توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 391878
دکتر تقی آزادارمکی:
نویسندگان برنامه‌های توسعه فهم جامعی از تغییرات در ایران ندارند
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۳
برنامه‌های توسعه بدون فهم «زن ایرانی» نوشته می‌شود
این روزها و در بحبوحه بررسی لایحه احکام برنامه ششم توسعه و همین‌طور چالش ایجادشده بر سر عبارت «عدالت جنسیتی»، پیشنهادی معاونت امور زنان، فرصت مغتنمی است که با حضور کارشناسان به بحث و بررسی برنامه‌های توسعه کشور از منظر جنسیت بپردازیم. به همین‌منظور در این شماره ویژه‌نامه زنان صبح نو که اختصاص به برنامه‌های توسعه دارد، به سراغ آقای دکتر تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران رفتیم.

آقای دکتر! در یک نگاه کلان به برنامه‌های توسعه کشور از منظر جنسیت، تحلیل و ارزیابی شما از روند طی‌شده از ابتدای انقلاب تاکنون چیست؟ به نظر شما ۵ برنامه توسعه نوشته ‌شده تاکنون و همین‌طور برنامه ششم توسعه توانسته‌اند رویکرد قابل قبولی به حوزه زنان داشته باشند؟

به نظر من برنامه‌های توسعه در ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی نسبت به مسائل اجتماعی خنثی است و بیشتر رویکرد عمرانی و سازمانی دارد تا رویکرد اجتماعی و فرهنگی. اگر متغیر جنسیتی را در برنامه‌ها جست‌وجو کنیم، می‌توانیم آن را همانند متغیر قومیتی پیدا کنیم.

کنشگران، توسعه را توسعه عمرانی و سازمانی تعریف کرده‌اند

بیشتر کنشگران حوزه توسعه‌ای در جهت نوشتن برنامه‌هایی هستند برای چیزی به نام تحقق توسعه که آن را توسعه عمرانی و سازمانی تعریف کرده است نه توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. وقتی این رویکرد را ندارد، هر چه به آن اضافه شود، هم برای برنامه مشکل ایجاد می‌کند، هم حادثه اجتماعی می‌سازد. کماکان که پیوست قومیتی‌اش حادثه درست کرده، پیوست فرهنگی و جنسیتی‌اش هم حادثه درست می‌کند. در این بین خیلی جالب است که نمایندگان مجلس سختگیرانه درباره تساوی و عدالت جنسیتی بحث می‌کنند!

مشکل من با کلیت برنامه توسعه است

مشکل من بیش از آنکه به پیوست‌های برنامه توسعه باشد، با کلیت برنامه توسعه است زیرا برنامه‌هایی است که بی‌ارتباط با نظام اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی نوشته می‌شود. در تمام ۶ برنامه چنین مشکلی وجود داشته و طراحانش هم بیشتر بروکرات‌ها و تا حدودی اقتصاددانان بودند و جامعه‌شناس و بسیاری از نیروهای اجتماعی کمک‌کننده برای نوشتن برنامه‌ای متناسب با جامعه را در آن نمی‌بینید. این برنامه بیشتر کار بروکراتیک، اداری، برنامه‌ای و سازمانی می‌کند.

