توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 4341
مناظره نادران-تاجزاده، از وبلاگ تاجزاده
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۱:۴۳
«دانشگاه گرگان، آذر 1385»مهدي يزدان‌پناه (مجري) : ايران مطابق ان‌پي‌تي حق استفاده از انرژي هسته‌اي را دارد ولي آيا جامعه جهاني اين اجازه را به ايران مي‌دهد؟ روش احقاق منافع ملي در شرايط كنوني با توجه به فشارهاي جامعه جهاني چيست؟الياس نادران: هر وقت در كشور مديريت به شيوه بسيجي بوده، نتايج هم خوب بوده است، از جمله در مساله انرژي هسته‌اي و پايگاه‌ نطنز. من در اين بحث منظر اقتصادي را در نظر خواهم گرفت نه سياسي و مايلم بيشتر به سوال‌ها پاسخ گويم تا اين‌كه يكطرفه حرف بزنم.در اقتصاد ملي وقتي نهادهاي كار و سرمايه به نقطه‌اي مي‌رسند كه توان رشد بيشتر و كافي را ندارند، چاره‌اي جز رو آوردن به ارتقاي فناوري نيست. يعني با افزايش فناوري به رشد اقتصادي و ملي برسيم و سطح رفاه مردم را بالا ببريم. همچنين ميزان اشتغال را كه در اين راه فناوري‌هاي جديد و مدرن بهتر مي‌توانند به ما كمك كنند، افزايش دهيم.با نگاهي به اتفاقات دهه‌هاي 80 و 90 و سال‌هاي آغازين سده 21 ميلادي اين فناوري‌ها به بهترين شكل توانسته‌اند به كشورها كمك كنند. كشور ما نيز در اين مسير حركت كرده و اين حركت فقط فناوري هسته‌اي نيست. ولي در مجموع فناوري‌هاي جديد، يكي از مهم‌ترين آنها فناوري هسته‌اي است چه از لحاظ ايجاد انرژي و چه از لحاظ آرايش قدرت كه در آينده به‌طور حتم يكي از پايه‌هاي قدرت ما خواهد بود (همان نقشي كه الان نفت و سوخت‌هاي فسيلي بازي مي‌كنند). بنابراين انرژي هسته‌اي از ديدگاه‌هاي متفاوت براي كشور مهم است و ضرورت دارد، يعني از ديدگاه‌هاي اجتماعي، سياسي و يا نوع توازن قدرت كه در منطقه يا فراتر از آن ايجاد خواهد كرد. حتي از منظر اقتصادي (كه يك ضرورت است) بايد شرايط فعاليت فراهم باشد. اين شرايط تا حدي فراهم شده و قدم‌هاي خوبي نيز برداشته شده است و به بسياري از اهداف اقتصادي كه با داشتن اين فناوري به دست مي‌آيد، خواهيم رسيد و هم در موازنه قدرت، حتما امكان بازدارندگي را در مقابل نظام سلطه جهاني براي كشور فراهم مي‌كنيم. امكان تامين انرژي پاك را نيز فراهم مي‌كنيم. همچنين انرژي هسته‌اي آثار بين رشته‌اي بسيار خوبي دارد به لحاظ اتصالي كه بين رشته‌هاي مختلف علمي به وجود مي‌آورد و بر ساير فناوري‌هاي موجود در كشور در حوزه‌هاي پزشكي، كشاورزي و چه در مسايل مختلف ديگر تاثير خواهد گذاشت. بنابراين دستيابي به آن براي ما يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است. ولي آيا رسيدن به آن در برابر هزينه‌اي كه برايش پرداخت مي‌كنيم، يك ضرورت است يا نه، بحثي اساسي است. به اين دليل اساسي است كه در كارهاي اقتصادي بايد منافع و هزينه‌ها را برآورد كنيم. اگر از اين منظر نگاه كنيم و همه منافع مستقيم و غيرمستقيم آن را در نظر بگيريم، منافع اجتماعي، سياسي و به خصوص منافع سياسي، استقلال كشور در برابر نظام سلطه جهاني، به اعتقاد من دستيابي به آن يك ضرورت است.