطبیق دهیم، با توجه به اینکه همیشه خود را حق خواهیم دید؟ (326020)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۲۶:۲۹
اين سوال اشكال مبنايي دارد. اصلا علاقه ما به معصومين براي چيست؟ آنها الگوهاي بزرگ و الهي براي ما هستند تا از آن بزرگواران و اصحاب خاص آنان الگو بگيريم كه چگونه در زندگي فردي و اجتماعي خويش عمل كنيم تا رضايت خداوند در نتيجه سعادت دنيا و آخرت را به دست آوريم. اگر به درستي و بر مبناي تعاليم آن بزرگواران عمل كنيم بديهي است كه خود را حق خواهيم ديد. (326868)
در اين مطابقت ها هرگروه ميتواند خود را در محل حق قرار دهد و يک روايت تاريخي متناظر بياورد.
از اين مطابقت ها پرهيز کنيد که باعث تفرقه است . فکري به حال وحدت کنيد. تاريخ براي عبرت است نه اينکه به مخالف خود برچسب يزيدي و اموي و ... بدهي (326024)
محمد حسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۲۷:۳۷
همان گونه كه در سوال پيش اشاره شد اتفاقا اگر ما به ذات مقدس اهل بيت (ع) اعتقاد داريم بايد بسنجيم كه آيا در مسير آن بزرگواران عمل ميكنيم يا خير. اسلام و شيعه در عين اين كه منادي وحدت و پرهيز از تفرقه هستند، اما در جاي جاي قرآن اشاره به شناخت منافقان و طرد آنها از صنوف مومنان دارد زيرا آنان باعث تفرقه و انحطاط امت اسلام هستند. عجيب است شما اعتقاد به وحدت با منافقان داريد؟ در سيره پيامبر اكرم (ص) و اميرمومنان (ع) هم در عين دعوت به وحدت، تاكيد بر شناخت منافقان و افشاي آنان و توطئهها و فتنههاي آنها شده است. اگر اندكي آشنايي با تاريخ و حديث داشته باشيد ميبينيد كه رسول خدا (ص) به اميرمومنان (ع) پيشاپيش فرمود: «اي علي ! تو با سه گروه ناكثين (فتنهگران پيمان شكن) ، قاسطين (ستمكاران يعني معاويه و پيروان او) و مارقين ( از دين به درشدگان يعني خوارجي كه فكر ميكنند مسلمان واقعي آنان هستند در حالي كه بر ضد ولايت طغيان كرده و از اسلام خارج شدهاند) مواجه خواهي شد و چارهاي جز جنگ با آنان نخواهي داشت. با د قت در اين فرمايش پيامبر (ص) ميبينيم آن حضرت كه منادي وحدت مسلمانان بود با توجه به توطئهها و فتنههايي كه در پيش روي اميرمومنان (ع) است او را از فتنههاي مسلماننماها آگاه ميكند و خود آن تعابير را براي هر گروه فتنه به كار ميبرد و تكليف حضرت امير (ع) را نيز در مقابله با آنان بيان ميدارد، جنگ و سركوبي!
پرسش كننده محترم بدون آنكه متوجه تعابير خود شود، زود به قضاوت نشسته است. ميگويند: «تاريخ براي عبرت است نه اين كه به مخالفت خود بر چسب يزيدي و اموي ... بدهي» خوب عبرت يعني چه يعني درس بگيري و بداني چگونه عمل كني . يعني اگر دوباره همان شرايط تكرار شد و جبهه حسيني و يزيدي پديدار شد با درسي از تاريخ در جبهه حسين زمان باشي و در شمار يزديان قرار نگيري. (326869)
محمدی
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۲:۳۵:۵۳
شما به چی حقی اصحاب رسول(ص) را منحرف و فتنه گر معرفی کردی و این حق کیه و چگونه و در چی تاریخی و توسط چی کسانی بشما محول شد لطفا جواب بدهید (326032)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۲۸:۳۱
اين پرسش كننده محترم هم بدون مطالعه به مسند قضاوت نشسته است. ما به همان حقي برخي اصحاب رسول خدا (ص) را منحرف و فتنهگر معرفي ميكنيم كه خود آن حضرت چنين قضاوتي درباره آنان داشته است. به حديث آن حضرت در پاسخ سوال اول مراجعه كنيد. چرا را در مييابيد. به سخنان اميرالمومنان (ع) و مواضعش در برابر همان اصحاب منحرف نگاه كنيد، پاسخ خود را ميگيريد.
شما چه شيعه يا چه سني ، وقتي ميبينيد گروهي هر چند كه بعضا از اصحاب با سابقه رسول خدا (ص) هم باشند دربرابر امام بر حق راستين ، يا خليفه مشروع چهارم طغيان كرده و دست به سلاح برده و براندازي پيشه كردهاند، و اميرالمومنان (ع) هم پس از تلاش براي هدايت آنان، و عدم پذيرش سخن حق خود توسط اين مخالفان، با آنان وارد جنگ ميشود، آيا آنها را منحرف و فتنهگر نميدانيد و هنوز براي آنان ارزش قائل هستيد!؟
اين حق بنده و شما و هر كس كه اندك اعتقادي به ولايت اميرمومنان و حكومت حق و مشروع آن حضرت و نظام مقدس جمهوري اسلامي كه در بحثهاي قبلي اشاره شد از همان شان و مشروعيتي برخوردار است كه حكومت اميرمومنان (ع) نام مجتبي (ع) داشت كه براي سعادت دنيا و آخرتش فتنههاي زمان خويش را بشناسد و با بهرهگيري از سيره ذات مقدس اهل بيت (ع) و اوليايي دين به گونهاي عمل كند كه در دام فتنه فتنهگران نيافتد و در پيشگاه الهي رو سفيد باشد. برادر يا خواهر عزيز بدانيم دنياي ديگري كه جاودان است،وجود دارد كه به تك تك اعمال و گفتهها و موضعگيريهاي ما رسيدگي خواهد شد. (326870)
ايا بودن افرادي چون سعيد مرتضوي.مشايي.رحيمي و......كه از مخالفان جريان به قول شما فتنه هستند خود گواهي بر درستي جريان به قول شما فتنه نميباشد (326036)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۲۹:۱۸
اصلا اين افراد كه هيچ، خود رياست جمهوري و هر شخصيت مذهبي- سياسي ديگري جز مقام ولايت امر، براي ما ملاك نيست. ملاك و شاخص اصلي براي ما ولايت امر مسلمانان است كه به لطف الهي چه از نظر شرعي و چه از نظر قانوني در كمال وجاهت است و دقيقا به سيره حضرت امام خميني (ره) عمل ميكند و مواضعش براي هر انسان منصف با ايماني كاملا معلوم است كه برگرفته از قرآن كريم و رهنمودهاي رسول خدا (ص) و ائمه معصومين عليهم السلام است. اين يك شعار نيست، حقيقتي است كه به حمدالله، اكثريت قاطع مردم بصير ما به آن اعتقاد دارند.
امروز خداوند پرچم هدايت و رستگاري را به دست رهبري معظم انقلاب سپرده است، بدون ترديد هر كسي كه از ايشان پيروي كند در تلاطم سياسي و مذهبي و فتنههايي كه به فرموده قرآن در هر عصري و به ويژه در حكومتهاي حق از ميان خود مومنان پديد ميآيد، سربلند و سرافراز بيرون ميآيد و هر آن كس از رهبري، اطاعت و پيروي نكند خود را از سعادت دنيا و آخرت محروم ساخته است. (326871)
همه جز ولایت امر ؟ مگر ایشان معصوم هستند ؟ (327449)
نظر شما راجع به این مطلب چیست که یکی از اساتید تاریخ اسلام ما در یکی از دانشگاه های تهران گفتند:
نظر ایشان این بود که امثال طلحه و زبیر در زمان پیغمبر انسان های با ایمانی بودند پیامبر هم به آن ها علاقه داشتند
اما این طلحه و زبیر زمان حضرت علی محصول اواسط حکومت عمر و حکومت عثمان است
الناس علی دین ملوکهم
در واقع جهت گیری جامعه و حکام به این سمت می رود که پست و مقام و مال ثروت تبدیل به ارزش می شود
بعد ایشان می گفتند اگر ما بخواهیم به دنبال طلحه و زبیر این روزها بگردیم آن موقع باید دنبال عمر و عثمان ها باشیم . که آن موقع پای یکسری افراد دیگر هم مطرح می گردد. (326040)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۲۹:۵۹
استاد شما درست گفتهاند. امثال طلحه و زبير در عهد رسول خدا (ص) انسانهاي با ايماني بودند و آن حضرت هم به آنها علاقه داشتند آنها از اواسط عهد خليفه دوم و بويژه زمان خليفه سوم كه اموال كلاني با امتيازات و رانتها به آنها داده شد، رو به انحراف نهادند. طلحهها و زبيرهاي زمان ما هم متاسفانه با همين امتيازات و رانتهاي اقتصادي در دوران به اصطلاح «سازندگي» دنيازده شده و آلوده به مفاسد اقتصادي شدند و لذا از نظر سياسي هم به انحراف كشيده شدند. ما در جريانات شگفت دوران مرسوم به اصلاحات به وضوح ديديم آناني كه در دهه اول انقلاب چگونه دم از مستضعفان ميزدند و با مالكيت خصوصي مخالفت ميكردند و شديدا ضد آمريكا و غرب بودند، از قبل همين رانتها و امكانات، خود تبديل به سرمايهداران بزرگي شدند كه كارخانهها و شركتهاي دولتي را به ثمن بخس مالك شدند و بعد هم چنان شيفته آمريكا شدند كه در مجلس ششم مانع شعار مرگ بر آمريكا نمايندگان ميشدند و امروز از حاصل همان جريان، گروهي وطنفروش خائن پناه برده به دامان آمريكا را شاهد هستيم كه با وقاحت تمام در اوج خيانت مشوق دنياي استكبار و كفر و شركت براي حمله به وطن«سابق» خود ميباشند.
بله! من با استاد شما موافق هستم در انحراف و فساد اين افراد آنهايي كه زمينهساز بودند و اين امتيازات و رانتها را از كسيه بيتالمال بذل و بخشش كردند سهميم و مسئولند. (326873)
آیاباتوجه به اینکه امروز نه امام معصومی وجود دارد و از طرفی 1400 سال اززمان صدراسلام گذشته ونادیده گرفتن این همه تحول در دنیا و بشر و درنهایت تناظر یک به یک برقرار کردن با آن زمان و تطبیق مخالفان حکومت با مخالفان امام معصوم صحیح می باشد؟ (326043)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۳۰:۳۲
پاسخ اين سوال در بحثهاي قبلي داده شد (326874)
فکر کنم شما پاسدار هستید زیرا در دانشکده امام حسین شاغل هستید. آیا ورود سپاهیان به همه عرصه های کشور(سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ...) کار درستی است؟ ایا این یک فتنه برای انحراف از راه و کلام امام و نظام جمهوری اسلامی نیست؟ ایا قبول دارید که ورود نظامیان به سیاست به مثابه فاتحه ای برای دمکراسی و جمهوریت است؟ (326044)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۳۱:۱۱
پاسخ آيا شما به راه و كلام امام و مصالح نظام آشنا هستيد؟ امام (ره) فرمود: اگر سپاه نبود كشور هم نبود. اين همان سپاه است،امروز خلف صالح آن حضرت بر سپاه اشراف دارند. اگر سپاه از وظايف اصلي خود خارج شده بود، قطعا رهبري نظام كه بيش از هركسي ديگر در حفظ نظام و جلوگيري از انحرافشان هم مسئوليت دارند و هم دغدغه، برخورد ميكردند. بله، طبق فرمان حضرت امام (ره) كه رهبري معظم انقلاب هم عينا بر آن تاكيد دارند. سپاه نبايد در دستهبندي هاي سياسي وارد شود. اما همين سپاه مطابق قانون اساسي وظيفه حراست از دستاوردهاي نظام را بر عهده دارد. هنگامي كه دستاوردها و آرمانهاي انقلاب و امام و نظام در اين فتنه هدف قرار گرفته است، اگر سپاه وارد عمل نشود، به وظيفه خود عمل نكرده است. سپاه چشم به ولايت دوخته است. سپاه افتخار دارد كه حافظ مهمترين دستاورد انقلاب يعني نظام ولايت فقيه باشد. اگر شما دفاع از نظام و ولايت از ديد شما براي نهاد ي كه وظيفه حراست از دستاوردهاي انقلاب را دارد، خواندن فاتحه بر دمكراسي و جمهوريت است، پس بر اين دمكراسي و جمهوريت غربي كه نشاني از امام و انقلاب و ولايت نداشته باشد، زودتر فاتحه بخوانيد. مواظب باشيد در دام فتنهگران و دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام نيفتيد و هم زبان با سردمداران رژيم جنايتكار آمريكا و انگليس و فرانسه، سپاه را نشانه نگيريد.
