توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 412874
از روزنامه خاطرات فرهادمیرزا معترض الدوله/10
حکایتِ «شهید» استاد باستانی پاریزی به نقل از دکتر شهیدی
فرهاد طاهری*؛ 22 آبان 1395
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۸
در صفحه فیس‌بوک یکی از دوستان دیدم به مناسبت سالروز درگذشت استاد دکتر شهیدی (تهران 22 دی 1386) مطالبی نوشته شده است. من از دکتر شهیدی خاطرات خوبی دارم که دو خاطره را نقل می‌کنم.

در انتشارات علمی و فرهنگی سرگرم ویرایش کتاب تاریخ عرب قبل از اسلام ترجمۀ دکتر باقر صدری‌نیا بودم. یک بیت در پاورقی کتاب ترجمه نشده بود. می‌دانستم دکتر شهیدی شنبه‌های اول هرماه برای ضیافت آبگوشت‌خوران به علمی و فرهنگی می‌آید. آن روز هم از قضا شنبه بود. به طبقه هفتم رفتم و به آقای قاسمی مدیردفتر مدیرعامل سپردم هر وقت آقای دکتر شهیدی از اتاق خارج شد به من خبر بدهد. او هم با نهایت محبت این کار را کرد و به من خبر داد. به محضر دکتر شهیدی رفتم. متن عربی را هم بردم و پرسش‌ام را مطرح کردم و از ایشان خواستم که بیت را برای من معنی کند که بنویسم. دکتر شهیدی با لبخند کتاب را از من گرفت و بیت را چند بار خواند. بعد به سرعت دستی به صورت خود کشید و گفت شما برای چه این بیت را می‌خواهید. گفتم در ترجمه جا افتاده است می‌خواهم معنی این بیت را اضافه کنم. گفت خود شما چه خوانده‌ای؟ عرض کردم زبان و ادبیات فارسی. گفتند در کدام دانشگاه و در چه دوره‌ای؟ عرض کردم دانشگاه تهران دوره کارشناسی. گفت یعنی شما لیسانس ادبیات فارسی هستید؟ عرض کردم بلی. گفتند شما یک لیسانس ادبیات چه طور به خودتان جرئت می‌دهید در کار مترجم مداخله کنید. گفتم جناب استاد قصد مداخله نداشتم من سرگرم ویرایش کتاب هستم و اصلاح افتادگی‌های متن هم به عهده ویراستار است و با استاد در کمال تواضع خداحافظی کردم .

اما خاطره دوم، یک روز استاد تعریف می‌کردند که سال‌ها پیش از انقلاب و در دورانی که دکتر جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران بود شخصی به نام نجات در دانشکده الهیات تدریس می‌کرد. نجات به گفته دکتر شهیدی استاد بسیار دانشمند و فرهیخته‌ای بود اما چون مدرک دانشگاهی نداشت از مزایای رتبه استادی به‌هیچ‌وجه برخوردار نبود و اولیای دانشکده هم در برابر اعتراضات او که از تضییع حقوقش شکایت‌ها داشت همواره نداشتن مدرک دانشگاهی او را مستمسک قرار می دادند؛ اما در سپردن وظیفه تدریس به او عمدتاً تدریس موادی را به گردن او می‌گذاشتند که دیگر استادان مدرک دار عاجز از تدریس آن بودند. مرحوم نجات هم می‌گفت اگر من ازنظر قوانین دانشگاه فاقد صلاحیت اداری هستم پس چرا تدریس دشوارترین درس‌ها به من محول می‌شود. باری، مرحوم نجات در آرزوی استادی و حقوقی که لایقش بود ماند تا جان به قابض ارواح سپرد. بعد از درگذشت نجات رئیس دانشگاه تهران، دکتر جهانشاه صالح، در اعلامیه‌ای پرطمطراق و با عبارات بسیار ستایش‌انگیز از فضل و دانش و بی‌مانندی مرحوم نجات، خبر درگذشت او را به همگان داد و با بازماندگان ابراز همدردی و اعلام کرد در فلان روز در مسجد دانشگاه تهران، به سوگ استاد خواهد نشست و از همکاران دانشگاهی انتظار دارد پاس خاطر چنان دانشمندی را گرامی بدارند. استاد دکتر باستانی پاریزی که از قضیه مرحوم نجات به خوبی خبر داشتند پس از درگذشت او وقتی چنان اعلامیه پرشکوهی را در سوگ استاد دیدند شعری سرودند و برای دکتر جهانشاه صالح فرستادند:

در آگهی ختم نجات ای صالح / الحق که دهان دوستدارش بستی 
یعنی لقب شریف استادی را / رندانه به ناف اعتبارش بستی 
آبی که به تشنگی ندادی به حسین / چون گشت شهید بر مزارش بستی

خداوند روح آن بزرگواران مرحوم نجات، دکتر جهانشاه صالح، دکتر سید جعفر شهیدی و استاد باستانی پاریزی را غریق رحمت حق کند.
 
* دانشنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر
 
۱۳۹۶/۰۴/۰۷ ۱۷:۰۴
 
۱۳۹۶/۰۳/۱۱ ۱۳:۳۴
 
۱۳۹۶/۰۳/۰۳ ۲۲:۰۰
 
۱۳۹۶/۰۲/۳۰ ۱۲:۳۷
 
۱۳۹۶/۰۲/۲۰ ۱۷:۳۴
 
۱۳۹۶/۰۲/۱۶ ۱۶:۳۳
 
۱۳۹۶/۰۱/۱۶ ۱۳:۵۸
 
۱۳۹۵/۱۲/۲۸ ۱۵:۳۸
 
۱۳۹۵/۱۲/۱۸ ۰۷:۵۸
 
۱۳۹۵/۱۲/۱۴ ۱۷:۱۰
 
 
کلمات کلیدی : فرهاد طاهری
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
حکایتِ «شهید» استاد باستانی پاریزی به نقل از دکتر شهیدی