اگر در چالش‌هايي كه با نظام سلطه جهاني داريم اين تصور به وجود آيد كه به دليل مقاومت‌هاي نظام سلطه ما مي‌توانيم با رويگرداني از اين خواسته، چالش را برطرف كنيم، به نظر من، خطاي سياسي و استراتژيك بزرگ براي كشور خواهد بود. زيرا قبول ندارم كه ما فقط به خاطر مساله هسته‌اي دچار چالش با نظام سلطه جهان شده‌ايم كه با حل مساله انرژي هسته‌اي چالش‌ها از بين برود. ما از اول انقلاب دچار اين بهانه‌گيري‌ها بوده‌ايم، مانند مساله حقوق بشر، دموكراسي، ... و ممكن است فردا موضوعات ديگري را بهانه قرار دهند. به نظر من اين‌كه ما مي‌توانيم با كوتاه آمدن در اينجا مشكل را حل كنيم، درست نيست. علت اين‌كه امروز مجلس و دولت و مجموعه حاكميت در برابر خواست نظام سلطه و شوراي امنيت ايستادگي مي‌كنند، اين است كه بالاخره ما در جايي بايد در برابر نظام سلطه بايستيم و بهاي مقاومت و استقلال خود را بپردازيم. ولي تاكتيك‌ها بايد به سمت دستيابي و رسيدن به فناوري هسته‌اي باشد كه فكر نمي‌كنم امروز كسي در اين مورد دچار اختلاف نظر باشد و معتقد به اين باشد كه ما امروز بايد كوتاه بياييم. اكنون كشورهاي غيرمتعهد، اعضاي سازمان كنفرانس اسلامي و ... همگي از حق ايران در دستيابي به انرژي هسته‌اي حمايت مي‌كنند.يزدان‌پناه: انرژي هسته‌اي را با چه قيمتي بايد به دست آوريم و آيا اين كار كارشناسي شده است؟ اگر كارشناسي شده است چه نوع كارشناساني آن را كارشناسي كرده‌اند؟ كارشناسان عمومي يا طيف خاصي از كارشناسان؟ ديگر اين‌كه آقاي دكتر نادران فرمودند كه دنيا در برابر ما موضع نمي‌گيرد و به اجلاس آسيايي اشاره كردند و فقط بحث هسته‌اي مشكل ما نيست، الان چنين است. آيا ما بايد بايستيم و بهاي ايستادگي خود را بپردازيم؟ و اگر چنين است چه افقي را پيش‌بيني مي‌كنيد؟سيد مصطفي تاج‌زاده: متأسفانه بحث در ابعاد پرونده هسته‌اي كه مي‌تواند زندگي حال و آينده تك‌تك ايراني‌ها را تحت تاثير قرار دهد و حتي استقلال و يكپارچگي سرزمين ايران را آسيب‌پذير كند، به دليل تصميم غلط شوراي عالي امنيت ملي، در رسانه‌هاي عمومي ممنوع شده است. يعني با مهم‌ترين مساله‌اي كه مي‌تواند تاثيرات جدي بر سرنوشت فرد فرد ما داشته باشد، مواجهيم و نه تنها راديو و تلويزيون ديدگاه‌هاي مختلف را مطرح نمي‌كند و در اين مورد به بحث نمي‌پردازد، بلكه رسانه‌هاي مكتوب نيز از بحث درباره اين مساله سرنوشت ساز منع شده‌اند. اين اولين جلسه طي ماه‌هاي گذشته درباره موضوع انرژي هسته‌اي است. به همين دليل از اين دعوت استقبال كردم و اميدوارم اول دانشگاه و بعد رسانه‌‌ها و سپس راديو_ تلويزيون به اين بحث بپردازند و ديدگاه‌هاي گوناگون را مطرح كنند.در كشور ما چه آنها كه در درون حكومت‌اند و چه در بيرون و همچنين نيروهاي مخالف حكومت در خارج از كشور، همه موافقند كه ايراني بايد از زندگي خوب و مرفه برخوردار باشد و نيز ايران بايد سربلند و بهره‌مند از هرگونه پيشرفت علمي و فني باشد. بنابراين انگيزه و خواست همه نيروها يكي است و متعالي. اما اختلاف اساسي در تحليل شرايط ملي و بين‌المللي و راهكارهاي رسيدن به پيشرفت فردي و ملي است.