از اين گذشته سپاه تابع ولايت است. مقام ولايت فرمودند «امروز درگير جنگ نرم دشمنان هستيم» سپاهياني كه ميتوانند در عرصه اين جنگ به ميدان بيايند ، بايد بر ديگران در اين ميدان جنگ سبقت بجويند. (326876)
چه عواملی در فتنه نقش اساسی داشتند آیا حمایت یک باند بین المللی قدرت و ثروت نامشروع به رهبری صهیونیسم امریکا انگلیس وصاحبان حساب در بانکهای سوییس که تا آنجا که من می دانم اسم صاحب حساب را اعلام نمی کنند از باندهای قدرت و ثروت نامشروع داخلی و مخالفت ولایت فقیه با این باندهای نامشروع می تواند یکی از عوامل فتنه باشد ؟ (326047)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۴۰:۱۳
انقلاب اسلامي به سبب آن كه هيمنهي استكبار جهاني را درهم شكست و راه سعادت را كه «نه» گفتن به استكبار بود به روي ملتهاي مستضعف گشود، مورد كينه و عداوت جبهه كفر و شرك و استكبار به رهبري آمريكا واقع شد. از همان بدو پيروزي انقلاب، توطئه هاي مختلف آنان يكي پس از ديگري با حضور مردم انقلابي در صحنه و اطاعت از امام، ناكام ماند و آنها از بزرگترين و موثرترين مكر خود يعني تحميل جنگ نابرابر هشت ساله نيز طرفي نيستند. دشمنان دانستند هر چقدر از بيرون و يا از طريق عوامل رسواي داخلي خود (نظير منافقين و سلطنتطلبها و...) به نظام اسلامي فشار بياروند نه تنها جمهوري اسلامي آسيب نميپذيرد، بلكه مستحكم تر نيز ميشود. از اين رو تنها راه به زانو درآوردن نظام را در خروج گروهي از انقلابيون ديروزي و استحاله شدههاي امروزي كه عموما هم آلوده به مفاسد اقتصادي شده بودند، ديدند. قطعا تدابيري رهبري انقلاب براي مقابله با مفاسد اقتصادي به مذاق اينان خوش نيامده بود. اينان از سويي تا جايي كه توانستند مانع تحقق اراده رهبري در مبارزه با مفاسد اقتصادي شدند و از سوي ديگر در جريان قضيه انتخابات تلاش بسيار ميكردند تا فردي روي كار بيايد كه حامي منافع آنان باشد و جسارت ايستادن در برابر رهبري را هم در خود ببيند. بي جهت نيست برخي از آقازادههاي مفسد اقتصادي در حين مبارزات انتخاباتي و سپس در فتنه بعد انتخابات به صراحت رهبري معظم انقلاب را نشانه گرفته بودند. همانها كه درانگليس و كانادا و ... سرمايهگذاريهاي كلان كردهاند. (326877)
آيا مي توان عهد و پيماني را كه با مردم بسته شده است كنار گذاشت و براي اين عهد شكني از وقايع تاريخي و حوادث صدر اسلام دليل آورد؟ (326049)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۳۲:۲۵
اين سوال كلي و مبهم است اگر عهد و پيمان بر مبناي صحيح شرعي بسته شده باشد قابل شكستني نيست. ما در وقايع تاريخي و حوادث صدر اسلام از سيره معصومان (ع) هرگز عهد شكني مشاهده نميكنيم. البته اگر عهد و پيمان از مبنا غلط باشد، شكستن آن هيچ اشكالي ندارد. مانند سوالي كه گروهي از ارتشيان به هنگام انقلاب ، از حضرت امام كردند و آنها استفتا كرده بودند كه ما عهد كرده و قسم خوردهايم كه حافظ نظام پادشاهي باشيم. امام (ره) در پاسخ فرموده بودند: «اين عهد و قسم از مبنا غلط بوده و قابل اعتنا نيست.» (326878)
آيا امکان تطبيق کامل و مصداقي ( نعل به نعل) بين صدز راسلام و زمان کنوني وجود دارد؟ شباهت هاي صدر اسلام با زمان حال از نظر وقايع و حکومت داري و افراد را چگونه مي بينيد؟ (326051)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۶:۳۳:۳۲
نظر به اين كه جوامع در گذر زمان از هر جهت تغيير كردهاند، نميتوان به گفته شما تطبيق فعل به فعل ميان جريان است حال حاضر با صدر اسلام داشت، اما همانگونه كه در پاسخهاي پيشين اشاره شد چون نظام ما مطابق اعتقادات ما از همان مشروعيت حكومت اميرمومنان (ع) و امام مجتبي (ع) برخوردار است و رهبري صالح نظام ما از همان شئون ولايت آن بزرگواران برخودار است و از طرف ديگر گفتيم كه يكي از سنن تاريخي كه قرآن بر آن اشاره كرده در هر حكومت حقي، فتنههايي پديد ميآيد و نيز با توجه به اين كه در هر حكومت حقي از ميان خوديها و هميشه افراد فتنهگري كه سوابق خوب داشتهاند، بر ضد آن حكومت خروج كردهاند، لذا از اين حيث شباهتها و مطابقتهايي ميان حوادث صدر اسلام و زمان كنوني وجود دارد كه حكم حاكم بر اين جريانات همانند است. (326879)
لطفا بفرماييد که آيا مقام معظم رهبري را در رده معصومين ميدانيد که مايليد مخالفان ايشان را با ابوسفيان و معاويه مقايسه کنيد يا خير.
و توضيح بفرماييد که چرا حضرت محمد ص و حضرت علي ع بارها و بارها از لزوم انتقاد به خود - با اينکه معصوم بودند - سخن گفتند ولي آقاي محمد نوري زاد به جرم نوشتن نامه انتقادي به رهبر در زندان است؟
با تشکر (326066)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۷ ۱۱:۴۶:۴۰
پاسخ به این سوال در بحثهای پیشین داده شده است. ما هیچ غیر معصومی را در رده معصومان نمی دانیم. اما کسی که مطابق شرع و اعتقادات ما حکومت حق و مشروع تشکیل دهد (مانند امامخمینی-ره) و یا در جایگاه حاکم مشروع قرار گیرد (مانند رهبرمعظم انقلاب) در امر ولایت همان شوون امام معصوم (ع) را دارد. اگر در تاریخ مطالعه داشته باشید میبینید فرق است بین سوال برای رفع ابهام و انتقاد سازنده، با فتنهگری و آب به آسیاب دشمن ریختن. رسول خدا(ص) و امیرمومنان(ع) آنها را که انتقاد سازنده یا سوال برای رفع ابهام داشتند با روی باز و سعهصدر پاسخ میگفتند. اما همان پیامبر رحمت، کسانی را که جوسازی بر ضد اسلام و مسلمانان و یا اهانت به مقدسات ایشان کرده بودند، محکوم به اعدام کرده بودند.
بدانید و دقت داشته باشید رسول خدا، جنایتکار جنگی (همان ابوسفیان و وحشی قاتل حمزه) را به صرف ابراز پشیمانی و اسلام آوردن با وجود این که محکوم به اعدام بودند، بخشید با این که میدانست ایمان آنها راستین نیست. اما جنایتکار فرهنگی و کسانی که به جوسازی بر ضدمسلمانان پرداخته بودند، مانند برخی از شعرا که در قالب شعر به جنگ اسلام آمده بودند و یا امثال «نضربن حارث» و «عقبه بن ابی معیط» را که با ابراز فرهنگی با اسلام مبارزه میکردند، هرگز نبخشید. این دو تن را که در جنگ بدر اسیر شده بودند، به خاطر آن سوابق اعدام نمود در حالی که اسیران بدر را با گرفتن فدیه(نقدی و یا با سوادکردن بیسوادان مدینه) آزاد فرمود.
آن حضرت فرمان به قتل زنی به نام «عصباءبنت مروان خطمی» داد که با شعرهای خود به اسلام ضربه میزد و برخی از اینگونه افراد را فرمود هر جا دیدید بکشید حتی اگر به پرده خانه خدا (کعبه) هم پناه برده باشند.
امیرمومنان (ع) هم به «اشعث بن قیس» به سبب طعنهزدنها و جوسازیهایش به شدت حمله میکرد و او را با عناوینی چون «منافق سپر مشرک» و «ای اعور» خطاب میفرمود.
الحق و الانصاف جسارتها و هتاکیهایی که در سالهای اخیر به مقدسات ما و نیز به رهبری معظم انقلاب صورت گرفت در عهد امیرمومنان (ع) پیش نیامد. نظام و شخص رهبری با سعهصدر و برای مصلحت عمومی به آنها واکنش در خور نشان ندادهاند. درباره آقای نوریزاد، من شخصاً نوشتههای ایشان را نخواندهام. ولی شنیدهام که هتاکیهای بسیاری کرده است. وی پیش از این هم به ساحت مرجعیت اهانتها کرده بود. یقین بدانید به صرف انتقاد، نه وی و نه هیچ کس دیگری در زندان نیست. (327105)
آخه شما چه شباهتی با علی و حسین دارین؟ وقتیکه چهار چنگولی به میزها تون چسبیدین و این دنیا رو ول نمی کنین! (326085)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۷ ۱۱:۴۷:۰۹
منطقی باشید و با انصاف. همینطور بدون سند و مدرک، سخنی را ابراز کردن، نه شجاعت است و نه آزادگی. نمیدانم منظورتان این حقیر است یا کس دیگر؟ نه اینجانب و نه هیچکس دیگر ادعای آن را ندارد و نمیتواند داشته باشد که با در ذوات مقدس اهل بین (ع) شباهت دارد.
اگر منظورتان مسوولان نظام هستند؛ در پاسخهای پیشین گفته شد، جز رهبری نظام که در جایگاه ولایت از همان شئونی برخوردارند که امام معصوم (ع) داشتهاند، هیچکس شباهت با آن ذوات مقدس ندارد.
اگر هم به میزکار اینجانب پیله کردهاید، این میز تقدیم شما. ای کاش این میز را که در یک محیط دانشگاهی و برای انجام امور اداری است، از اینجانب میگرفتند. (327106)
این شعار که \"در روز عاشورا کربلای دیگری می سازیم\" و شعارهای مشابه که از طرف هواداران دولت سر داده می شد، آیا با توجه به تعداد نیرو، قدرت، تجهیزات و غیره این مفهوم را نمی رساند که دولت در نقش یزید این کربلای جدید را می سازد؟ چون تا آنجا که بنده یادم است در کربلا یک طرف که در قدرت بود و کاملا مجهز و پر تعداد در مقابل یک اقلیت به جنگ رفت، دولت ما هم که خوشبختانه در اقلیت نیست، پس فلسفه این شعار چیه؟ (326111)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۷ ۱۱:۴۷:۳۱
اولاً این شعار و شعارهای مشابه طرفداران دولت نیست، بلکه شعار مردمان با بصیرت پیرو ولایت است. ثانیاً سخن از جبهه حق و باطل است. این نشان دهنده بصیرت مردم زمان ماست که در جبهه حسینی امروز، مردم فهیم حسینی زمان را مانند کربلا تنها نخواهند گذارد. در آن روز چهل هزار نفر با مسلمبنعقیل از سوی امام حسین(ع) بیعت کرده بودند، اما به هنگام عمل، تنها 72 نفر، برای آن حضرت ماند و بسیاری از کسانی که امام(ع) را دعوت کرده بودند، خود به جنگ امام آمدند و شاهد و ناظر شهادتش بودند.
شما اشکالتان در این است که به جای دیدن و تشخیص حق از باطل، سهواً یا عمداً اوضاع را چنین بازسازی می کنید که چون در آن دوران قدرت دست یزید بود و امام با اقلیتی مقابل او ایستاد، امروز هم هر کس و طرفی که قدرت دارد، یزیدی است و آن کسی که در مقابل و در اقلیت قرار دارد، حسینی است.
