بيشك يكي از مهمترين اتفاقات سال ٩٢، ثبتنام و سپس ردصلاحيت هاشمي رفسنجاني در انتخابات رياستجمهوري امسال بود. اتفاقي كه باوجود اهميت آن، كمتر به زواياي آن پرداخته شد.
اگرچه آيتالله در ديدارهايي كه بعد از آن اتفاق و همچنين مصاحبهها، هر از گاهي به نحوه ردصلاحيتش پرداخت، اما تنها روايت از نحوه ثبتنام، روايتي بود كه يكي از مسئولان دفتر آيتالله، فرداي آن روز نوشت. حالا هفته نامه مثلث در سالنامه خود گفتوگوي مفصلي با هاشمي رفسنجاني داشته كه حاوي نكات قابل توجهي است. به اعتبار اين گفتوگو، در آخرين تماس آقای هاشمی، پيام رهبري به وی درباره ثبتنام در انتخابات اين بود: «راجع به اين موضوع نميتوان تلفني گفتوگو كرد»
اين درحالي بود كه كمتر از يك ساعت به پايان زمان ثبتنام باقي مانده بود.
ثبت نامي كه همه را جا گذاشتفرداي روز ثبتنام، غلامعلي رجايي از مسئولان دفتر هاشمي در وب سايت شخصياش نوشت: «ساعت نه ونیم صبح بود که آیتالله هاشمی به مجمع آمد. از آمدنشان پرسیدم، طبق انتظار برمبنای صحبتهایی که دراین روزها داشتیم نظرشان منفی بود.»
ساعت ده ونیم دکتر علی مطهری با چند تن از نمایندگان مجلس به دیدار آیت الله آمد. درآخر ملاقات، حاج آقا با صراحت گفت: «من باید با رهبری مشورت کنم، اگر سکوت کردند میآیم و به تکلیفم دربرابر مردم و خدا عمل میکنم ولی اگرمخالفت کردند حتما نمیآیم.»
ساعت چهارونیم بعد از ظهر بود که سه تن از مشاوران خدمت ایشان رسیدیم و صحبتهایی داشتیم. فرمودند:«بعد از پیغام هایی که از دیشب دادهاند، هنوز منتظر نظر رهبری هستند، ساعت داشت به پنج نزدیک میشد و یک ساعت مانده به پایان مهلت ثبت نام.»
پس از اين بود كه رجايي براي تهيه متن عذرخواهي از ملت و اعلام انصراف هاشمي، به اتاق مجاور ميرود و متني را تهيه ميكند. او در ادامه توضيح داده بود: «ساعت حدود پنج ونیم بود و متن داشت تمام میشد که حاج آقای علیخانی به در اتاق آمد و فریاد زد: آقای رجایی، حاج آقا برای ثبتنام حرکت کردند جا نمانید! باورم نمیشد. معلوم شد در تماسی که با یکی از اعضای موثر دفتر رهبری داشتهاند از صحبتهایی که رد و بدل شده مخالفتی را از سوی رهبری احساس نکردهاند.»
تماس تلفني با رهبريروز بعد خبرگزاري آريا در مصاحبه با علي عسگري مشاور پارلماني مركز تحقيقات استراتژيك مجمع نوشت: «آیت الله هاشمی تا ساعت ۵بعدازظهر تصمیمی برای کاندیداتوری نداشتند اما بعد از صحبت تلفنی که با مقام معظم رهبری در ساعت ۵:۱۰ انجام دادند با تاکید و عجله خودشان را به وزارت کشور رساندند و برای ثبت نام اقدام کردند.» همين خبر كافي بود تا شرايط هاشمي را براي ثبتنام در آخرين دقايق مطلوبتر كند. اما اين خبر دروغ بود. اگرچه دفتر رهبري صلاح نديد كه به طور رسمي اين تماس تلفني را تكذيب كند، اما همان خبرگزاري روز بعد نوشت: «طی پیگیریهایی از منابع مختلف در روز مورد نظر هیچ تماس تلفنی میان مقام معظم رهبری و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی برقرار نشده است.»