در مورد انرژي هسته‌اي در حال حاضر اختلاف در مورد غني‌سازي اورانيوم در خاك ايران و در نتيجه فعاليت سانتريفيوژهايي است كه به علت عدم تعليق آنها قرار است پرونده هسته‌اي كشور در شوراي امنيت مطرح و قطعنامه‌هايي عليه جمهوري اسلامي ايران صادر بشود.در اين زمينه بعضي اشخاص به گونه‌اي سخن مي‌گويند يا عمل مي‌كنند كه انگار اجماع دولت‌هاي بزرگ جهان عليه ايران اهميتي ندارد و آن را براي كشور منفي و مضر ارزيابي نمي‌كنند. منظورم از اجماع قدرت‌هاي بزرگ فقط اجماع دولت‌هاي آنها است و نه الزاما افكار عمومي آنها و به‌طور اخص منظورم توافق كشورهاي داراي حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل عليه كشورمان است. سوال اساسي اين است كه آيا اجماع 5 قدرت جهاني در پرونده هسته‌اي ايران، كه آلمان نيز به آنها اضافه شده، به سود كشور است يا به ضرر آن؟ آيا قطعنامه‌هاي شوراي امنيت عليه ايران، نشانه پيروزي ديپلماسي ايران است يا شكست آن؟ آيا اگر ايران تحريم بشود، يك پيشامد خوشايند است كه بايد از آن استقبال كرد؟ يا لازم است مانع تحريم شويم و از تداوم اين روند جلوگيري كنيم؟اجازه دهيد براي روشن شدن موضوع به تفاوت ديپلماسي و بازي فوتبال اشاره كنم. در مسابقات قهرماني فوتبال، بالاخره يك تيم مي‌تواند ببرد و اول شود. ولي در سياست، علاوه بر برد يكي و باخت ديگري، دو نوع بازي ديگر وجود دارد كه طرفين برنده شوند يا هر دو ببازند. به اولي بازي برد _ برد مي‌گويند، زيرا با گفت‌وگو به نقطه‌اي كه منافع طرفين را به طور نسبي برآورده مي‌سازد، مي‌رسند. دومي را بازي باخت _ باخت مي‌نامند زيرا كشورهاي درگير متحمل هزينه‌هاي سنگين و بعضا جبران‌ناپذير مي‌شوند. اگر كشوري وارد بازي باخت_ باخت شود، ممكن است بتواند مانع دسترسي رقيب يا دشمن خود به اهدافش ‌شود، ولي خود نيز هزينه زيادي متحمل خواهد شد.بنابراين بايد بررسي شود در پرونده هسته‌اي كدام راهبرد به سود ميهن و ملت است. در اين زمينه دو تحليل و دو راهبرد وجود دارد. يكي را آقاي نادران بيان كرد كه طبق آن اگر در نهايت ايران پيروز شود، تعدادي سانتريفيوژ به مقياس آزمايشگاهي و يا حتي در مقياس صنعتي به غني‌سازي اورانيوم خواهند پرداخت. آمريكا نيز در نهايت مجبور به پذيرش اين وضعيت خواهد شد. البته در اين مسير كشور تحريم مي‌شود و فشارهاي ناشي از تحريم را بايد تحمل كرد چرا كه دولت جمهوري اسلامي از حقوق ملت دفاع مي‌كند و نمي‌خواهد زير بار زور برود. پس درست است كه ممكن است وارد بازي خطرناكي ‌شويم كه نمي‌دانيم كي و چگونه مي‌توانيم از آن خارج شويم. ولي پيمودن اين مسير اجتناب‌ناپذير و انشاءالله به سود كشور است. البته يك سؤال مهم در اين زمينه وجود دارد. اگر در اين ميان ايران مجبور شود دست از غني‌سازي اورانيوم بكشد و قعطنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل را بپذيرد، آيا مردم نخواهند پرسيد چرا تعليق را داوطلبانه و قبل از اين‌كه ايران در شوراي امنيت محكوم شود، نپذيرفتيد؟ به علاوه اگر قطعنامه‌ها را نپذيريم و ايران تحريم شود، آيا ممكن نيست وضع چنان بد شود كه حتي استقلال كشور، امنيت ملي و يكپارچگي سرزميني ما با مخاطره مواجه نخواهد شد؟