فلسفه این شعار در پاسخهای قبلی تبیین شد. شما چه بخواهید یا نخواهید بر اساس شرع، عرف، قانون نظام مقدس و رهبری فرزانه آن، مشروع و حق است و مخالف برانداز آن، باطل. حال آنکه در دوران امام حسین (ع) حاکمیت اموی باطل و غاصب بود به سبب شرع، عرف؛ و امام حسین (ع) حقَی بود که میخواست باطل را از مقدرات مسلمانان کنار زند. (327107)
آیا فتنه گر کسی است که نیت ایجاد فتنه در جامعه را داشته یاشد یا امری بر او مشتبه شده و آیا در فتنه صدر اسلام خوارج با ولایت امام علی را باور داشتند و در عین حال مخالفت کردند یا اینکه اول باور داشتند و لعد به دچار شک و تردید شدند و تشابهات آنان با فتنه گران عصر ما چیست. (326113)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۷ ۱۱:۴۷:۵۶
در تعریف فتنه و فتنهگر در بحثهای پیشین سخن گفته شد به آنجا مراجعه کنید. اما درباره فتنه خوارج باید گفت؛ این افراد فاقد بصیرت، ولایت خلفای پیشین را باور داشته و به آن گردن نهاده بودند و حتی بدعتهای آنان را در دین پذیرفته بودند و متوجه انحراف در اسلام نشده بودند. اما وقتی که امیرمومنان (ع) به خلافت رسید، ابتدا همانند خلفای پیشین آن حضرت بیعت کردند، ولی هنگام اجرای سیاستهای الهی حضرت امیر(ع)، چون منافع خود را در خطر دیدند با آن حضرت مشکل پیدا کردند و درصدد تضعیف خلافتش و کنار زدن آن حضرت، برآمدند. اما بهانهای برای این کار نداشتند تا آن که در جنگ صفین و در آستانه پیروزی کامل امیرمومنان(ع) ـ که اینان آن را نمیخواستند ـ قرآن به نیزه زدنها بهانه مناسبی شد تا حکومت آن حضرت را با چالشی جدی مواجه کنند. آنان که گفتیم از بدعتهای خلفای پیشین هم تبعیت میکردند در برابر امیرمومنان(ع) نه تنها ایستادند، بلکه این حق را برای خود قائل شدند که ضمن رد صلاحیت آن حضرت در تفسیر دین و احکام الهی، برداشت خود از اسلام را بر حق بدانند. به تعبیر دیگر در برابر تفسیر متولی شرعی و قانونی دین، یعنی امیر مومنان (ع)، قائل به قرائت دیگر از دین شده و قرائت خود را حق، و غیر از آن را باطل دانستند. و چون حرف خود را پیش بردند حضرت را مجبور به پذیرش آتشبس و حکمیت کردند. بنابراین، این اشخاص، آن حضرت را نه به عنوان امام بر حق منصوص از جانب خداوند، بلکه به عنوان خلیفه چهارم پذیرفته بودند و تا آنجا او را «مفترضالطاعه» میدانستندکه منافع ایشان را همانند خلفای پیشین تامین کند. لذا آن گونه که ما در شیعه اعتقاد به ولایت داریم، اینان از آغاز باور نداشتند.
شباهت آنان با برخی از فتنهگران امروز در این است که اینان خود قائل به تفسیر مندرآوردی از دین و قرائت غلط خویش از اسلام هستند و دیدگاه رهبری مشروع و مجتهد و آگاه انقلاب درباره دین و آموزههای دینی را که توسط مجتهدان مجلس خبرگان و بالاتر از آن توسط مراجع عظام تقلید، تایید و حمایت میشود، برنمیتابند که این امر از بیانیههای هتاکانه و در عین حال مشحون از بیسوادی و جهالت آنان کاملاً هویدا است. با این تفاوت نسبت به خوارج، که آنان لااقل بعضاً حافظان قرآن بوده و بر خلاف اینان حداقل معانی لفظی قرآن را میفهمیدند هر چند در تفسیر آن رای ناقص و جاهلانه خود را داری اعتبار میدانستند. (327109)
alieseraj
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۴:۱۲:۳۲
جالب است تطبیقهای مختلف با شرایط صدر اسلام؛ که به نظر من همه اش را باید شنید: یکی شرایط را با زمان حکومت امام علی(ع) مقایسه میکند که طلحه و زبیر و معاویه و عایشه و ... به مخالفت با علی برخاستند، یکی مقایسه میکند با حکومت معاویه که با اینکه باطل لباس حق پوشیده بود.
یکی میگوید چرا شایعات را باور میکنید و علی را تنها میگذارید (ما اهل کوفه نیستیم...)، یکی دیگر میگوید چرا همه چیز را شایعه میدانید و این باعث میشود که فساد آشکار معاویه را هم توجیه کنید و «ایشاللا گربست» بگویید!
«سوال» من این است که آیا شرایط امروز که از ما خواسته میشود هم آیةالله رفسنجانی را و هم احمدی نژاد را درون نظام و انسانهای خدوم و صالحی بدانیم، شبیه شرایط صدر اسلام نیست که اهل سنت معتقدند همه صحابه عادل اند، و لو که با هم جنگیده باشند، به خاطر اجتهاد شخصی اشتباهشان بوده است؟ الان که همین را داریم میگوییم. جواب این سؤال بسیار مهم و کلیدی است (326125)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۶:۵۵:۳۳
: آن ديدگاه اهل تسنن كه همهي صحابه را عادل و اهل بهشت مي داند و خونهاي بسياري را هم بعضاً ريختند ناشي از خطاي در اجتهادشان تلقي مي كنند، قاطعانه از ديدگاه تشيع مردود است و به استناد آيات الهي و فرمايشات پيامبر(ص) آنها كه موجبات تفرقه و فتنه و فساد شدند با وجود سوابق مثبت و خدمات ارزنده قبلي به اسلام مستوجب عقاب خواهند بود.
اما اين كه پرسيدهايد افرادي با گرايش هاي متفاوت و بعضاً رقيب كه در صدد حذف يكديگر از عرصه سياسي هستند را درون نظام بدانيم، به اصل «مصلحت عامه مسلمين» بر ميگردد. اگر كسي با كردار و گفتارش باعث خونريزي و تفرقه گردد، ديگر در حوزه خوديها جاي ندارد. رهبري نظام اسلامي ايجاب ميكند كه در دايره خوديها به مشتركات بيشتر توجه شود نه به افتراقات. راندن و طرد افرادي كه بعضاً در تشكيل و تثبيت نظام نقش داشته اند ولو دچار انحراف شده باشند، در وهله اول براي يك نظام مشروع زيبنده نيست. بلكه بايد با مهارت موضوع مديريت شود تا پيش از آن كه به رويارويي و خروج از مدار نظام بيانجامد، آنان را هدايت كرد و به جمع خودي ها بازگرداند. همان گونه كه رسول خدا (ص) و اميرمؤمنان (ع) عمل ميكردند. اما در صورت خروج از مدار و پيوستن به دشمنان حكم تغيير مي يابد و اينجا به مصلحت عامه ايجاب ميكند كه با چنين كسي برخورد دفعي صورت گيرد. ما در سيره پيغمبر(ص) مي بينيم كه آن حضرت براي جلوگيري از تفرقه، در صفوف مسلمانان و ضربه پذيري جامعه اسلامي و در نهايت بهرهبردن دشمن، در مواردي خيانتهاي منافقان را هم ناديده مي گرفت، چه رسد به انحرافات و خطاهاي خوديها. آن حضرت پس از فتنهگري «عبدالله بن ابي سلولي» رهبر منافقان كه به دو دستگي و رويارويي ميان سپاه اسلام منجر شده بود، از سويي وظيفه داشت كه جريان نفاق و ترفندهاي آنان را براي مردم تبيين كند و به آنها بصيرت دهد و از سوي ديگر به سبب نفوذي كه سركرده منافقين داشت، اگر حضرت ميخواست در آن مقطع با او برخورد دفعي و حذفي كند، بيشتر جامعه دچار التهاب و آشفتگي مي شد. لذا با وجود اين كه سوره منافقين در افشاي خيانتها و فتنه «عبدالله بن ابي» نازل گشت و پيغمبر(ص) وظيفه ابلاغ و روشن گري مردم را در اين موضوع انجام داد، اما در پاسخ به سوال فرزند عبدالله بن ابي كه با نزول اين سوره اگر قتل پدرم لازم است خودم او را بكشم، آن حضرت اجازه نداد.
امير مؤمنان(ع) هم تا آنجا كه ميتوانست سعي كرد به رغم انحرافاتي كه امثال طلحه و زبير پيدا كرده بودند، آنان را در مجموعهء خوديها نگاه دارد، اما آنان كه فقط در پي كسب قدرت و ثروت از حكومت علوي بودند، وقتي پاسخ منفي آن حضرت را ديدند، شورش كردند. (327860)
alieseraj
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۴:۱۶:۰۸
میگویند خوارج جلوی علی (ع) او را تمسخر کردند، و توهین کردند و در نماز خلل ایجاد کردند، ولی تا شمشیر نکشیدند امام علی حقوق بیت المالشان را هم قطع نکرد. آیا برخورد حکومت ما هم با جریان فتنه همین طور است؟ آیا میتوان در رفتار امام علی(ع) یا پیامبر(ص)یا حتی امام حسن(ع) -که حکومت را به عهده داشته اند- مواردی پیدا کرد که با «اهل قبله» و مسلمانان برخورد تند و شدید داشته باشند پیش از دست بردنشان به اسلحه؟ (326130)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۴-۰۲ ۱۱:۲۵:۱۳
خوارج گروهي بودند كه دنبال حق بودند اما در فتنهانگيزي معاويه و عمروعاص فريب خورده و با كج انديشي و دادن اين حق به خود كه ما اسلام را بهتر از اميرالمومنين(ع) مي فهميم و تفسير مي كنيم مقابل آن حضرت ايستادند. از انواع برخورد حضرت با آنان نسبت به براندازان ديگر يعني اصحاب جمل و صفين كاملاً متفاوت بود. اميرمومنان (ع) سعي در روشن ساختن آنان و بصيرت دادن به ايشان نمود. لذا ابن عباس و سپس امام مجتبي(ع) را براي بحث با آنها فرستاد. خود آن حضرت هم به «حروراء» محل استقرار اوليه خوارج رفت و موفق شد با بحث، گروهي از آنان از جمله «عبدالله بن كوﹼاره يشكري» امام جماعت ايشان را كه در برابر منطق حضرت فرومانده بودند، از سركشي بازدارد و به كوفه بياورد. حضرت امير(ع) معتقد بود خوارج مولود فتنه معاويه است. اگر معاويه سركوب شود خوارج خودبهخود مضمحل خواهند شد، زيرا آنها ميان حق و باطل، مردد هستند. از اين رو مايل به جنگ با آنان نبود و تلاش فرمود تا كوفيان را به جنگ با معاويه ببرد، اما اشعثبن قيس و عوامل او، آن حضرت را مجبور به جنگ با خوارج كردند. البته اين به معني آن نيست كه جنگيدن و سركوبي آنان با وجود جناياتي كه مرتكب شده بودند و براندازي و شورش پيشه كرده بودند، از نظر احكام اسلام جايز نبود. خير، آنها به اين سبب، ياغي محسوب شده و بايد سركوب مي شدند، اما اميرمؤمنان(ع) چون ميدانست آنها راه را گم كردهاند، ميخواست با اقدامات خود، خوارج، بصيرت پيدا كرده و از سركشي آگاهانه دست بردارند، توبه كرده و لذا حكم ياغي و محارب از آنان برداشته شود. خوارج، خودجوش و بدون وابستگي و حمايت خارجي و حتي بدون ارتباط با معاويه و سركشان شام (هرچند فريب شاميان را خورده بودند) بر ضد حكومت حق به پا خواسته بودند.
در مقايسه با فتنهي اخير، اگر با هوشياري و بصيرت نگاه كنيم بهوضوح مشاهده ميكنيم سران فتنهگر با برنامه ريزي قبلي و با حمايت جريان استكباري و صهيونيسم و با هدف قراردادن اصل نظام و ولايت و با بهانه انتخابات كه مستمسك خوبي برايشان بود و با ائتلاف با همه دشمنان و مخالفان نظام از سلطنت طلبها و بهاييها گرفته تا منافقين و كمونيستها و بي بند و بارها و اراذل و اوباش به ميدان آمدند. شما مصاحبه ميرحسين موسوي را كه چند روز پيش از انتخابات با مجله تايم انجام شدهبود، ملاحظه كنيد. وي در انتخاباتي كه هنوز انجام نشده، خود را پيروز اعلام مي كند و در پاسخ به اين سوال كه اگر احياناً پيروز نشديد چه خواهيد كرد؟ مي گويد: اين تازه آغاز راه است ما آن چنان به مطالباتمان ادامه ميدهيم تا رهبري مجبور به تن دادن به خواسته هاي ما شود (قريب به اين مضمون). ملاقات خاتمي به رغم تكذيبهايش با جرج سوروس طراح به اصطلاح انقلاب هاي رنگين مدتها پيش از انتخابات و اتفاقات حين انتخابات و پس از آن كه دقيقاً مطابق دستورالعمل هاي جين شارپ و امثال او بود، شكي باقي نميگذارد كه اين فتنهگران با برنامهريزي قبلي و با پشتوانه آمريكا و غرب ( كه ديديد سفير اتريش چگونه اذعان به همراهي دخالت كشورهاي غربي در انتخابات ما كرد) براي استحاله نظام وارد عمل شده بودند. البته اينان بهقدري سادهلوح بوده و هستند كه نميفهمند استكبار براي آنان تاريخ مصرف تعيين كرده است و چنانچه در اين فتنه پيش ميبردند، در اولين فرصت آنان را كه زماني سابقه انقلابي و اسلامي داشتند، دور انداخته و عوامل سرسپردهتر و گستاختر را جانشين مي كردند.