نویسندگان برنامه‌های توسعه فهم جامعی در باب روند تغییرات در ایران ندارند

مشکل در کلیت، نوع استقرار و ورود به بحث توسعه است. این مشکل از آنجاست که نویسندگان برنامه‌های توسعه فهم جامعی در باب روند تغییرات در ایران ندارند. این نویسندگان خواسته‌ها و نیازهایی از سازمان‌ها و ادارات و کسانی که در حوزه مدیریت هستند را جمع می‌کنند و اسم آن را برنامه توسعه می‌گذارند. در حالی‌که این برنامه تعیین سیاست‌های عمل دولت است، نه برنامه توسعه زیرا بخش اعظمی از جامعه در این برنامه لحاظ نمی‌شود. مثلاً یکی از مشکلات در برنامه توسعه، بخش خصوصی و نهادهای مدنی است. دولتی مثل دولت اصلاحات نهادهای مدنی را اضافه می‌کند. دولتی مثل دولت هاشمی یا دولت روحانی می‌خواهد بخش خصوصی را اضافه کند. کسانی مثل آقای احمدی‌نژاد می‌خواهند ساحت مردمی را اضافه کنند. عجیب جامعه‌ای نیست که برنامه‌های جامعی برای آن نوشته شود و اصلی‌ترین مواردش مانند حوزه عمومی، مردمی، بخش خصوصی و ایده‌های اساسی مثل عدالت و کاهش نابرابری در آن نباشد؟ این اتفاق می‌افتد زیرا برنامه توسعه مجموعه درخواست‌ها و نیازهایی است که واحدهای اداری و سازمانی کشور داشتند و ارائه دادند. این بدترین نوع مدیریت یک کشور و برنامه‌ریزی است. اساساً باید این روش را دور انداخت و به سمتی رفت که دید در جامعه روند حرکات اجتماعی چگونه است و بخش خصوصی و حوزه مدنی کجا عمل می‌کند. سپس وضعیت جنسیت، زنان، مردان، جوانان و قومیت‌ها بررسی و براساس آن بودجه تنظیم شود.

باید دید زنان در کجا مشکل دارند

با این تفسیر به نظر شما برنامه‌نویسان توسعه‌ای کشور باید برای نوشتن برنامه‌ای که رویکرد انضمامی و پیوستی به جنسیت نداشته باشد و با دید درستی نسبت به مسائل این حوزه نوشته شده باشد، چه روندی را طی کنند؟

از نگاه من در طراحی برنامه‌های توسعه باید سؤالی مطرح شود که زنان در کجا مشکل دارند و پس از آن بحث عدالت جنسیتی یا تناسب و... را مطرح کنیم. چه بخشی از زنان ما این مشکل را دارند؟ مسأله ما زنان طبقه بالا یا طبقه پایین، زنان شهری، زنان اقوام یا زنان مذهبی است؟ مفهوم عامی پیدا کرده‌اند و با آن بازی می‌کنند و رقیبش تناسب جنسیتی می‌شود. سپس همه چیز آن به هم می‌ریزد و می‌شود بحثی که ۳۰ سال نفس نظام، کنشگران حوزه اندیشه و مطبوعات را می‌گیرد و هیچ چیز از آن در نمی‌آید. یعنی از همه رفت و برگشت‌هایی که راست و چپ ما در اصولگراها و اصلاح‌طلبان در بحث عدالت جنسیتی و تناسب جنسیتی پیدا می‌کنند، هیچ نتیجه‌ای برای حوزه زنان درنمی‌آید.

تفاوت زنان مجلس دیروز با زنان مجلس امروز چیست؟ دیروز چیزی را تصویب کردند و امروز در مورد آن حرف نمی‌زنند. در حالی‌که نمی‌دانیم زنان و دختران چه می‌کنند. زنان خانه‌دار چه وضعیتی دارند. زنانی که تحصیل کرده‌اند و نمی‌دانند با تحصیلات‌شان چه کنند، چه وضعیتی دارند. زنان شهری و طبقه بالا کجا هستند. اصلاً چنین تصویری در ایران نداریم. وقتی چنین تصویری نداریم، چگونه می‌خواهیم عدالت جنسیتی را مطرح کنیم؟ زنی که زندگی سنتی دارد را می‌خواهید بیرون بکشید و در برابر مردش قرار دهید تا دعوا شود؟ آیا این عقلانی است؟ یا می‌خواهیم به زنی که درس خوانده، تلاش کرده و از همه مردان بالاتر است بگوییم برو در خانه بچه‌داری کن؟ اینها حماقت است؛ هم حماقت اولیه یا سنتی، هم حماقت ثانویه یا مدرن در کشور جاری است. دعوای زرگری در کشور اتفاق می‌افتد.