بر اساس تحليل آقاي نادران، نظام سلطه جهاني و به‌طور مشخص دولت آمريكا با جمهوري اسلامي مخالف بوده، هدفش سرنگوني اين نظام است. از اين حيث بين جمهوري‌خواهان و دموكرات‌ها تفاوتي وجود ندارد. فقط ادبياتشان متفاوت است. به بيان ديگر تاكتيك‌هاي دو حزب، متفاوت ولي استراتژي آنها يكي است. بنابراين چه موضوعي بهتر از انرژي هسته‌اي كه جمهوري اسلامي مي‌تواند در برابر نظام سلطه جهاني يا در مقابل دولت ايالات متحده بايستد، زيرا در اين مورد افكار عمومي نيز همراه آن است.طبق تحليل فوق و البته برخلاف آنكه مي‌گويند همه پيشرفت علمي، فني، ‌اقتصادي و بين‌المللي كشور منوط به داشتن چرخه سوخت هسته‌اي در خاك ايران است،‌ معلوم مي‌شود كه غني‌سازي اورانيوم يك ابزار است. زيرا تصريح مي‌كنند چنانچه در اين مورد در برابر نظام سلطه نايستيم و عقب‌نشيني كنيم، در آينده بايد در موضوعات ديگر نيز در برابر دولت آمريكا كوتاه بياييم. پس براي كوتاه نيامدن در موضوعات ديگر در آينده، كه موضع اقتدارگراها در آن موارد ضعيف است، نبايد در مورد فعاليت سانتريفيوژها هيچ گونه انعطاف نشان دهيم و به حمايت مردم از حكومت دلخوش كنيم. شاهد تحليل فوق سخنان آقاي احمدي‌نژاد است كه گفت اروپايي‌ها به ما پيغام دادند شما 24 ساعت فعاليت‌هاي سانتريفيوژها را به حالت تعليق درآوريد، ما پرونده شما را از شوراي امنيت خارج مي‌كنيم. وي اعلام كرد ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. همين مساله به تنهايي نشان مي‌دهد نگراني حضرات نه پيشرفت علمي و تكنولوژيك كشور است و نه حتي به راه افتادن نيروگاه‌هاي هسته‌اي. زيرا تعليق 24 ساعته 164 سانتريفيوژ به تحقيقات علمي كشور و فناوري هسته‌اي ما آسيب وارد نمي‌كند. بلكه از نظر آقايان غني‌سازي اورانيوم نه داشتن دانش و صنايع و نيروگاه‌هاي هسته‌اي يك بحث سياسي و حيثيتي است، كه كوتاه آمدن درباره آن، مي‌تواند مشكلات سياسي براي حكومت ايجاد كند. مبناي تحليل فوق چنين است، چالش ما با دولت آمريكا حتمي است. پس اگر امروز در مورد موضوعي كه بخش قابل توجهي از افكار عمومي از حكومت حمايت مي‌كنند، كوتاه بياييم، فردا بايد در موارد ديگري كه افكار عمومي با ما همسو نيست، مانند مسايل مربوط به حقوق بشر، تروريسم بين‌المللي، صلح خاورميانه و مسايلي از اين قبيل كه موضع حكومت ضعيف است، مجبور مي‌شويم كوتاه بياييم. در آن صورت شكست سنگيني را متحمل خواهيم شد. پس بهتر است افكار عمومي را در زمينه انرژي هسته‌اي بسيج كنيم و به چالش با آمريكا درباره غني‌سازي اورانيوم بپردازيم و به يك پيروزي بزرگ بيانديشيم تا آمريكا از فكر سرنگوني نظام سياسي ما دست بردارد.