آيا براي شما جاي سوال نيست كه چرا هرچه در اين 20 سال از موسوي تقاضا مي شد براي مجلس يا رياست جمهوري به ميدان بيايد ( كه اينجانب خود يكي از طالبان حضور وي در اين عرصهها بودم) حاضر نمي شد اما پس از 20 سال به ميدان آمد و به هيچ قيمتي حاظر به كنارهگيري از صحنه نيست اگر از اين كه وي آگاهانه يا ناآگاهانه در سالهاي مديد تحت اداره عوامل استكبار براي چنين روزي ذخيره شده بود، بگذريم و از بعد تكليف ديني حضور او را بررسي كنيم، فرض را بر اين مي گذاريم كه وي در اين سالها احساس تكليف نمي كرده و در سال 88 ميان خود و خدايش به اين نتيجه رسيد كه به صحنه بيايد. از منظر ديني عمل به تكليف چگونه است؟ شما بايد آنچه را وظيفه داشتيد (كانديداتوري و معرفي خود به مردم) انجام مي داديد. اگر به فرض محال ادعاي دروغ تقلب در انتخابات هم صحيح بود، از نظر شرعي شما چه تكليفي داشتيد؟ اميرمؤمنان(ع) كه حق مطلق بود، پس از غصب خلافت توسط برخي، وقتي مشاهده فرمود ايستادن در برابر غاصبان به ضرر اسلام و نظام نوپاي اسلامي است، به فرموده خود، خار در چشم و استخوان در گلو از ادعاي بر حق خود چشم پوشيد و نه تنها اقدامي بر ضد غاصبان نكرد، بلكه پشت سر آنها به نماز ايستاد و در مسائل مختلف سياسي، اجتماعي و نظامي كه آنان از او مشاوره ميخواستند، از هدايتشان دريغ نميفرمود. موسوي از نگاه خود هر چقدر حق باشد به پاي اميرمؤمنان(ع) نمي رسد و نظام و دست اندركاران آن از ديد وي اگر جفا كرده باشند، قطعاً همچون غاصبان خلافت نيستند. ايستادن در برابر نظام به قيمت همراهي سران فساد و رذيلت ما همچون پسر شاه معدوم و رجوي جنايتكار و بهائيان و شيمون پرز و ساركوزي و ديگر سردمداران جنايت پيشه غربي تكليف شرعي ايشان بود؟!
جهت اطلاع شما پرسشگر محترم كه آيا مي توان در رفتار معصومان(ع) كه حكومت برعهده داشتند مواردي پيدا كرد كه با «اهل قبله» و مسلمانان برخورد تند پيش از دست بردن به سلاح داشته باشند؛
عرض مي كنم كه امير مؤمنان(ع) در روز دوم خلافت خويش در تبيين سياستهاي كلي خلافت، به صراحت فرمود:«خداوند راه جنگ با مسلمانان و اهل قبله را براي من باز گذاشته است». يعني مشروع بودن سركوبي مسلمان نماهاي فتنهگر.
آن حضرت به حاكم خود در مصر فرمان داد تا مخالفاني را كه سازماندهي شده و با دشمنان خارجي هم ارتباط دارند با اين كه دست به سلاح نبردهاند مجبور به بيعت كند و در صورت سرپيچي تبعيد نمايد و اگر هم مقاومت كردند سركوب كند. (327864)
ملاك تشخيص حاكم واقعا اسلامي مثل (حضرت پيامبر ,امام علي, عمر وابوبكر )از حاكمان به ظاهر اسلامي مثل(عثمان ,معاويه و خلفاي عباسي)چيست؟ چگونگي عمل حاكميت براي اثبات ادعاي اسلاميت خود در موارد اقتصادي و اجتماعي وحقوقي وقضايي وعدالت را لطفا با ذكر مورد قيد نماييد (326131)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۶:۵۸:۴۹
ببنيد اول بايد ديد چه حاكميتي مطابق عقايد يا مشروح است و سپس بررسي كرد كسي كه در راس آن قرار دارد به حق و در آن جايگاه است يا خير. از ديدگاه شيعه در عصر حضور امام معصوم (ع) هر حكومتي كه امام (ع) در راس آن نباشد، حكومت جائر و باطل است حتي اگر در حال خدمت به اسلام باشد و عدل پيشه كرده باشد. (البته بحث همكاري و تعامل با حكومت جور بحث مفصل فقهي دارد كه جاي طرح آن در اينجا نيست) در دوران غيبت بنا به تصريح وجود مقدس امام زمان(عج) وظيفه مردم، پيروي از فقيه جامعالشرايط است كه بحث آن در كتاب ولايت فقيه حضرت امام خميني(ره) و ديگر علما به تفصيل آمده است. بنابراين اگر در عصر غيبت، ولايت فقيه نباشد، هر حكومتي ولو عدل پيشه، حكومت جور است. البته بايد دانست اگر حكومت حق و مشروع بر پا شد، به معناي آن نيست كه هر چه در آن ميگذرد عين اسلام است. حتي در حكومت اميرمومنان(ع) – بهواسطه اين كه آن حضرت وارث اوضاع منحط خلفاي پيش از خود بود – با وجود آن كه حضرت امير(ع) عدل محض بود، اما از سوي برخي عوامل حكومتي، ظلم و سوء استفاده مالي و.... صورت ميگرفت كه آن حضرت به محض اطلاع با آنها برخورد مي كرد. همين مسائل بود كه ميبينيم برخي از مسئولان حكومتي حضرت كه آلوده به مفاسد اقتصادي بوده و يا از راه اميرمومنان (ع) منحرف شده بودند، از آن حضرت گريخته و به سوي معاويه ميرفتند. افرادي همچون «جريربن عبدالله بجلي» به سبب همكاري با دشمن، «يزيدبن حجيه» حاكم ري به سبب اختلاس از بيتالمال، «ققتاع بن شور» حاكم منطقه كسكر به سبب اسراف و ريخت و پاش در مسائل شخصي و «مصلقه بن هبيره شيباني» حاكم منطقهاي در فارس كه به بيتالمال بدهكار بود. (327867)
مصادیق تاریخی در سیره معصومین که در شرایط فتنه مماشات در مراعات احکام ا... را به جهت اولویت رفع فتنه تجویز می کنند کدامند؟ (326209)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۰۰:۴۰
اگر منظورتان اين است كه به هنگام بروز فتنه، براي رفع آن احكام خدا تعطيل شود يا ناديده گرفته شود، چنين چيزي در سيره معصومين(ع) ديده نميشود. البته ممكن است بنابر مصلحت موقتا احكام اوليه تعطيل و به احكام ثانويه عمل شود كه چون تخصص اينجانب نيست در اين زمينه اظهار نظر كنم. اما رد سيره امير مومنان(ع) داريم كه آن حضرت پس از بروز فتنه، سعي بسيار ميكردتا با اندرز و سخن گفتن با مخالفان و دعوت آنان به بحث درباره شبهات ايشان از گسترش فتنه جلوگيري كرده و با توجيه آنان فتنه را مهار كند و پس از ديگر اقدامات، زماني كه فتنهگران بر سركشي و براندازي اصرار داشتند به عنوان آخرين راهكار با آنان جنگيدند. (327868)
به نظر می رسد میان سیره عملی ائمه و احکام فقهی در خصوص رویارویی با فتنه تمایز وجود دارد. لطفا تبیین فرمایید. (326216)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۰۲:۲۰
شما پرسشگر محترم بايد بدانيد اتفاقا سيرهي عملي امامان ما يكي از منابع مهم و اساسي استنباط احكام شرعي(فقه) است. يعني مجتهدان در مسايل و حوادث واقع شده براي بيان حكم، در درجه اول به قرآن مراجعه ميكنند، اگر در قرآن براي آن حكمي نيافتند به سيره معصومان(ع) مراجعه ميكنند و عملكرد آن بزرگواران، مبناي حكم شرعي و فقهي قرار ميگيرد. جالب است بدانيد ابوحنيفه و شافعي دو تن از امامان مذاهب اهل تسنن ميگويند اگر روش برخورد اميرمومنان(ع) در برخورد با مخالفان حكومتش نبود، ما نميدانستيم احكام بغاة و شورشيان در اسلام چيست؟ (327869)
اصولا چه لزومی به تطابق است ؟ من قبول دارم که درسهای زیادی از تاریخ میتوان گرفت ولی تطبیق یعنی حذف زمان بین حال و گذشته و بی ارزش دانستن کلیه اتفاقات و رویدادهای فیمابین و عدم توجه به شرایط خاص دوران حاضر و تفاوتهای اساسی بین افراد در گذشته و حال که متاثر از شرایط زمانی بوده و هست. (326254)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۰۳:۴۹
اتفاقا بر خلاف برداشت جنابعالي مطابقت دادن شرايط امروز با ديروز به معني حذف زمان گذشته و بيارزش دانستن اتفاقات پيشين نيست. اگر انسان با هوشمندي به تاريخ نگاه كند و طبق گفته شما درسها و عبرتهاي زيادي از تاريخ بگيرد، متوجه ميشود گذشتگاني كه در امتحانات و ابتلائات فتنهها مردود شدند، باعث چه فجايع و پيامدهاي ناگواري در تاريخ شدند. از اين رو تلاش ميكند مانند آنها عمل نكند تا به سهم خود در بروز همانند آن فجايع و پيامدها سهميم و شريك باشد. به تعبير ديگر، گذشتگان اگر ميدانستند به سبب عملكرد و خطا و نادرست خويش مسبب چه فجايعي براي نسلهاي بعد ميشوند، و چه نام ننگي از خود باقي گذارده و عاقبت خود را نيز به باد ميدهند، هرگز چنان نميكردند. بنابراين اگر ما كه تاريخ را پشت سر خود داريم و نتايج عملكرد آنان را مي دانيم اگر در اثر نداشتن بصيرت همانند آنان عمل كنيم كه بسيار شقيتر از آنان خواهيم بود. (327870)
کشانی (مسجد المتقین)
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۷:۴۶:۳۸
جناب اقای دکتر دوانی
با سلام و احترام و عرض خوشحالی از سپردن موضوعی که بیش از یکسال است مثل خوره به جان انقلاب اسلامی افتاده و دستاوردهای عظیم انقلاب را که با مجاهدت های بی شمار و خونهای پاک و احسسات پاکی بدست آمده یکی پس از دیگری در مقابل مدت کوتاهی مدیریت بر بخش هایی از کشور به حراج گذاشته شده است ، به جنابعالی که با توجه به شناخت اینجانب از دوران بسیج مسجد المتقین متخصص این موضوع هستید.
سوال اصلی من این است که آیا اساساً هر کسی می تواند به منظور توجیه عملکرد خود و یانقد رقیب ، مبارزه و یا شکست آن وقایع دوران صدر اسلام را شبیه سازی نماید ، ایا اساساً شرایطی برای شبیه سازان وجود ندارد ، ایا کسی که می خواهد شبیه سازی کند نبایستی ابتدا سعی کند عملکرد خود را به سطح انسانهای صالح صدر اسلام برساند و قبل از آنکه خودش عملکردش را تایید کند اجازه بدهد جامعه عملکرد وی را هم ارز صالحان ارزیابی کند و تازه اگر توانست نفس اماره را شکست دهد و با اخلاص کامل و با کمال انقطاع الیک نقد خود را بیان و رقیب خود را هم ارز طلحه و زبیر قرار دهد؟
آیا کسی که به خود اجازه می دهد با شبیه سازی نقش طلحه و زبیر را به رقیب می دهد آیا بصورت ضمنی نقش مالک ،عمار ، سلمان ، ابوذر، و .. را به خود نمی بخشد ؟ ایا در این صورت وی مرتکب انحراف دینی نشده است ، و آیا اساساً این کا جزو گناهان کبیره نیست
لطفا بذل عنایت فرموده پاسخ اینجانب را که بیش از یکسال است ذهنم را اشغال کرده ،بفرمایی
در خاتمه ضمن تشکر یاد شب های بسیج و درس تاریخ اسلام بخیر
خداوند متعال به پدر مرحوم جنابعالی علو درجه و همنشینی با اولیاالله را هدیه بفرمای
در این ایام نورانی ماه رجب مارا از دعا فراموش نکنید (326285)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۰۵:۲۳
با تشكر از الطاف جنابعالي. پاسخ بخش اصلي سوال جنابعالي در بحثهاي پيشين داده شده است لطفا به آنجا مراجعه فرماييد. اما اين كه گفتهايد «آيا كسي كه به خود اجازه ميدهد با شبيه سازي، نقش طلحه و زبير را به رقيب دهد ، بصورت ضمني نقش مالك و عمار و سلمان و ابوذر ... را به خود نميبخشد».