فمینیست‌ها و خانواده‌گراها جنگ راه انداخته‌اند
به هر حال مفهوم توسعه، بومی کشور ما نیست و پارامترهای مشخصی به لحاظ سیاسی و اقتصادی دارد. از طرفی هم فعالیت‌های مختلفی در راستای مفهوم بین‌المللی توسعه تا الان در برنامه‌های توسعه حداقل از منظر جنسیت باید صورت گیرد. از سوی دیگر رویکردهایی که در حوزه زنان در برنامه‌های توسعه لحاظ می‌شود دستخوش نگاه کلان دولت‌ها هم است. مثلاً در برنامه چهارم در راستای مفهوم توسعه و در اشل نهاد زنان سازمان ملل متحد بحث اشتغال و تحصیلات زنان را دنبال کردیم، اما در برنامه پنجم با توجه به رویکرد دولت، برنامه توسعه، خانواده‌محور طراحی شد.
چطور می‌توانیم شاخصه‌های اصلی توسعه را هم با وضعیت بومی - اجتماعی خود و هم با نگاه رویکردهای مختلف فکری در جامعه‌مان تطبیق دهیم؟
ببینید دعوای بین زن و خانواده در کشور از کجا درآمده است؟ فمینیست‌ها و خانواده‌گراها جنگ راه انداخته‌اند. خانواده‌گراها خود را سنتی و فمینیست‌ها خود را مدرن خطاب می‌کنند. این از کجا آمده است؟ فکر نمی‌کنید این دعوا غلط است؟ مگر خانواده بدون زن یا زن بدون خانواده می‌شود؟ این بحث فهمی نامناسب از مقوله جامعه ایرانی است.

جامعه ایران هم در تفکر سیاست‌مداران و هم در بحث توسعه غایب است

جامعه ایران هم در تفکر سیاست‌مداران و هم در بحث توسعه غایب است. قبل از انقلاب قواعد کلی را در بحث توسعه گرفته‌اند، بعد از انقلاب هم دنبال شد. امروز فغان خانواده درآمده است. افزایش طلاق چه زمانی اتفاق افتاد؟ زمانی که همه از خانواده صحبت می‌کنند. پس مشکلی به نام فهم، عقل و درک جامعه ایرانی وجود دارد. زن در بستر اساسی حیات جامعه ایرانی تعیین‌کننده است. فمینیست‌ها این را نمی‌فهمند که در خانواده دیروز ایرانی، مردان کاره‌ای نبودند. این گروه با برچسب‌هایی مانند اینکه خانواده دیروز ایرانی سنتی و مردسالار بود و زن در خانواده بدبخت بود، شروع کردند و به تحقیر زن سنتی انجامید؛ درصورتی‌که زنان در گذشته در خانواده‌ها تعیین‌کننده‌تر بودند و هستند. چنین درکی وجود ندارد.

قصه جامعه ایرانی، قصه رهاسازی زن از خانه یا سرکوب او نیست

از برنامه‌های توسعه در ایران مسوولیت اجتماعی بیرون نمی‌آید. با نگاه به برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه، می‌بینیم به جای حالت تراکمی روبه‌بالا با افت‌وخیز، حالت زیگزاگی با افت و خیزهای بلند دارد. یک‌بار همه دنبال آزاد کردن زنان و دفعه دیگر به دنبال سرکوب زنان هستند. آن وقت متن جامعه چگونه است؟ قصه جامعه ایرانی، قصه رهاسازی زن از خانه یا سرکوب او نیست. این موضوعات یک بازی سیاسی در جامعه است.
به نظر من باید وارد ساحت کارشناسی شد. ساحت کارشناسی‌اش این است که ببینیم در واحد اقتصادی خانواده دیروز زن بوده یا نه؟ مرد بوده یا نه؟ در واحد اجتماعی امروز زن هست یا نه؟ مرد هست یا نه؟ منطقمان را پیدا و تبدیل به منطق توسعه کنیم تا از درون آن توسعه درآید. اگر این اتفاق بیفتد، توسعه در ایران وارونه خواهد شد. به‌جای اینکه در مرحله اول سراغ صنایع بزرگ برویم، باید به سراغ صنایعی که زن و مرد با هم در آن دخیل‌اند، برویم. در حال حاضر بیشترین واحدهای اقتصادی تعطیل‌شده، واحدهای نزدیک به خانواده است. واحدهایی مانند صنعت فرش و آبزیان از بین رفته است که ناتوانی نظام توسعه‌ای در کشور را نشان می‌دهد.