ديدگاه دوم كه ما از آن دفاع مي‌كنيم اين است كه در عرصه سياست بين‌المللي، به‌ويژه با تجربياتي كه در مدت 27 سال گذشته به دست آورده‌ايم، بين خواسته‌هاي دولت آمريكا و توانايي تحقق اين خواسته‌ها، تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد. اين دو (خواست و اجرا) هميشه همسو نيست و گاهي اوقات شكاف‌هاي عظيمي بين آنها ايجاد مي‌شود. در حقيقت پيروزي در عرصه بين‌المللي بيش از آنكه به توانايي دولت‌ها بستگي داشته باشد، به ضعف و خطاي طرف مقابل وابسته است. پس هرچه يك دولت قوي‌ باشد، كافي نيست بلكه اين قدرت‌ها براي تحقق خواسته‌هايشان مي‌كوشند با استفاده از اشتباهات كشورهاي هدف، قدرت‌هاي بزرگ ديگر را با خود همسو، متحدان آن را پراكنده و افكار عمومي كشور و مؤتلفان خود را با خود همراه كنند. بارها ديده شده دو سياست متفاوت در يك دوره رياست جمهوري در آمريكا اتخاذ شده است. علت اساسي آن در بسياري موارد رفتار صحيح يا ناصحيح دولت طرف تهديد بوده است.به عنوان مثال آقاي كلينتون در دوره اول رياست جمهوري‌اش كه مصادف با دوره دوم رياست جمهوري آقاي هاشمي‌رفسنجاني بود، شديدترين تحريم‌ها را عليه دولت ايران طي 27 سال گذشته تصويب و اعمال كرد ولي در دوره دوم حضور خود در كاخ سفيد كه با دوره اول رياست جمهوري آقاي خاتمي هم زمان شد، دستش را به طرف آقاي خاتمي دراز كرد. علت تغيير فوق تغيير سياست‌هاي داخلي و خارجي در ايران بود. وقتي آقاي خاتمي در انتخابات پرشكوه دوم خرداد 76 پيروز شد، آن هم با شعارها و برنامه‌هاي صلح‌طلبانه، نه تنها دولت آمريكا از فكر حمله محدود نظامي به ايران دست كشيد، بلكه به اين فكر افتاد كه با دولت ايران نزديك شود.پس درست است كه در داخل آمريكا گروه‌هايي خواهان سرنگوني جمهوري اسلامي هستند ولي عملكرد ما مي‌تواند جايگاه صاحبان اين تهديدها را در درون آمريكا و نيز بين قدرت‌هاي بزرگ ارتقا دهد يا آنها را منزوي كند. به عبارت ديگر نبايد گفت مقابله ما با آمريكا حتمي و اجتناب‌ناپذير است. چه بهتر در نقطه‌اي با دولت آمريكا درگير شويم كه تا حدي مي‌توانيم از حمايت افكار عمومي با شعارهايي نظير دفاع از حق مسلم ملت در زمينه پيشرفت‌هاي علمي و فني برخوردار شويم. به‌ويژه اگر موضوع چالش ما غني‌سازي اورانيوم باشد كه در آن صورت نه تنها با ايالات متحده، ‌بلكه با همه قدرت‌هاي بزرگ جهاني و سازمان‌هاي بين‌المللي درگير خواهيم شد زيرا همه آنها نسبت به اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي فوق‌العاده‌حساس‌اند. به بيان ديگر غني‌سازي اورانيوم تنها موضوعي است كه آمريكا مي‌تواند با تكيه بر آن قدرت‌هاي بزرگ جهاني را با خود همسو كند، كما اين‌كه تاكنون راي همه آنها را به علاوه آراي ديگر اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه جمهوري اسلامي ايران جلب كرده است. در واقع علت اينكه پرونده هسته‌اي ما با تمام حمايت‌هاي كشورهاي آسيايي، اسلامي و غيرمتعهد از جمهوري اسلامي ايران، به شوراي امنيت رفت و عليه ايران قطعنامه صادر شد، همين حساسيت فوق العاده نسبت به خطر اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي است. اگر همين روند ادامه يابد، قطعنامه‌ها يكي پس از ديگري با فاصله‌هايي دو سه ماهه عليه ما به تصويب مي‌رسد و فشار زيادي متوجه ميهن و مردم به‌ويژه متوجه قشرهاي محروم مي‌شود.