دقت فرماييد بحث شبيهسازي نيست، بحث تكرار تاريخ و عملكرد مشابه است. اگر در مباحث پيشين دقت فرماييد و علل انحراف طحه و زبير را با مطالعه تاريخ دريابيد و با عملكرد برخي از سران فتنه امروز مقايسه كنيد، ملاحظه ميكنيد كه مشابهتهاي فراوان در عملكرد اين دو طيف به رغم گذشت چهارده قرن وجود دارد. اگر ما جايگاه نظام و رهبري آن را با ادله شرعي و عقلي پذيرفتيم كه همچون حكومت اميرمومنان (ع) است، مخالفتها و دشمنيهاي با آن در صورت مشابهت با دشمنان و مخالفان آن حضرت، همان حكم را دارد. اما اين كه اين طرفيها مالك و عمار و سلمان و ابوذر(كه البته سلمان و ابوذر به هنگام خلافت اميرمومنان (ع) از دنيا رفته بودند) باشند به دفاع خالصانه و بدون چشمداشت همراه با اعتقاد كامل به نظام ولايت بستگي دارد. هر كس اين گونه در اين برهه عمل كند، آري همانند آنهاست و نه تنها گناهي نكرده است، كه زهي سعادت، تودههاي مردمي بدون ادعا كه در 9 دي و 22 بهمن فقط با انگيزه عمل به تكليف و دفاع از نظام به ميدان آمدند، بدون ترديد اگر در عصر اميرمومنان (ع) بودند جزو حاميان پر و پا قرص آن حضرت ميبودند و نميگذاشتند آن بزرگمرد الهي تنها بماند و آن فجايع در عالم اسلام پديد آيد. (327872)
درست است که امام علی علیه السلام بعد از اینکه خلافت مغصوب به ایشان بازگشت برای حفظ نظام اسلامی درموقع لزوم جنگ هم کردند. اما همین امام در صفین از کشتن عمروعاص ملعون مکار به خاطر یک کشف عورت گذشتند. اگر برای حفظ نظام وجود گارد ویژه و ارعاب مردم لازم است (خواهش می کنم انکار نکنید چون خودم دیده ام) و مثلا کشته شدن چند نفر به اشتباه در میان جمعیت میلیونی اشکالی ندارد، پس چرا امام از کشتن کسی که در انحراف مسیر دین نقش اساسی داشت به سبب آن علت جزیی گذشتند؟ (326306)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۸:۰۰:۱۹
شما نبايد مسائل را خلط كنيد و به صرف يك اقدام امير مؤمنان(ع) در صرف نظر كردن از قتل عمروعاص، يك حكم كلي صادر كنيد. امير مؤمنان(ع) به اين علت عمروعاص را نكشت كه وي در اوج ذلت و بيچارگي متوسل به آن حيله شد و حضرت امير(ع) كه مظهر شجاعت و مردانگي از سويي و مظهر حيا و نجابت از سوي ديگر است، نخواست وي را در آن حالت از پا در بياورد، نه به اين دليل كه بايد از او گذشت كرد. همين امير مؤمنان(ع) در همان جنگ صفيني كه شما اشاره داريد، پس از آن كه احتجاجات و روشنگريهايش براي بازداشتن اصحاب معاويه از جنگ بي نتيجه ماند و چارهاي جز جنگ نداشت، فرمان داد تا آنجا كه ميتوان از دشمن كشت و يا اسير كرد و فراريان را نيز تعقيب كند تا به اسارت گيرند.(البته فرمان حضرت دلايلي دارد كه بحث آن در اين مختصر نميگنجد.) (327910)
محمد ابراهیم
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۸:۵۱:۴۷
سلام خدمت شما،
1. در تاریخ مطلبی بس نغز وجود دارد که هر اعتراض اجتماعی که به پیروزی رسیده است از آن به قیام یاد می شود و هر اعتراض اجتماعی که به شکست انجامیده از آن به غائله و فتنه یاد می شود.
2. بنابراین از لحاظ علم تاریخ صحیح نیست یک اعتراض اجتماعی که تنها یک سال از عمر آن می گذرد و نتایج آن هنوز مشخص نشده است را به \"فتنه\" تعبیر کنیم. اگر بخواهیم بحثمان درست و تاثیر گذار پیش رود بهتر است که واقعه اخیر را صرفا یک \"واقعه\" و یا \"اعتراض اجتماعی\" محسوب کنیم.
3. از محققی ارجمندی در سطح جناب دکتر دوانی انتظار این است که بحث علمی را با نظرات سیاسی که اغلب با تعصب همراه هستند مخلوط نفرمایند. پر واضح است که در تاریخ می توان هر شرایط معاصر را با شرایط قدیم منطبق کرد و از آن نتیجه دلخواه گرفت. در این میان بی طرفی و استدلال علمی حرف اول را می زند که امیدوارم استاد به آن پایبند باشد.
4. چنانچه اصل \"بی طرفی\" و \"نگاه علمی\" و \"عدم سانسور\" مورد قبول استاد محترم و سایت وزین الف باشد امید است این کمترین نیز برخی نتایج پژوهش های خود را در این بحث ارائه کنم و البته در هر صورت از نظرات استاد استفاده خواهم کرد.
با تشکر
پاریزی (326323)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۰۸:۰۸
متقابلاً خدمت شما سلام عرض نموده و از اين كه بحثي علمي و نه شعاري و بدون مبنا مطرح كردهايد، تشكر مي كنم. در مفروضات جنابعالي اشكال وجود دارد. اگر چه اعتراض اجتماعي كه به پيروزي برسد را «قيام» كه بار معنايي مثبت و ارزشمند دارد تلقي كنيم، آنچه در به اصطلاح انقلاب هاي رنگين اوكراين و قرقيزستان و گرجستان اتفاق افتاد را هم بايد«قيام» بدانيم. و چنانچه هر اعتراض اجتماعي كه به شكست انجاميده را «غائله و فتنه» بخوانيم: بايد حركت مردمي 15 خرداد را چنين توصيف كنيم. صحيح آن است كه اعتراضات برخاسته از بطن جامعه كه مبتني بر اعتقاد و ايمان به خواستهها باشد و زبان حال توده هاي مختلف اجتماعي باشد،«قيام» است، هرچند كه به پيروزي نرسد. در مقابل اعتراضات اجتماعي كه بدون مبناي محكم و با بهانه قراردادن شبهه ها و ايجاد موج كاذب همراه باشد، اگر چه به پيروزي برسد، غائله و فتنه است. «قيام» اگر چه سركوب شود، چون ريشهدار است تداوم مييابد، همان گونه كه قيام 15 خرداد به رغم سركوب رژيم تداوم يافت تا به پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد. اما آنچه در 18 تير 78 و در حوادث پس از انتخابات اتفاق افتاده ريشهدار نبود و نيست. چون خواستههاي عمومي را نمايندگي نمي كرد. موجي بود كه بر بستر شبهه ايجاد شد و با آگاه شدن و بصيرت يافتن آنان كه فريب شبههسازيها را خورده بودند و در نتيجه كنار كشيدن آنان از صحنه، به خاموشي گراييد. آنچه باقي مانده است، نه مردم فرهيخته و حق طلب، بلكه مخالفان و معانداني هستند كه به حمايت دشمنان خارجي پشتگرم هستند كه فرصت را براي مطامع خود مناسب ديدهاند. اين مخالفان و معاندان از عهد رسول خدا (ص) تا به امروز در تاريخ اسلام بودهاند با اين تفاوت كه گاه فرصت براي خودنمايي مي يافتند و زماني هم قادر به هيچ گونه تحركي نبودند.
من خداي خود را شاهد ميگيرم كه اين اظهار نظرات نه از روي تعصب و در جهت توجيه براي نظام است كه اينجانب هيچ نفع شخصي در آن نداشته و ندارم، بلكه بر مبناي مطالعه تاريخ و تعاليم دين ماست. اگر اعتقاد به دنياي ديگر و حساب و كتاب آخرت و پاسخگويي به تك تك اعمال خود داشته باشيم، بايد ببينيم خداوند ناظر و شاهد بر اعمال، از ما چه انتظاري دارد و آن گونه بينديشيم و عمل كنيم. (327875)
کریمیان
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۱۶:۴۲
لطفا در مورد ائتلافهاي وسيعي كه براي براندازي حكومت امام علي شده بود نيز توضيح دهيد و بگيد نقش طلحه وزبير در اين ميان چه بود؟ (326377)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۸:۰۶:۳۸
هنگام به خلافت رسيدن اميرالمؤمنين (ع)، از آنجايي كه انقلابي بر ضد وضع نابسامان دوره خليفه سوم صورت گرفته بود و مردم انتظار تغيير سياستها را در سطح كلان داشتند، امام علي (ع) بنا به تكليف و وظيفه الهي خود، تصميم گرفت كه سيره پيامبر (ص) و سياستهاي زمان آن حضرت را احيا و اجرا كند.
اجراي سياستهاي نبوي در زمان امام علي (ع)، به سود تودههاي مردم بود با اجراي اين سياستها، منافع اشراف و برخي خواص كه در زمان خليفه پيشين از امتيازات و رانتهاي ويژه برخوردار بودند، به خطر ميافتاد. بنابراين، هنگامي كه امام علي (ع) نه تنها در قالب شعار، بلكه در عمل نيز تصميم به اجراي اين سياستها گرفت، بسياري از سرشناسان و خواص جامعه با ايشان مشكل پيدا كردند، و تا مرز براندازي جكومت اميرالمؤمنين (ع) نيز پيش رفتند.
سردمداران فتنه در زمان اميرالمؤمنين (ع) طلحه و زبير بودند اين دو، به تعبير امروز از مسؤولان و دستاندركاران نظام اسلامي در عهد پيامبر (ص) به شمار ميرفتند. طلحه و زبير، حدود 25 سال پس از رحلت پيامبر (ص) در عرصه سياسي و اجتماعي حضور چنداني نداشتند و با شرايط زمان سه خليفه كنار آمده بودند، اما با آغاز خلافت علي (ع) در برابر ايشان ايستادند.نكته قابل توجه اين است كه در اين مدت طولاني، طلحه و زبير در اعتقاد و عمل نسبت به دوران پيامبر (ص) نه تنها فاصله گرفته بودند، بلكه در برابر آموزهها و شيوه رفتاري آن حضرت نيز موضع گرفته بودند. بنابراين احياء سيره پيامبر (ص) توسط علي (ع) را منافي منافع خود ميپنداشتند.
اعمال تفرقهبرانگيز طلحه و زبير نتيجه دوختن چشم طمع به خلافت و اموال بيتالمال بود. اين دو بر آن شدند تا با سوء استفاده از نارضايتيهايي كه در اثر اعمال سياستهاي الهي اميرالمؤمنين (ع) در ميان برخي از خواص و عوام تابع آنان پيش آمده بود، فتنهاي را به حضرت تحميل كنند تا در اثر آن، علي (ع) يا مجبور به كنارهگيري شود و يا در آتش آن فتنه، حذف شده تا معاندان به خواستههاي خود نائل شوند.
عجيب اينكه آنها براي رسيدن به اهداف خود، جبههاي پديد آوردند كه در اين جبهه، ناراضيان از سياستهاي علي (ع) و بنياميه ـ كه تا پيش از اين از دشمنان آنها بودند ـ و برخي افراد مقدسمآب و زودباور، در كنار يكديگر حضور داشتند و بهانه فتنه نيز خونخواهي خليفهاي بود كه از دیروز بر ضد او انقلاب شده بود
فضاي تبليغاتي مسموم و به دور از شرف و اخلاق فتنهگران زمان اميرالمؤمنين (ع) نيز قابل توجه است. آنها چنان جوي را پديد آوردند كه از خليفه منفوري كه مردم براي نجات خود بر ضد او قیام کرده و او را كشته بودند و حتي اجازه ندادند؛ در قبرستان مسلمانان دفن شود، چهره مظلومي ساختند كه بيگناه كشته شده و علي (ع) و پيروان او در قتل خليفه سوم دخيل هستند. بنابراين بايد انتقام خليفه مقتول را پس دهد.
طلحه و زبير براي محكم شدن صفوف خود و تسريع در براندازي خلافت حقّه اميرالمؤمنين (ع) به بيت پيامبر (ص) نيز متوسل شدند و دو تن از زنان آن حضرت ـ يعني؛ عايشه و حفصه ـ را كه نسبت به علي (ع) كينه داشتند، با خود همراه كردند و تا به مردم چنين بنمايانند كه بيت پيامبر (ص) نيز در براندازي حكومت علي (ع) همره و همعقيده با ماست.