بنابراين، روايت رجايي درست بود و خبر علي عسگري كذب. رجايي گفته بود هاشمي با «عضو موثر دفتر رهبري» تماس داشت. هاشمي نيز اين موضوع را در مصاحبه با مثلث تاييد مي كند.
با اين حال آيا حقيقتاً نظر آيتالله براي ثبت نام «منفي» بود؟ در گفتوگوي ميان هاشمي و «عضو موثر دفتر رهبري» چه گذشت؟
استخاره خوب آمد / آيتالله رد صلاحيت شد
آقاي هاشمي در گفتوگو با مثلث وقايع را از شب قبل از ثبتنام آغاز كرده و ميگويد: «اصل مساله این بود که عصر جمعه ای که فردا آخرین مهلت نامنویسی بود، در حیاط قدم میزدم و منتظر اذان مغرب برای ادای نماز بودم. برقی به خاطرم زد که چقدر مستبد شدم! این همه انسان از هر جناح سیاسی و فکری به من می گویند «تو میتوانی مملکت را از وضع فعلی نجات بدهی» ولی من میگویم «چنین نیست.» به وجدانم مراجعه کردم و با خودم گفتم «تو که همیشه از این حالت دیگران انتقاد میکردی، چرا خودت اینگونه شدی؟» وضو گرفتم که نماز بخوانم، ولی دیدم این روحیه افکارم را برای نماز مهیا نمی کند. سه بار صبر کردم که بتوانم نمازم را با حضور قلب بخوانم. چون روحیه ام از این تفکر متزلزل شده بود. بالاخره نماز را خواندم و استخاره کردم. خوب آمد، ولی در عین حال آیه قرآن میگفت «به نتیجه ای که فکر میکنی، نمیرسی.»
اين سخنان نشان ميدهد كه نظر آيتالله براي ثبتنام، از شب قبل قطعي شده بود. او براي آمدنش در انتخابات تنها به جلب نظر مساعد رهبري نياز داشت.
سه احتمال براي نتيجه بد
هاشمي ميگويد بعد از استخاره سه احتمال را در نظر گرفتم: یکی اینکه - قبلا که با آقا صحبت کرده بودم، گفته بودم که قطعا نمی آیم. می بایست به ایشان می گفتم که می خواهم بیایم. چون حرف قبلی من عوض شده بود. برای من درست نبود که ایشان آمدنم را از رسانه ها بشنوند - احتمال می دادم اگر به رهبری بگویم، ایشان براساس تصمیم و قرار دونفری ما، بگویند مصلحت نیست که بیایی. احتمال دوم این بود که شورای نگهبان مانع شود. سومین احتمال این بود که انتخابات برگزار شود و اتفاقاتی بیفتد و مسائلی پیش بیاید.
تلاش براي تماس با دفتر رهبري
آقاي هاشمي تا ساعت پنج عصر موفق به تماس با رهبري نميشود. او گفته: «یا درس داشتند، یا دیدار و مراسم داشتند. بعدازظهر خودم تماس گرفتم و گفتند که ما به ایشان دسترسی نداریم و استراحت هستند.»
حالا چيزي به زمان پايان ثبتنام باقي نمانده. از طرفي محمود احمدينژاد نيز به همراه يار هميشگي به سمت ميدان فاطمي حركت كرد، تا بهاري كه قولش را داده بود، بياييد. تنها يك ساعت به پايان زمان ثبتنام باقي مانده بود كه آيتالله تصميم گرفته صراحتاً موضوع را مطرح و جواب را به صورت واضح دريافت كند.
هاشمی می گوید: «ساعت ۵ تماس گرفتم و به دفترشان گفتم که حتماً به ایشان بگویید که من میخواهم ثبت نام کنم. گفتند که پس بگذارید به ایشان اطلاع بدهیم.»