تعریف از توانمندسازی غلط بوده است

آقای دکتر! با تمام این انتقادات کلی به برنامه‌های توسعه، اما به نظر می‌رسد برخی مفاهیم با روح برنامه‌های توسعه سازگاری بیشتری دارد و بهتر در چارچوب چفت و بست مفهومی این برنامه‌ها می‌نشیند و عمل می‌کند. مثلاً وقتی مفهوم توانمندسازی زنان به لحاظ تحصیلات و اشتغال در برنامه چهارم توسعه مطرح شد، این برنامه در عمل نتیجه داد. هرچند که پس از آن با خیل عظیم زنان تحصیل‌کرده بیکار مواجه شدیم و مشکلاتی برای ازدواج و تشکیل خانواده و به‌تبع آن نارضایتی از زندگی برای دختران پدید آمد. اما از طرف دیگر وقتی دولت اصولگرا می‌خواهد موضوعی را به‌صورت انضمامی در برنامه‌ای که روح آن با خانواده‌محوری تنافر دارد، وارد کند، به نتیجه نمی‌رسد. شما مشکل را از کجا می‌دانید؟

به نظر من حتی زمان برنامه چهارم هم راه را غلط رفتیم. با آن برنامه دختران تحصیل‌کرده‌ای ساختیم که ازدواج نکرده‌اند. این تعریف از توانمندسازی غلط بوده است. در جامعه می‌بینید بخش اعظم دختران مدرک دارند، جوانی‌شان را صرف تحصیل کرده‌اند، هیچ بویی از خانه نمی‌دهند، علاقه‌ای به خانواده ندارند و حاضر به ازدواج نیستند. زمانش می‌گذرد و بحث تأخر سن ازدواج را مطرح می‌کنند و به دختری با مدارک بالا می‌گویند با پسری دیپلمه ازدواج کن. این بلا را ما بر سرش آوردیم. ما مشخص نکردیم که چقدر تحصیل‌کرده و متخصص نیاز داریم. چه کسی در این کشور مشخص کرد که چقدر و برای چه تخصص لازم داریم؟ من حرفم این است که چه دولت اصولگرا باشد چه اصلاح‌طلب در مقولات اجتماعی فهم ندارد. دولت‌های ما به کدام منطق عمل اجتماعی جامعه ایرانی توجه کردند؟ همه آنها ضدتوسعه عمل کردند و توسعه ملی را به تعطیلی کشاندند و برنامه‌هایشان به افزایش بیکاری و افسردگی اجتماعی انجامید. این اتفاق الزاماً مربوط به دولت‌ها نیست بلکه برای جنس فکری است که ما داریم. ما غلط فکر می‌کنیم.

زنان تبدیل به حربه‌ای برای ضدیت با نظام یا دفاع از خانواده شده‌اند

در این کشور چه کسی به مردم گفت راه نجات زندگی، خرید ماشین و مسافرکشی است؟ خیلی از مشاغل کشور بدون مجوز است؛ زیرا گرفتن مجوز دشوار است. تعداد زیادی آرایشگاه بدون مجوز فعالیت می‌کنند. اینها توسعه است. چرا کسی به اینها توجه ندارد؟ چون نمی‌فهمیم و درک این را نداریم. چنین گرفتاری‌ای خصوصاً در بحث زنان پیش آمده است. زنان تبدیل به حربه‌ای برای ضدیت با نظام یا دفاع از مفهومی به نام خانواده برای دفاع از سنت شده‌اند.

در برنامه‌های توسعه معنای زن و خانواده وجود ندارد

در برنامه‌های توسعه معنای زن و خانواده وجود ندارد و آنجا که صحبت شده، مسأله، زنان نبودند. کل جهان می‌خواست آمار سواد زنان را بالا ببرد ما هم در همان راستا بالا بردیم و نهایتاً دختران ما، ۱۰ سال از عمرشان را تلف کردند و بیکارند. زنان تحصیلکرده و زنانی که مشارکت می‌کنند بیشتر از زنان دیگر تحقیر می‌شوند. در نظام سیاسی یک زن وزیر داشتیم. این همه زن تحصیلکرده وجود دارد اما کشور مجوز صلاحیت برای کار اجرایی به یک زن نمی‌دهد. پس تحصیلات این افراد به چه درد می‌خورد؟ سپس می‌گوییم ازدواج کنید. آنها تن به ازدواج می‌دهند و در نهایت فردی پرمدعا بابت تحصیل‌شان، این زنان را تحقیر می‌کند.
کلمات کلیدی : برنامه‌ توسعه
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.