اين دو از اسلام و پيامبر (ص) دم ميزدند، اما با كساني بر ضد علي (ع) ائتلاف كردند كه در زمان حيات پيامبر (ص) با ايشان به نبرد پرداخته بودند. (327919)
نحوه برخورد پيامبر اسلام با فتنه گران چگونه بود در اين مورد كمتر كسي حرف ميزند؟ (326378)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۸:۰۷:۱۵
وجود مقدس پيامبر اكرم (ص) با تدابيري خاص تلاش ميكردند كه جامعه را در كمال صفا و آرامش اداره كنند تا هم بين مسلمانها مشكلي به وجود نيايد و هم اگر مسئلهاي پديد ميآمد، راهكار براي حل آنها در نظر ميگرفتند. پيامبر اكرم (ص) در برخورد با مشركان و دشمنان بيروني نيز سياستهاي خاصي را اتخاذ ميكردند. به عنوان مثال ايشان با مسلمانهاي مدينه كه از طيفها و قشرهاي مختلفي از جمله رجال سرشناس قريش و انصار و مهاجرين بودند، روبهرو بودند و ايشان ميبايست اين جامعه را با چنين تركيب ناهمگوني مديريت ميكردند.
پيامبر (ص) از همان بدو ورود به مدينه با علم بر وضعيت نامناسب اجتماعي اين شهر، با تدبيري بسيار ارزشمند «عقد اخوت و پيمان برادري» را ميان مسلمانان بستند كه با اين كار توانستند جو ناهمگون و ملتهب و تنشزاي مدينه را تحت كنترل درآورند و روح برادري را بين آنها گستراندند؛ عملكرد ايشان باعث شدند مردم رقابتها و حساسيتهاي گذشته را فراموش كرده و برادري ديني بين آنها حاكم شود.
يهوديهاي مدينه از دير باز در يثرب قديم و مدينه امروزي زندگي ميكردند و به اصطلاح امروزي از حق شهروندي برخوردار بودند و زماني كه حكومت اسلامي پديد آمد، پيامبر (ص) براي آنها حقوقي قائل شدند، اما چون ميدانستند كه آنها با علم بر اينكه ايشان پيامبر خدا هستند، حقيقت اسلام را قبول نميكنند و ممكن است در آينده تنش و التهاباتي بين مسلمانها و يهوديها به وجود آيد با دعوت سران سه طايفه بزرگ يهودِ مقيم مدينه، پيمان همزيستي را امضا كردند؛ اين پيمان را برخي از مورخان معاصر به عنوان نخستين قانون اساسي در اسلام ياد كردهاند.
دشمن بزرگ و اصلي مسلمانان، مشركان مكه بودند. آنها سه جنگ بزرگ بدر، احد و خندق را به اسلام تحميل كردند. ديگر مشركان نيز با فتنهها و توطئههاي خود براي حكومت اسلامي خطراتي را به وجود مي آوردند و اگر پيامبر (ص) اجازه ميدادند آن فتنهها و توطئهها محقق شود، ضربات سخت و جبرانناپذيري به جامعه و حكومت نوپاي اسلامي وارد ميشد. پيامبر (ص) در برخورد با آنها تدابيري را انديشيده بودند، به گونهاي كه وقتي توطئهاي براي ايشان ثابت ميشد با شدت عمل با آن برخورد ميكردند.
پديده نفاق توسط يكي از سياستمداران برجسته اهل مدينه كه موقعيت و منافع خود را به خطر ديده بود، پديد آمد. او يكي از سرشناسان و افراد بانفوذ و خواص تاثيرگذار در مدينه بود و عدهاي هم تحت تاثير او قرار گرفته بودند.
تفاوت نفاق دشمنان و مخالفان پيامبر (ص) در اين بود كه يهوديها از نظر آئين و دين و برخي از اعمال و كردار كاملاً از مسلمانان مجزا بودند و مشركان هم از باب اعتقادات به سبب بتپرستي و از جهت موضع و مكان جغرافيايي كاملاً از جامعه اسلامي جدا افتاده بودند، اما منافقان درون دارالاسلام و در صفوف مسلمانان قرار داشتند و ايمان ظاهري داشتند؛ به گونهاي كه خطر آنها در مقايسه با ديگر خطراتي كه جامعه مسلمين را تهديد ميكرد، بيشتر است.
توطئهها و فتنههاي مشركان را به دو دسته تقسيم مي شد. نخستين مورد، فتنهها و توطئههاي كساني است كه با امنيت جاني و مادي مسلمانان سر و كار دارند و دومين مورد، توطئههايي است كه امنيت روحي و رواني جامعه مسلمين را به خطر مياندازد.
پيامبر (ص) در هر دو مورد با آنها به شدت برخورد ميكنند. به عنوان نمونه يكي از مشركان دست به شرارتهاي زيادي ميزد؛ به گونهاي كه با افرادي غافلگيرانه به اطراف مدينه حمله ميكردند. پيامبر (ص) وقتي ميبينند كه امنيت مالي و جان مردم به خطر افتاده است، خود ايشان به تعقيب اين فرد ميپردازند؛ هر چند پيامبر (ص) به آنها دسترسي پيدا نميكنند، اما اين عكسالعمل تند و قاطع و سريع پيامبر (ص) درس بزرگي براي اشراری شد كه ميخواهند امنيت جامعه اسلامي را به خطر بيندازند.
توطئههای مشركان و قبايل اطراف براي نابودي حكومت نوپاي اسلام بود. زماني كه پيامبر (ص) متوجه توطئهها ميشدند، اقدام به نابود كردن سران آن ميكردند. به عنوان نمونه فردي از مشركان به نام «ابوعفك»، رئيس قبيله «بني عمربن عف» با اشعاري كه ميسرود به جنگ اسلام آمده بود. او در اين شعرها به پيامبر اسلام جسارت ميكرد و دشمنان اسلام را به مقابله با اين حكومت نوپا تحريك ميكرد. پيامبر (ص) زماني كه يقين حاصل كردند اقدام او عليه اسلام است، از اصحاب خود خواستند تا او را به سزاي عملش برسانند كه يكي از اصحاب پيامبر (ص) به نام «سالمبن عمير» او را به هلاكت ميرساند. پيامبر(ص) با اتخاذ تصميمات به موقع مانع از توطئه و تحريك قبايل ضداسلام شدند.
كساني نيز بودند كه امنيت رواني جامعه و روحيه مردم را به خطر ميانداختند، پيامبر (ص) در اين ارتباط هم به شدت عكسالعمل نشان ميدهند. زني به نام «عصماء بنت مروان» كه شوهر او رئيس قبيلهاي به نام «بنيخطمه» بود، اشعاري را در هجو اسلام و مسلمين ميسرود و به پيامبر (ص) و انصار پيامبر (ص) دشنام ميداد؛ او با اين اشعار دشمنان پيامبر (ص) را تحريك كرده بود؛ به طوري كه پيامبر (ص) روزي فرمودند: «آيا كسي نيست كه داد مرا از اين فرد بگيرد»، «عميربن عدي» اين سخن پيامبر (ص) را شنيد و شبانه بر آن زن تاخت و او را كشت. شعر در دوره جاهليت، يك سلاح بزرگ تبليغات و نقش رسانهاي گسترده داشت، زيرا اكثريت مردم بيسواد بودند.
اگر كسي در آن زمان زبان شاعرانه قوي داشت به سرعت اشعارش انتشار پيدا ميكرد و اگر اين اشعار در جهت تاييد قبيله يا دولتي بود، بصورت عجيبي مؤثر واقع ميشد و اگر به ضرر و دشمني سروده ميشد، به شدت در تخريب كارآمد بود، بنابراين پيامبر (ص) در حقيقت يك زن شاعر را از بين نبرد، بلكه رسانه بزرگ دشمن كه به اين ترتيب ميتوانست روحيه مردم را به هم بريزد و امنيت رواني جامعه را مختل كند، از بين برد.
در زمان پيامبر اكرم (ص) عدهاي از مشركان مكه پيش يهوديان ميروند تا از آنها براي مبارزه با پيامبر (ص) و جلوگيري از دعوت پيامبر (ص) كمك بگيرند. در پايان مذاكرات بين اين دو گروه دو نفر به نامهاي «نضر بن حارث» و «وليدبن عقبه» در قالب جنگ نرم و عملیات روانی مبارزه خود را با پيامبر (ص) آغاز كردند. همين دو تن بعدها كه پيامبر (ص) حكومت تشكيل دادند در جنگ بدر نيز به مصاف اسلام آمده بودند. در اين جنگ با اينكه آنان هيچ يك از مسلمانان را نكشته بودند، ولي چون قبلاً سابقه جنگ نرم ضداسلام را داشتند، پيامبر فرمان اعدام آنها را صادر كرد، در حالي كه همه اسراي ديگر را با گرفتن فديه، آزاد كرده بودند.
پيامبر (ص) با يهوديها قرارداد هم زيستي امضا كرده بودند و آنها متعهد شده بودند كه مطابق اين قرارداد، رفتار كنند تا آرامش در مدينه حاكم باشد، اما هر سه طايفه يهودي اقداماتي را انجام دادند كه پيامبر (ص) مجبور به برخورد با آنها شد، يعني توطئهها و فتنههايي را پديد آوردند.
نخستين مخالفان قرارداد هم زيستي، يهوديان «بنيقينقاع» هستند، زيرا آنها موجب به وجود آمدن فتنهاي در مدينه شده بودند كه حضرت محمد (ص) با آنها برخورد كرد. آن فتنه به اين صورت بود كه روزي يك زن مسلمان براي سفارش زيوري نزد زرگر يهودي رفته بود كه او و ساير يهودياني كه آنجا بودند به حجاب او جسارت و توهين ميكنند و مسلماني را كه به حمايت او وارد شده بود به قتل ميرسانند. وقتي خبر اين اتفاق به پيامبر اكرم (ص) رسيد، ايشان فرمودند: «آنها با اين فتنه قرارداد همزيستي را زير پا گذاشتند و بايد از مدينه اخراج شوند»؛ البته پيامبر (ص) به آنها مهلت داد، ولي در مهلت مقرر از مدينه خارج نشدند كه حضرت (ص) آنها را محاصره كردند؛ در پايان يهوديان به دليل اينكه توان مقابله نداشتند به پيشنهاد پيامبر (ص) تمام اموال خود را در مدينه گذاشتند و آنجا را ترك كردند.
قبيله «بنينضير» از امضاكنندگان ديگر آن پيمان بودند و زماني كه پيامبر (ص) با تعداد محدودي از اصحاب خود براي مشورت براي حل مشكلي به آنجا رفته بودند، آنها تصميم به قتل پيامبر (ص) گرفتند و چون اين قضيه فاش شده بود، پيامبر (ص) همين را به عنوان زير پا قرار دادن پيمان تلقي كردند و آنها را از مدينه اخراج كردند.
دسته سوم، يهوديان «بنيقريظه» هستند كه با سپاه احزاب به منظور مبارزه با پيامبر (ص) متحد شدند. البته آنان نتوانستند به اهداف خود برسند و زماني كه خيانت آنها براي پيامبر (ص) مسجل شد، آنان را از مدينه اخراج كردند.
پيامبر (ص) صاحب شريعت بودند و كسي نميتوانست علناً بگويد من مسلمان هستم، ولي پيامبر (ص) را قبول ندارم، اما در زمان اميرالمؤمنين (ع) به دليل اينكه صاحب شريعت زنده نبود، مخالفان به راحتي صلاحيت اميرالمؤمنين(ع) را زير سئوال ميبردند و در برابر ايشان ايستادگي ميكردند، اما در دوره پيامبر (ص) به خاطر جايگاه خاص ايشان اين كار براي مخالفان امكانپذير نبود.
جريانات نفاق و فتنهگران منافق به سبب اينكه از نظر اجتماعي پايگاه بزرگي در مدينه داشتند. اگر پيامبر (ص) ميخواستند به صراحت با آنها برخورد كند، جامعه از نظر وحدت به هم ميريخت و مفاسد زيادي را به وجود ميآورد. به عنوان نمونه در زمان پيامبر (ص) اگر «عبداللهبن ابی» كه در رأس نفاق بود، مستقيماً مورد برخورد قرار ميگرفت، چون عده زيادي از مردم قبيلهاش از او حرفشنوي داشتند. چه بسا وضع جامعه اسلامي كاملاً به هم ميريخت لذا پيامبر (ص) خط ميداد تا مردم آنها را بشناسند، ولي حذف مصداقي نميكردند و تلاش ميكرد كه مردم خودشان بتوانند تشخيص دهند و از اين جريان دوري كنند تا اين جريان خود به خود رسوا شود.
پيامبر (ص) با منافقين تا آنجايي كه آنها چارچوبها را رعايت ميكردند در مسالمت بود، اما خط به مردم ميدادند كه بشناسند و بصيرت پيدا كنند تا فريب فتنههای منافقان را نخورند، اما جايي هم كه فرمان خدا صادر ميشود كه اينها تصميم به توطئه گرفتهاند، ايشان شدت عمل نشان ميدادند.