حرف ما اين است كه استراتژي جمهوري اسلامي ايران بايد جلوگيري از اجماع قدرت‌هاي جهاني باشد. يعني عدم اجماع آنها بايد خط قرمز ديپلماسي كشور محسوب شود. وقتي دو سال پيش پيمان سعدآباد امضا شد، رهبري اعلام كرد اين پيروزي بزرگي است كه ما از اجماع قدرت‌هاي جهاني جلوگيري كرديم. اصلاح‌طلبان ضمن تاييد سخن فوق، معتقدند هيچ موضوعي اين استراتژي را عوض نكرده و اتفاقا شرايط منطقه بسيار بحراني‌تر شده است. اگر خطايي بكنيم مي‌تواند براي ايران و ايرانيان و حتي براي منطقه بسيار خطرناك‌باشد. پس حرف ما اين نيست كه در بازي باخت _ باخت كنوني آمريكا حتماً پيروز مي‌شود. سخن ما اين است كه ملت ما در اين چالش حتي اگر آمريكا به خواست خود نرسد، هزينه سنگيني خواهد پرداخت كه لزومي ندارد.زماني بعضي مقامات مي‌گفتند اگر آمريكا به ايران حمله كند، ما ايران را ويتنام ديگري براي آن كشور مي‌كنيم. من مطلبي در نوروز نوشتم و در آن توضيح دادم فرض كنيم ايرانيان چنان مقاومتي از خود نشان دهند كه وضع از ويتنام نيز براي آمريكا بدتر و آن دولت مجبور شود نيروهايش را از ايران خارج كند. پرسش اين است آمريكا تحت چه شرايطي خواهد پذيرفت كه شكست خورده و ايران را ترك مي‌كند. در آن موقع از ايران چه باقي خواهد ماند؟ پس درست است كه آمريكا شايد نتواند به خواستش برسد، ولي ما نبايد كاري كنيم كه مجبور به پرداخت هزينه‌هاي سنگين شويم و بعدا بگوييم اگر يك درصد احتمال مي‌داديم كه چنين فجايعي رخ مي‌داد، آن 164 سانتريفيوژ را به مدت دو ماه تعليق مي‌كرديم و وارد مذاكره مي‌شديم. در مدت تعليق نيز مي‌كوشيديم با اعتمادسازي درباره نحوه غني‌سازي اورانيوم با كشورهاي 1‌+ 5 به توافق برسيم.از سوي ديگر درست است كه ما پس از پيروزي انقلاب با دولت آمريكا مساله داشته‌ايم و اگر غني‌سازي اورانيوم حل شود، مسايل ديگري مطرح خواهد شد، ولي از اين گزاره نبايد نتيجه گرفت كه در اين شرايط حساس، به غني‌سازي اورانيوم به هر قيمت ادامه دهيم. زيرا تمام قدرت‌هاي بزرگ جهان با هر اقدامي كه آن را مقدمه ساخت سلاح هسته‌اي بدانند، مخالف‌اند. بر اين اساس بايد هر چالش را جداگانه بررسي كنيم و متناسب با آن تصميم بگيريم و عمل كنيم.براي مثال در مورد مساله حقوق بشر، به ويژه اكنون كه دموكرات‌ها در كنگره آمريكا دست بالا را دارند، نه تنها در ايران بلكه در چين و روسيه نيز نگراني‌هاي ايجاد شده است. راه‌حل مساله اين است كه حقوق بشر را در كشورمان به نحو كامل رعايت كنيم تا بهانه را از دست آمريكا بگيريم. هيچ دليلي ندارد حكومت حقوق شهروندان را نقض كند و براي آن‌كه فرصت را از دست آمريكا خارج كند، در موضوع غني‌سازي اورانيوم كه قدرت‌هاي بزرگ جهاني نسبت به آن حساس‌اند، با شوراي امنيت سازمان ملل و نه فقط دولت آمريكا، به چالش بپردازد. مگر ما در دوره اصلاحات اين راه را تجربه نكرديم و نديديم كه تهديدات بزرگي از ايران دور و امنيت ملي تأمين شد، آن هم در حالي كه دو كشور همسايه ما اشغال نظامي شدند؟ حتي براي دو سال پرونده نقض حقوق بشر ايران در سازمان ملل مطرح نشد، هر چند متأسفانه عملكرد غيرقانوني اقتدارگراها مانند توقيف فله‌اي مطبوعات، موجب شد پرونده ما مجددا در سازمان ملل مطرح و ايران محكوم شود.