يك ربع طول ميكشد تا دفتر رهبري به هاشمي پاسخ دهد. آيتالله ميگويد پاسخي كه از بيت دريافت كرده اين بود: «آقا می گویند برای این مساله که نمی توانیم تلفنی صحبت کنیم.»
نكته جالب اينجاست كه هاشمي بدون اينكه بتواند با رهبري گفتوگو كند، پس از دريافت اين پاسخ به اين نتيجه ميرسد: «با همین جمله متوجه شدم که ایشان مخالفتی ندارند، چون اگر مصلحت نمی دانستند، می گفتند و من هم برای ثبت نام نمی رفتم.»
گفتوگو آيتالله با سالنامه مثلث مطالب ديگري هم دارد كه به صورت خلاصه آن را مرور ميكنيم:* به روحاني گفتم: «در صورتی حمایت میکنم که آقا موافق باشند. بروید با ایشان ملاقات کنید و بگویید. اگر واقعا راضی بودند، بیایید.» ایشان هم رفت و وقتی آمد، گفت: «رهبری راضی هستند و تشویق کردند.»
* شكست خوردههاي انتخابات ٧٦ از بس عصبانی بودند، می گفتند: «چون آقای هاشمی جلوی تقلب را گرفت، ما شکست خوردیم!»
* دبیر شورای نگهبان با اختیار خودشان به معاونان گفته بود که بیرون بروند و آن مسئول وارد جلسه شد و گزارش داده بود که «ماموران ما هر روز صبح تا غروب دارند از سراسر کشور نظرسنجی می کنند و براساس نظرسنجی ها، رای آقای هاشمی تا الان ۷۵ درصد قطعی است و اگر همین موج و روند ادامه داشته باشد، خیلی بالاتر می رود و اگر ایشان بیاید تمام رشته های چندساله ما را پنبه می کند.»
* آقاي روحاني بعد از آوردن پيام شوراي نگهبان گفت: «من صلاح نمیدانم که شما انصراف بدهید.»
* علی لاریجانی گفت: «مساله مردم مهم است، چون ناراحت می شوند و شاید در انتخابات شرکت نکنند.
* لاريجاني گفت: «اگر آقا بگویند، چه کار می کنید؟» گفتم: «اگر ایشان بگویند، انصراف می دهم، ولی به مردم می گویم که رهبری از من خواستند تا حجت من پیش مردم باشد.» گفت: «این کار برای رهبری خوب نیست.» گفتم: «من هم نمی پسندم که در این شرایط در جامعه اینگونه مطرح شود.» ایشان هم رفت و آنها هم عدم احراز صلاحیت را اعلام کردند.
* بعد از رحلت امام(ره) و انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبری، درباره آمریکا بحث کردیم. حرف از رابطه نبود، من می گفتم: «خوب است که مذاکره کنیم چون در مراحل مختلف، مخصوصا بندهای قطعنامه ثابت کردیم که زبان و ادبیات دیپلماتیک را بلد هستیم.» ایشان قانع نشدند و از اول قرار ما این بود که در هر موضوعی که به اشتراک نظر نرسیدیم، رهبری ایشان برای من حجت باشد.
* بعد از انتخابات به روحاني گفتم: اولاً من هیچ دخالتی در دولت شما ندارم. ثانیاً از فرزندانم هم کسی به دولت شما نمیآید. اگر نکات منفی ببینم، تذکر میدهم.
* رهبري گفتند که هیچ کس، حتی خانواده ام نمی دانند به چه کسی رای می دهم که این جمله نوعی اعتماد به مردم داد.
* هر کسی که ادعای پیروی از ولایت میکند، باید برای نهادینه شدن این حرف رهبری در جامعه تلاش کند که رای مردم حق الناس است. وقتی یک فقیه و مرجع تقلید این حرف را می زنند، معنایش این است که دست بردن در رای مردم مثل سرقت از اموال و لباس دیگران است.