تا زماني كه سران فتنه امروز، دم از جمهوري اسلامي، امام خميني (ره) و قانون اساسي ميزنند و ميگويند كه ما قانون اساسي را قبول داريم و جمهوري اسلامي را هم قبول داريم ولي با جسارتها و زيادهرويهاي خود عكس اين را بيان كنند و اين روند را ادامه دهند، در حقيقت چارچوبها را زير پا گذاشتهاند كه قطعاً بايد با تأسي به تدابير پيامبر (ص) با آنهايي كه چارچوبها را ميشكنند، همچون رسول خدا(ص) و امیرمومنان(ع) برخورد كرد كه اخيراً برخي از خائنين اينگونه عمل كردهاند و گفتهاند كه مثلاً حكومت اسلامي استبداد ديني شده است و يا قانون اساسي بايد تغيير پيدا كند. (327920)
ح. رهگذر
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۲۰:۳۳:۳۳
آیا در زمان حضرت علی(ع) کسی بود که خود را شیعیه ایشان بداند اما طریقه عملی شان ضدیت با راه و روش ایشان باشد( منظورم شخص آقای کروبی است که هنوز هم خود را پیرو ولایت فقیه اعلام می کنند اما...) (326382)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۱۰:۰۷
ببينيد، «شيعه» يعني پيرو؛ در اصطلاح يعني كسي كه ذوات مقدس ائمه عليهمالسلام را پيشواي واجب الاطاعه خود بداند و در راه او از بذل جان خويش هم دريغ نكند. با اين تعبير نميتوان پذيرفت كسي خود را «شيعه» علي(ع) بداند اما بر ضد سيره آن حضرت عمل كند. چنين كسي نه تنها شيعه نيست، بلكه از دايره اسلام خارج است هرچند خود را مسلمان بداند و احكام اسلامي را هم انجام دهد.(هرچند حكم مرتد ندارد، بلكه ياغي و محارب خوانده مي شود).
در عصر حاضر هم اين طنز بسيار تلخي است كه سران فتنه از سويي خود را به امام(ره) و قانون اساسي ملتزم و وفادار معرفي ميكنند و در عمل با زير پا گذاشتن بديهيترين و روشنترين آرمان ها و وصيت هاي حضرت امام و همپيماني با دشمنان داخلي و خارجي شخص امام(ره) و راه آن بزرگوار، بزرگترين خيانتها را به امام (ره) مرتكب شدهاند. در قانون اساسي، ولايت فقيه محور اصلي نظام و فصل الخطاب است، حال آنكه اين خائنان دم از قانون اساسي ميزنند و در همان حال مقابل ولايت فقيه طغيان و سركشي پيشه كردهاند. طبيعي است اينان چه بخواهند يا نخواهند در واقع امر ضد امام خميني(ره) و ولايت فقيه و قانون اساسي به شمار ميروند. گستاخي اينان تا بدانجاست كه با اين رفتار، خود را مدافع امام و قانون ميدانند، اما در تاريخ سابقه ندارد كسي خود را شيعه بداند و در برابر امام خود بايستد. (327876)
1-بعد ازپیامبربه جانشین او ناحق بودوجانشین واقعی گوشه نشین
2-خانواده پیامبرداماد،دختر،نوه هاش،همهمخالف محکومت بودند
3-نوه پیامبر را بعد از چندی نگذاشتند باسرو صدا وبرای خدا سخن بگوید
4-برای خدا لعن وونفرین به گوشه نشینان(علی) میکردن
5-حکومت یزیدمیگفت:مردم دان عبادت میکنن حج میرن چه کاردارین مزاحم شدید (در باره امام حسین)
6-امام حسین اینها حداقلی بودند( بعضی هابه رای مینازند)
آیا درست است اینها را تطبیق کنیم با امروز
فکر نکنم این کامنت را بذارین (326515)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۱۴:۲۳
خداوند به شما اگر ندانسته اين موارد را ذكر كردهايد، بصيرت و هوشمندي عطا كند و اگر دانسته و به سبب كينه و بغض نوشتهايد، اندكي وجدان مرحمت كند. اما پاسخ:
1. بله پس از پيامبر(ص) جانشين او ناحق بود و جانشين واقعي گوشه نشين. آيا امروز اين گونه است؟ اگر منظورتان آقاي منتظري است كه خود امام او را عزل فرمود. اگر اندكي به قانون و شرع آشنايي داشته باشيد مي فهميد كه رهبري نظام، بحمدالله كاملاً شرعي است و هم قانوني.
2. خانواده پيغمبر(ص) بدان سبب با حكومت مخالف بودند كه حاكم غاصب بود. اما اكنون اولاً از كجا در آوردهايد كه خانواده امام(ره) با نظام مخالفند. اگر اينچنين باشد كه نيست بايد به حال آنان تاسف خورد كه با دستاورد بزرگ خويش به مخالفت برخاستهاند. ثانياً بر فرض كه خانواده امام(ره) مخالف باشند؛ قياس شما قياس غلطي است. داماد، دختر و نوههاي پيامبر(ص) كه شما ذكر كرده ايد معصوم بودند و از هرگونه خطا مصون. آيا شما قائل به معصوميت خانواده امام هستيد؟ آيا سيد حسين كه مغبوض امام واقع شد، يا زهرا اشراقي كه اندك دين خود را مديون شريعتي ميداند نه حضرت امام(ره)، و يا سيد حسن كه در برابر هتك آرمان هاي امام(ره) سكوت ميكند و جسارت به جد خويش را ناديده ميگيرد و با سران فتنه پالوده ميخورد، ملاك براي تشخيص حق از باطل هستند؟
3. نوه پيامبر(ص)، امام زمان خود بود كه رهبري واقعي و حقيقي امت بر عهدهي او بود و در برابر غاصبان ايستاد. آيا نواده امام، حقي در امر مديريت جامعه داشته است كه با نوادهي پيامبر(ص) قياس شود؟ آن نابكاران نميگذاشتند حرف حق امام حسين(ع) بيان شود، اما اين مردم به نواده امام(ره) معترض بودند كه چرا حرف حق نميزند و چرا به ميراث معنوي جد خويش پشت كرده و با فتنهگران دمساز شده است.
موارد ديگر مبهم و نارساست و به نظر مي رسد پرسشگر محترم هرآنچه از هر جا ميتوانسته، گرد آورده است تا شبيه سازي كند. به هر حال منظور ايشان مفهوم نبود. (327879)
خادم امام حسين
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۰۸:۳۷:۱۳
مي دانيم كه امام حسن منتقدوامام حسين مخالف و برانداز حكومت اسلامي زمان خود بودند . اطلاق فتنه از طرف حكومت به آنها چه مشابهت هايي با عصر ما دارد؟
الف محترم لطفا سوال را حذف نفرماييد درست است كه سايت از آن شماست ولي با حذف فيزيكي سوال مشكلي حل نمي شود. (326540)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۸:۰۱:۰۲
شما صغراي غلطي را ارائه ميكنيد و با كبرايي كه ميسازيد، ميخواهيد از اينجانب، نتيجه را بگيريد. شما حكومت معاويه و يزيد را «حكومت اسلامي زمان» آن بزرگواران تلقي كردهايد. اگر به زعم شما حكومت معاويه و يزد، اسلامي و در نتيجه مشروع است، مخالفت امام حسن(ع) و براندازي امام حسين(ع)، نعوذ بالله، نامشروع و محكوم است. سخن در نامشروع بودن حكومت آن نابكاران است كه امام مجتبي(ع) به سبب جهل و خيانت خواص و نخبگان عصر خود و تبعيت بيشتر مردم از آنان نتوانست معاويه را از عرصه سياسي عالم اسلام محو كند. يزيد (لعنها...) هم بر خلاف هرگونه معيار شرعي و عرفي قدرت را بهدست گرفته بود و لذا بر همه واجب و لازم بود تا او را از آن جايگاه غضب شده، پايين كشند. بله از ديد معاويه و يزيد، آن بزرگواران فتنه كرده بودند. اتفاقا قضاياي فتنه امروز با شرايط امام حسن و امام حسين عليهمالسلام نه تنها شباهت ندارد، بلكه متفاوت است. در آن دوران، فتنه گران قدرت را غصب كرده و بر عالم اسلام حكومت ميكردند و حق را تضييع كرده بودند، اما در اين دوران، حق به لطف الهي، حاكم است و فتنهگران براي براندازي نظام حق مي كوشند. (327914)
خوب آن موقع هم که کسی نمیگفت حکومت یزید و معاویه اسلامی نیست................اولین قیام سال ۶۵ رخ داد (328035)
اگر تطبیق تاریخی اکنون با دوران امام علی را بپذیریم(از نظر من این تطبیق درست است)آیا سرنوشت حکومت فعلی نیز سقوط خواهد بود؟در این صورت عاقلانه تیست که چندان خود را دچار خطر نکنیم و در وادی هلاکت نیفتیم؟ (326557)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۱۵:۴۸
اگر شما به گفته خود، تطبيق شرايط اين دوره را با زمان اميرمومنان (ع) پذيرفتهايد، بايد مطالعه كنيد و ببينيد چه شد كه حكومت آن حضرت دچار تزلزل شد، نه اينكه بيمبنا آن گونه نتيجهگيري كنيد. مشكل دوران خلافت اميرمومنان (ع) خيانت خواص و نخبگان جامعه و تاثيرپذيري و پيروي عوام از آنان بود. اما امروز اگر چه بسياري از خواص و نخبگان در اين آزمون بزرگ زمان ما مردود شده و خود را مفتضح كردند ولي تودههاي بصير و آگاه ما سرنوشت و عاقبت خود را به اين خواص مردود گره نزدند و با هوشمندي و هوشياري دانستند كه بايد از رهبري انقلاب پيروي كنند. به همين دليل تا وقتي كه مردم ما به لطف الهي اين بصيرت و آگاهي را دارند و فريب خواص و نخبگان منحرف را نميخورند، هرگز آنچه براي خلافت اميرمومنان(ع) و امام مجتبي(ع) اتفاق افتاد، براي اين نظام مقدس پيش نخواهد آمد. (327880)
علل بوجود امدن فتنه های بعد از انتخابات چیست وچرا اینبار خودش را از فتنه های قبل بیشتر نشان می دهد در صورتیکه به نظرمن در دفعات قبل شدید تر بوده
در ضمن راهکار اصولی از بروز چنین مشکلاتی در چیست (326621)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۱۷:۱۰
علل بوجود امدن فتنه های بعد از انتخابات چیست وچرا اینبار خودش را از فتنه های قبل بیشتر نشان می دهد در صورتیکه به نظرمن در دفعات قبل شدید تر بوده
در ضمن راهکار اصولی از بروز چنین مشکلاتی در چیست
در مباحث اوليه اين گفتگو اشاره داشتيم اولا فتنه در بستر «شبهه» پديد ميآيد و فتنهگران از فضاي شبههناك و مبهم و ترديدآلود، نهايت بهره را ميبرند. علت اين كه فتنه اخير بيش از ساير فتنهها خود را نشان داد اين بود كه سران فتنهگر، با دروغ بزرگ و گناه عظيم نابخشودني «تقلب» در انتخابات فضايي شبههناك و مبهم پديد آوردند و با بهرهگيري از عمليات رواني و دشمنان خارجي كه همه جانبه به حمايت آنان آمده بودند توانستند عده زيادي را فريب داده و به صحنه بياورند.
ثانيا در فتنه اخير مقامات ارشد سابق همين نظام سردمدار بودند و برخي از اينان سوابق خوبي داشتند و از اين جهت شبهه انگيزي آنان تاثير بيشتري داشت. بهويژه كه نامه آقاي رفسنجاني دو روز مانده به انتخابات، به رهبري معظم انقلاب و تهديد به آشوب و بلوا و... آن هم از سوي كسي كه خود «رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام» و رئيس مجلس خبرگان بود، نه تنها زمينهسازي مناسب براي فتنهگري كرد، بلكه چراغ سبزي هم به فتنهگران مبني بر حمايت خود از آنان داد. از اين رو فتنه اخير بيشتر خود را نشان داد.
البته به لطف خداوند و هشياري مردم، بسياري از كساني كه فريب فتنهگران را خورده بودند، چون دغدغه نظام و اسلام داشتند، با گذشت زمان متوجه خيانت سران فتنه شده از آنان بريدند.