تاكيد مي‌كنم در داخل دولت آمريكا گروه‌هايي به فكر سرنگوني جمهوري اسلامي‌ هستند، اما رفتار صحيح ما مي‌تواند آنان را ناكام كند. همچنان كه عملكرد اشتباه ما مي‌تواند اجماعي را در درون حكومت آمريكا به سود و به پرچمداري اين دسته ايجاد كند. كما اينكه ديپلماسي غلط ما مي‌تواند دولت‌هاي اروپايي را نيز با آمريكا همراه و چين و روسيه را هم منفعل كند و در نهايت اراده يك جناح در داخل آمريكا را به اجماع قدرت‌‌‌هاي بزرگ جهاني عليه ايران تبديل كند.لطفا نگوييد از جنبه اخلاقي نبايد چنين باشد و دولت‌هاي داراي حق وتو نبايد غيرعادلانه رفتار و از موقعيت خود سوء استفاده ‌كنند. در درون جمهوري اسلامي ايران نيز عده‌اي حق وتو دارند كه گاهي بيشتر از حق وتويي كه قدرت‌هاي بزرگ در شوراي امنيت و سازمان ملل عليه دولت‌هاي كوچك اعمال مي‌كنند، عليه ما اعمال مي‌كنند، مانند حق وتوي آقاي جنتي در شوراي نگهبان در رسيدگي به صلاحيت داوطلبان. منتها اين حق وتو در سطح ملي اعمال مي‌شود و آن در سطح بين‌المللي. هر دو هم از نظر اخلاقي و سياسي غلط ‌اند، اما اعمال مي‌شوند. راه مقابله با حق وتو، لج بازي يا به هم زدن بازي نيست. چرا كه اين قدرت‌ها مي‌توانند خسارات زيادي بر ما وارد كنند اگر چه خود نيز متحمل زيان‌هاي فراواني خواهند شد. راه صحيح اعتمادسازي است تا قدرت‌هاي بزرگ عليه ما بسيج و متحد نشوند.خوشبختانه در اين اواخر ادبيات مسوولان دولتي كمي بهتر شده است و خواهان آن شده‌اند كه پرونده ما از شوراي امنيت خارج و جلوي تحريم‌ها گرفته شود و دولت‌هاي 1 + 5‌ عليه ما اجماع نكنند. حرف ما اين است كه آنها بايد با ديپلماسي صحيح مانع اجماع جهاني عليه ايران شوند. نه به اين دليل كه دولت آمريكا در تحقق اهدافش حتما پيروز مي‌شوند. خير! ما اهرم‌هاي زيادي داريم كه مي‌توانيم مشكلات فراواني در راه آنها ايجاد كنيم. بلكه به اين دليل مهم كه ملت ايران متحمل هزينه سنگيني نشود. به ويژه آنكه هنوز زمان زيادي از جنگ تحميلي 8 ساله نمي‌گذرد.دقت كنيد در 27 سال پيش، بسياري از كشورها از لحاظ اقتصادي و علمي و فني در سطح پايين‌تري از ما قرار داشتند ولي اكنون به پيشرفت‌هاي قابل توجهي رسيده‌اند، اما ايراني كه 150 سال پيش اميركبير را داشته و 100 سال پيش انقلاب مشروطيت را تجربه كرده است، از لحاظ علمي، اقتصادي، فناوري و... از آنها عقب ‌مانده است. به نظر اصلاح‌طلبان تنها راه حفظ استقلال كشور، تأمين ‌امنيت و منافع ملي، جهش اقتصادي و پيشرفت ايران و ايراني، گفت‌وگو و تعامل سازنده دولت ايران با نظام بين‌الملل است. همان‌گونه كه تمام كشورهايي كه در دهه‌هاي اخير به پيشرفت‌هاي بزرگي رسيده‌اند، راه تعامل را پيش گرفته‌اند.يزدان‌پناه: آقاي تاج‌زاده پرسيدند اجماع قدرت‌هاي بزرگ به سود ايران است يا نه؟ و آيا تحريم ايران پيروزي ديپلماسي ايران است يا شكست؟ و آيا بايد از تحريم ايران استقبال كرد؟ و سوال دوم آقاي تاج‌زاده اين بود كه تعليق 24 ساعته فعاليت‌هاي سانتريفيوژها هيچ‌گونه ضرر علمي و اقتصادي به ايران وارد نمي‌كند و موافقت نكردن با اين كار باعث خارج شدن پرونده از روند منطقي خواهد بود. لطفا در اين مورد اظهارنظر فرماييد.نادران: آقاي تاج‌زاده از طرف دوستان ما نيت‌خواني كردند كه ما موضوع چالش با نظام سلطه جهاني را به دليل پشتيباني افكار عمومي به موضوع هسته‌اي كشانده‌ايم. حال آنكه در موضوعاتي مثل حقوق‌بشر و دموكراسي نظام به چالش كشيده مي‌شود. سوال من اين است تا زماني كه نظام ما مساله هسته‌اي را پيش رو نداشت، نظام سلطه جهاني با ما خوب بود و هيچ مشكلي نداشت؟ يا ما در موضع ضعف بوديم؟ به نظر من اين‌گونه برخورد با موضوع از سر ضعف است نه از سر قدرت.در واقع موضوع چالش ما با آمريكايي‌ها بر سر 164 يا 3000 يا 60000 سانتريفيوژ نيست بلكه آنها با دستيابي ما به يك فناوري برتر كه در توازن قدرت منطقه براي ما دست بالاتري ايجاد خواهد كرد، مشكل دارند. بحث بر سر تعليق 164 سانتريفيوژ نيست بلكه آنها تعليق دايمي همه فعاليت‌هاي ما را خواستارند. اگر ما در اين مورد از آمريكا تمكين كنيم، رفتار عقلايي نشان داده‌ايم؟دو مورد رفتار در جامعه ما تجربه شده است. در دوران اصلاحات تمام فعاليت‌هاي ما دو سال و نيم در حالت تعليق بود و در همه مكان‌ها دوربين نصب شد و اروپاييان آمدند و رفتند و ما هيچ كاري نكرديم. ما حسن‌نيت نشان داديم. ولي چه شد؟ آيا دولت كه از اصلاح‌طلبان به اصول‌گرايان رسيد، آسمان به زمين آمد؟ در همان موقع كه آقاي روحاني در پاريس در حال مذاكره بود، دوستان اصلاح‌طلب در مجلس ششم مشغول جمع‌آوري امضا براي الزام دولت به امضاي پروتكل الحاقي بودند. حرف اصلي پروتكل الحاقي اين است كه هر كارشناس سازمان بين‌المللي انرژي هسته‌اي در هر زماني، در هر مكاني و به هر دليلي، با خبر قبلي يا بدون خبر قبلي مي‌تواند از پايگاه‌هاي ما بازديد كند. عراقي‌ها اين را پذيرفتند ولي بعدا حتي يك سانتريفيوژ در پايگاه‌هاي آنها پيدا نشد.بحث اين است كه ما بايد در برابر نظام سلطه چالش را بپذيريم يا تمكين را؟ زيرا آنها جز به تمكين ما بسنده نمي‌كنند. آنها از ما انقياد مي‌خواهند و نه اينكه با ما به گفت‌وگو بپردازند. اين انقياد را دوستان ما در دولت و مجلس ششم (دوره اصلاحات) پذيرفتند و طبيعي است كه از آن طرف هم چراغ سبزهايي مي‌ديدند.من تحليلي از كتاب «مباني نظري برنامه چهارم» كه دوستان اصلاحات آن را گردهم آورده‌اند، مي‌خوانم كه گفته نشود از طرف آنها حرف زده‌ام. در اين جا مي‌خوانيم: «ايران توانسته با اعمال قدرت ايذايي و آسيب‌زدن جزيي به هژموني منطقه‌اي اسراييل و جهاني آمريكا، زمينه را براي ابراز وجود و تحميل تلفات هزينه‌بر انساني و مالي براي هر دو كشور اما بدون منزلت مطلوب فراهم كند. در مقابل دو كشور مزبور توانسته‌اند به واسطه اين قدرت ايذايي به سرعت منزلت جهاني خود را بهبود بخشند».ما امروز در منطقه چالش داريم. ببينيد آيا منزلت ما بالاتر است يا اسراييلي‌ها؟ ببينيد ما دست بالاتر را در عراق داريم يا آمريكايي‌ها؟ بپذيريم چنانچه ما (همان‌گونه كه در اين تحليل آمده است) بازيگر هنجارپذير شويم و هنجارهاي ما را آمريكايي‌ها تعريف كنند كه لازمه اين كار به رسميت شناختن اسراييل است و داشتن رابطه خوب با آنها، آن وقت شايد بتوانيم به يك وضع خوب رفاهي برسيم و كسي هم به ما كاري نداشته باشد. اما چه كسي گفته است م
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.