راهكار اصولي و نجات بخش در چنين فتنهها و مشكلاتي، پيروي از مقام ولايت امر و عمل به رهنمودهاي ايشان است، همانگونه كه اكثريت قاطع تودههاي بصير و آگاه ما در اين فتنه چنين كردند. (327882)
به نظر می رسد خط قرمز امام علی برای برخورد سخت و خشونت آمیز با فتنه گران دست بردن به سلاح است. اما در جمهوری اسلامی چنین خط قرمزی وجود ندارد و آقایان در صورت صلاحدید با هر کس میتوانند برخورد سخت داشته باشند نظر شما در این باره چیست؟ (326654)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۱۸:۴۸
به نظر می رسد خط قرمز امام علی برای برخورد سخت و خشونت آمیز با فتنه گران دست بردن به سلاح است. اما در جمهوری اسلامی چنین خط قرمزی وجود ندارد و آقایان در صورت صلاحدید با هر کس میتوانند برخورد سخت داشته باشند نظر شما در این باره چیست؟
فكر ميكنم كه در پاسخ به سوالهاي پيش گفته باشم، اميرمومنان (ع) براي مقابله با براندازان مسلح، چارهاي جز جنگ و سركوبي نداشت. اما برخي از مخالفان كه داراي سازمان بودند و براي خود رهبري مشخص تعيين نكرده بودند و به تحريك مردم ميپرداختند و با دشمن حضرت يعني معاويه پنهاني ارتباط داشتند كه با برخورد قاطع امام(ع) مواجه شدند. اينان كه در مصر( از قلمرو حكومت اميرمومنان عليهالسلام) جاي گرفته بودند به فرمان حضرت ملزم به بيعت شدند و در صورت عدم تمكين، حكم به اخراج و تبعيدشان داد و چنانچه مقاومت كنند، فرمان سركوبي شان را صادر فرمود.
بازخوب است بدانيد هنگامي كه اميرمومنان (ع) براي جنگ با خوارج عازم نهروان شده بود، دو قبيله در كوفه دست به فتنه و آشوب زده و بناي نافرماني گذاشتند چون به حضرت خبر رسيد، به جانشين خود در كوفه فرمان داد: «همه آنان را از كوفه بيرون كن و با تبعيد جمعي آنها، انتظامات شهر را حفظ كن».
من از شما پرسشگر محترم ميخواهم خداي خود را ناظر خويش قرار دهيد و به وجدان خود مراجعه كنيد كاري كه فتنهگران در سال گذشته كردند آيا به مراتب بدتر از آن چه براي اميرمومنان (ع) پيش آمد نبود و آيا مسئولان نظام در برخورد با آنان، مطابق سيره حضرت قاطعانه عمل كردند يا خير؟ به خدا پناه ببريم از قضاوتهاي احساسي و بدون پايه كه بايد در پيشگاهش، پاسخگوي اعمال خود باشيم. (327884)
حجت اله فاطمی
۱۳۸۹-۰۳-۲۶ ۱۳:۰۳:۱۷
سلام-تقارن سازی ماجراهای پس از انتخابات با ماجراهای صدر اسلام که درآنجا عده ای مقابل ائمه معصوم می ایستادن ودراینجا اختلاف نظر اشخاص غیر معصوم است کار پسندیده ای نیست .بالاخره ما به کسی که از طرف امام ره حکم فرماندهی کل قوا وفرماندهی جنگ داشتند وخیلی از جوانان ما به دستور ایشان در جهاد کردن شهید شدند باید افتخار کنیم یا شرمنده باشیم کسی که در رای تاریخی مجلس خبرگان به ولایت حضرت آقا نقش موثر داشت باید افتخار کنیم یا خیر چه شده ایشان جز سران فتنه هستند ولی آقای رسایی وآقا تهرانی و....... که رنگ جبه راندیدند امروز دلسوز نظامی هستند که حضرت آقا -کروبی-هاشمی و.....زندانش را رفتند من بعنوان یک نسل سومی پایبند به ولایت کلمه فتنه یافتنه عمیق را نمیپسندم وزیبنده نظام ما نیست .حضرت آقا فرمودند جذب حداکثری ولی نمیدانم چرا بعضیها به نظر جلوتر از ولایت در حرکتند بدون رنگ سیاسی خاص منتظر تحلیل آقای دکتر هستم. (326735)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۴-۰۲ ۱۰:۵۴:۴۲
فرزند نسل سومي سلام. اميدوارم آن گونه كه من از سوال شما استنباط كردم در پي حقيقت باشيد و تحت تاثير جو سازيها قرار نگيريد. شما كه به حمد ا... به گفته خودتان يك نسل سومي پايبند به ولايت هستيد، همان گونه كه آن كلام رهبري را كه سخن از جذب حداكثري و دفع حداقلي داشتند، پذيرفتهايد، پاي بندي به ولايت ايجاب ميكند كه همه سخنان و رهنمودهاي ايشان را مطيع باشيم. مبادا مانند آنان شويم كه به فرموده قرآن «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» برخي را ايمان داشته باشيم و برخي را سرپيچي كنيم. رهبري معظم انقلاب از اين حوادث تعبير به «فتنه عميق» كردند كه شما ميگوييد آن را نميپسنديد. رهبري معظم انقلاب تاكيد داشتند كه از ماجراهاي صدر اسلام عبرت بگيريد و خود نمونههايي را آوردند. در پاسخهاي پيشين گفتيم ما هيچ كسي را در حد و مقام معصومان(ع) نميدانيم، اما نظام ولايت فقيه از همان مشروعيتي برخوردار است كه حكومت اميرمومنان(ع) و امام مجتبي(ع) داشتند و شخص ولي فقيه هم از همان شؤوني در امر ولايت برخوردار است كه آن بزرگواران داشتند. خواهش ميكنم براي تحقيق در امر دين، تحت تاثير اين و آن قرار نگيريد و به اهل آن مراجعه كنيد يا خود به قدري كار كنيد كه شخصا اهل آن شويد. زيرا اگر به اهل آن مراجعه كرديد و مطابق تكليف تعيين شده عمل كرديد، ولو آن تكليف اشتباه باشد، در پيشگاه الهي ماجوريد اما اگر به غير اهل آن، مراجعه كنيد چنانچه به چيزي عمل كنيد كه خلاف تكليف باشد در پيشگاه الهي مسئوليد.
در مورد قسمت ديگر سوال، هيچ كس منكر نقش و سهم آقاي هاشمي رفسنجاني در جريانهاي سخت انقلاب نيست و هيچ دلسوخته انقلاب هم خوشحال از اين نيست كه ايشان و امثال ايشان از دايره خوديهاي انقلاب خارج شوند. اينجانب شخصا با اين كه به عملكرد ايشان در دوران رياست جمهوري ايرادهاي بسيار داشتم، اما در آن موقع ايشان را بهترين گزينه ميدانستم و در هر دو دوره رياست جمهوري به ايشان راي دادم و متاسفانه خود ايشان گفت كه دوم خرداد حاصل سياستهاي دولت سازندگي بود و شد آنچه شد.
در جريان انتخابات مجلس ششم با اين كه از عملكرد ايشان ناراضي بودم، اما هنگامي كه ديدم دوم خرداديها چگونه وي را آماج حملات و جسارتها و اهانتها قرار دادهاند و وزير خائن و فراري و ضد انقلاب شده اصلاحات هم با سكوت خود مهر تاييد بر آن ميزند، آقاي رفسنجاني را در ليست كانديداهاي خود قرار دادم و به او راي دادم. اما اينك ببينيد همانها كه وي را آن چنان ترور شخصيت كردند، امروز همراهان و همگامان ايشان هستند و ايشان هم از آنان حمايت ميكند. اتفاقا من هم مثل شما بر روي سوابق افراد خيلي حساب ميكردم. اما بدانيد به هيچ وجه سوابق آنچناني نميتواند تضمين كننده سعادت و عاقبت بخيري باشد. زبير پسر عمه حضرت علي (ع) بود و از مبارزان و مجاهتدان بزرگ و قديمي زمان رسول خدا (ص) اما همين زبير از فتنهگران جنگ جمل شد. از سوي ديگر «عدي بن حاتم طايي» را سراغ داريم كه تا اواخر عمر شريف پيامبر(ص) اسلام نياورده بود و زماني كه علي (ع) براي تبليغ اسلام به سوي او و قبيلهاش رفت، حاضر به پذيرش اسلام نشد و با اميرمومنان (ع) جنگيد و شكست خورد و فراري شد. اما همين «عدي بن حاتم طايي»، بعدها از بهترين ياران اميرمومنان (ع) شد و در زماني كه طلحه و زبير و دوستان دوستان قديمي حضرت امير(ع) و مجاهدان با سابقه همراه او بر ضد اميرمومنان (ع) شوريدند، وي يكي از وفادارترين و بصيرترين ياران حضرت شد و دو فرزند خود را در هم جنگ صفين در راه اميرمومنان(ع) تقديم كرد. اگر در پي حق هستيم، همانگونه كه رهبري معظم انقلاب فرمودند، ببنيم حال فعلي افراد و موضعگيري آنان چگونه است و چه كساني آنان را حمايت ميكنند؟ (327890)
جناب آقای دکتر رجبی:
با سلام، مقايسه حکومت حاضر با حکومت حضرت علی(ع) اساسا نادرست است، چون حضرت علی منصوب صريح خداوند بودند، در حاليکه انتخاب آيت اله خامنه ای بر اساس رای مردم است و مجلس خبرگان تحت شرايطی می تواند ايشان را برکنار نمايد. چنين حالتی برای حضرت علی(ع) وجود نداشت و ايشان تا پايان عمر حاکم بودند. حتما اين را هم بهتر از بنده می دانيد که حضرت علی(ع) بعد از 25 سال(پايان خلافت عثمان) حکومت به اجبار پذيرفتند. مشکل شما اصولگرايان اين است که خلافت را با امامت اشتباه گرفته ايد. علما هزار و چند صد سال دين را بخوبی اداره کردند و مشکلی هم وجود نداشت. لطفا نام پنج مرجع بزرگ را که ولايت فقيه در حکومت قبول دارند، را نام ببريد. (326844)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۲۴:۳۰
من هم متقابلا سلام عرض ميكنم. متاسفانه مفروضات شما هم صحيح نيست. اين كه ميگوييد علما هزار و چند صد سال، دين را به خوبي اداره كردند و مشكلي وجود نداشت بر چه مبنايي است؟ شيعه قرن ها در تقيه بوده است. اگر فرصت مييافتند وظيفه داشتند تا مهمترين اصل در اسلام يعني حكومت اسلامي را بر پا دارند. اگر چنين فرصتي پديد آمده و برخي تامل كرده و اقدام نكردهاند كه خود بايد پاسخگوي خداوند باشند. اتفاقا مشكل جنابعالي اين است كه حكومت را ازامامت جدا گرفتهايد. اگر اندگي در تاريخ و سيره معصومان (ع) مطالعه كنيد ميبينيد چقدر از عدم همكاري با حكومتهاي جور سفارش كردهاند و همين رويه را علماي بزرگ در طول تاريخ داشتهاند. منتها در اكثر موارد چنين موقعيتهايي مانند انقلاب ما پيش نيامد تا علما حكومت تشكيل دهند. اگر حكومت از امامت جدا باشد آيا معنا دارد خداوند كسي را اسوه و الگو در زندگي فردي و اجتماعي قرار دهد و امام زمان (عج) هم براي دوران غيبت خويش، مردم را به فقهاي جامع الشرايط ارجاع دهد، امام زمان(عج) امور آنان را به هر كس كه به هر نحو به قدرت رسيد، واگذار كند!؟ و اساسا آيا احكام اجتماعي، سياسي و قضايي اسلام بدون تشكيل حكومت اجرا شدني است؟ (327891)
در كجاي حگومت علي زنداني را شكنجه و0-000 ياگفتن ويابيان انديشه زنداني ميكرد مولا معصوم اما اختيارات درحد پيامبر نيست چگونه ممكن است آدم سياسي اختيارات معصوم را داشته باشد 2علي بزرگ راناسزا گفتند اما تلقي اي ضد اسلام نميشد در مقابل دروغ رييس بك كشور آقا سكوت كردنداما علي در بر خوردبا ابولاسود قاضي آنگونه مقايسه بفرماييدو0000000000000 (326863)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۲۶:۳۴
از آنجا كه بدون مطالعه و با ذهنيت منفي و پذيرش شانتاژ فتنهگران سوال مطرح شده است، پاسخ نميدهم. فقط همين قدر بدانيد كه در حكومت اميرمومنان (ع) هم زندان وجود داشته است . (327893)
saeed
۱۳۸۹-۰۴-۰۲ ۱۰:۵۱:۵۰
سلام
می خواستم سوال کنم که بعد از شهادت پیامبر (صل الله علیه) گروهی که در سقیفه نشستند و بر خلاف نظر پیامبر عمل کردند فتنه گر بودند یا خیر؟ (326662)
محمدحسین رجبی(دوانی)
۱۳۸۹-۰۳-۲۹ ۱۷:۲۰:۴۴
آري كساني كه خود در غديرخم با اميرمومنان(ع) به خلافت و جانشيني پيغمبر (ص) بيعت كرده بودند با زير پا گذاشتن مهمترين سفارش رسول خدا(ص)، فتنه بزرگي را در اسلام پديد آوردند كه تا امروز پيامدهاي آن گريبانگير عالم اسلام است. اين همه تفرق و چند دستگي و دشمني كه ميان مسلمانان در طول تاريخ پديد آمده است، همه ريشه در فتنه سقيفه دارد. (327888)